به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    اینکه چه زمانی باید بری و خدماتی بدی و چه زمانی نباید رو بهتره خودت تشخیص بدی چون من و بقیه کاربرها شرایط اونجا رو نمی دونیم

    ولی وقتی همسرت میاد خونه و اصلا هنوز بالا نیومده یعنی اینکه آمدنش رو به شما اعلام نکرده پس به نظر میاد در اون شرایط بهتر باشه شما نری و منتظر باشی بیاد

    مهمتر از خدمات رسانی یا رقابت و ... این هست که رابطه عاطفی و کلامیت رو با شوهرت افزایش بدی
    در طول روز به هر چیزی برمیخوری که برای همسرت جالب هست نگه دار و شب براش توضیح بده مثلا بخشی از یک کتاب یا یه پیام توی تلگرام

    گاهی بشین از آینده باهاش حرف بزن کلا ارتباط کلامیت رو افزایش بده

    یه مدت از هیچ کس گله نکن فعلا حرکات خانوادش رو به روش نیار و راجع بهشون حرف نزن بذار اول حسن نیت شما رو ببینه و شما رو باور کنه تا بعد بتونه منطقی و بدون احساس حرفهای خانوادشو قضاوت کنه

    ببین حرفهای مشترک بین شما چی هست چه چیزهایی برای هردوی شما جالبه راجع به همونا صحبت کن

    مثلا راجع به خوراکی هایی که توی مغازشون سرو میکنن یا ...

    شما کلا قبل اراینکه با همسرت رابطه عاطفی داشته باشی با گارد و دعوا سعی در تغییر رویه ایشون در رابطه با رفتار با خانوادش داشتی و این اشتباهی بوده که شما توی مدت زمان اندک زندگی مشترکت داشتی

    اول بذار ایشون شما رو در حد یک همسر بپذیره و دوست داشته باشه بعد برو سر اون جور مسائل
    البته در نظر داشته باش که در هر صورت مراقب حفظ احترام اعضای خانوادش خصوصا والدینش باشی
    یعنی در هیچ شرایطی به خودت اجازه نده با گارد و دعوا راجع بهشون صحبت کنی حتی اگه با سعی و تلاش تونسته باشی جایگاه همسری خودت رو به دست بیاری

    در رابطه با جمله آخرت هم باید بگم اگر لحن مناسب و جمله بندی مناسب رو برای صحبت با همسرت انتخاب کنی ایشون هم احتمالا بپذیره حرفت رو
    حرفی که میخوای بزنی و برات مهم هست رو چند دفعه با خودت تکرار کن و تجزیه تحلیل کن ببین با توجه به شناختی که داری چه عکس العملی رو ایجاد می کنه کم کم به صورت ناخودآگاه لحن و جمله مناسب رو در آینده پیدا خواهی کرد

    شما در گذشته با گارد گرفتن با ایشون صحبت کردی و در حال حاضر هم ایشون در برابر شما حس خنثی نداره و اغلب آمادگی این رو داره که یه حرف ناخوشایند بشنوه

    البته اینهایی که اینجا گفته شده دلیل بر این نیست که ایده آل بودن رفتار همسر شما رو تایید کنه ایشون هم ایراداتی داره موضوع اینه که شما قرار هست به سهم خودت تغییر کنی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : یکشنبه 24 اردیبهشت 96 در ساعت 11:23

  2. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (یکشنبه 24 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 24 اردیبهشت 96)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مثلا دیروز که شوهرم توی کارگاهش بود ، اومدم از توی تراس صداش زدم که چای بیارم برات؟ که اومدم پایین و از خونه مادرشوهرم واسش چای ریختم بردم دادم دستش و گفتم تا چند دقیقه دیگه کارت تموم میشه که برم نهار رو بکشم و آماده کنم
    سلام

    اگه مشکل شما فقط همین رسیدگی نکردن به همسرتون باشه که حل کردنش آسونه.

    چیزی که من از صحبتهای شما متوجه شدم اینه که خودت هم حریم خاصی برای خونه زندگیت ( و خونه زندگی مادرشوهرت) قائل نیستی.

    اینقد تو دست و پاشون نباش. بشین تو خونه ی خودت و به کارات برس.
    از شوهرت پرسیدی چای بیارم، بعد رفتی از خونه ی همسایه چای برداشتی بردی براش؟ ( تو این موقعیت حساس که روت زوم کردن؟)
    خودتون چای درست می کردید.

