به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 45
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خیلی خوبه که دوستان نظراتشون رو میگن و باعث میشه چیزهایی که خودم فراموش کردم رو دوستان یادآوری میکنن و راهنمایی...
    منم فکر میکنم که این آقا دیگه یه شوهر واقعی واسه من نمیشه....از فرصت دادن بهش هراس دارم...فقط بخاطر حس تنهایی ام و فامیل و خانواده تو فکر فرصت دادن بهش بودم....این آقا تکیه گاهی و منبع آرامشی واسه من نیست....من واسه انتخابم اشتباه کردم....تو دوران نامزدی متوجه یه سری بدی هاش شدم ولی پیش خودم فکر کردم که سخت نگیرم و جوون هست و به من وابسته شده و یتیم هست....انشالله که همه چی خوب پیش میره....ولی همه چیز بد و بدتر شد.....منم این پرونده رو بستم....و تصمیمی به برگشت باهاش رو ندارم...ما نمیتونیم با هم بسازیم....حالا هزار و یک دلیل داره....منم دیگه اعصابم کشش برخورد با همچین مردها رو ندارم....من واقعا واسه زندگیم جنگیدم چه غلط بود چه درست....شیوه من اون بود....هر کاری که فکر میکردم درسته رو انجام میدادم....خب اونم باید میخاست زندگی رو بهتر کنه !!!!!!!!!!!!!!اون نمیخاست....الانم واقعا فکر برگشتش حالم رو بدتر میکنه....دوست ندارم برگرده....زندگی من با این آقا درست بشو نیست اگه میخاست درست بشه تا حالا درست شده بود....................یک تنه که نمیتونم دنبال صلح و صفا باشم وقتی شوهر حتی دلش بند زندگی با من نبود و بود و نبود من واسش فرقی نداشت.....اصلا نمیخام آینده ام رو باهاش تباه کنم....

  2. 5 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 09 خرداد 96), میس بیوتی (پنجشنبه 11 خرداد 96), بهاره جون (پنجشنبه 11 خرداد 96), بارن (سه شنبه 09 خرداد 96), شیدا. (سه شنبه 09 خرداد 96)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام هانیه جان
    چه خبر ؟چیکار کردی ؟یه خبری بده از خودت

  4. 3 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    haniye68 (شنبه 10 تیر 96), khaleghezey (چهارشنبه 24 خرداد 96), میس بیوتی (چهارشنبه 24 خرداد 96)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوستان
    انشالله که همه خوب و خوش باشن...
    الان 2 هفته اس که همسرم مدام دنبال اینه که با من حرف بزنه و دل منو بدست بیاره...یکسره پیام میده و زنگ میزنه...مدام میگه که من خیلی خیلی پشیمونم و عذاب وجدان دارم و میخوام که برگردم که جبران کنم....و میگه که من قدر تو رو ندونستم و نفهمیدم که چه فرشته ای رو از دست دادم...خلاصه از این پیام هایی که دل منو بخواد بدست بیاره خیلی ازش دریافت میکنم....واقعا نمیدونم باهاش چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پیام داده که حتی اگه شده باشه کارگری میکنم ولی تو رو بدست میارم...با همه اون چیزهایی که تو پست های گذشته نوشتم،بنظر شما مجازه که برگردم ؟؟؟؟؟؟؟با توجه به اینه طلاقم ثبت شده و فقط پرونده مهریه ام در جریانه...................شاید متوجه شده که من وضعیت مالیم خوب شده برگشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید از ترس مهریه برگشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم بهش اعتماد کنم یا نه؟؟؟؟؟منو سر یه دو راهی گذاشته....ولی دقیقا زمانی برگشت که منتظر اومدنش نبودم...الان هیچ حسی بهش ندارم و اصلا دوستش ندارم...یه روزی واسه رفتنش زجه میزدم ولی الان واسه اومدنش اصلا خوشحال نیستم...شاید اگه تا 3 ماه پیش برگشته بود هنوز خوب بود ولی خیلی دیر برگشته...بخدا نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟؟راهنمایی ام کنید....اگه نیاز به توضیح بیشتری هست بهم بگین تا بنویسم

