به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 34
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آروز نمایش پست ها
    سلام عزیم
    وای چه قدر حرافی مامانتون شبیه مامان منه
    کاملادرکت میکنم حالا اگه من قصه مو براتتعریف کنم چی میگی
    بیخودی داری خودتو اذیت میکنی این شرایطیه که ما هیچ تقصری توش نداریم و داره از بیرون به ما تحمیل میشه ما نمیتونیم طرز تفکر مادرهامون رو درست کنیم و بهشون بگیم دارن چه ضربه ای به بچه هاشون میزنن وقتی خودشون متوجه نیستن فقط من و تو و همسرانمون هستیم که اذیت میشیم و غصه میخوریم
    چون این رفتارها مادرانمون رو ناراحت نمیکنه چون بخشی از شخصیت شون هست فقط مرور زمان شاید هکه چیو درست کنه
    پس یه گوشت در یه گوشت دروازه
    زنگ نزن عزیزم هفته ای یکبار بزن هرچی هم گفتن بگو بله یا سکوت کن بگو خوب کاری ندارین مواظب خودتون باشن خداحافظ
    گوشیت رو خاموش کن
    بالخره همسرت یه روزی شاکی میشه یه روزی بهت یه حرفایی میزنه که دیگه برای جبران دیره
    هیچی از ماجراهای خانودت برای همسرت نگو
    خودتک بهش فکر نکن
    نذار وسیله ای بشه که بعدا خانواده همسرت هم باهان رفتارخوبی نکن
    توی این اوضاع هیچ کاری از دستت برنمیاد به جز حفظ سلامت روح وجسمت و زندگیت
    همسرت یک زن قوی و شاد میخواد نه یه زن ضعیف وابسته
    آروز عزیزم ممنونم ازراهنماییت
    دارم باقضیه خونوادم کنارمیام انتظاراتشون واقعا خارج ازحد عادیه یه مدت باهاشون کلا کاری نداشتم البته اونا باهام قطع رابطه کردن الانم فقط درحداحوالپرسی درارتباطم هرچند به گفته خودشون منتظرن حضوری منوببینن و بازم حرف بزنن. من خیلی روخودم کارکردم تونستم کمتربه حرفاشون بها بدم درسته به قیمت دعواهای زیاد اما حداقل دخالتواززندگیم حذف کردم.
    دقیقا همسرم وقتی من خوبم روحیه میگیره اما اگه بهم بریزم اونم قاطی میکنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    چطور یه پدر و مادر میتونن زندگی بچشونو با این حرفا خراب کنن ؟؟؟؟؟!!!!!!!!
    شوهر شما به غیر از مشکل مادرتون رابطش با شما چطوریه ؟

    من اگر جای شما بودم ارتباطمو فعلا با خوانوادم قطع میکردم زنگم نمیزدم
    به جای اینکه اونا قهر کنن من قهر میکردم ...
    هر از گاهی اگر زنگ میزدن جواب زنگشونو میدادم و اگر میدیدم دوباره دارن سمت دعوا و بحث میرن خدافظی میکردم گوشیو قطع میکردم و ادامه نمیدادم ...

    زمانی که ازدواج میکنین زندگی با همسر زندگی اول شما میشه و خوانواده درجه دوم
    آنیسای عزیز وقتی پدرومادر تنها فکرشون حرف مردمه و راضی کردن مردم،همین میشه.
    همسرم جداازین مشکل واقعا خوبه تمام تلاششوواسه زندگیمون وآرامش من میکنه حتی به خونواده خودشم اجازه دخالت نمیده من کنارش آرومم. فعلا خونوادم یه جورایی کوتاه اومدن منم ارتباطمو محدودکردم چون اینجوری آرامشم بیشتره

