به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 74
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 مرداد 96 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1396-3-13
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    398
    سطح
    7
    Points: 398, Level: 7
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 29 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "دوسش دارم نمیخوام با همه بدیاش ازش جدا بشم بگید چکار کنم"ژ

    یعنی فقط بگم خوش بحال شوهرتون که با تمام این ایراداتش بازم دوسش دارید.
    بعضی از خانما اینجا چیزایی از شوهراشون میگن که من به عنوان یه مرد خجالت میکشم که چقدر بعضی از هم جنسای من نامرد و ضعیف هستن. بعد خانمه میاد آخرش میگه خیلی دوسش دارم. وای خدا . یعنی موندم به حضرت عباس. گاهی احساس میکنم مردا هرچی نامردتر باشن، هرچی کم محل تر باشن هرچی خودخواه تر باشن. بیشتر دوست داشتنی میشن. عجب موجوداتی هستید شما خانما.
    حالا اگر مرد بدبخت توجه کنه، ابراز علاقه کنه و مرد زندگی باشه، میاد میگید انتظارم بیشتره ازش ناراحتم. ایده آلم نیست و ....
    احساس میکنم متاسفانه تو روزگار ما قیافه و ظاهر برای خانما انگار خیلی دلبستگی میاره تا اخلاق.

  2. کاربر روبرو از پست مفید saied66 تشکرکرده است .

    Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خیال تو نمایش پست ها
    سلام عزیزم..
    ناراحت شدم بابت ماجراهای پیش آمده. امیدوارم که این مشکل بزودی حل و فصل بشه.. این که یه موضوع تا حدی کم اهمیت تبدیل به یه مشکل بزرگ شده واقعا برام عجیبه... این که کار شما خوب نبوده ولی عکس العمل اونا خیلی عجیب و ناراحت کننده است.
    این تصمیم شوهرتون فقط تصمیم خودش نیست معلومه خانواده پشتش هستند و کنترل میکنن.
    خیای باید با تدبیر عمل کنی .. این که از کار کردن منصرف شدی به نظر من جالب نبود چون همینجوری مجبورت می کنن به عقب برگردی...
    ظاهرا میخان بدجوری تنبیه بشی ... ولی اصلا کارشون بعرف و قاعده نیست... این قدر تعصب و خودخواهی چطور ممکنه یه جا جمع بشه.
    سعی کن با تدبیر عمل کنی ... همینجوری آیتم هایی رو که به سختی و سالها زحمت بدست آوردی یه شبه از دست نده... به نظرم یه وکیل خوب بگیر.
    وکیل گرفتم وکیل میگه تمام تلاشم رو میکنم تا حقوقت رو تمام و کمال دریافت کنی اما در قانون اساسی مرد میتونه بی دلیل همسرش رو طلاق بده و زن هیچ اختیاری در این امر نداره و قانون طلاق رو جاری میکنه
    حقیقت همه اطرافیان از مشاور و خانواده میگن که ادامه این زندگی ممکنه عواقب بدتری رو در پی داشته باشه و بزار طلاق بگیری ولی حقیقت از زندگی بعد طلاق میترسم
    از اینکه مطلقه بشم ..از اینکه خجالت بکشم شناسنامم رو نشون کسی بدم ..از حرف و شماتت مردم میترسم ...میترسم کم بیارم .... از اینکه تنها بمونم ...از خیلی چیزها میترسم ...
    به خدا گفتم خدایا من تمام تلاشم رو میکنم باشه از حق کار کردنم میگذرم فقط برای اینکه زندگی بهم نریزه ..اون الان داره لجبازی میکنه میخواد انتقام بگیره من کوتاه بیام من مثل اون برخورد نکنم ...
    بباورتون میشه خیلی داغونم ...نابود شدم ...هیچ وقت فکرشو نمیکردم زندگیم به اینجا برسه ...
    درسته اشتباه کردم اما این تاوان اشتباهم نبود این یه نوع رفتارانتقام گیری هست

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط saied66 نمایش پست ها
    "دوسش دارم نمیخوام با همه بدیاش ازش جدا بشم بگید چکار کنم"ژ

