به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام

    نه متاسفانه من اصلا آدم صبوری نیستم.هر چیزی توی ذهنم باشه رو بروز میدم و زیاد هم اهل مدارا نیستم.

    اینکه من با مساله مادر همسرم کنار اومدم اینه که غیر از مواردی که قبلا بوده و دو بار که ایشون به منزل ما اومدن و موندن و البته حرفهایی که حدس میزنم در مورد من به

    همسرم میزنن ایشون در زندگی روزمره ما نقش زیادی نداره. توی این دوسال تعداد اومدن ایشون به منزل ما انگشت شمار بوده.ما بیشتر رفتیم ولی نه خیلی زیاد

    شاید به طور متوسط ماهی یک بار.

    البته همسرم بهش رسیدگی میکنه مثلا خریدی براش بکنه و جایی برسونتش .اونم با من هماهنگ میکنه.وقتهایی که من هم واسه خودم برنامه داشته باشم که توی

    خونه تنها نمونم.

    مساله من بیشتر انتظارات همسرمه که هر از گاهی مستقیم یا غیر مستقیم ازم میخواد و فشاری هم نمیاره ولی ممکنه روی حسش نسبت به من اثر داشته باشه.

    چون من نمیتونم برآوردشون کنم.

    شما هم اگر رفتارهای همسرت معقول باشه و کنترل های مادرش باعث بی ارادگیش نشده باشه شاید به مشکل زیادی برنخورین.

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    آنیتا جان طبیعی هست که همسرت در مورد مادرش خیلی حساس باشه و مایل نیست شما در مورد مادرش چیزی بگی. همونطور که همیشه تاکید میشه هیچوقت نباید بدی مادرهمسرت رو جلوی همسرت بگی.
    خوبه که رفت و آمدتون کنترل شده هست. سعی کن همین جوری نگهش داری.
    ولی در مورد شوهرت ذهن خوانی نکن. حتی اگه مادرش چیز بدی در موردت گفته. تو کاری نداشته باش و زندگی روزمره و محبتت رو داشته باش. به جای اینکه خودت پیگیر این مساله بشی، ذهن همسرت رو از این موضوع (که واقعا بی اهمیت هست) دور کن و به یه فضای دیگه ببر.

    یه الگویی هم تو زندگی پیش بگیر. اگه آدم هایی در اطرافت هستند که به تو انرژی منفی میدن و اعتماد به نفست رو ازت می گیرن بهتره ازشون دوری کنی. اما بعضی مواقع این افراد در زندگیمون تاثیرگذار هستند و تعامل نداشتن با اون ها بیشتر زندگیمون رو خراب می کنه. باید زبون این آدم ها رو پیدا کنی و باهاشون تعامل داشته باشی. خانواده همسر جزو این دسته هستند که به خاطر همسرت و زندگیت و در آینده بچه ت باید راه تعامل داشتن باهاشون رو یاد بگیری.
    به انتظارات همسرت در مورد ارتباط با مادرش هم به چشم یه فرصت نگاه کن و در حدی که امکان داره برای خوشحالی همسرت استفاده کن. مثلا من مناسبت های مربوط به مادرشوهرم، خودم به شوهرم یاداوری می کنم و براش کیک و گل میخریم. خیلی تاثیر خوبی روی شوهرم میزاره.
    ویرایش توسط بهاره جون : دوشنبه 19 تیر 96 در ساعت 18:12

  3. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    آنیتا123 (سه شنبه 20 تیر 96)

  4. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام بهاره جونم

    ممنون از راهنماییات عزیزم.حق با شماست.منم سعی میکنم ذهن خوانی نکنم و همچنان محبت کنم.

    در مورد انتظاراتش در مورد مادرش من هم کاری که شما انجام میدین در مورد مناسبتها رو انجام میدم. ولی انتظارات دیگه همسرم رو نمیتونم برآورده کنم.

    در واقع من نمیتونم به مادرش روی خوش نشون بدم.به محض اینکه به آدم احساس نزدیکی کنه یه دفعه وارد تمام حریم های خصوصی میشه.

