با سلام
با احترام به نظر سایر دوستان من فک میکنم که حق با شماست!!!
شما می خواستید که همسرتون هوا خواه شما باشن پشتیبان باشن....
اینکه ناراحتید حق دارید
فقط نوع برخوردتون بهتر بود جور دیگه ای باشه که جواب بگیرین
اشکال نداره زندگی تلخی و شبرینی داره تا ما رشد کنیم
الان چند تا مسئله هست
1. واکنش شما وقتی شما فک میکنید کسی حقتونو زیر پا گذاشته ...........حالا همسایه یا پدر
2. نوع برخورد همسرتون در این موارد
3. مهازت های زناشویی شما دو بزرگوار و شناخت نیازها و انتظارات همسران از هم
از نوع نوشتنتون مشخصه که باهوشید و قدرت تحلیل مسئلتون خوبه.
برای مورد 1و 3 کتاب های خوبی هست
اگه اهل مطالعه هستین و دوست داشتین
اسم چندتاشونو که به ذهنم میرسه و خودم خوندم بهتون میگم
بعید میدونم از خوندنشون پشیمون شید.
و حالا ی چیز دیگه
کاملا واضحه که همسر بزرگوار شما از این قضیه ناراحته مثل خود شما!و میخوان که زندگی رو
بهبود ببخشن و شما رو هم دوست دارن! اینو قدر بدونین!!
حالا مورد 2
از طرفی دوست من
مگه ما وقتی ازدواج میکنیم پیوند با هم بودن نمیبندیم؟؟
همسر شما از این انفعال و سکوت و اینکه نمیتونن حقشونو زنده کنن در عذابن
بعضی ها تا تو ارتباط صدایی میره بالا دعوا میشه زبونشون قفل میشه میترسن
و به ناچار تصمیم میگیرن سکوتو انتخاب کنن
مگه ما ازدواج نمیکنیم که ضعفهای همو بپوشونیم؟؟
تو نا راحتی های همدیگه غمخوار هم باشیم؟؟
بهم کمک کنیم؟؟
شما چقدر حاضرین کنار همسرتون باشین؟؟
چقدر از دردهای درونیش خبر دارین ؟میتونه با شما دوست باشه؟؟
به نظر من اول باید اشتی کنید به ایشون بگید که ما(هز دو نفر) باید با مشاور یا کتاب یا هر را هی
که میدونید برای ببهبود زندگیمون ی سری تغییرات بدیم
تغییراتی که هر زندگی لازم داره
بپرسید از من چه انتظاری داری؟برای بالا بردن مهارت اجتماعیم چی کار کنم؟
اصلا اصلا نگید تو نمیتونی منو حمایت کنی؟
ما همو دوست داریم زندگیمونو دوست داریم
معذرت میخوام که دیشب تنها شام خوردی دلم برات تنگ شده
مطلقا اینگه اون روز باید چی میگفتن و فعلا رها کنید فقط از احساستون بگید
مثلا اون روز همسایه که اینو گفت حس تحقیر داشتم
اون روز که این کارو کرد اذیت شدم فک کردم باید تذکر بدم و فک کردم...هز احساسی که خودتون داشتین...
حتما حتما لحنتون سرزنش نداشته باشه
فقط درد دل
شروع کنید به یاد گرفتن چیزهای جدید
شاد و پیروز باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)