    یعنی فقط بگم خوش بحال شوهرتون که با تمام این ایراداتش بازم دوسش دارید.
    بعضی از خانما اینجا چیزایی از شوهراشون میگن که من به عنوان یه مرد خجالت میکشم که چقدر بعضی از هم جنسای من نامرد و ضعیف هستن. بعد خانمه میاد آخرش میگه خیلی دوسش دارم. وای خدا . یعنی موندم به حضرت عباس. گاهی احساس میکنم مردا هرچی نامردتر باشن، هرچی کم محل تر باشن هرچی خودخواه تر باشن. بیشتر دوست داشتنی میشن. عجب موجوداتی هستید شما خانما.
    حالا اگر مرد بدبخت توجه کنه، ابراز علاقه کنه و مرد زندگی باشه، میاد میگید انتظارم بیشتره ازش ناراحتم. ایده آلم نیست و ....
    احساس میکنم متاسفانه تو روزگار ما قیافه و ظاهر برای خانما انگار خیلی دلبستگی میاره تا اخلاق.
    ببخشید متوجه منظورتون نشدم یعنی من وابسته قبافه و ظاهر هسرم شدم؟
    من وقتی مجرد بودم فکر میکردم وقتی پیمان زناشویی بسته میشه و دونفر زندگی مشترک رو شروع میکنن باید به همه اختلافاتی که با هم دارن سعی کنن بسازن ، سعی کنن خودشون یا شراطی زندگیشون رو تغییر بدن تا بتونن در کنار هم با ارامش زندگی کنن و مشکلات رو پشت سر بگذارن ...بخصوص اوایل زندگی که سالهای پرتنشی میتونه باشه اخه زمان میگذره تا افراد نسبت به هم و اخلاقیات هم اشنایی پیدا کنن ... تو زندگی باید گذشت کرد بخشید و از طرف مقابل خواست که اشتباهاتش رو اصلاح کنه و البته بهش کمک کرد ...به نظرم دو نفر باید همدیگه و زندگیشون رو بخوان تا بتونن به اینجا برسن که برای اصلاح خودشون و طرف مقابل تلاش کنن...منظورم اینه که مثلا اگر من خطایی در همسرم میبینم تلاش کنم با نرمخویی این خطا رو هم تذکر بدم و هم کمکش کنم اگر خودش هم بخواد و حتی غیر مستقیم اون رو برطرف کنه و همچنین همسرم اگر خطا و اشتباهی در من مشاهده کرد ....
    شاید من توقعم از ندگی مشترک زیاد بوده
    شاید من نفهمیدم ...
    به هر حال فعلا من در این نقطه زندگی قرار گرفتم و کاری جز دعا کردن برام باقی نمونده و اینکه از خدا حسن عاقبت بخوام
    برام دعا کنید خدا بهم و پدر و مادرم صبر و ارامش بده و زدود بتونیم از این بحران رد بشیم

    خیلللللللللللللللللللیییی یییییییی سخته من که بریدم

  4. کاربر روبرو از پست مفید khadijeh تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (شنبه 07 مرداد 96)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام خدیجه عزیز

    چند بار تصمیم گرفتم بنویسم برات و بعد پشیمان شدم ولی پست آخرت را دیدم طاقت نیوردم گفتم شاید پستم کمکی برات باشه؟!

    چرا اینقدر آشفته ایی؟

    چرا اینقدر وابسته ایی؟

    چرا فکر میکنی قیامت شده؟

    چرا اینقدر از حقوق مسلم و قطعیت کوتاه میای مثل کار کردن درس خوندن و غیره؟

    مگه به خودت شک داری؟

    مگه میتونی خواسته قلبی و ثمره سالها زحمت و شب بیداریهات را بخاطر تمایلات دیگران کنار بزاری؟

    چرا اینقدر بهم ریختی و مطمینا پدر و مادرت هم حال زار و نزار تو را ببینند بدتر می شوند؟!

    بلند شو دختر؟! بزرگ شو؟! تو توانایهات خیلی بیشتر از این حرفهاست.

    با خدای خودت یک خلوت حسابی بکن و ازش بخواه بهت قدرت و توانایی بده

    بلندشو و مثل زمان مجردیت به درس و کار و ورزش و تفریحت بپرداز حتی بیشتر

    هیچ وقت خالی برای خودت نزار

    هیچ تماس و پیغام و .... برای همسرت نذار.

