به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 74
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    سپاسگزارم از یکایک شما
    ممنون اقای بهزاد، بله همسرم در همیشه میگفتند که با این هم کلاسی اقا بگو که با خودش بیارتت خونه و صبح ها هم بیاد دنبالت باهاش بری دانشگاه با اینکه مسیر ایشون با مسیر منزل من یکی نبود، که من اعتراض کردم که چه معنی داره ایشون بخواد منو ببره و بیاره تو راضی باشی من راضی نیستم ، که برگشت گفت این پسره خوبیه من بهش اعتماد دارم منم گفتم تو اعتماد داری که داری کار درستی نیست...
    2 مرتبه هست که دارم ایشون رو بنابر خواهش های من بعد از 5 ماه میبینم ، هر دو بار حرفهای همیشگی رو زده ، میدونید جالب چیه حتی اجازه نداده دستشو بگیرم بعد راضی نمیشد بعد اتمام دیدارمون خودم برگردم خونه میگفت باید خودم برسونمت ، من بهش گفتم شرط کار رو میپذیرم اما شرط درس رو نه چون فقط 2 سال از درسم باقی مونده ...باورتون میشه ترم قبل که تو دانشگاه بهم کم واحد داده بودن برا تدریس خودشون اومدن تا با یکی از دوستاشون صحبت کنن بهم واحد بیشتر بدن ، باورتون میشه چقدر تشویقم میکرد تو بشین درس بخون من کارهای خونه رو میکنم الان میگه درس نخون...گفتم که خانواده شکاکی دارن و دخترهاشون (کلا دخترهای عمو ، عمه، دایی، خاله)اجازه درس خوندن رو فقط تا دبیرستان دارن که فقط یکیشون ادامه داده و هنوز دیپلم نگرفته ، دانشگاه تو دیدشون جای بدیه، حق ندارن با تاکسی تلفنی تنهایی برن جایی.... با مشاور که صحبت کردم گفت این شخص و خانوادش بدبینن و اگر هم بخوای شرایطش رو بپذیری ولی این بدبینی علاج نشه در اینده با مشکلات بدتری روبرو خواهی شد....ایشون یه دوست لباس فروش دارن ،همیشه میگفت هر وقت دلت گرفت برو مغازش بشین پیشش الان میگم اگر روزی پیش اونم رفته بودم باز منو متهم به روابط با این شخص هم میکرد....خدا شاهده مشکل من درس خوندن نیست من راضیم همه چیزو بخاطر ایشون کنار بذارم اما مشکل رفتار ایشونه...
    بعد بار دوم که بهم گفت اگر شرایطم رو نمیپذیری بزودی منتظر دادخواست طلاق باش، رفته به یکی از خانم هایی که پسرشون دوست همسرم هست تماس گرفته و مشکل رو براش بازگو کرده ....البته نه برای میانجیگری و واسطه گری...اون خانم میگفتن تماس گرفته چون شنیده من از ماجرای شما اطلاع دارم خواسته خودشو تبرئه کنه و بحق جلوه بده، طوری با دوستم صحبت کرده بود که ایشون زنگ زده بود به من میگفت شما مقصرید بعد که موضوع رو براش باز کردم گفت ببین ترو خدا چطور باهام حرف زده که تو پیش من تخریب بشی....
    به اون خانم گفته بوده که من همه مسائلی که بین من و خانمم تو این مدت پیش اومده رو رفتم به پدرم گفتم و پدرم گفته چرا الان داری این مسائل رو بازگو میگنی باید زودتر از اینها میگفتی تا زودتر تکلیف این دختر رو روشن میکردیم ....متاسفانه ایشون رفتن کوچکترین مسائل خصوصی بین خودمون رو برای پدرشون که بابت سفر کربلا از من کینه به دل دارن بازگو کردن و صحبتهای پدرشون تاثیر مخرب تری در ایشون داشته .....
    ایشون به اصرار خانمی که دوستم هستن راضی شدن برن پیش مشاوری که من تو دیدارمون زاش خواسته بودم قبل اتمام همه چیز و گرفتن تصمیم نهایی پیشش بریم و راضی نشده بودن بیان ....3 هفته هست قراره بره و هنوز نرفته....
    تو وضعیتهای واتساپ که مکان عمومی هست هنوز داره بهم بد و بیراه میگه و اون جا رو کرده مکانی برای تخلیه روحی و روانی خودش....
    بطور مثال ازت بدم میاد ....برگشت به تو بیفایده هست چون سرت شلوغه....دوست ندارم....وای خدا چقدر تنهایی خوبه...از تنهایی لذت میبرم....شام به وقت تجرد وووووو
    بعد برگشته به دوستم گفته خدیجه همه جا رفته پشت سر من حرف زده در حالیکه خدا شاهده من حتی خیلی از حرفها رو برای پدر و مادرم هم نزدم چرا که میگم شاید برگردم به زندگیم و نمیخوام شخصیتشو پیش خانوادم خرابتر بکنم ...حتی نگذاشتم دوستام ، فامیلم، اشنایان از موضوع خبر دار بشن ...اما اون هم به دوستام گفته هم به فامیلم رفته گفته تو کل خانواده پدری و مادری خودش هم ابروم رو هم کاملا برده.....
    خلاصه من رفتم پیش اون مشاور گفت همسرت خیلی بچه بازی در اورده با رفتارهای این مدتش و همچنین بدبین هست و بدبینیش کار دست زندگیتون داده و خواهد داد...گفت تو اشتباه کردی بله باید معذرت بخوای(که معذرت خواستم) نباید خانوادت برن معذرت خواهی درسته عربن اما زمان عربیت جاهلیت که نیست اینا هنوز تو اون زمان گویا بسر میبرن... و گفت شرایطش رو نپذیر چرا که این شرایط بهانه هیت اگر هم بپذیری اون کار دیگه ای میکنه تا تحقیرت بکنه ....گفت منتظر باش بیاد مشاوره پیش من بعد بهت میگم چه تصمیمی بگیر

