به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خانم یار مهربان شما دیگه زیادی دارید بد بین میشید
    زنش زندگی زناشویش رو بلد نیست، نیاز شوهرشو نمیتونه تأمیل کنه، زن زندگی نیست... میره خودارضایی، میره با یک زن دیگر دوست میشه از این طرف طلاق و دعوا... این یک مثال از صدها مثال بود.
    این مثالتون میدونید شیبه چیه؟ شبیه اینکه من بگم یکی قاتل زنجیره ای بعد این عمل زشتشو به پای ادم های دیگه بزنم
    این کار بسیار بچگانه شایدم احمقانه است
    پس چرا ادم های با وجدان در شرایط ایشون قاتل نشدن
    کسی که خود ارضایی میکنه یامریضه مخصوصا وقتی که همسر داشته باشه یا یک بی عرضه به تمام معناست
    یعنی فردی که زن نداره میتونه بره دوست بشه با زنای مردم که متاهلش بتونه حالا چون دو شب نیازش تامین نشده؟؟؟غرور زنش له کنه چون نتونسته پا روی شهوتش بزاره؟؟
    خفت باره و کاملا انگار دو تا بچه ی کوچولو دارن باهم زندگی میکنند .
    میدونید چی باعث طلاق ها و بیماری های روانی میشه؟همین طرز نگاه شما. نگاه اینکه من ازدواج میکنم تا همه ی نیازام تامیین بشه و اگر یه روزی نشد پا روی تمام ادم ها میگزارم پاروی تمام ارزش ها میگزارم پا روی تمام احساسات دیگران میگزارم تحقیر همه .خود محوری محض چرا؟چون یک شب نیاز جنسیم انطور که باید تامیین نشد .بترکی دو دقیقه نتونستی جلوی خودتو بگیری یا حداقل در جهت رفع درست این مشکل بر بیای ناسلامتی تو مرد خانواده ای . پس فرق ما با حیوان در چیست؟؟وقتی نتونیم از عقلمان درست استفاده کنیم و همیشه زیر پای خود خواهی له شد
    واقعا از شما عجیب بود این سخنان

    اقا محمد عزیز شما باید شعور دختر خانم در نظر بگیرید.شعور شعور شعور
    هر چه سریع تر هم به خواستگاریی بروید و بقیه اشنایون بزارید زیر نظر والدینتون باشه اینجوری تصمیم بهتری میگیرید

    موفق باشید

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 98 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-11
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    3,075
    سطح
    34
    Points: 3,075, Level: 34
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    244

    تشکرشده 133 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختری که میگه من وقت عروسک بازیمه؛ اونم تو نوزده سالگی! یعنی مطمئن نیست. حالا یا به ارتباط با شما؛ یا کلا به قصدش برای یه رابطه جدی و ازدواج
    شما هم سعی کن احساست رو تعدیل کنی و ایشون رو برای علاقمند کردن به خودت تحت فشار نذاری
    بیشتر از سن اون خانوم من نگران سن کم شمام. بیست و یک سالگی برای کمتر پسری سن مناسب برای تصمیم جدی در مورد ازدواجه به خصوص که شما خیلییی تحت تاثیر احساستون قرار گرفتید
    به حرف اون خانوم احترام بذارید. و توجهتون رو به جای عاشق کردن ایشون رو بالاکشیدن وتعالی خودتون بذارید تا به وقت مناسب ازدواج اقدام کنید. مطمئن باشید در بیست و شیش سالگی مثل الانتون فکر نمی کنید

  3. 2 کاربر از پست مفید Hildaa تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 21 خرداد 96), نادیا-7777 (دوشنبه 22 خرداد 96)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام ..با تشکر از خانم هیلدا خواستم بگم ... واقعا همین طوره... باورم نمیشه من همون ادم سه چهار سال پیشم و اون طرز فکرم راجب ازدواج...

    خیلی چیزا عوض میشه واقعا... آدم خودش هم باورش نمیشه ...

    دوست من بهتره زیاد احساساتی عمل نکنی... هر چند این احساسات خیلی قشنگ و تکرار نا شدنی هستند....