    اگر اون تماسی گرفت خیلی صبور و مودبانه صحبت کن و بگو اگر تمایل به طلاق داری برو اقدام کن من تمایل به ادامه زندگیم دارم قدمی در این مورد بر نمی دارم و لی به نظر تو احترام میزارم.

    اگرم تمایل به ادامه داری باید تحت کمک و راهنمایی یک مشاور ادامه بدیم من نمیتونم شروط بی منطق شما را بپذیرم.

    مطمین باش صبر و آرامش شما در این مسیر خیلی تاثیر گذار خواهد بود.


    اینقدر خودت را اویزان و ترسیده از طلاق نشون نده.

    من دوستان زیادی را میشناسم که بعد از جدایی نه مردند نه بدبخت شدند بلکه از یک زندگی مشترک امدند بیرون

    و حالا یا بصورت مجردی و یا با یک ازدواج اگاهانه دیگر بزرگ تر و پخته تر شدند.

    عزت نفست با ارزش ترین گوهر وجودی توست آن را به تاراج دیگران نده که ترمیمش کار آسانی نیست.

  6. 8 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    khadijeh (چهارشنبه 28 تیر 96), maryam.mim (چهارشنبه 28 تیر 96), نیکیا (چهارشنبه 28 تیر 96), میس بیوتی (سه شنبه 14 شهریور 96), Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96), آنیتا123 (چهارشنبه 28 تیر 96), بارن (چهارشنبه 28 تیر 96), خیال تو (چهارشنبه 28 تیر 96)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    عزیزم میدونم چقدر الان ناراحت و دپرس هستی . . به عنوان یه خانوم خیلی خوب درک میکنم چون من خودمم وقتی در حد خیلی کم حتی با شوهرم حرفم بشه اون روز واقعا برام بد تموم میشه و همش ناراحت و ذهنم درگیره.. خاصیت اکثر خانوما همینه... چه برسه که یه همچنین ماجرایی پیش بیاد ... فقط ازت میخام شتاب زده عمل نکنی ... یعنی با عجله چیزی رو نپذیر و چیزی رو رد نکن.. انشا.. که هیچ وقت به ط.ل.ا.ق نمیکشه... فقط صبور باش و خودت رو نباز.. همونقدر که تو به اون نیاز داری اونم به تو نیاز داره .. همینقدر که تو احساس مسئولیت داری اونم باید داشته باشه... اونم باید تلاش کنه .. اونم باید فکر کنه...اونم باید یه چیزایی یاد بگیره .. اونم باید از لحاظ فکری مستقل باشه...اونم باید زن داری رو یاد بگیره... یاد بگیره مسائل رو قاطی پاتی نکنه.. یاد بگیره واقعا مرد باشه.. پس میبینی هر دو نفر باید یه چیزایی رو یاد بگیرن و پایبند باشن وگرنه نمیشه زندگی کرد.. پس بی مهابا و شتابزده موقعیت های زندگیت (کار و تحصیل) رو از دست نده..
    دقیقا طبق فرمایش دوست عزیزمون sanjab که گفتند " ا
    گرم تمایل به ادامه داری باید تحت کمک و راهنمایی یک مشاور ادامه بدیم من نمیتونمشروط بی منطق
    شما را بپذیرم. "
    از کجا معلوم این شروط بی منظق هم رو بپذیری یه زندگی خوب و بی دغدغه در انتظارت باشه ؟ پس تصمیم شتاب زده کاملا ممنوع.

  8. 6 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    khadijeh (چهارشنبه 28 تیر 96), maryam.mim (چهارشنبه 28 تیر 96), sanjab (یکشنبه 01 مرداد 96), نیکیا (چهارشنبه 28 تیر 96), Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96), بارن (چهارشنبه 28 تیر 96)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام خدبجه عزیز .