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط haniye68 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    انشالله که همه خوب و خوش باشن...
    الان 2 هفته اس که همسرم مدام دنبال اینه که با من حرف بزنه و دل منو بدست بیاره...یکسره پیام میده و زنگ میزنه...مدام میگه که من خیلی خیلی پشیمونم و عذاب وجدان دارم و میخوام که برگردم که جبران کنم....و میگه که من قدر تو رو ندونستم و نفهمیدم که چه فرشته ای رو از دست دادم...خلاصه از این پیام هایی که دل منو بخواد بدست بیاره خیلی ازش دریافت میکنم....واقعا نمیدونم باهاش چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پیام داده که حتی اگه شده باشه کارگری میکنم ولی تو رو بدست میارم...با همه اون چیزهایی که تو پست های گذشته نوشتم،بنظر شما مجازه که برگردم ؟؟؟؟؟؟؟با توجه به اینه طلاقم ثبت شده و فقط پرونده مهریه ام در جریانه...................شاید متوجه شده که من وضعیت مالیم خوب شده برگشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید از ترس مهریه برگشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم بهش اعتماد کنم یا نه؟؟؟؟؟منو سر یه دو راهی گذاشته....ولی دقیقا زمانی برگشت که منتظر اومدنش نبودم...الان هیچ حسی بهش ندارم و اصلا دوستش ندارم...یه روزی واسه رفتنش زجه میزدم ولی الان واسه اومدنش اصلا خوشحال نیستم...شاید اگه تا 3 ماه پیش برگشته بود هنوز خوب بود ولی خیلی دیر برگشته...بخدا نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟؟راهنمایی ام کنید....اگه نیاز به توضیح بیشتری هست بهم بگین تا بنویسم
    سلام

    بذارید من بجای شما سوال بکنم

    دوست دارید من یا دوستای توی تالار شمارو تشویق به برگشت بکنیم یا بگیم بی خیالش شو؟؟

    با جواب دادن به این سوال کمی از بلاتکلیفی در میایین

    اما در ظاهر معلومه که شما بیشتر بخاطر اصرار ایشون و بخاطر حس گناه از جواب رد دادن تو دو راهی موندید

    هیچی معلوم نیست , شاید واقعا پشیمون شده باشه و شاید غریزه جنسی بهش فشار اورده باشه و یا شایدم ترس از پرداخت مهریه باشه

    بیشتر فک کنید و زود تصمیم نگیرید

  7. 5 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 11 تیر 96), نیکیا (یکشنبه 11 تیر 96), میشل (یکشنبه 11 تیر 96), زن ایرانی (یکشنبه 11 تیر 96), غبار غم (شنبه 10 تیر 96)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام

    اینکه گفتید طلاق ثبت شده و پرونده مهریه در جریانه دقیقا به چه معنی هست؟ شما قصد گرفتن مهریه رو دارین؟ به اونا در مورد مهریه چی گفتین؟

    احتمال اینکه اصرار همسرتون برای برگشت مساله مهریه باشه هست.

    تا اونجا که یادم میاد و الان هم تاپیک های قبلیتون رو یه مرور کردم ، مساله همسر شما فقط بیکاری نبود.اون تمایل به وقت گذرونی با دوستاش داشت و در واقع هیچ

    مسئولیتی رو در برابر شما نپذیرفته بود.