    - - - Updated - - -

    بنظرتون اون که میخواست درخواست طلاق بده چرا هنوز نداده؟ در حالیکه متوجه شدم همون یک ماه پیش که گفته بود میخوام طلاق بدم همان زمان پیش وکیل هم رفته بوده؟
    چرا من هر چی اصرار کردم بریم مشاوره نپذیرفت اما تا دوستم بهش گفت پذیرفت، چرا با اینکه قراره بره پیش مشاور هنوز دست از گذاشتن پیامهای بد در وضعیت واتساپش بر نداشته، چرا با اینکه میدونه من گوشیم سادهست و دسترسی به وضعیتهاش ندارم هنوز این مطالب رو میزاره؟
    ایا دو رو وریاش بخصوص دوستانش هیچکدوم تا حالا بهش نگفتن این وضعیتها مناسب نیست و با اینکارت ابروی خودتو هم میبری نه تنها ابروی زنت....زن و مرد لباس هم هستن و تو داری لباس نه خانمت بلکه خودت رو پاره میکنی ووو

  2. کاربر روبرو از پست مفید khadijeh تشکرکرده است .

    Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درباره شغل باید بگم که ایشون هیچ وقت حتی یکبار مطرح نکردن که از محیط کارت ناراضی هستم یا اینکه دوست ندارم بری دانشگاه تدریس کنی تا حالا که مطرح کرده...

    من خودم خیلی به کار در دانشگاه راضی نیستم و محیط مدرسه رو بیشتر میپسندم ولی متاسفانه پیگیریهایم به نتیجه نرسیده برای تدریس در مدارس ...در کل به همین دلیل راضی شدم کار رو بزارم کنار چون میگم یعدها ممکنه همسرم راضی بشه و باز بفرستتم سرکار اما درس رو چکار کنم اگر بزارم کنار هم باید جریمه بدم هم از تحصیل دوباره محروم میشم ...

  4. #33
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب شما می فرمایید مشکل درس خوندن نیست و مشکل رفتار ایشون هست. برای اینکه بش ثابت کنید ، یک ترم یا یکسال مرخصی تحصیلی بگیرید و روی حل شدن مشکلات زندگی تون تمرکز کنید .