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام
    1.
    این مثالتون میدونید شیبه چیه؟ شبیه اینکه من بگم یکی قاتل زنجیره ای بعد این عمل زشتشو به پای ادم های دیگه بزنم
    این کار بسیار بچگانه شایدم احمقانه است
    پس چرا ادم های با وجدان در شرایط ایشون قاتل نشدن
    کسی که خود ارضایی میکنه یامریضه مخصوصا وقتی که همسر داشته باشه یا یک بی عرضه به تمام معناست
    یعنی فردی که زن نداره میتونه بره دوست بشه با زنای مردم که متاهلش بتونه حالا چون دو شب نیازش تامین نشده؟؟؟غرور زنش له کنه چون نتونسته پا روی شهوتش بزاره؟؟
    خفت باره و کاملا انگار دو تا بچه ی کوچولو دارن باهم زندگی میکنند .
    میدونید چی باعث طلاق ها و بیماری های روانی میشه؟همین طرز نگاه شما.

    2.
    پس فرق ما با حیوان در چیست؟؟
    واقعا از شما عجیب بود این سخنان

    3.
    اقا محمد عزیز شما باید شعور دختر خانم در نظر بگیرید.شعور شعور شعور
    هر چه سریع تر هم به خواستگاریی بروید و بقیه اشنایون بزارید زیر نظر والدینتون باشه اینجوری تصمیم بهتری میگیرید

    موفق باشید


    1.
    سلام به شما امید عزیز
    صحبت شما رو از دید خودم، سه تکه کردم که پاسخش رو بنویسم؛
    برای بخش اولش باید بگم بدترین برداشتی که میشد از سخن من بشه شما انجامش دادین.
    این سخن یک مثال بود، کسی بخاطر یک شب ، یک هفته یا یک ماه برآورده نشدن نیاز جنسی سراغ خود ارضایی یا رفاقت های ناپسند با جنس مخالف نمیره، اما بسیاری از این مسایل در خانه ها زمانی که بوجود میاد و بررسی میشه بدلیل ضعف در روابط عاطفی تا جنسی هست، ضعف در مسایل خانه داری و نحوه ی زندگی کردن هست، ضعف در مسایل شخصی هست.
    من اینجا حق رو به مرد نمیدم حتی ممکنه بر عکس برای یک زن اتفاق بیافته و زن از زندگی مشترکش زده بشه .
    طرز نگاه من به زندگی مشترک فراتر از مسایل ذهن شماست؛
    اگر مطلبی مینویسم به تمام جنبه های یک موضوع دقت میکنم ، چون زندگی مشترک خاله بازی نیست . اکثر ازدواج ها در سنین پایین بدلیل احساسات زود گذر و مسایل جنسی هست . اما در سنین بالا افراد پخته تر عمل میکنن و علاوه بر مسایل جنسی به جنبه های دیگر هم فکر میکنن.
    در این سنین فرضاً یک پسر یا دختر خیلی نمیدونه کاهش یا افزایش میل جنسی چی هست و مسایل مختلف چگونه بر این موضوع تأثیر داره
    اما در سنین بالا افراد همدیگر رو آنالیز میکنن ، شاید یکی از سؤالات در زمان آشنایی این هست که شما از نظر مسایل جنسی در چه سطحی هستید و آیا مشکل خاصی دارید؟
    فکر نکردن به این موضوع و اهمیت ندادن به اون باعث میشه سالها یک فرد سرد مزاج یا یک فردی که از حد نرمال فراتر هست رو تحمل کرد، که بارها و بارها باید تحت نظر مشاوره و پزشک درمانی قرار بگیره. همین موضوع باعث بوجود آمدن خیانت یا خودارضایی و افسردگی میشه.
    افراد رو از دید خودتون نسنجین ! مردم در دنیا بنده ی نفس خودشون هستن .
    تمام جنگ ها و خودنمایی ها و هر چه میبینید برای سه چیز هست؛
    قدرت، ثروت ، شهوت
    2.
    اتفاقا به مسئله ی خوبی اشاره کردین فرق ما با حیوان عقل هست و بر پایه همین عقل میگیم چه کاری رو در چه زمانی باید انجام داد! حیوان هم جالبه بدونین برای حفت گیری شیوه خاص خودش رو داره اونم بدون آموزش و فهم/ اما انسان فقط به یک چیز نگاه میکنه و بقیه ابعاد رو نادیده میگیره. همین میشه که در طول زندگی یک ضربه‌ دو ضربه، و ... عاطفی میخوره و نمیتونه راحت یک زندگی با آرامش رو سپری کنه.
    3.
    عزیز به آقا محمد فرمودین شعور
    شعور یک جرقه نیست که به وجود بیاد! باید مثل یک گیاه رشد کنه و از لابه لای گلهای باغچه بیرون بیاد ... شعور در طی زمان و با کسب تجربه و آموزش و قدرت تمیز دادن خوب از بد شکل میگیره، نباید از یک کودک بفرض انتظار شعور داشت، اگر کودکی مؤدب هست و از دیدنش خوشحال میشیم بخاطر گوشزد مسایلی هست که درون خونه باهاش داشتن اما آیا همین کودک در برابر مسایل دیگر هم به همین شکل رفتار خواهد کرد؟ از یک کودک نظرشو درباره چگونگی رشد و موفقیت در زندگی مشترک بپرسین، همینو از یک فرد نوزده ساله و از یک فرد ۲۷ ساله هم بپرسین و پاسخ ها رو کنار هم بگذارین.
    مؤید باشین
    ویرایش توسط yarmehrban : دوشنبه 22 خرداد 96 در ساعت 08:31