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    مادر ها همیشه خیر و صلاح و فرزند هاشون و میخوان
    چون نیتشون خیره
    شاید الان مادرم نبود مسیر اشتباه زیادی رو تو زندگیم میرفتم
    وقتی با رابطه من با دختر مورد علاقم راهنماییم نمیکرد
    و صبر نمیکردم و واقعا نمیشناختمش
    الان دیگه راه برگشتی نبود
    و افسوس این و میخوندم که چرا به حرف های مادرم گوش نکردم
    ......دگر حوصله ای نیست

  3. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دوستان من بازم اومدم باماجرای جدیدمادرم وقتی دید نمیتونه مستقیم دخالتاشو به من بگه به همه خاله هام گفته که به من برسونن یعنی آبروموهمه جابرده پیش هرکسی نشسته پشت سرم حرف زده همه منومیبینن میگن مامانت گفته نصیحتت کنیم!!!!!!فک کنید به خالم گفته به دخترم بگو باید پسربیاره دختربیاره خودم بچشوخفه میکنم تا مردم پشت سرم نگن خودشو دخترش دخترزان!!!انگارمن الان میخوام بچه داربشم.
    آقای jm67 حرفتون درست امامادر من بخدا مریضه ازصبح تاشب میشینه فکرمیکنه توذهنش حرف میبافه اگه کسی بهش چیزی بگه مدتها توذهنش نقشه میکشه چطوری جوابشو بده، به شدت منفی بافه و وسواس روحی شدید داره 90 درصد فکراش منفی و برداشت بده هرکی کوچکترین حرفی بزنه میگه قطعا متلک زد.دوستان مادرم دیگه داره خیلی همه چیوخراب میکنه حرف مردم واسش اولویته اونم حرفایی که ازطرف مردم توذهن خودش میسازه.

  4. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    به نظر من به جای این حرفها دس دس نکنید و مادرتونو پیش یه روانپزشک خوب ببرید .
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  5. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    تنهایی جان چه اهمیتی داره مادرت به خاله هات چی گفته در مورد تو و همسرت؟؟؟اگه اونا ادمای عاقلی باشن که حرفای مادرت رو قبول نمیکنن چون شخصیت خواهرشونو میشناسن! اگرم نه که خداییش هیییییییییچ اهمیتی نداره! من و خواهرام همش کارمون اینه که مادرو ببریم پیش این دکتر و اون دکتر و ازمایش و سونو و ....اخرشم همیشه طلبکاره و همش اه و ناله میکنه !هر ننه قمری هم از راه میرسه مارو نصیحت میکنه که چرا به فکرش نیستین و هواشو ندارین!!!هزارتا کار براش بکنیم خوشحال نمیشه ولی کافیه یه بار از یه رفتارمون ناراحت بشه، تا عمر داری سرکوفتشو میزنه و گله گذاری میکنه! ببین تجربه من بعد ده سال زندگی مشترک اینه که بچسب به زندگیت و از این حرفا فاصله بگیر...رفت و امد با فامیل در حدی باشه که خودت و همسرت راحتین . خوشبختانه هم پدرت سالم و سرحاله و هم دوتا خواهر تو خونه داری پس مادرت تنها نیست که نگرانش باشی و بخوای هی سر بزنی و تماس بگیری...به جای اینکه بیای اینجا درد دل کنی و راهکار بخوای بشین کتابا و مقالات روانشناسی بخون(تو اینترنت میتونی کلی پیدا کنی) روی خودت کار کن که مهرطلب نباشی ...عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باشی...به حرفا و قضاوتای دیگران اهمیت ندی...باور کن فقط باید تمرین کنی ...تمرین تمرین تمرین...و باورت نمیشه که چقدر تغییر میکنی و قوی و با اراده میشی...