    اگه برادر من بیاد خونه ی من، خودم به عنوان صاحبخونه براش چای و میوه و ... می آرم.
    اگه هم خانمش بخواد این کار را بکنه، ناراحت می شم. چون خونه ی من هست !!
    اگه هم چیزی بخواد باید به من بگه تا بیارم ... باز هم چون خونه ی من هست.
    اگه هم هر روز گشنه و تشنه بیاد خونه ی من، با خودم فکر می کنم اینا تو خونه شون غذا و ... ندارن؟

    شما زندگی خودت را مرتب کن، تو خونه ات بشین، برای همسرت و خودت غذا و میوه و چای و ... آماده کن، ایشون هم بره پایین بخوان بهش غذا بدن، می گه سیرم !
    روزی یه بار صبح، یه بار عصر، چای و میوه و عصرونه ببری تو کارگاه کنار شوهرت با هم بخورید اینقد سخته؟ این پله ها مگه چند تاست؟

    ------------------------------
    من تاپیکتون را می خوندم اما الان کامل مرور نکردم. ممکنه یه چیزایی اشتباه یادم مونده باشه.
    مثلا نمی دونم شما دانشجو یا شاغلی یا نه و چقدر از وقتت توی خونه هستی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    جوادیان (یکشنبه 24 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 24 اردیبهشت 96)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1396-1-27
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون جوادیان عزیز
    درست میگین ، من همیشه غذام آمادست ولی شوهرم مثلا میگه وقتی میبینی من نمیام باید بیای دنبالم و مثلا غذا رو بیاری پایین واسم ، مشکلی که من دارم که نمیتونم هر روز یا یک روز درمیون واسه همه اهالی خونه غذا درست کنم ، چون بنظرتون میشه غذایی که به اندازه دو نفر هست رو بردارم ببرم پایین؟ ، به شوهرم میگم که همیشه موقع نهار و شام منتظرشم ولی اون میره و کلی از وقتش رو پیش مامانش اینها میگذرونه! در جوابم میگه اگر میبینی من نمیام خونه تو باید بیای پیشم و دنبالم ، و میگه اگر تو دوستم داشته باشی باید بیای...
    همیشه هم پیش خودم میگفم خانوادش که اینقد دورو برش میچرخن دیگه جایی واسه من نذاشتن و پامو میکشیدم کنار
    البته با زنگ زدن بهش قبلا امتحان کردم، برداشت بد میکنن، فکر میکنن اگر زنگ بزنم بهش و بگم مثلا نهار حاضره و کجایی...یعنی اینکه میخوام از خانوادش جداش کنم و نذارم پیششون باشه! میگن دو دقیقه نمیتونی ببینی پسرمون اومده پیشمون؟
    ولی حتما سعی میکنم موقعی که میره توی کارگاهش سر بزنم بهش از حالا به بعد، ممنونم


    ....

    فکور عزیز ممنونم از راهنمایی های مفید و خوبتون
    دقیقا درست میگین ، من توی این یک سال همش سعی کردم توضیح بدم و شوهرم رو قانع کنم که رفتار خانوادش اشتباهه و اون همش انکار کرده و باعث بحث و دعوای بیشترمون شده تا جایی که کاملا معلومه از نظر احساسی هنوز جایگاهی ندارم به عنوان همسرش.
    در مورد مسائل مغازش سعی میکنم خیلی باهاش صحبت کنم ولی خواهرشوهر بزرگم مشکل سازم شده این وسط! اگر گفتین چجوری؟
    شوهرم یه عصر که داشت میرفت مغازه بهم گفت که واسش کیک اسفناج و کاکائویی و ... درست کنم که روز بعدش ببره مغازه، بعد چند ساعتی گذشت از رفتنش که زنگ زد و گفت که دیگه نمیخواد درست کنم براش! منم پرسیدم چرا؟ گفت خواهرش درست کرده! همه مدل کیک هم درست کرده بود تا دیگه نیاز نباشه من درست کنم، میدونید چطوری؟ چون قبلش شوهرم که پایین بوده کنارشون بوده ، گفته که میخواد به من بگه واسه مغازش کیک بپزم ، خواهر شوهرم زودتر از من خبر شده و رفته دست به کار شده
    اینجاست که میگم ما حتی اگر بخوایم یک لیوان آب بخوریم از قبل خانوادش خبر دارن!
    ولی فکور جان دارم سعی میکنم توی مواردی که خواهرشوهرم هییییچ تخصصی نداره و از دستش بر نمیاد یک ایده جدید بدم که فقط توسط خودم قابل اجرا باشه

    .....