    در مورد اینکه گفته با اون پسره برید و بیایید یا اینکه گفته برید پیش فلان آقا ، بسیار متاسف هستم و به نظرم شخصیت شوهرتون دارای مشکلات جدی هست چون اینا رو هیچ مردی نیست که حتی بتونه تحمل کنه ، چه برسه به اینکه خودش توصیه بکنه به این کارا .

    زیاد مشکل تون رو به این و اون هم نگید چون بعد از یک همدردی ظاهری (که ممکنه اون رو هم نکنن) بعدا از همین حرفا سوء استفاده می کنن. بدونید که گفتن مشکل در خارج از خونه حتماً سودی نداره ولی به احتمال زیاد ضرر خواهد داشت و دنبال این هم نرید که خودتون رو در چشم دیگران تبرئه کنید که همین دیگران بعدا پشت سرتون حرف می زنن و شاید آبروتون رو هم ببرن! روزگار خیلی خوبی نیست . . .

    اینکه توی واتس آپ داره بد میگه من رو به تاسف میندازه واین کاراها سبک سری هست و بیش از همه به ضرر خودش تمام میشه . به شما توصیه میکنم وارد این بگومگوهای ابلهانه نشید . نکته ی بعدی اینه که به ایشون زیاد فشار اومده که داره اینجوری بروز میده و برای یک مرد تف سر بالا هست این رفتار ولی خوب ایشون ظاهرا ظرفیت و تحمل رویارویی با مشکلات بزرگ رو نداره و به نوعی داره خودش رو خراب میکنه. این رفتارها برگشت به زندگی رو هم با موانع جدی روبرو میکنه و تاسف بار هست.

    دلیل اینکه دنبال طلاق نرفته شاید اینه که می دونه اگر بخاد یکطرفه طلاق بده وارد داستان پرداخت مهریه و نفقه و غیره میشه و بنابراین دودل شده و شاید بخاد بره دنبال طلاق توافقی که کم هزینه تر و آسون تر هست. بفرمایید مهریه شما و توان پرداخت ایشون چقدر هست تا بهتر بشه برخی مسائل رو تحلیل کرد.

    در ضمن یهو دیدید شوهرتون روشش عوض شد و اومد گفت برگردیم سر زندگی ، شاید هم در رفتارهای بدش اصرار کرد و رفت به سمت طلاق . به هر حال فعلا خودش هم نمیدونه با خودش چندچنده و داره خراب کاری میکنه و داره تخلیه هیجانی میکنه. بزارید یه چند هفته بگذره و توصیه من همون مواردی هست که قبلا گفتم که باید اون کاراها رو با چاشنی صبر همراه کنید . در ضمن سعی نکنید همه ی رفتارهای شوهرتون رو تحلیل کنید چون اون فعلا رفتار معقول و آدم واری نداره و خودتون رو زیاد آزار ندید که مثلا دلیل هر حرکت ایشون رو بفهمید . یک مسیر معقول و منطقی رو با صبر پیش بگیرید و بزارید خودش پا پیش بزاره . البته بعد از چند هفته شاید بد نبود که یک دیدار آرام برای گفتگوی منطقی داشته باشید .

    دو رو وریاش ممکنه افراد جاهلی باشن . به هر حال به اونها هم زیاد فکر نکنید و پای این و اون رو تا میتونید به مسائل خصوصی خودتون باز نکنید . باز تکرار میکنم که تمام تلاش تون رو بکنید یک یا دوترم مرخصی تحصیلی بگیرید و به سر و سامان دادن به زندگی مشترکتون برسید . البته ممکنه نهایتا به طلاق ختم بشه ولی به نظرم ارزش تلاش کردن رو داره .
    ویرایش توسط behzzad : یکشنبه 15 مرداد 96 در ساعت 13:31

  5. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    khadijeh (یکشنبه 15 مرداد 96)

  6. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    دوست عزیز با توجه به اینکه همسر شما یکهو تغییر رویه داده و مخالفتش با کار و درس شما یکهویی پدیدار شده این فرضیه رو به ذهن آدم میاره که ایشون اصلا اینها نظرات واقعیش نیستن اینها صرفا شروطی برای تحت فشار قرار دادن شماست