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 شهریور 96 [ 08:37]
    تاریخ عضویت
    1396-6-20
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    27
    سطح
    1
    Points: 27, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 5.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaeii نمایش پست ها
    دوستان من بازم اومدم باماجرای جدیدمادرم وقتی دید نمیتونه مستقیم دخالتاشو به من بگه به همه خاله هام گفته که به من برسونن یعنی آبروموهمه جابرده پیش هرکسی نشسته پشت سرم حرف زده همه منومیبینن میگن مامانت گفته نصیحتت کنیم!!!!!!فک کنید به خالم گفته به دخترم بگو باید پسربیاره دختربیاره خودم بچشوخفه میکنم تا مردم پشت سرم نگن خودشو دخترش دخترزان!!!انگارمن الان میخوام بچه داربشم.
    آقای jm67 حرفتون درست امامادر من بخدا مریضه ازصبح تاشب میشینه فکرمیکنه توذهنش حرف میبافه اگه کسی بهش چیزی بگه مدتها توذهنش نقشه میکشه چطوری جوابشو بده، به شدت منفی بافه و وسواس روحی شدید داره 90 درصد فکراش منفی و برداشت بده هرکی کوچکترین حرفی بزنه میگه قطعا متلک زد.دوستان مادرم دیگه داره خیلی همه چیوخراب میکنه حرف مردم واسش اولویته اونم حرفایی که ازطرف مردم توذهن خودش میسازه.
    دقیقا مثل کارای مامان من چاره ای نیست
    مامان من که تو فضای مجازیم برام فعالیت میکنه
    من که مامانم از زمان خواستگاریم شروع کرده تا الان
    قبول هم ندارن کاراشون رو
    همیشه هم حق به جانبن
    منم نفرین میکنن
    ولی خوب چه کار میشه کرد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    تنهایی جان چه اهمیتی داره مادرت به خاله هات چی گفته در مورد تو و همسرت؟؟؟اگه اونا ادمای عاقلی باشن که حرفای مادرت رو قبول نمیکنن چون شخصیت خواهرشونو میشناسن! اگرم نه که خداییش هیییییییییچ اهمیتی نداره! من و خواهرام همش کارمون اینه که مادرو ببریم پیش این دکتر و اون دکتر و ازمایش و سونو و ....اخرشم همیشه طلبکاره و همش اه و ناله میکنه !هر ننه قمری هم از راه میرسه مارو نصیحت میکنه که چرا به فکرش نیستین و هواشو ندارین!!!هزارتا کار براش بکنیم خوشحال نمیشه ولی کافیه یه بار از یه رفتارمون ناراحت بشه، تا عمر داری سرکوفتشو میزنه و گله گذاری میکنه! ببین تجربه من بعد ده سال زندگی مشترک اینه که بچسب به زندگیت و از این حرفا فاصله بگیر...رفت و امد با فامیل در حدی باشه که خودت و همسرت راحتین . خوشبختانه هم پدرت سالم و سرحاله و هم دوتا خواهر تو خونه داری پس مادرت تنها نیست که نگرانش باشی و بخوای هی سر بزنی و تماس بگیری...به جای اینکه بیای اینجا درد دل کنی و راهکار بخوای بشین کتابا و مقالات روانشناسی بخون(تو اینترنت میتونی کلی پیدا کنی) روی خودت کار کن که مهرطلب نباشی ...عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باشی...به حرفا و قضاوتای دیگران اهمیت ندی...باور کن فقط باید تمرین کنی ...تمرین تمرین تمرین...و باورت نمیشه که چقدر تغییر میکنی و قوی و با اراده میشی...
    حسنت آفرین خیلی خوبه که شخصیتمون جوری باشه که مهر طلب نباشیم قوی و با اعتماد به نفس
    ئقتی این مشلو قبول کنیم که مادرمون اینجوری هست شرایط کمی راحت تر میشه

    ا

  7. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دوستای عزیزم سلام

    من بازاومدم واقعا هنوز نتونستم کنار بیام با مادرم. بعداز 6ماه اومدم خونه مامانم واقعا کوفتم شد همه مسائل قدیمی بازم تکرار شد اینقد حرف میزنه که آدم کم میاره.
    توروخدا به من بگین حرفای مادرم درسته یانه؟من هربار مادرمو میبینم باحرفاش ازهمسرم متنفرمیشم ازش یه آدم قدرنشناس بی چشم و رو ساخته اینقدم با دلیل و منطق حرف میزنه که منم باورم شده من واقعا ضعیفم نمیدونم چیکار کنم تا قوی بشم هربار مادرمومیبینم تمام رشته هام پنبه میشه بگید چه رفتاری بکنم

  8. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام
    شما خودت در پست اولت نوشتی از اینکه مادرت دهن بینه و حرف مردم روش اثر داره نالانی...حالا خودت دقیقا داری کار مادرت رو انجام میدی ؟!