    در دوران نامزدی که هنوز دلخوری پیش نیومده بود مدام به من زنگ میزد و میگفت که فلان موضوع رو به همسرم بگم یا فلان کار رو انجام بدم.

    میخواست درخواست هاش از طرف من انجام بشه.در ضمن متاسفانه فوق العاده آدم دروغگویی هست متاسفانه.

  5. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    بهاره جون (سه شنبه 20 تیر 96)

  6. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,050
    سطح
    17
    Points: 1,050, Level: 17
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    42

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام

    نه متاسفانه من اصلا آدم صبوری نیستم.هر چیزی توی ذهنم باشه رو بروز میدم و زیاد هم اهل مدارا نیستم.

    اینکه من با مساله مادر همسرم کنار اومدم اینه که غیر از مواردی که قبلا بوده و دو بار که ایشون به منزل ما اومدن و موندن و البته حرفهایی که حدس میزنم در مورد من به

    همسرم میزنن ایشون در زندگی روزمره ما نقش زیادی نداره. توی این دوسال تعداد اومدن ایشون به منزل ما انگشت شمار بوده.ما بیشتر رفتیم ولی نه خیلی زیاد

    شاید به طور متوسط ماهی یک بار.


    البته همسرم بهش رسیدگی میکنه مثلا خریدی براش بکنه و جایی برسونتش .اونم با من هماهنگ میکنه.وقتهایی که من هم واسه خودم برنامه داشته باشم که توی

    خونه تنها نمونم.

    مساله من بیشتر انتظارات همسرمه که هر از گاهی مستقیم یا غیر مستقیم ازم میخواد و فشاری هم نمیاره ولی ممکنه روی حسش نسبت به من اثر داشته باشه.

    چون من نمیتونم برآوردشون کنم.

    شما هم اگر رفتارهای همسرت معقول باشه و کنترل های مادرش باعث بی ارادگیش نشده باشه شاید به مشکل زیادی برنخورین.

    خیلی متعجب شدم از خوندن این پست! شما گفتید که مادر شوهرتون همین یک پسر رو داره و شاید! ماهی یکبار بهش سر بزنید .
    و اون هم انگشت شمار اومده خونه ی شما... دیدارهای مادر و پسر هم با هماهنگی شما صورت میگیره!
    پس دیگه مشکل چیه ؟شما که همه چیز تحت کنترلتون هست.مگر اینکه انتظار داشته باشید به طورکامل قطع ارتباط کنند.
    دلیل اینهمه انفعال همسرتون در مقابل شما چی هست؟ فکرنمیکنم هیچ مادری مستحق چنین رفتاری از جانب عروسش باشه!
    ویرایش توسط فرنوشم : سه شنبه 20 تیر 96 در ساعت 11:34

  7. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرنوشم نمایش پست ها
    خیلی متعجب شدم از خوندن این پست! شما گفتید که مادر شوهرتون همین یک پسر رو داره و شاید! ماهی یکبار بهش سر بزنید .
    و اون هم انگشت شمار اومده خونه ی شما... دیدارهای مادر و پسر هم با هماهنگی شما صورت میگیره!
    پس دیگه مشکل چیه ؟شما که همه چیز تحت کنترلتون هست.مگر اینکه انتظار داشته باشید به طورکامل قطع ارتباط کنند.
    دلیل اینهمه انفعال همسرتون در مقابل شما چی هست؟ فکرنمیکنم هیچ مادری مستحق چنین رفتاری از جانب عروسش باشه!
    سلام

    دلیل رفت و آمد کم ما رفتارهای خاص ایشونه. عقیده داره که ما حتما باید ازش دعوت کنیم که بیاد و وقتی هم دعوت می کنیم یه بهانه میاره که نیاد.

    اینکه ما هم کم میریم من به همسرم پیشنهاد میدم که بریم.اونم میگه باشه ولی اقدامی نمیکنه.

    قبلا توی یکی از پیامهایی که به همسرم داده بود دیده بودم که نوشته بود من کلفت شما نیستم که وقتی میاید پذیرایی کنم یا غذا درست کنم.