    فقط یه مورد رو می خوام بهت یادآوری کنم. همونطور که خدا گفته پیوند ازدواج مقدسه و باید حفظش کنید همون خدا گفته اگه من نخوام هیچ بنده ای نمی تونه به بنده ی عزیز من آسیب برسونه. به نظرم خدا خیلی خیلی دوستت داره و همین اول ماجرا تا فرسوده و ناامید نشدی جلوی اتفاقات بدتر رو گرفته. من فکر می کنم ماجرای جداییت همه خواست خداست و سفر زیارتی و مقدسی رو هم وسیله قرار داد. بهش فکر کن . ببین خدا چقدر دوستت داشته که الان چهره واقعی همسرت رو بهت نشون داد. خدایی نکرده 5 سال دیگه به قول خودت با از دست دادن تمام فرصت های شغلیت و تحصیلیت و با داشتن چند تا بچه با روحی خسته جدا می شدی. چون با تعریف هایی که از شوهرت کردی ازدواج نادرستی داشتی . شکاک بود . دهن بین بود و مدرک تحصیلی و شان پایین تر از تو داشت. هر کدووم به تنهایی برای ازدواج نا موفق کافیه.

    پس یا علی بگو و خودت رو جمع و جور کن برای طلاق تسلیم خواست خدا باش . عزت نفس داشته باش. التماس و اصرار نکن دختر خوب. از طلاق نترس 3 ماه اولش بحران روحی داری بعدش منطقی می شی و خدارو هم به خاطر آزادی و آرامشت شکر می کنی. از ازدواج بعدیت هم نترس پرونده طلاقت رو نشون هر خواستگاری بعد از این بدی که بی دلیل این کار انجام شده حق رو به تو می دن .

    آینده موفق و روشن در انتظارته و فقط عزت نفس داشته باش و سرت رو بالا بگیر. تو تحصیل کرده ای و به نظرم حتی اگه از طلاق پشیمون شدند وصلت با این خانواده به قول خودت یعنی مرگ تدریجی. یه نفر به من گفت با ازدواج بعضی از درهای موفقیت به روت بسته می شه حرفش رو قبول نداشتم و سعی کردم قبل از ازدواج کاملا به همسرم بفهمونم که اهدافم برام مهمه و اگه بین اونا قرار بگیره اون رو کنار می ذارم و فردی رو پیدا کردم که اهدافش با من همسو هست اما تا حدی حرف اون فرد درست بود اگرچه درها به روم بسته نشده اما سرعت پیشرفتم به شدت کم شده چون دیگه تصمیم گیرنده فقط من نیستم و دو نفر شدیم.

    پس نگران هیچی نباش روی اهدافت تمرکز کن به موفقیت هات فکر کن و فردی رو پیدا کن که شونه به شونه باهات بیاد نه اینکه روبروت قرار بگیره. خیلی از آدمای موفق هستند که آرزوی همسری مثل تو رو دارن. برنامه ریزی کن بعد از جداییت کلاس های مختلف تفریحی برو. با دوستات تور طبیعت گردی برید. و ورزش کن. شوهرت و خانوادش رو از زندگیت حذف کن اونا مثل ترمزی بودند که هم توی آشناییت و هم یه مدت بعد از طلاق تورو از رسیدن به اهدافت دور می کردن. آدم بدون هدف پوچه. اونها می خواستن تورو پوچ کنن. و عجیبه واسم که مدهبی و مورد تائید بودند اما دروغ های بزرگ و واضح اونم موقع خواستگاری گفتند.

    توی ازدواج بعدی حق تحصیل و کار رو توی عقد نامه ات ذکر کن که با توئه اینجوری دیگه آدمای دروغگو نمی تونن دبه کنن. به نظرم تو برای حفظ زندگی تلاشت رو کردی و یه طرفه نمی شه رابطه رو نگه داشت. از حقوقت نگذر چون از اول قبول کرده بودن الان زدن زیرش

    امیدوارم هر چه زودتر به آرامش و نشاط برسی
    ویرایش توسط maryam.mim : چهارشنبه 28 تیر 96 در ساعت 09:11

