به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 01 شهریور 99 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    4,147
    سطح
    40
    Points: 4,147, Level: 40
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما به زندگی و ظرف شستن ادامه بده بهترین کار هست
    برا چی تاپیک میزنی اخه دوست گرامی

  2. کاربر روبرو از پست مفید mashalahiranmaneshhastam تشکرکرده است .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 31 اردیبهشت 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 98 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-11
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    3,075
    سطح
    34
    Points: 3,075, Level: 34
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    244

    تشکرشده 133 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mashalahiranmaneshhastam نمایش پست ها
    شما به زندگی و ظرف شستن ادامه بده بهترین کار هست
    برا چی تاپیک میزنی اخه دوست گرامی
    با سلام. سزای زنی که سازش می کنه و نمیخواد یه طلاق دیگه به آمار انفجاری ما اضافه کنه تمسخر نیست. بله ایشون ظرف هم بشورن، اجرشون نزد خدا محفوظه و مقامشون بالاتر از هزار مردی که متاسفانه قدر زن و زندگی رو نمی دونند!!!! اگر زن ناسازگار و پرخرجی بودند اون وقت شاید آقایون قدرشون رو بیشتر می دونستند! دردآوره که برخی مردها ارزش صبوری و نجابت و خانومی یک زن رو درک نمی کنن
    خانوم نشاط زندگی.. من به صبر شما غبطه میخورم. کاش ذره ای از صبر شما رو یاد بگیرم و تو زندگیم به کار ببندم بانو. ناامید و خسته نشید. توکلتون به خدایی باشه که شاهد و ناظر همه ی اعمالمون هست
    ویرایش توسط Hildaa : یکشنبه 31 اردیبهشت 96 در ساعت 15:41

  4. 2 کاربر از پست مفید Hildaa تشکرکرده اند .

    ...zahra (یکشنبه 31 اردیبهشت 96), باغبان (یکشنبه 31 اردیبهشت 96)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ممنونم از همه شما عزیزان که برای تاپیکم وقت گذاشتید

  6. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    نیاز. م (یکشنبه 31 اردیبهشت 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    واقعا راه درست رو گم کردم . این روزها خیلی افکار دوگانه میاد سراغم مثلا نصف شب ها بیدار میشم با خودم میگم اگه طلاق بگیرم فردا دخترم ازم شاکی میشه که چرا گذاشتی من بچه طلاق بشم و ... بعدش یهویی با خودم میگم نه اگه طلاق نگیرم و بچم هیمن کمبود هاش رو تا بزرگسالیش با همین اخلاق پدرش داشته باشه اونوقت ازم شاکی میشه که چرا هم خودت و هم منو از این زندگی خلاص نکردی و ... و هزار تا چرا های دو پاسوخه داره دیونم میکنه نمیدونم چرا نمی تونم راه درست رو تشخیص بدم مخصوصا وقتی کسی بهم میگه تو خودت هم مقصری روی شوهرت زوم کردی . یا نباید دو جفت جوراب رو برمی داشتی و ... همش فکر میکنم مقصرم و منم کوتاهی کردم ولی اشتباهم رو نمی تونم پیدا کنم تا برای رفع و اصلاحش تلاش کنم مثلا یکی از کاربران گفته بود نباید سر پول یارانه خودم رو کوچیک کنم و شان خودم رو بیارم پایین ولی اگه اون پول ناچیز رو نداشته باشم مایحتاج خیلی ضروریم رو چطوری می تونم داشته باشم پس اینجا هم نمی تونم اشتباه خودم و پیدا کنم و رفعش کنم واقعا این حس و شرایط خیلی بده که نمی تونم راه درست رو تشخیص بدم

