سلام خدیجه عزیز
چند بار تصمیم گرفتم بنویسم برات و بعد پشیمان شدم ولی پست آخرت را دیدم طاقت نیوردم گفتم شاید پستم کمکی برات باشه؟!
چرا اینقدر آشفته ایی؟
چرا اینقدر وابسته ایی؟
چرا فکر میکنی قیامت شده؟
چرا اینقدر از حقوق مسلم و قطعیت کوتاه میای مثل کار کردن درس خوندن و غیره؟
مگه به خودت شک داری؟
مگه میتونی خواسته قلبی و ثمره سالها زحمت و شب بیداریهات را بخاطر تمایلات دیگران کنار بزاری؟
چرا اینقدر بهم ریختی و مطمینا پدر و مادرت هم حال زار و نزار تو را ببینند بدتر می شوند؟!
بلند شو دختر؟! بزرگ شو؟! تو توانایهات خیلی بیشتر از این حرفهاست.
با خدای خودت یک خلوت حسابی بکن و ازش بخواه بهت قدرت و توانایی بده
بلندشو و مثل زمان مجردیت به درس و کار و ورزش و تفریحت بپرداز حتی بیشتر
هیچ وقت خالی برای خودت نزار
هیچ تماس و پیغام و .... برای همسرت نذار.
اگر اون تماسی گرفت خیلی صبور و مودبانه صحبت کن و بگو اگر تمایل به طلاق داری برو اقدام کن من تمایل به ادامه زندگیم دارم قدمی در این مورد بر نمی دارم و لی به نظر تو احترام میزارم.
اگرم تمایل به ادامه داری باید تحت کمک و راهنمایی یک مشاور ادامه بدیم من نمیتونم شروط بی منطق شما را بپذیرم.
مطمین باش صبر و آرامش شما در این مسیر خیلی تاثیر گذار خواهد بود.
اینقدر خودت را اویزان و ترسیده از طلاق نشون نده.
من دوستان زیادی را میشناسم که بعد از جدایی نه مردند نه بدبخت شدند بلکه از یک زندگی مشترک امدند بیرون
و حالا یا بصورت مجردی و یا با یک ازدواج اگاهانه دیگر بزرگ تر و پخته تر شدند.
عزت نفست با ارزش ترین گوهر وجودی توست آن را به تاراج دیگران نده که ترمیمش کار آسانی نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)