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز در صحبتهای شما احساسات شدید و ناپخته ای به چشم میخوره.. هر چن برا شما شیرین و فوق العاده هستش ولی برای خواننده این قصه این طور نیست

    شما از ایشون شناخت زیادی ندارید و این مسئله بعدا براتون پررنگ تر خواهد شد..

    من ایشونو نمیشناسم ولی حس میکنم جوری برخورد کردن که شما فک میکنید ایشون مثله ماهی از دست شما لیز خورده و فرار خواهد کرد و همین باعث شده بسیار هیجانی شوید برای نگه داشتنش

    سنتونم کمه و بعد ها شاید با بزرگ تر شدنه دیدتون اولویت هاتون تغییر کنه ..

    من به هیچ وجه نمیگم ازش جدا بشید اما میتونم بهتون پیشنهاد بدم خونواده تونو در جریان بذارید تا برن تحقیق

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت همگی. متاسفانه اگه من با شرایطی که الان دارم بخام پاپیش بزارم شناختی که از خونوادم و بخصوص مادرم دارم شر به پا میشه. میدونید مادر من شخصیت بشدت عصبی داره و خیلی فلصفش طولانیه منم به زمان نیاز دارم ولی اگه این خانومم نشه و بخاد اذیت کنه مادرم تا بعد از مرگ مادرم ازدواج نمیکنم. چون واقعا دگ با این رفتاراش نه تنها من بلکه کل خونواده رو به سطوح آورده . بهمین خاطره اون دختر و شرایط خونوادگیشو خیلی درک میکنم. شاید بخواید منو سرزنش کنید ولی تنفری که من از مادرم دارم از هیچکس ندارم. باور کنید حتی اگه بهم بگن اتفاقی براش افتاده حتی اشکم نمی ریزم چون انقد لطف داشته که دگ بیخیالش بشم. تابستون پارسال بود که مشاجره ای تو خونواده پیش اومد و پیش مشاور رفتیم ایشون اظهار داشتن ک مادر من غیر قابل درمانه و وقتی عصبی میشه کنترلش دست خودش نیس هرچی دستش باشه پرت میکنه و....

    بهرحال من تو خونواده هیچوخ رو مادرم حساب باز نمیکنم انگار اصلا مادری نداشته و ندارم.

  8. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad1995 نمایش پست ها
    با سلام خدمت همگی. متاسفانه اگه من با شرایطی که الان دارم بخام پاپیش بزارم شناختی که از خونوادم و بخصوص مادرم دارم شر به پا میشه. میدونید مادر من شخصیت بشدت عصبی داره و خیلی فلصفش طولانیه منم به زمان نیاز دارم ولی اگه این خانومم نشه و بخاد اذیت کنه مادرم تا بعد از مرگ مادرم ازدواج نمیکنم. چون واقعا دگ با این رفتاراش نه تنها من بلکه کل خونواده رو به سطوح آورده . بهمین خاطره اون دختر و شرایط خونوادگیشو خیلی درک میکنم. شاید بخواید منو سرزنش کنید ولی تنفری که من از مادرم دارم از هیچکس ندارم. باور کنید حتی اگه بهم بگن اتفاقی براش افتاده حتی اشکم نمی ریزم چون انقد لطف داشته که دگ بیخیالش بشم. تابستون پارسال بود که مشاجره ای تو خونواده پیش اومد و پیش مشاور رفتیم ایشون اظهار داشتن ک مادر من غیر قابل درمانه و وقتی عصبی میشه کنترلش دست خودش نیس هرچی دستش باشه پرت میکنه و....