  10. 5 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    khadijeh (چهارشنبه 28 تیر 96), sanjab (یکشنبه 01 مرداد 96), نیکیا (چهارشنبه 28 تیر 96), Ye_Doost (سه شنبه 28 شهریور 96), بارن (چهارشنبه 28 تیر 96)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم دکتر سلام.
    خدیجه خانم من احساس میکنم در یک امتحان بزرگ قرار گرفتی و خوب هم داری پیش میری شاید به خاطر بی تجربگی اشتباهات زیادی کرده باشی اما هیچ کدوم غیر قابل اغماض نیست. البته زندگی بعد از طلاق هم چندان جذاب نیست اما اگر پیش بیاد پذیرفتنیه. در ضمن هیچ مردی نمیتونه کاملا بی دلیل همسرشو طلاق بده دادگاه تشکیل میشه و از همسرتون سوال میشه. ارامشتون حفظ کنید شاید انشالله در روند دادگاه همسرتون متوجه بشه چه گنجی رو داره از دست میده.
    نگران هیچی نباش بعنوان یک زن تا جایی که مقدور بوده خوب برخورد کردی . اما مبادا که خانواده تو ببری واسه عذرخواهی ....
    احساس میکنم همسرت شخصیت خامی داره. به خدا بسپر بقیه کار رو. ما نمیتونیم صد در صد همه کارها رو انجام بدیم. اسوده باش و توکل کن

  12. 2 کاربر از پست مفید نیم پز تشکرکرده اند .

    khadijeh (چهارشنبه 28 تیر 96), sanjab (یکشنبه 01 مرداد 96)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آبان 96 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1396-4-07
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    675
    سطح
    13
    Points: 675, Level: 13
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    سلام خدیجه عزیز

    چند بار تصمیم گرفتم بنویسم برات و بعد پشیمان شدم ولی پست آخرت را دیدم طاقت نیوردم گفتم شاید پستم کمکی برات باشه؟!

    چرا اینقدر آشفته ایی؟

    چرا اینقدر وابسته ایی؟

    چرا فکر میکنی قیامت شده؟

    چرا اینقدر از حقوق مسلم و قطعیت کوتاه میای مثل کار کردن درس خوندن و غیره؟

    مگه به خودت شک داری؟

    مگه میتونی خواسته قلبی و ثمره سالها زحمت و شب بیداریهات را بخاطر تمایلات دیگران کنار بزاری؟

    چرا اینقدر بهم ریختی و مطمینا پدر و مادرت هم حال زار و نزار تو را ببینند بدتر می شوند؟!

    بلند شو دختر؟! بزرگ شو؟! تو توانایهات خیلی بیشتر از این حرفهاست.

    با خدای خودت یک خلوت حسابی بکن و ازش بخواه بهت قدرت و توانایی بده

    بلندشو و مثل زمان مجردیت به درس و کار و ورزش و تفریحت بپرداز حتی بیشتر

    هیچ وقت خالی برای خودت نزار

    هیچ تماس و پیغام و .... برای همسرت نذار.

    اگر اون تماسی گرفت خیلی صبور و مودبانه صحبت کن و بگو اگر تمایل به طلاق داری برو اقدام کن من تمایل به ادامه زندگیم دارم قدمی در این مورد بر نمی دارم و لی به نظر تو احترام میزارم.

    اگرم تمایل به ادامه داری باید تحت کمک و راهنمایی یک مشاور ادامه بدیم من نمیتونم شروط بی منطق شما را بپذیرم.

    مطمین باش صبر و آرامش شما در این مسیر خیلی تاثیر گذار خواهد بود.


    اینقدر خودت را اویزان و ترسیده از طلاق نشون نده.

    من دوستان زیادی را میشناسم که بعد از جدایی نه مردند نه بدبخت شدند بلکه از یک زندگی مشترک امدند بیرون

    و حالا یا بصورت مجردی و یا با یک ازدواج اگاهانه دیگر بزرگ تر و پخته تر شدند.