    شما واقعا به همسرت علاقه داری؟اگر واقعا بهش علاقه داری و شاهد زحمتاش برای زندگیتون هستی، چرا باید با شنیدن چند تا جمله از مادرت که مشخصه حرفاش از روی منطق نیست ، از همسرت متنفر بشی ؟!!؟!؟

    به نظرم شما همه چیز رو از زاویه ضعف داری نگاه میکنی.ادمهایی که میگن ضعیفیم در واقع ضعیف نیستن.تنبلن.نمیخوان برای بهبود شرایط کاری کنن و متوسل میشن به ضعف.
    شما حتی نام کاربریت هم انرژی منفی داره....

    ضمنا مردم حرف زیاد میزنن.چه مادر شما و چه بقیه ادمها....شما شنونده باش . شما یک زن بالغ و متاهلی.روزیکه به همسرت جواب مثبت دادی یعنی این توانایی در خودت برای اداره زندگی مشترک دیدی و حالا که به اینجا رسیدی مدام دم از ضعف میزنی؟!
    و لازمه که شرایط رو مدیریت کنی...وتی میری خونه مادرت مثل یک مهمون در حد یه چایی خوردن برو که احترامش هم حفظ بشه.بعدشم خداحافظی کن و برگرد منزل.وقتی داره حرف های نا امید کننده میزنه شما براش از اب و هوا بگو.دلیلی نداره فقط بشینی و گوش بدی و بعد زندگیت رو خراب کنی.

    شما که نمیتونی مادرت رو تغییر بدی.پس تغییر رو از خودت شروع کن و این صفت دهن بینی رو از خودت دور کن.همسرت رو با عقل خودت بسنج نه با عقل مادرت.وقتی شما هم مطیع عقل و حرف مادرت میشی یعنی فاجعه....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    tanhaeii (جمعه 12 آبان 96), میس بیوتی (دوشنبه 15 آبان 96)

  10. #29
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام
    شما خودت در پست اولت نوشتی از اینکه مادرت دهن بینه و حرف مردم روش اثر داره نالانی...حالا خودت دقیقا داری کار مادرت رو انجام میدی ؟!

    شما واقعا به همسرت علاقه داری؟اگر واقعا بهش علاقه داری و شاهد زحمتاش برای زندگیتون هستی، چرا باید با شنیدن چند تا جمله از مادرت که مشخصه حرفاش از روی منطق نیست ، از همسرت متنفر بشی ؟!!؟!؟

    به نظرم شما همه چیز رو از زاویه ضعف داری نگاه میکنی.ادمهایی که میگن ضعیفیم در واقع ضعیف نیستن.تنبلن.نمیخوان برای بهبود شرایط کاری کنن و متوسل میشن به ضعف.
    شما حتی نام کاربریت هم انرژی منفی داره....

    ضمنا مردم حرف زیاد میزنن.چه مادر شما و چه بقیه ادمها....شما شنونده باش . شما یک زن بالغ و متاهلی.روزیکه به همسرت جواب مثبت دادی یعنی این توانایی در خودت برای اداره زندگی مشترک دیدی و حالا که به اینجا رسیدی مدام دم از ضعف میزنی؟!
    و لازمه که شرایط رو مدیریت کنی...وتی میری خونه مادرت مثل یک مهمون در حد یه چایی خوردن برو که احترامش هم حفظ بشه.بعدشم خداحافظی کن و برگرد منزل.وقتی داره حرف های نا امید کننده میزنه شما براش از اب و هوا بگو.دلیلی نداره فقط بشینی و گوش بدی و بعد زندگیت رو خراب کنی.