    تمایل زیادی به رفت و آمد نداره.ما برای بیشتر بیرون رفتنامون به ایشون میگیم که بیان ولی معمولا به بهانه های مختلف رد میکنه که بعد معلوم میشه اون بهانه ها دروغ

    بوده.

    ببینین من نمیخوام از خودم دفاع کنم.ولی مادر ایشون فقط با ما مشکل نداره.با همسایه ها با صاحبخونه با همه مشکل داره.حتی پیش اومده به خاطر دعوا با صاحبخونه

    دوبار اسباب کشی کنه.

    همسر من هم تا زمانی که مجرد بود مثل مادرش با بقیه دچار تنش میشد و کار به دعوا و جاهای باریک می کشید.ولی توی مدتی که با هم هستیم همچین اتفاقی

    نیفتاده.

    کنترل چیزی دست من نیست.همسرم خودش مرتب به مادرش سر میزنه.دلیل اینکه با من هماهنگ میکنه اینه که من تو خونه تنها نباشم و مثلا من هم

    با مادرم برنامه بریزم که اونم تنها نباشه.مادرم به خاطر بیماری گذشتش به روحیه نیاز داره.

    به خاطر همین منم بدم نمیاد که همسرم بعضی کارهاش رو به تنهایی انجام بده که منم به مادرم برسم.مثلا هفته ای یک بار.

    چون همسرم اهل دوست و رفیق نیست .پس فقط مادرش میمونه.
    ویرایش توسط آنیتا123 : سه شنبه 20 تیر 96 در ساعت 11:48

  8. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رفتارى كه الان در قبال مادر همسرتون دارين منطقيه. نه بيش از حد وارد حريمشون ميشيد كه باعث آزارتون بشه و نه پسرش رو ازش گرفتيد. حساسيت شما نسبت به انتظارات همسرتون هم صرفا به اين خاطره كه سال هاى اول زندگى هستيد و به دنبال گذشت كردن هاى خارج از توان. گاهى نبايد بيش از حد وارد تفكر و احساس همسرتون بشيد. اجازه بديد اون شما رو همينطور كه هستيد بپذيره. اينطورى آرامش براى هردوتون دوام بيشترى خواهد داشت.

  9. 2 کاربر از پست مفید Shayeste تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (سه شنبه 20 تیر 96), بارن (سه شنبه 20 تیر 96)

  10. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    شما تمام فاصله های ایمنی رو رعایت کردید و به نظر حتی بیشتر از ایمنی فاصله دارید.

    به نظر من بهتره بیشتر از این به ایشون و خصوصیاتشون فکر نکنید و تمرکزتون رو بگذارید رو خودتون. افزایش صبر و گذشت و پذیرش تون و ...

    مساله ای که اکثر ما درگیرش هستیم اینه که تا همه چی خوب هست ما هم خوبیم وقتی از اوضاع از استاندارد فاصله می گیره رفتار ما هم همین طور.
    به نظر من آدم موفق کسی هست که در تمام شرایط استاندلردترین رفتار رو داشته باشه و از اونجایی که اخلاق و رفتار دیگران؛ حوادث زندگی و ... دست ما نیست بهتره که تمرکزمون رو بذاریم رو اونی که دست ماست. یعنی افزایش ظرفیت و صبر و مهر و محبت و گذشت و ...

  11. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    آنیتا123 (چهارشنبه 21 تیر 96)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فشار عصبی و فکری در مورد کارم
    توسط bb12 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 خرداد 94, 01:33
  2. اعصاب فوق العاده ناراحت خواهرم
    توسط نازنین 2 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 اردیبهشت 94, 21:17
  3. خواهر و برادر ناسازگار و اعصاب خورد کن
    توسط من راضیه هستم در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 اردیبهشت 94, 13:12
  4. چرا اینقدر عصبی؟چرا اینقدر عصبانی؟
    توسط کاربر19 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 24 مرداد 93, 12:06
  5. چگونه با همسر عصبانی و پرخاشگر کنار بیایم؟
    توسط دختر بیخیال در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 اسفند 92, 09:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.