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    واقعا راه درست رو گم کردم . این روزها خیلی افکار دوگانه میاد سراغم مثلا نصف شب ها بیدار میشم با خودم میگم اگه طلاق بگیرم فردا دخترم ازم شاکی میشه که چرا گذاشتی من بچه طلاق بشم و ... بعدش یهویی با خودم میگم نه اگه طلاق نگیرم و بچم هیمن کمبود هاش رو تا بزرگسالیش با همین اخلاق پدرش داشته باشه اونوقت ازم شاکی میشه که چرا هم خودت و هم منو از این زندگی خلاص نکردی و ... و هزار تا چرا های دو پاسوخه داره دیونم میکنه نمیدونم چرا نمی تونم راه درست رو تشخیص بدم مخصوصا وقتی کسی بهم میگه تو خودت هم مقصری روی شوهرت زوم کردی . یا نباید دو جفت جوراب رو برمی داشتی و ... همش فکر میکنم مقصرم و منم کوتاهی کردم ولی اشتباهم رو نمی تونم پیدا کنم تا برای رفع و اصلاحش تلاش کنم مثلا یکی از کاربران گفته بود نباید سر پول یارانه خودم رو کوچیک کنم و شان خودم رو بیارم پایین ولی اگه اون پول ناچیز رو نداشته باشم مایحتاج خیلی ضروریم رو چطوری می تونم داشته باشم پس اینجا هم نمی تونم اشتباه خودم و پیدا کنم و رفعش کنم واقعا این حس و شرایط خیلی بده که نمی تونم راه درست رو تشخیص بدم
    با این شماره تماس بگیر و همه ی حرفات رو به امام رضا ع بگو. خداوند همیشه راه بهتری سراغ داره. آروم میشی.
    ما هم دعا کن.
    05132003334

  9. کاربر روبرو از پست مفید نیاز. م تشکرکرده است .

    نشاط زندگی (یکشنبه 31 اردیبهشت 96)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خانوم محترم

    من پسرم ، یکسری مردا چیزی که براشون تکراری بشه و گذشت زیاد و کوتاه اومدن و سازگاری بیش از حد، و همیشگی باشه زیر دلشون رو میزنه واین توهم براشون تداعی میشه که که خیلی حیف شدم وهرچی بد و بیراه هم بهش میگم و کتکش هم میزنم بازن مثل وبال و کنه بهم چسبیده و.... حالم ازش بهم میخوره و...

    الخصوص که ایشون بنظر من مشکل روانی و اعصاب روان و شخصیتی حداقل دارن


    بهتون 1 پیشنهاد میکنم شما منزلتون رو ترک کنید به منزل پدرتون (نطرم کارشناسانه نیست فقط از روی تجربه هستش )

    بدون خبر ، به منزل پدرتون برید چون مسلما بدونن نمیزارن برید

    1 خط نامه بنوسید من رفتم برای همیشه و بگید دیگه کافیه براتون


    دسترسیهاتون رو تا چند روز ببندید و مصمم باشید تلفن تلگرام اس ام اس و....

    تا ایشون بخودش بیاد ببینه که شما وبال نیستید وبلعکس ایشون وبال هستش و اون موقع میشینه فکر میکنه در صورت عدم حضور شما

    به خوبیاتون و کارهایی که کردید براشون و گذشت ها وسختی های که کشیدید و مهربونیهاتون ... حتی چای ریختنتون از ابتدایی ترین کارها تا سخت ترین اونها

    در صورتی که وقتی شما این کارهارو روتین انجام میدید ایشون براشون عادی شده و احساس نمیکنه اتفاقی افتاده و مثل غذا خوردن جزئی از زندگیش میشه

    و میشینه فکر میکنه که ایشون در قبال رفتارشما چه کارهایی کرده ؟ و در کل چه کارهایی انجام داده و کم گذاشته و...؟

    ایشون هم انسانه و خوب و بد رو میفهمه و میشینه با خودشون فکر میکنه کامل


    و حتما خواهر و بردار یاکسی که تو فامیل موجه هست و ایشون هم ازشون رودروایسی داره و براشون مهمه رو بهشون خبر بدید و بکشید داخل ماجرا ، (این باعث میشه که ایشون بخاطر واسطه متعهد تر باشه و قضیرو جدیتر بگیره )

    بعد مسلما کسی رو واسطه میکنن یا خودشون جلو میان (شما ایشون رو نپذیرید ،مذاکره با واسطه قبول کنید ) و شرط کنید باید بریم مشاوره و مشکلشو حل کنه و در صورتی که حل شد حاضر به ادامه زندگی هستید و....