    شما که نمیتونی مادرت رو تغییر بدی.پس تغییر رو از خودت شروع کن و این صفت دهن بینی رو از خودت دور کن.همسرت رو با عقل خودت بسنج نه با عقل مادرت.وقتی شما هم مطیع عقل و حرف مادرت میشی یعنی فاجعه....
    مریم عزیز ممنون ازراهنماییت
    من به همسرم علاقه دارم اما خب حرفایی که مادرمم میزنه زیاد اشتباه نیست.
    مثلا همسرم به شدت یکدنده و لجبازه اگه تاپیکاموببینید سر خیلی مسائل مثل عروسی همسرم لج کرد و خیلی چیزا رو خراب کرد،همسرم واسه زندگیمون و واسه من خیلی خرج میکنه اما واسه بقیه به شدت خسیسه،همسرم اگه ازکسی رفتاری خلاف میلش ببینه تا تلافی نکنه دست بردار نیست ومتاسفانه خیلی کینه ایه! مادرمم درمورد این رفتارای همسرم حرف میزنه ولی من ازشنیدن این حرفا عصبی میشم چون میدونم درست میگه یه جورایی اذیت میشم ازینکه دیگرانم این رفتارای بد همسرموبدونن چون من کاری ازدستم برنمیاد و خودمم ازاین رفتاراش اذیت میشم.
    درست میگی شاید تنبلی باعث میشه اینجوری باشم من مشکلاتمومیدونم مثلا میدونم ترسوام تاحدودی مهرطلبم و زودرنج و حتی درمقابل همسرم ودیگران به شدت منفعلم اما تا تغییروشروع میکنم بازیه اتفاقی میفته که همه چی بهم میریزه.
    من دلم نمیخواد زندگیم بد باشه درمقابل رفتارای بد همسرم خودمم کم آوردم یه جورایی نمیتونم ازین سردرگمی نجات پیدا کنم

  11. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    من در جریان تاپیک های قبلیت بودم. یه زمان از مامانت ناراحت بودی و حرفای شوهرت رو قبول داشتی. بعد که اومدی پیش خانواده شوهرت زندگی کردی از اونا ناراحت بودی و حالا هم داری از شوهرت و رفتارهای بدش انتقاد می کنی.
    مشکل از نگاه خودت به زندگی هست. همه آدم ها اخلاق بد و خوب رو کنار هم دارن. قرار نیست زوم کنی روی اخلاق بدشون و خوبی ها رو فراموش کنی. همونجور که قبلا هم گفتی مادرت رفتارهاش منطقی نیست. مطمین باش اگر شوهرت بی نقص ترین آدم دنیا بود بازم مادرت یه ایرادی پیدا می کرد و گیر می داد. شما سعی کن روی بهبود زندگیت تلاش کنی. هرچی از مادرت میشنوی رو نشنیده بگیر و ببین چطور میتونی زندگی نوپات رو حفظ کنی. وگرنه چند وقت دیگه میای میگی با شوهرم قهر کردم و اومدم خونه مادرم. مامانم هم بهم یه ریز سرکوفت میزنه.
    با خیلی از ایرادایی که در شوهرت می بینی باید با سیاست برخورد کن. مثلا به هیچ عنوان به شوهرت نگو که مادرت چه حرفای بدی در موردش میزنه. اگر یه جاهایی نمیزاره برای اطرافیان کادو بخری سعی کن خودت کم کم پول جمع کنی و اینجور مواقع خودت جبران کنی.
    باید از حالت منفعل بودن در مقابل مامان و شوهرت خارج بشی. برای این کار مشاور خیلی میتونه کمکت کنه.

  12. 2 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    tanhaeii (شنبه 13 آبان 96), میس بیوتی (دوشنبه 15 آبان 96)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.