    اینکه یا جدایی رو بپذیری شاید توافقی و یا اینکه به صورت یه زن کاملا توسری خور برگردی سر زندگیت

    وقتی یه مرد تقاضای طلاق بده باید کل مهریه همسرشو بپردازه و به همین دلیل بعید می دونم که همسرت هیچ موقع اقدام به این درخواست بکنه مگر اینکه خیلی پولدار باشه

    به نظرم شما به اندازه کافی و حتی بیشتر از قدر نیاز معذرت خواهی کردی

    به ایشون بگو من به اندازه سهمم هم معذرت خواهی کردم و هم برای این زندگی تلاش کردم و هر تلاش منطقی و موجهی هم که در آینده نیاز باشه انجام بدم رو حتما انجام میدم ولی شروط غیر ممکن و محال برای من نذار

    اینکه ایشون دقیقا دست گذاشته روی نقاط حساس شما
    درسی که یه عمر براش زحمت کشیدی و کاری که ماحصل همون تلاش هست

    فقط نشان از حس انتقام جویی داره
    منطقی توش نیست

    اینکه چقدر تحت نظر خانوادش هست و چقدر طوطی وار حرفهای اونا رو تکرار می کنه خوب تشخیصش به عهده شماست

    ولی اینکه با پذیرفتن این شروط شما پیش اون حقیر خواهید شد کاملا آشکار هست

    حالا اگر شما همه این شروط رو پذیرفتید و برگشتید و ایشون یه ناسازگاری جدید داشت و این بار به بهانه ای جدید شما رو برد خونه پدرت گذاشت و برگشت
    شما تبدیل به فردی از اینجا رونده و در اونجا مونده میشید

    خوب راستش من هم همسری متعصب دارم من هم هیات علمی هستم اوایلش شاید یه کم حساس بود همسرم
    هنوزم گاهی میاد محل کارم و می شینه با همکارام گپ میزنه و شرایط رو می سنجه

    من هم تقریبا همه دانشجوهام پسر هستن

    چادری هم نیستم

    نمیشه بگی این شرایط برای مردها غیر قابل قبول هست

    همسر من حتی اگر یه گوشه از پرده خونه یه ذره توی شب کنار بوده باشه یه وقت دیدی یک ساعت اخماش توی هم میره
    اصلا براش قابل چشم پوشی نیست اینجور چیزا

    تعصب دلیل بر این نیست که آدم دست و پاش بسته بشه که
    به نظرم هر زنی میتونه با برخوردهاش حساسیت همسرش رو کم کنه و بهش حس اعتماد رو بده
    شما هم این کارو کردی و بعید می دونم همسرت به شما بی اعتماد باشه

    همسر شما نظرات واقعیش اینا نیستن
    اینا نظرات ساختگی ایشون برای تحت فشار گذاشتن شماست

    و شما فکر نکن که با پذیرفتن این شروط زندگیت عالی میشه

    البته من شک ندارم که ایشون دیر یا زود از این برخوردها پشیمون میشن فقط شاید اون روز دیگه حسی ته قلب شما باقی نمونده باشه که راه برگشتی برای این شخص بذاره

    یه مقدار محکم باش و باور داشته باش که هیچ کس از یه آدم شل که هرچی بهش میگن می پذیره و سر تعظیم فرو میاره خوشش نمیاد

    شاید شما یه روز به این نتیجه برسی که کار نکنی یا درس نخونی ولی این مصلحت رو با توجه به شرایطی واقعی ممکن هست در نظر بگیری نه به دلیل تحت فشار قرار گرفتن های بی منطق

    فعلا هیچ کاری نکن
    نه پیام نه زنگ نه خواهش و نه مهریه

    یه مدت کاری نکن و بذار حرکت بعدی از اون باشه

    اگر هم صحبتی شد بگو من فقط صحبتهای منطقی رو می پذیرم حرف و شرط غیر منطقی رو نمی تونم بپذیرم