    فقط باید قاطع باشید این خیلی مهمه وگرنه 1 کم بخاین نرمش نشون بدید یا کوتاه بیاین همون آشه و همون کاسه

    اون موقعست که ایشون میبینه که شمارو داره مفت مفت از دست میده و هیچ کس هم با همچین رفتاری حاضر نیست با ایشون زندگی کنه حتی پدر و مادرشون و زنگ خطر به صدا در میاد


    به نظر من این عملی میشه فقط باید قاطع باشید و رو حرف خودتون وایسید اینو من تجربه کردم واقعا جواب میده


    تلاش کنید توکل بخدا
    ویرایش توسط mercedes62 : یکشنبه 31 اردیبهشت 96 در ساعت 18:37

  11. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    nardil (دوشنبه 01 خرداد 96)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 07:44]
    تاریخ عضویت
    1396-1-24
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    681
    سطح
    13
    Points: 681, Level: 13
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 71 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mercedes62 نمایش پست ها
    خانوم محترم

    من پسرم ، یکسری مردا چیزی که براشون تکراری بشه و گذشت زیاد و کوتاه اومدن و سازگاری بیش از حد، و همیشگی باشه زیر دلشون رو میزنه واین توهم براشون تداعی میشه که که خیلی حیف شدم وهرچی بد و بیراه هم بهش میگم و کتکش هم میزنم بازن مثل وبال و کنه بهم چسبیده و.... حالم ازش بهم میخوره و...
    سلام ببخشین سؤالی ذهن منو درگیر کرده
    خواهرم نامزد کرده، همیشه به نامزدش محبت میکنه و اونم به خواهرم محبت میکنه. آیا این باعث میشه مرد خیلی خودشو بگیره یا نه مرد هم یه انسانه و باید بهش همین عشق و محبت برگرده؟
    ویرایش توسط *nastaran : یکشنبه 31 اردیبهشت 96 در ساعت 19:31

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط *nastaran نمایش پست ها
    سلام ببخشین سؤالی ذهن منو درگیر کرده
    خواهرم نامزد کرده، همیشه به نامزدش محبت میکنه و اونم به خواهرم محبت میکنه. آیا این باعث میشه مرد خیلی خودشو بگیره یا نه مرد هم یه انسانه و باید بهش همین عشق و محبت برگرده؟
    اگه محبت صحیح و به جا باشه و طرف شخصیت درستی داشته باشه نه قطعا تاثیر مثبتی داره
    ولی ایشون تو این پست گذشتن از حق های مسلم در زندگی و له کردن خودشونو و قرار دادن نیاز شوهر جلو تر از نیاز خودش رو محبت میبینه و حاظره از همه چیزش بگذره(بعضی ها بخاطر داشتن انتظار همین رفتار از طرف مقابل این کارو میکنن که باز اون خیلی بدتره)
    در کل اگه هر دوطرف اول خودشونو دوست داشته باشن بعد عاشق شده باشن مشکلی پیش نمیاد ولی کافیه که یکی از طرفین خودشو دوست نداشته باشه و خودشو حقیر و پایین ببینه اونجاست که تا یکی کمی دوستش داشته باشه(چون این اتفاق درد دوست نداشتن خودشو تسکین میده)طرف خودشو از بین میبره تا دوست داشتن طرف مقابلو حفظ کنه و هیچ جوره حاظر به جدایی نمیشه حتی اگه تو این رابطه بسیار بهش ظلم بشه(در واقع هرگز عاشق نمیشه بلکه نیازمند و وابسته میشه)حالا هرچی هم انکار کنه و مثلا بچرو بهانه بیاره بگه نه خودمو دوست دارم این رفتار فوق العاده خودتخریب گرش کاملا همه چی رو لو میده