    عزت نفست با ارزش ترین گوهر وجودی توست آن را به تاراج دیگران نده که ترمیمش کار آسانی نیست.
    سلام دوست عزیزم حرفهای شما و بقیه دوستان بهم ارامش میده ..من فقط نگرانم که من عامل این طلاق بوده باشم ...بخدا میگم خدا من غلط کردم باشه جبران میکنم فقط فردا من کسی نباشم که از گذشته ام نادم باشم و خودم رو مقصر این طلاق بدونم ....فکر حسرت و پشیمانی در اینده منو ازار میده ....ایا به ارامش میرسم یا خیر؟
    اونکه بهم گفت من وجدانم ارومه و اصلا از این کارم پشیمون نیستم وقتی که بهش گفتم اشتباه تصمیم نگیر چرا که فردا اگر همه اطرافیانت هم بهت بگن تو درست برخورد کردی وجدانت تو رو رها نخواهد کرد و عیچ چیز بدتر از عذاب وجدان نیست
    این روزها منم از خدا همین رو خواستم ،خواستم کمکم کنه زودتر بلند بشم و بتونم به روال زندگی عادیم برگردم
    اما میدونید فکر زندگی خوبی که داشتم البته با همه مشکلاتش اما داشتم میساختم و پیش میرفتم ...فکر ارزوهایی و نقشه هایی که برای زندگیمون کشیده بودیم قرار بود بعد کربلا ماه مبارک رمضان بریم مشهد...قرار بود چون راه خونه تا دانشگاه یکم دوره ماشین بخریم تا با ماشین برم و بیام .....
    باورتون نمیشه اما همه همسایه ها،دوستان و فامیل به زندگیم حسادت میکردن یعنی میگفتن خوشبحال خدیجه چه زندگی خوبی داره ...الان هیچکس باورش نمیشه که زندگی من اینطور داره به پایان میرسه...

  14. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام خدیجه جان

    حتی اگر هم شما کار اشتباهی انجام داده باشید الان شما عامل این طلاق نیستید.شما معذرت خواهی کردید و تمایل خودتون رو به ادامه این زندگی اعلام کردید.

    حتی شرط غیرمنطقی و ظالمانه همسرتون رو هم پذیرفتین.

    بقیه شروط همسرتون هم کمکی به ادامه زندگی نمیکنه.

    من نمیدونم ادامه زندگی شما با ایشون به صلاح هست یا نه.فقط میتونم بهتون بگم خودتون رو بیشتر از این تحقیر نکنید.شما معذرت خواهی کردید.دیگه کافیه.

    صحبت های sanjab واقعا خوب و کامل بود.همینطور بقیه دوستان.

    امیدوارم بهترین تصمیم رو با حفظ شان و شخصیت و زنانگی خودت بگیری.

  15. 6 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khadijeh (چهارشنبه 28 تیر 96), maryam.mim (چهارشنبه 28 تیر 96), sanjab (یکشنبه 01 مرداد 96), نیم پز (دوشنبه 02 مرداد 96), میس بیوتی (سه شنبه 14 شهریور 96), بارن (چهارشنبه 28 تیر 96)

  16. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 15:25]
    تاریخ عضویت
    1396-5-05
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    61
    سطح
    1
    Points: 61, Level: 1
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 38.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام .عزیزم منم وضعیت مشابهی مثل تو دارم البته من عقدم .اگه زندگیتو دوس داری و میخوای شوهرت برگرده به هیچ عنوان مهریه اجرا نذار .زنی که مهریه اجرا بذاره از جلو چشم شوهرش میفته .من متاسفانه بدون مشورت با یه مشاور و عجولانه رفتم مهریه اجرا گذاشتم شوهرمم از همون موقع به کلی قید منو زد الان داریم از هم جدا میشیم توافقی .صبور باش.دیگه هم واسطه نفرس .هرچی تو بیشتر بری سمتش اون دورتر میشه .پس صبرداشته باش بدار اون دلتنگ تو بشه.من اینارو تجربه کردم عزیزم .عجولانه تصمیم نگیر که یک عمرپشیمانی داره

  17. کاربر روبرو از پست مفید masomeh7167 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 09 مرداد 96)

  18. #30
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    گفتید «
    دوسش دارم نمیخوام با همه بدیاش ازش جدا بشم بگید چکار کنم
    ». اگر تمایل به درست شدن زندگی تون دارید مهریه اجرا نزارید و مسیر دادگاه رو نرید ، درسته که برای مهریه گفتید «
    هدفم از درخواست اینه که بیاد حداقل حرف بزنه
    » ولی دیگران و مخصوصا شوهرتون اینجوری تفسیر نمی کنن و چرخه ای از اقدامات منفی و تلافی جویانه شروع میشه. راستش رو بخاید از نظر من هم کارتون معنای خوبی نداره و آدم برای اینکه با همسرش حرف بزنه نیازی نیست مهریه اجرا بزاره!