    خدیجه جان اینها تحلیلهای شخصی من از شرایط شما بود نمیدونم تا چه حد درسته شما خودت بهتر می تونی قضاوت کنی ما با توجه به حرفهای خودت نظر میدیم و شاید همه چیز رو در زندگی شما ندونیم
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  7. 7 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    khadijeh (یکشنبه 15 مرداد 96), niloofar_aabi (سه شنبه 17 مرداد 96), نیکیا (یکشنبه 15 مرداد 96), میس بیوتی (سه شنبه 14 شهریور 96), Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96), آنیتا123 (دوشنبه 16 مرداد 96), بارن (یکشنبه 15 مرداد 96)

  8. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازهم تشکر از همه راهنماییهاتون
    آقای بهزاد، پذیرفتن شرایط همسرم (هرچند شرط کار رو پذیرفتم) یعنی پذیرش تهمت هاش...چرا قبلا که مشکل داشتیم و عبور کردیم هیچ حرفی نزده و شرطی نذاشته....
    مقدار مهریه ام 110 سکه بهار ازادی هست و ایشون بدلیل این رفتارهاشون که دورادور مورد ارزیابی محیط کارش هم قرار میگیره ممکنه کارش رو از دست بده ، حقوقش ماهی 1میلیون و دویست هست اگر اقساطش رو بزنیم میشه 800 هزار ....
    من خدا روشکر فقط به اجبار به چند نفر مشکل رو گفتم اونهم بدلیل اینکه شاید میتونستن در حل مشکل کمکم کنن ...دقیقا اعتقاد دارم گفتن مشکل به این و اون بجز دردسر در اینده هیچ سودی برای من نخواهد داشت ...به همین دلیل از رفتار همسرم ناراحتم چون همش میگم اگر برگشتی باشه چطور میخواد منو ببره جلوی خانوادش، فامیلش، دوستاش، اشناهاش وووو
    اقای بهزاد من بعد از اینکه همسرم گفت نمیخوام این پسره به هر دلیلی بهت زنگ بزنه، طوری برخورد کردم که دقیقا از همون شهریور تا حالا ایشون بهم پیام ندادن و حتی برای ارائه سمینار دکتری بهشون ایمیل ندادم که دعوتشون کنم ...
    یکی از دوستان هم دانشکده ای میگن شماره شوهرتو بهم بده بهش بگم طرز برخورد تو با دانشجوهای پسر گروه چطوره ...خدا شاهده حتی جواب سلام هم نمیدم اکثر اوقات ...
    خانم فکور مشاور هم دقیقا گفت این شرایط غیر منطقی هست و قبول کردنشون درست نیست...منم معتقدم که این شرایط چیزی نیست که خودش تعین کرده یا بهتره بگم بله خودش تعین کرده برای نشون دادن خودش به خانوادش و تحقیر کردن من....مشاور هم دقیقا گفت پشت پرده همه این شرایط و اتفاقات فقط یک موضوعه اونهم خانوادش....
    تو دیدار دومم برگشت گفت تو پایه های پل های پشت سرتو خراب کردی چرا؟؟ چون ابرومو تو خانوادم بردی منظورش از خانوادش دایی ها عموها عمه ها و خاله ها و بقیه فامیل دورشون هست بابت قضیه کربلا...بهش گفتم اخه مگه جز پدر و مادرت چه کسی از متن گفتگوی ما خبر داشت خوب خانوادت رفتن همه جا اعلام کردن چرا به من خرده میگیری.....من که حتی خواهر ها و دامادامون هم از قضیه دقیق اطلاع ندارن....
    دقیقا منم میگم شرایط واقعی زندگی باید برای انسانها شرط بزاره نه اینکه فرد رو اجبار کنیم بابت ناراحتی که ازش داریم یا برای تحقیر کردن فرد مجبور به پذیرش چیزهایی که دوست نداره بکنیم....اخه اون باید همون زمان که مشکلی با خودش داشتم شرط میگذاشت

  9. کاربر روبرو از پست مفید khadijeh تشکرکرده است .