    با توجه به اینکه گفتین در حال حاضر هیچ حسی به اون ندارین بیشتر چه چیزی باعث میشه در مورد بازگشت مردد باشید؟

  9. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 11 تیر 96), نیکیا (یکشنبه 11 تیر 96)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    بذارید من بجای شما سوال بکنم

    دوست دارید من یا دوستای توی تالار شمارو تشویق به برگشت بکنیم یا بگیم بی خیالش شو؟؟

    با جواب دادن به این سوال کمی از بلاتکلیفی در میایین

    اما در ظاهر معلومه که شما بیشتر بخاطر اصرار ایشون و بخاطر حس گناه از جواب رد دادن تو دو راهی موندید

    هیچی معلوم نیست , شاید واقعا پشیمون شده باشه و شاید غریزه جنسی بهش فشار اورده باشه و یا شایدم ترس از پرداخت مهریه باشه

    بیشتر فک کنید و زود تصمیم نگیرید

    ممنون از راهنماییت
    دوست عزیز من میخام به یه نتیجه خوب برسم...والا اصلا نمیخام به این نتیجه برسم که شوهر سابقم حتما برگرده !!!!!!!11من تحمل ندارم اون همه سختی هایی که بخاطرش کشیدم رو باز تجربه کنم...همسرم خیلی بهم بی احترامی میکرد...و خودش مشتاق این بود که طلاق ثبت بشه...وسط 2 راهی هستم واسه اینکه میترسم شاید در آینده آدم جدیدی وارد زندگیم نشه....وسط دو راهی ام بخاطر اینکه تحمل تنهایی رو ندارم....وسط دو راهی ام واسه اینکه فکر میکنم شاید 1 روزی پشیمون بشم که چرا بهش فرصت ندادم!!!!!!!!وگرنه پیش خودم فکر میکنم که همسر سابقم تمام حرمتها رو از بین برده و تلاشی 2 برابر بیشتر میخاد واسه اینکه اون حرمت ها باز برگرده....و ساختن این زندگی از روز اولش هم برای ما سخت تر میشه.....

    - - - Updated - - -

    من دوست دارم با توجه به مسایلی که توی این دعواهای ما پیش اومده ،دوستان منو به بهترین راه معرفی کنن....اصلا جایز هست بهش وقت بدم؟؟؟؟؟؟خودم نظرم 50% هست واسه برگشت ....دقیقا مردد هستم ...نوبت مشاوره گرفتم برای آخر هفته....همون مشاوره ای که از اول در جریان دعواهای ما بود

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام

    اینکه گفتید طلاق ثبت شده و پرونده مهریه در جریانه دقیقا به چه معنی هست؟ شما قصد گرفتن مهریه رو دارین؟ به اونا در مورد مهریه چی گفتین؟

    احتمال اینکه اصرار همسرتون برای برگشت مساله مهریه باشه هست.

    تا اونجا که یادم میاد و الان هم تاپیک های قبلیتون رو یه مرور کردم ، مساله همسر شما فقط بیکاری نبود.اون تمایل به وقت گذرونی با دوستاش داشت و در واقع هیچ

    مسئولیتی رو در برابر شما نپذیرفته بود.

    با توجه به اینکه گفتین در حال حاضر هیچ حسی به اون ندارین بیشتر چه چیزی باعث میشه در مورد بازگشت مردد باشید؟
    سلام دوست عزیز
    زمانی که میری دادگاه واسه طلاق ،2 تا پرونده باید تشکیل بدی یکی مهریه یکی طلاق....2تا موضوع مجزاس....من پرونده طلاقم بسته شده و طلاق ثبت شده ولی پرونده مهریه هنوز در جریانه ....و من بهشون اعلام کردم که از مهریه ام نمیگذرم...و از طرفی وقتی باهاش حرف زدم و بهش گفتم که تو بخاطر رفیق خیلی بی حرمتی کردی و بی احترامی و جلو من وایسادی و گفتی که من از تو میگذرم ولی از رفیق نمیگذرم....در جواب بهم گفت الان سرم به سنگ خورده و فهمیدم که رفیق تا زمانی باهام هست که پول داشته باشم،و برگشت گفت حرف گذشته رو نزن که من بیشتر ازت خجالت میکشم

  11. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    قضاوت کردن در مورد اینکه ایشون عوض شده یا نه کار سختیه. ولی با توجه به درخواست مهریه از طرف شما این میتونه یک احتمال برای برگشتن ایشون باشه.