    در کل اگه جفتشون به اندازه کافی رشد شخصیتی کرده باشن محبت رابطه رو صمیمی تر و گرمتر میکنه ولی اگه حتی فقط یکطرف مشکل داشته باشه کلا اون رابطه هدر دادن وقته
    ویرایش توسط mehdi.ma.mm : یکشنبه 31 اردیبهشت 96 در ساعت 19:55

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-2-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    419
    سطح
    8
    Points: 419, Level: 8
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    101

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نشاط زندگی عزیز شوهر شما باید درمان بشه...کار رو باید بسپارید به کاردان...اگر کوتاه امدید و همه مدل رفتار کردید ولی جواب نداده پس این راه حل شما نیست...تمرکزتونو از روی خود مشکلات بردارید و به فکر راه حل ها باشید..ببینید با شناختی که از شوهرتون دارید چطور میتونید کمک کنید قبول کنه درمان بشه...همه کارهارو هم به تنهایی انجام ندید از خانواده خودتون یا خانواده خود آقا البته کسانی که قابل اعتمادن کمک بگیرید...هم شما و هم بچه تون حق دارید یک زندگی خوب و آروم داشته باشید..البته شوهرتونم با این رفتارها خودش هم نباید آرامش داشته باشد و به کمک احتیاج دارد تلاش کنید به این حقتون برسید...انشاالله مشکلاتون حل بشن یه زندگی شیرین رو تجربه کنید

  15. کاربر روبرو از پست مفید ...zahra تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 01 خرداد 96)

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    از همه شما عزیزان ممنونم
    نیاز جان این شماره مشاوره هست ؟
    جناب mercedec این راهکار که شما فرمودید همیشه حرف پدرمه من چندین بار که این راهکار رو انجام دادم یعنی رفتم خونه پدرم کار رو نیمه تمام کردم و وضعیت رو از قبل خرابتر کردم و اینجوری احترام پدرم رو هم از بین بردم مثلا چند روز که خونه پدرم بودم همش افکارات منفی میومد سراغم که نکنه شوهرم فکر میکنه من بابت حجابم و اینکه خونه شوهرم اجازه ندارم مانتو های رنگی رنگی بپوشم پا شدم اومدم اینجا تا راحت بشم و هزار تا افکار مسخره دیگه که خودم رو سرزنش می کردم و بابام هر چه باهام حرف میزد و متقاعدم میکرد اون سرزنش ته دلم بود به همین ترتیب اوایل بدون اینکه همسرم دنبالم بیاد چند روز بعد با آژانس خودم بدون اجازه خانوادم ( بد ترین کاری که میکردم ) پا میشدم میومدم خونم و خانوادم واقعا از این کارم بشدت عصبانی میشدن و به این ترتیب اوضاع خیلی بد تر از قبل میشد و حتی موقع جر و بحث هامون همیشه می گفت اونجا خونه بابات چند روز بهت رو ندادن زود پا شدی اومدی و ... ولی دفعه آخر که خونه بابام بودم خودم برنگشتم و دوهفته اونجا بودم هفته اول شوهرم اصلا تماس نگرفت ولی از هفته دوم همش پیام میداد و التماس میکرد که برگردم و وقتی میدید من جوابش رو نمیدم شروع میکرد به تهدید کردن که میام بچه رو ازت میگیرم و من تا این رو میشنیدم زود عکس العمل نشون میدادم و شوهرم دوباره شروع می کرد به التماس کردن و وقتی میدید نتیجه نمیگیره سراغ نقطه ضعفم ( دخترم ) بابام کاملا مخالف برگشتنم بود و می گفت اگه برگشتنی هم توی کار باشه باید با شرط و شروط باشه ولی من دوباره کار رو خراب تر کردم و شوهرم که اومد دم در خونمون بدون اینکه حتی بیاد داخل خونه من دور از چشم خانوادم رفتم تا یک ماه بابام باهام حرف نمیزد الان این دفعه بابام میگه اگه بخوای بیای اینجا باید تصمیم نهایت رو گرفته باشی و اوضاع رو بدتر نکنی حتی درست از ورودت له این خونه باید موبایلت رو تحویل من بدی تا دوباره تحریک نشی به پیام هاش جواب بدی .


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.