    آنیتا123 (دوشنبه 16 مرداد 96)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بلاخره بعد تقریبا دو ماه از اخرین صحبتهام با همسرم و شرطایی که گذاشتن و صحبتشون مبنی بر اقدام به طلاق دیروز درخواست طلاقشون دستم رسید ...احضاریه مبنی بر درخواست اعسار ....برای دو ماه دیگه باید به دادگاه مراجعه کنم البته خودم نمیرم بجام وکیل میره .....
    توی این دوماه یه اتفاقی که افتاد این بود که بعد از اخرین دیدارمون ، ایشون رفته بودن با یکی از دوستانم که خانم مسن و متعهد و شریفی هستن صحبت کردن ....کلی پشت من بدگویی کرده بودن و تنها دلیلشون برای تماس گرفتن رو برحق دانستن خودشون بوده یعنی خواستن فقط وجهه خودشون رو که فکر میکردن ممکنه پیش این خانم که اصلا باهاشون ارتباطی ندارن خراب شده تماس گرفتن تا بگن من مقصرم و خودشون برحقن...خلاصه این خانم باهاشون صحبتمیکنن و راضیشون میکنن برن پیش یه مشاوری که من قبلا تو اخرین صحبتهامون ازشون خواسته بودم برن پیشش و ایشون راضی نشده بودن ....حتی این خانم برای همسرم وقت هم گرفته بودن که همسرم برن پیششون اما همسرم نرفته بودن... خلاصه دوستان من الان با همه تلاشهایی که به نظرم درست بوده در جهت اصلاح امور ...الان خدا رو شکر میکنم ان شا الله که خیریتی بوده و هست

    - - - Updated - - -

    برام دعا کنید خیلیییییی زیااااااااااااااااااااااا ااااااااااااد

  11. #37
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khadijeh نمایش پست ها
    آقای بهزاد، پذیرفتن شرایط همسرم (هرچند شرط کار رو پذیرفتم) یعنی پذیرش تهمت هاش...چرا قبلا که مشکل داشتیم و عبور کردیم هیچ حرفی نزده و شرطی نذاشته....
    این حرف رو قبول ندارم و به نظرم معنی نداره . قبلن هم گفته بودم که بهتره شرایط ایشون رو بپذیرید و اسم تحقیر شدن رو هم روش نزارید . مهم نیست که این حرف (= شرط ها) رو تحت تاثیر خانوادش زده یا در چه زمانی زده . مهم اینه که این شرط ها درست هستن یا غلط

    توضیح داده بودم که بنده هم با اون کاری که شما داری ، اگر جای شوهرتون بودم ، مخالف می بودم . باز توضیح داده بودم که بهتره برای رفع حساسیت ها و تنش ها ، یکی دو ترم مرخصی تحصیلی بگیرید . به احتمال قریب به یقین دانشگاه موافقت خواهد کرد .

    با دلایلی که دوستان دیگه آوردن یا خود شما آوردید که مثلا شرط های شوهرتون غیر منطقی هست ، بنده مخالفم و نظرم اینه که بهتره شرایط ایشون رو بپذیرید .

    شرط هایی رو که ایشون گذاشته غیر ممکن یا محال نیستن و خود من هم کاملا ممکن بود مشابه ایشون شرط بزارم و کوتاه هم نیام. من اعتقاد کامل دارم که باید تحصیل و کار زن با رضایت 100 درصد شوهرش باشه و شوهر حق داره در این زمینه حرف آخر رو بزنه . . .

    آیا دیگه با هم دونفری صحبتی نداشتید؟ به نظرم بهتره به جای این همه واسطه ، دونفری صحبت کنید . من اعتقاد دارم که به مشاور هم به هیچ وجه نمیشه اطمینان کرد چرا که بارها گفتم که اکثرا کم سواد و یا کاسب هستن و تحت تاثیر کتاب های غربی درس خوندن و از مذهب و فرهنگ و رسوم ما فاصله ی زیادی دارن .
    ویرایش توسط behzzad : دوشنبه 13 شهریور 96 در ساعت 23:50

  12. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    khadijeh (سه شنبه 14 شهریور 96)

  13. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام خدیجه جان

    طبق صحبتهای شما در این تاپیک به نظر میرسه شما تلاشتون رو برای برگشت به زندگی کردین. عذر خواهی بابت سهم خودتون از مشکلات پیش آمده و پذیرفتن قسمتی

    از شرطهای ایشون که در توانتون بوده.

    در هر صورت شما نمیتونین همه شرطهای همسرتون رو بی قید و شرط و بدون توجه به خواست و تمایلات خودتون بپذیرید.به هر حال شما هم در این زندگی یه سری حق و حقوق دارین.