    آیا شما نشانه های عملی از تغییر در ایشون رو مشاهده کردین؟مثلا ایشون الان سر کار میرن؟

  12. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 11 تیر 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 11 تیر 96), نیکیا (یکشنبه 11 تیر 96)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    قضاوت کردن در مورد اینکه ایشون عوض شده یا نه کار سختیه. ولی با توجه به درخواست مهریه از طرف شما این میتونه یک احتمال برای برگشتن ایشون باشه.

    آیا شما نشانه های عملی از تغییر در ایشون رو مشاهده کردین؟مثلا ایشون الان سر کار میرن؟
    نشانه عملی فقط اینه که مدام زنگ میزنه و پیام میده و داره امروز میاد پیش من که باهام حضوری حرف بزنیم(از شهر خودشون میاد به شهر ما)و میگه که میخوام دنبال کار باشم همون جایی که زنم زندگی میکنه و حتی کارگری هم میکنم...حرفاش که پر از امیدواریه و خیلی خوشکل حرف میزنه ولی من از ته دلش خبر ندارم...واقعا میترسم که برگزدم...آخه یه روزی فکر میکردم که می شناسمش و بهترین انتخاب رو کردم ولی همه چی رو خراب کرد و رفت...در اوج ناباوری تنهام گذاشت و رفت...الان واسه همین میترسم ...واسه اینکه یه روزی از انتخابش پشیمون نبودم و از ته دل بهش جواب مثبت دادم و فکر میکردم یه مرده خوبیه ،و ازش تو ذهنم با خوبی یاد میکردم ولی اون خیلی راحت حرمت ها شکست و رفت در حالی که من اصلا باورم نمیشد ....حالا شما فکر کنین الان دیگه میخاد چی بشه که من اسه انتخابش شک دارم و میترسم و نمیتونم بهش اعتماد کنم ؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط haniye68 : یکشنبه 11 تیر 96 در ساعت 10:41

  14. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 11 تیر 96)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    هیچکس حرفی نداره؟؟بنظرتون امشب اومد من چطوری رفتار کنم؟خشک و جدی ؟؟اتفاق های گذشته رو به روش بیام؟؟چی بگم ؟؟

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    هانیه جان به نظرم حتما مشاوره خصوصی بگیر و فعلا هم به طور رسمی به زندگی بر نگرد... آدمها خیلی سخت و دیر تغییر میکنن...
    توی زندگی هر آدمی یه لحظاتی هست که تحت تاثیر احساساتمون تصمیمهای بزرگ میگیریم مثلا وقتی یه عزیزی فوت میکنه یه شبه تصمیم میگیریم دیگه اسیر دنیا پرستی نشیم... یه فیلم میبینیم یا یه کتاب میخونیم جو میگیرتمون که زندگیمون رو متحول کنیم...
    اما عمر این احساسات چقدره؟؟؟؟
    آدمی که احساساتش ، عقلشو یک شبه از این رو به اون رو میکنه وقتی اوضاع عوض بشه یک شبه دوباره بر میگرده همونی که اول بوده...
    همسر سابق شما حتی اگر متحول هم شده باشه معلوم نیست عمر این تحول چقدر باشه... مواظب باش...

  17. 7 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 11 تیر 96), tavalode arezoo (یکشنبه 11 تیر 96), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 11 تیر 96), نیلوفر:-) (یکشنبه 11 تیر 96), آنیتا123 (یکشنبه 11 تیر 96), بهاره جون (یکشنبه 11 تیر 96), غبار غم (یکشنبه 11 تیر 96)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. یک زن از مردش چه توقعاتی داره. خواهشا کمک کنید. زندگیم داره از هم می پاشه.
    توسط majid_majid در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 67
    آخرين نوشته: جمعه 04 اردیبهشت 94, 04:22
  3. کی مشکلاتم با شوهرم تموم میشه و می تونم طعم خوشبختی رو حس کنم؟
    توسط LilaWithoutHope در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 اسفند 92, 20:17
  4. از وقتی ماشینم رو فروختم حالم بد شده....باید چی کار کنم به نظرتون؟
    توسط شوکا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 05 اسفند 90, 00:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.