با تشکر از همه دوستان عزیز به ویژه مدیر همدردی که برای این پست وقت گذاشتند. طبق سوالاتی که دوستان داشتن، خواستم چند مورد به توضیحات اضافه کنم:
_ حساسیت ایشون بیشتر روی خود من هست. پدرشون فوت شدن و با مادر و برادر کوچکترشون زندگی می کنن و تا حالا نشده ببینم حساسیتی از این نوع برای مادر و برادرشون داشته باشن. طبق گفته های خودشون این حساسیت و تعصب در خانوادشون برای مردها نسبت به همسرشون هست.
- طی چند روز اخیر چندین بار برای مراجعه به مشاوره باهاشون صحبت کردم ولی ایشون گفتن که پیش مشاور نمیان و خودم تنهایی برم. به نظرتون تنهایی پیش مشاور رفتن میتونه کارساز باشه؟. اخه بیشتر خودم قصد داشتم که مشاور با ایشون هم صحبت کنه و صرفا براساس حرفهای من نتیجه گیری انجام نشه.
- برای تمام حرفها و حساسیتهاشون دلیل دارن اما اون دلایل از نظر من قابل قبول و توجیه پذیر نیست. مثلا برای بیرون رفتن میگن حتما باید با خودم بیرون بری و استدلالشون این هست که اگه من پیشت باشم خودم حواسم بهت هست و کسی نمیتونه چیزی بگه و نگاه بد کنه و ... اما من بسیار ساده میگردم. اهل ارایش کردن و جلب توجه نیستم. تو محیط کار مانتو ازاد با مقنعه بلند میپوشیدم و با حجاب کامل بودم و خداروشکر تاالان مورد خاصی برام پیش نیومده که کسی بخواد تمام وقت ازم محافظت کنه.
- یه مورد دیگه اینکه شاید بتونه به راهنمایی ها کمک کنه و اینکه دوستان فرمودن ممکنه به دلیل وقایع گذشته ایشون باشه این هست که حدود 2 سال پیش از اشنایی با بنده با دخترخانمی به مدت 4 سال نامزد بودن. طبق گفته خودشون به دلیل سختگیری های زیادی که خانواده دختر داشتن و همچنین با عرض معذرت متوجه شدن که دخترخانم فاقدباکرگی هستن ازشون جداشدن. در مورد رابطه گذشتشون خیلی سربسته به من گفتن و وقتی سوالی هم پرسیدم خیلی سربسته جواب دادن و میگن اون رابطه تموم شده و دیگه نمیخوان راجع بهش صحبت کنن. اما من نمیدونم که اون دخترخانم به خاطر رفتاراین اقاجداشدن یااینکه این اقابه خاطر این چیزها جداشدن.
الان دارم باخودم فکر میکنم که شاید به خاطر تاثیری که ایشون از رابطه گذاشتشون داشتن دارن این رفتارهارو با من انجام میدن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)