نوشته اصلی توسط
yarmehrban
آره عزیزم میشه..
توکل بخدا کن ، میفهمم چی میگی . گاهی آدم واقعا دلش سازندگی میخواد ، دلش روزای خوب و رفتارای خوب میخواد ولی امکانش نیست.
توکل بخدا انشالله روزهای بهتر هم میبینی و کسی که تو ذهنته سراغت میاد.
قدرت ذهن بالاست. به روزهای خوب فکر کن پیش میاد.
سعی کن آدمهای اطرافت و مکان های رفت و آمدت رو گزینش کنی. مثلا احتمال میدی در اون مکان ها به افراد دلخواه که معیارتو رو دارن نزدیک تری.. یا اون آدمهای گزینش شده میتونن معرف خوبی برات باشن .
عزیزم میدونم برگشت به گذشته برای تو شاید ناراحت کننده باشه شاید برای هر آدمی برگشت به خاطره ای تاریک آزار دهنده باشه. اما من تو ذهنم سؤالی هست. البته میتونی پاسخ ندی و این حق تو هست.
اما به سؤالی که پایان حرفم ازت پرسیدم هر چند سخت اما تونستی پاسخ بده.
///////////////
در جواب شما و دوستان محترممون بگم گشت و گذار و تفریح با دوستان و خانواده مقطعی هست و بعد از مدتی در یک سن خاصی طرف برمیگرده عقب و میبینه هیچی وجود نداره... آینده مبهمه. همه چی هست، اما کسی نیست
ما نمیخوایم اینجا خودمونو گول بزنیم !
میخوایم راهی باز کنیم. بله گذشته رفت، اما آینده چی میشه؟
خب حرفای قشنگ خیلی خوبه اما خوب تر از اون پیدا کردن راه حل و علاج هست.
عزیزم چی شما رو هول داد بسمت زدن تاپیک؟ چه نیرویی باعث میشه دیگه از دوستان و هنر هم لذت کافی رو نبری؟
نمیشه جای یک گل تو خاک باغچه، بیل کاشت!
هر چیزی مکمل خودشو میخواد. جای یک نفر در زندگی شما خالیه؟ این آدم که صورتش رو نمیبینی کیه؟
از کجا قراره بیاد ؟ آشناس؟!
این خلاء باید پر بشه.
یک زمانی دل بستی و عاشق شدی ولی همه چی خراب شد درست وقتی که باید خوب میبود، قلبت از همون سمت تیر میکشه...
این عشق نصفه موند به بلوغ و رشد نرسید ... جاش توی دلت خالی موند...
این عشقه باید ثمر بده باید رشد کنه .... باید به نهایت برسه تا حال دلت عوض شه.
آره تفریح حالمو خوب میکنه اما شبا خیالاتم باهام میخوابن، بازم میرم تو گذشته آینده نیومدم و غرق میشم.
نمیدونم خودمو مقصر ببینم یا دیگری رو، نمیدونم آدمای جدید چطورن... اونا نکنه منو آزار بدن...
عزیزم یکبار زندگیتو مرور کن... شاید به چیزای جدید برسی
خودتو نقد کن ، شاید جواب رو ببینی
به دلت رجوع کن، چی ازت میخواد ؟ شاید داشتن کسی رو ... شاید قصه ی یک دل بستن نصفه نیمه...
حالا میخوای چکار کنی... آدمایی که سمتت میان ازشون چه انتظاری داری... یک راه باز کن ، یک مسیر برای رشدت، یک حس خوب ایجاد کن. همه یک روزی رفتنی هستن و در اون روز یک همدم از هر داشتنی، در زندگی لذت بخش تر هست.
اگر همسر قبلت، الان اینجا بود بهش چی میگفتی و چی ازش انتظار داشتی که نتونست و نکرد ؟ لطف کن حرف دلت رو بنویس.
علاقه مندی ها (Bookmarks)