    به خصوص که عنوان کردید قبل از ازدواج علاقه خودتون به کار و ادامه تحصیل رو به همسرتون گفتید.

    پیشنهاد من اینه که اگر هم برخوردی در این مدت با همسرتون داشتید با آرامش و متانت رفتار کنید و مثل قبل بدون بی احترامی و خیلی منطقی حرفتون رو بزنید.

    این دیگه به عهده همسرتونه که ببینه چقدر میتونه شرایط رو بپذیره و بدون دخالت خانواده زندگیش رو اداره کنه.

  14. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khadijeh (سه شنبه 14 شهریور 96), Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96)

  15. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها

    آیا دیگه با هم دونفری صحبتی نداشتید؟ به نظرم بهتره به جای این همه واسطه ، دونفری صحبت کنید . من اعتقاد دارم که به مشاور هم به هیچ وجه نمیشه اطمینان کرد چرا که بارها گفتم که اکثرا کم سواد و یا کاسب هستن و تحت تاثیر کتاب های غربی درس خوندن و از مذهب و فرهنگ و رسوم ما فاصله ی زیادی دارن .
    خیر دیگه صحبتی نداشتیم البته من باز چندبار پیام دادم که ایشون جواب ندادن و تو پیام هام بهشون گفتم که شرط کارشون رو پذیرفتم....
    دیگهواسطه نگذاشتم اون خانم رو هم خود همسرم باهاشون تماس گرفته بودن نه بر برای وساطتت برای توجیه برحق بودن خودشون ...مشاور هم یه حاج اقا هستن که یکی از سخنرانان معروف اهواز هستن و کار مشاوره انجام میدن در یک دفتر مشاوره....

    - - - Updated - - -

    چطور به شما بگم که شزایط همسرم برای تحت فشار قرار دادن منه نه واقعا چیزی باشه که باورش داشته باشه ...

  16. #40
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khadijeh نمایش پست ها
    چطور به شما بگم که شزایط همسرم برای تحت فشار قرار دادن منه نه واقعا چیزی باشه که باورش داشته باشه ...
    من مطالب شما رو کامل خوندم و باز گفتم که شرط هاش رو بپذیرید

    حالا فرض می کنیم که شرط های ایشون فقط برای تحت فشار قرار دادن شماست و خودش هم باورشون نداره :

    باز توصیه می کنم بهانه رو از دستش بگیرید و با مرخصی تحصیلی گرفتن سعی کنید همکاری خودتون برای سازش رو کامل کنید .

    ببینید! مثلا شوهرتون گفته بود که باید خانواده ی شما بیان عذرخواهی کنن . اگه یادتون باشه از همون اول گفتم که این حرف سبک و نامشروع هست . ولی اینکه بگه نمیخام زنم درس بخونه و براش دلایلی هم داشته باشه ، فرق داره . حتی اگر ایشون داره فقط برای فشار آوردن میگه ، بهتره بهانه رو از دستش بگیرید و بعدا وقتی اوضاع خوب شد ، مجددا تحصیل تون رو ادامه بدید

    البته اگر با حرف زدن میشد ایشون رو نرم کنید (با فرض اینکه فقط برای فشار میگه) این بهترین راه حل بود ولی ظاهرا شما تعامل بسیار اندکی با هم دارید و وقتی هم یه ملاقاتی هست ، فضا مثبت نیست . . .

    توصیه می کنم دیدار حضوری و آرامی رو تدارک ببینید ، میدونم سخته! ولی شدنی هست چون شوهرتون هم بدونید که تحت فشار هست و غرورش بش اجازه نمیده که نرمش نشون بده . اون مشاوری که گفتید ظاهرا زیاد بد نیست و از افرادی که صرفا تئوری های غربی رو خوندن ، مفیدتر خواهد بود . منظورم از واسطه مثلا وکیل هم بود ، چون اگر در دادگاه شوهرتون فقط وکیل رو ببینه هم خیلی خشمگین میشه و هم فرصت یک گفتگو از دست میره . . .

  17. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 14 شهریور 96)


 
صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.