    بهرحال من تو خونواده هیچوخ رو مادرم حساب باز نمیکنم انگار اصلا مادری نداشته و ندارم.

    سلام ، آقا محمد یکبار پرسیدم ازت جواب ندادی اما اول بگو این نام کاربری محمد ۷۴ هم شما هستی؟ واقعا نمیدونم به کی دارم پاسخ میدم !
    سرزنشت نمیکنم چون متأسفانه برخی والدین آرامش رو از خودشون و فرزندانشون سلب میکنن.
    اما شاید تو هم میخوای از این مشکل در بیای و یه حس همدردی با طرف مقابلت، شاید یه نقطه نسبتاً مشترکی پیدا کردی.
    ببین هر دو تون از خونواده متضرر هستین پس علت این تمایل عاطفی بینتون درصدیش به همین فرار از محیط تنش آلود خانواده برمیگرده .
    آدمها باید نقاط مشترک و تفاهم رو نه در دردها، بلکه در معیارها و خواسته هاشون پیدا کنن.
    بله الان چون شرایطتتون اینه هم اونم دختر و هم شما همه چی رو قبول میکنین اما چهار روز دیگه اوضاع تغییر میکنه و از هم انتظارات دیگه ای دارین.
    الان چون شرایط دو تاتون بیشتر حالت دافعه از خونه رو داره اصلا متوجه خواسته های درست و غیر منطقی هم نیستین و همه چیو سر سری قبول میکنین . تو میگی فلانی بفرض اگه همسرم شدی مانتو کوتاه نپوش! اون میگه باشه/ چهار روز دیگه که زنت بشه میگه میخوام بپوشم میگی تو قول دادی نپوشی! میگه اون وقتا فرق میکرد میخواستم بهت برسم الان دیگه بیخودی سخت میگیری! اینطور میشه سر هر چیزی دعوا و بحث پیش میاد.
    معیارهای درست و خواسته ها و علایق هم رو نمیدونید و بخاطر شرایط سنیتون این چیزها مدام تغییر میکنه و باز بحث ها و تنش های جدید
    بنظرم علاج شما برای رفتار مادرت درس خواندن و تلاش کردن برای درآمد بیشتر هست که مستقل بشی، یعنی استقلال مالی. نه یک قرون، بلکه یک پول خوب از دانشت و مهارتت در بیاری. میتونی بعد ظهرها مطب کار کنی یا داروخانه.
    وقتی که استقلال مالی داشته باشی میتونی رو پول جیب خودت حساب کنی.
    فکر کنم گفتی منو خانوادم تأمین میکنن!
    این از مادر و پدر هم اگر به هر دلیلی نتونه کمکت کنه شرایطتت وخیم میشه .
    زندگی سخت تر از این حرفا هست.
    کمی پول کنار بگذار و به یک مشاوره مراجعه کن.. برو و بشین صحبت کن تا روحیت خوب بشه.
    آمدن اون دختر فقط فشاری به زندگیت اضافه خواهد کرد اونم تو سن خیلی پایین. هم اون و هم شما
    عشق که از سرت بپره خودتو میبینی تو زندگی که باید از پس همه چیش بر بیای ، با این سن درس میخوای بخونی، کار میخوای بکنی یا ....؟
    اگر این دختر قسمتت باشه بدست میاریش اگر قسمتت نباشه زمینو به آسمون بدوزی کاری ازت ساخته نیست
    توکل داشته باش و منتظر هر اتفاقی باش و شجاعت برخورد با روزهای سخت رو داشته باش. تمرکزت رو بذار روی درس و درآمدت.
    نوشته ها و پستای قبلیمو دوباره بخون..
    ویرایش توسط yarmehrban : دوشنبه 22 خرداد 96 در ساعت 11:53

  9. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام بله محمد 1995 و محمد 1374 هردو خودم هستم چون محدودیت ارسال پیام در روز وجود داره با دوکاربری وارد شدم.
    درآمد و استقلال مالی رو بیشتر از یک ساله که بفکرشم و برای خودم یه نقطه تعیین کردم که تا فلان موقع باید ب فلان سرمایه برسم با کار و چیزایه درآمد زا

    در مورد خونوادمم فعلا چیزی با ایشون در میون نزاشتم چون همچین مطلبی رو نمیشه یهویی ب خورد کسی داد ممکنه جا بخورده و بزنه زیر همه چی.
    از قسمت حرف زدید میدونید این دختر یه جورایی بخاطر شرایطش شاید اونجوری ک باید منو نمیخاد شرایط سختی رو داشته ب این سادگی نمیخاد وابسته بشه و من بعدا ولش کنم چون یادمه اون اوائل که یه شب وسط چت خوابم برد بهم گف فک کردم مث بقیه ولم کردی رفتی از این بابت حس میکنم تنهاس و از طرفیم باخودش دودله ک من مرد موندن هستم یا نه و اینکه از طرفیم با خودش میگه همچین شخصی که انقد ارزش واسم قائله که بیاد این همه راه منو ببینه ارزششو داره .