    نوشتید «
    البته میگه باید پدرت بیاد از ما بخاطر رفتار تو معذرت خواهی کنه
    »

    به هیچ عنوان اینکه پدرتون باید عذرخواهی کنه ، حرف درستی نیست و این تیپ حرفا نشون میده که دخالت های گسترده ی خانواده شوهرتون وارد مرحله ای شده که میخان به هر شکلی که شده با حالت برنده این بازی رو تمام کنن . خوب این روحیه بسیار مخرب هست و درخواست هاشون هم نامشروعه .

    گفتید «
    میگه هیچکاری دست من نیست دست خانوادمه بهم میگن تو دخالت نکن و کنار بکش ما میدونیم چکار کنیم
    »

    این بسیار حرف بدی هست که یک «مرد» بزنه. اگر زن هم این حرف رو بزنه غلطه ولی اگر مرد اینو بگه واویلاس اون زندگی. دخالت دیگران خیلی مخرب هست ولی اگر خود زوجین بگن چیزی دست ما نیست و دست فلانی هست دیگه به نظر من وارد یک منجلاب خواهید شد . به نظر من باید مدتی صبر کنید تا قضایا از این حالت بد و اشتباه خارج بشن و کم کم طرفین به خودشون بیان . بعد از یکی دو ماه شاید یک ریش سفید بتونه 4 کلمه حرف عاقلانه رو به این آدم ها بزنه . خودتون هم وارد فاز التماس نشید بهتره ولی اگر بتونید تنها با شوهرتون صحبت کنید ، میتونه مفید باشه.

    به خانواده شوهرتون بد نگید حتی اگر بدترین آدم ها باشن! سعی کنید با سیاست ، مانع از دخالت ها و دامنه دار شدن مساله بشید . از توضیحات شما اینطور به نظر میرسه که خانواده شوهرتون رفتارهای خیلی درستی ندارن. سعی کنید دیدارهاتون فقط در حد حداقل ها باشه و تا جایی که ممکنه از دیدار با اونها خودداری کنید تا مسائل کمتری بین تون پیش بیاد. اصلا نباید بدون شوهرتون با اونها به سفر می رفتید . البته قبول دارم که رفتار اون آقایی گه گفتید خیلی گستاخانه و زشت بوده و حق نداشته به شما حرفی بزنه.

    گفتید «
    مشکل اینه که هر وقت در این مدت ما دو تا اختلافی داشتیم و حل شده رو فراموش نکرده گویا و اون رو در ذهنش نگه داشته و پرورش داده و حل نکرده
    » . اینا رو یکم باز کنید . همسرتون دقیقا از چی ناراحته و در انتقاد به شما دقیقا چه چیزهایی رو میگه؟

    در مورد رابطه ی جنسی اصلا نباید با این رابطه شوخی کنید و باید کاملا همدیگه رو راضی کنید و هیچ یک از طرفین از این موضوع به شکل ابزار باج خواهی هم استفاده نکنه. شوخی کردن با رابطه ی جنسی کار رو به بد جاهایی میرسونه . البته شما گفتید که مراقب بودید . . .

    من متوجه نشدم که شوهرخواهرتون مرتکب چه کاری شده بود و چرا شوهرتون رو حساس کرده بود؟ شرط هایی رو که شوهرتون گذاشته من درک می کنم و این تصمیم با خود شماست که اونها رو رد یا قبول کنید . اگر می خواستم به دختر یا خواهر خودم توصیه ای بکنیم ، می گفتم که این شرط ها رو قبول کن و شوهرت رو راضی کن . ولی ممکنه شما ترجیح بدید شوهرتون ناراضی باشه یا حتی زندگی تون تمام بشه ولی همچنان درس خوندن یا کار کردن رو رها نکنید . اینکه همکلاسی پسر شما ، شماره موبایل تون رو داره و زنگ هم میزنه ، از نظر من اگر همسرم این کار رو بکنه ، نابخشودنی هست و یک بحران بسیار جدی و شاید لاینحل خواهیم داشت. کلا با ارتباط داشتن با جنس مخالف ، شوهرتو رو تحریک نکنید و روح و روانش رو ناآرام نکنید . من میدونم که شما حتما پاکدامن هستید ولی صرف ارتباط داشتن هم از نظر من یکی ، غیر قابل تحمل هست . ظاهرا شوهرتون هم بی شباهت به بنده نیستن