    یه چیزی که هست اینه که کلن دوست نداره راجع به آینده صحبت کنیم میگه آدم از فردای خودش خبر نداره ولی من آینده نگرم و حداقل یه سری چیزا رو پیش بینی میکنم.

    میدونید چیه خودشم بهم میگه که محبتی که من دارم بهش میکنم از دید اون نرمال نیست چون تو خونوادش و اطرافیانش همچین شخصیتی مث من رو نداشته تو شک و دودلی به سر میبره که محبت و دوست داشتن من اونم تا این حد واقعیه یا اینکه سر کارش گذاشتم ولی خدا ب سر شاهده من آدمی نیستم که بخام کسیو اونم زندگی و آینده یه دخترو به بازی بگیرم. حرفی که میزنم بهش عمل میکنم. خودشم میدونه که وقتی که گفتم میرم میبینمش ، 700 کیلومتر راه و سختی رو به جون خریدم و این همه راه رو فقط رفتم که ببینمش و به گفته خودش هم باورش نمیشد که من بخام برم ببینمش.

    از این جهت یه جورایی تو بهت و سرگردانی به سر میبره و از طرفیم من واسش ثابت شدم.

    باتشکر از اینکه وقت گرانبهاتون رو جهت پاسخ به من میزارید.

  10. #19
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانوم یار مهربان
    اگر به سن پس بریم با افراد 60 70 ساله ازدواج کنیم چون شعور اونها از همه بیشتر خخخ
    شعور در سطح خود هر ادم خوبه منی که شعورم 50 بهتره برم با یک خانوم با شعور 50 ازدواج کنم
    یکی از بدیهای ازدواج باسن بالا همین که طرف مقابل چون فکر میکنه 27 سالشه شعورش بالاتر مثلا 60 برای همین احترام بیشتر میخواد همش حس میکنه باید دستور بده یعنی یک روابط والد به کودک به تمام معنا نه رابطه با لغ به بالغ .
    من زندگی دیدم که دختر با اینکه 20 سالش بود شعورش بیشتر از پسر بود طوری که وقتی برای اولین بار رفته بودند بیرون پسر یک اب هویج و یک بستنی میخره میگه این اولین اخرین بار که برات از این خرجا میکنم البته دخترم شعورش کم بود چون سریع نیومد رابطه رو به هم بزنه اخرشم انقدر از این کارا تو زندگی کردن که طلاق گرفتن
    اونی که ادم هارو افسرده و یا روانی میکنه و یا طلاق میگرین طرز غلط فکر کردن و روابط نه نیازها
    چطور تو خونه پدر و مادر نیاز هاشون تامیین نمیشد ولی افسرده نبودند شاد شاد بودند ؟میدونید چرا چون همش با خودشون گفتن ازدواج میکنیم و هرچی نیاز داریم با خودمون به خانه ی متاهلی میبریم .و همین طوری همش ارزو در ارزو کردند وقتی ازدواج میکنند میبینند نخیر ارزو هاشون به باد رفت تخیلاتی که یک عمر باهاش زندگی کردن به باد رفت برای همین سر خورده میشن. مریض میشن خیانت میکنند بی مسیولیت میشن
    ولی دکترها فکر میکنند از نیاز جنسی و یا نیاز عاطفی که اینطور شدن ولی اشتباه از ارزوهای به باد رفته این جور شدن
    دوست من مردم با اروزهاشون زنده اند

    خوشحالم که برداشت من از حرفتون اشتباه بوده

    آقا محمد شعور خودتون در نظر بگیرید شعور دختر خانم در نظر بگیرید این شعور یه چیزی که بعد از چند جلسه کاملا مشخص میشه

  11. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 خرداد 96 [ 16:13]
    تاریخ عضویت
    1396-3-19
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    79
    سطح
    1
    Points: 79, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام دوستان اگه کسی دگ نظری پیشنهادی راجع به این تاپیک داره ممنون میشم دریغ نکنه.

    با تشکر


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.