    یک جمله نوشتید «
    درباره همین همکلاسی پسرم ، میگفت اون ماشین داره اخر وقت که تا اخر شب کلاس داری باهاش برگرد خونه
    » آیا واقعا شوهرتون این توصیه رو کرده؟؟ اگر اینطور هست که بنده سعی می کنیم دیگه در تاپیک شما چیزی ننویسم!! چون من نمیتونم همچین مردی رو درک بکنم و احتمالا هیچ کمکی هم نمی تونم بکنم . شاید هم در جمله بندی اشتباهی داشتید و بهتره توضیح بدید

    اینکه زن و شوهر گوشی هم رو چک کنن کار خوبی هست و بین زن شوهر چیزی به نام حریم خصوصی نداریم. همونطور که در دنیای واقعی زن و شوهر روی رفتار هم حساس هستن و دقت دارن ، این مساله باید در فضای مجازی هم وجود داشته باشه و ایرادی نیست. به نظر من لازم هم هست . شما هم که خدا رو شکر مشکل اخلاقی ندارید و از چک شدن ترسی هم نباید داشته باشید. بزارید انقدر چک بکنه تا مطمئن بشه از نحوه ی رفتار شما در فضای مجازی

    نوشتید «
    من تو کلاسام بچه های مهندسی رو تدریس میکنم که اکثرا پسر هستن و اونهم با چادر پا تخته هستم یعنی تو کلاس چادرم رو تحت هیچ شرایطی در نمیارم» به شخصه ، بنده تحت هیچ شرایطی راضی نمیشم همسرم این کاری که شما دارید رو داشته باشه . اگر هم همسرم اصرار بکنه ، میزارمش کنار! مجبورم رک بگم و زیاد حاشیه نرم چون پست من داره طولانی میشه. در کل باید حساسیت های همسرتون رو رعایت کنید . من برای همسرم فقط با شغل معلم بودن در مدرسه دخترانه ، پزشک جراح زنان و این تیپ شغلا میتونم کنار بیام . البته اگر شوهر شما روی کارتون حساسیت نداشت ، میتونستید ادامه بدید ولی ظاهرا ایشون هم به شدت حساس هستن و باید در این خصوص تصمیم بگیرید چون این حساسیت با گفتگو قابل حل نیست

    گفتید «
    هرچند خواسته خودش رو متفاوت نشون بده اما گذشت زمان ذاتش رو نشون داده و نمیتونه از اعتقاداتی که یه عمر در خانوادش حکمفرما بوده فاصله بگیره» به نظرم این صحبت شما هم درسته و مساله جدی هست . به نظر من بهتره کار کردن رو با تمام توضیحاتی که دادید کنار بزارید و به مساله مهمتر (=زندگی مشترک تون) به عنوان اولویت اول توجه کنید. فقط یک جمله بگم که بنده سال 93 در رشته ی مهندسی از یکی از دانشگاه های خوب تهران دکترا گرفتم و بنده که دارم این حرفا رو میزنم مثلا مثل شوهرتون تحصیلات کمتر از شما ندارم ولی باز مثل ایشون با این مسائل برخورد می کنم . . .

    اگر شوهرتون اصرار داره فعلا درس خوندن رو هم رها کنید شاید بعدا اجازه داد که برید و درس تون رو چند سال دیگه تمام کنید . گفتید «
    اشاره کرد که پدرت و بزرگاتون باید بیان خونمون عذرخواهی کنن» این خواسته غیر مشروع و بسیار زشت هست و تحت هیچ شرایطی خواسته درستی نیست .

    نوشتید «
    حقیقت همه اطرافیان از مشاور و خانواده میگن که ادامه این زندگی ممکنه عواقب بدتری رو در پی داشته باشه و بزار طلاق بگیری ولی حقیقت از زندگی بعد طلاق میترسم » بنده با اون همه که گفتید مخالفم! به خصوص مشورت کردن با وکیل رو مخرب می دونم.

    نوشتید «
    اما میدونید فکر زندگی خوبی که داشتم البته با همه مشکلاتش اما داشتم میساختم و پیش میرفتم » امیدوارم کار شما درست بشه و به زندگی بهتری با همسرتون برگردید .
    ویرایش توسط behzzad : چهارشنبه 11 مرداد 96 در ساعت 19:33

  19. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    khadijeh (یکشنبه 15 مرداد 96)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.