    شیدای عزیز ممنونم از راهنماییتون
    خیلی دوست دارم حریم داشته باشم ولی شوهرم و خانوادش سخت مخالفن و برام ایراد میگیرن و مثلا بهم میگن متکبر! یا مغرور!
    خب اون روز خودم هم چایی دم کرده بودم ، وقتی شوهرم رو صدا زدم که واسش چای ببرم ، پدر شوهرم هم متوجه شد و گفت که پایین چای تازه دم داریم بیاین ازینجا ببرین، من به شوهرم گفتم که خودمم دم دادم چکار کنم، گفت چای های خودت رو نگه دار بعدا میخوریم و گفت بیا از پایین بریز برام! چون اگر نمیومدم برچسب میزدن روم که این میخواد تکبر کنه، چی میشد میومد پایین و ...
    یا مثلا شوهرم بعد بهم میگفت چرا به حرف بابام اهمیت ندادی؟!
    منم حرفم همینه و بهشون میگم که مثلا وقتی میاین خونه من خودم باید واسه شوهرم یا هر کس دیگه ای چیزی بیارم ، مشکل اینجاست وقتی خونه منم میان میرن چایی میریزن واسه داداششون یا مثلا شوهرم حتی تو خونه خودش به خواهرش میگه واسش اب بیاره!
    میدونی عزیزم مثلا در طول روز شاید بعضی وقتا شوهرم ۱۰ بار بره پایین ، این مواقعه که میگم چقد از پله ها برم و بیام! بحث پله ها نیستن ، بحثم اینه که ما خودمون خونه داریم و به قول شما چنتا پله مگر داریم؟ خب چی میشه شوهرم راهشو کج کنه بیاد پیشم و مثلا شربت خنکی از دست من بخوره

    منظورم اینه که چندبار در روز از پله ها برم پایین و خانواده شوهرم ببینم؟ آخه هر دفعه باید برم بشینم و احوال هر کدوم تک تک بپرسم و نهایتا نیم ساعت بشینم اونجا... و بعد هم کلی گله و ...

    تحصیلاتم لیسانس ، خونه دارم الان ، توی مجردیم کار میکردم شوهرم الان مخالفت میکنه با کار کردنم، کلا همیشه خونه هستم ، بغیر از خونه مامانم جایی نمیرم اونم با فواصل زمانی زیاد. خیلی مخالفت میکنه بخوام تنها برم خرید و در جوابم میگه از خواهرشوهر کوچیکم یاد بگیرم که روزا میشینه تو خونه و جایی نمیره.

  6. 2 کاربر از پست مفید zemestooni تشکرکرده اند .

    ...zahra (دوشنبه 25 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 24 اردیبهشت 96)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    زمستونی عزیز
    لازمه جوری وانمود کنی که انگار از این حرکت خواهرشوهرت برداشت خوب کردی
    مثلا جلوی شوهرت به خواهرشوهرت بگو خیلی زحمت کشیدی که اون کیکها رو درست کردی حالا خوب شد همسر به من اطلاع داد وگرنه من در حال انجام مقدمات بودم برای درست کردنش
    کاش می گفتی میومدم کمکت با هم درست میکردیم یا اینکه میومدی بالا البته به طور کلی توقع زحمت از شما نداشتم و راضی تر بودم شما به زحمت نیوفتی

    یعنی از حرکت خودش دقیقا علیه خودش استفاده کن از اون به بعد کیک درست کردن ایشون برای همسر شما دیگه نمیتونه خودشیرینی باشه فقط یه کار اضافه بیخود محسوب میشه که هیچ بار معنوی خاصی به همراه نداره چون اون لطفی که ایشون به شوهرت کرده رو شما لطف به خودت تعبیر کردی و از اون به بعد هر وقت بخواد این کارو بکنه احساس می کنه داره کاری برای شما انجام میده هرچند همین الانم که حالت خودشیرینی داره بازم بعید میدونم دائم باشه احتمالا موقتی باشه و به زودی از انجام این کار خسته بشه

    دقت کن این مکالمه ها ی سیاستمدارانه بهتر هست که در حضور شوهرت باشه که اونم دقیقا همین برداشت رو داشته باشه

    در رابطه با غذا هم هیچ اشکالی نداره اگه همون غذای دو نفره رو برداری ببری پایین گاهی، بالاخره اونا هم اندازه خودشون غذا درست کردن هر کی هر چی خواست میخوره
    گاهی وقتها مثلا هفته ای یه بار یا دو هفته یه بار تماس بگیر باهاشون و بگو امروز من نهار درست می کنم شما زحمت نکشید اگر خواستن بیان بالا اگر هم پایین راحت ترن برو پایین

    بالاخره باید یه صمیمیتی هم ایجاد کنی نمیشه که همش خودتو جدا بگیری و توقع داشته باشی باهات صمیمی باشن

    شما اول باید به هر طریق که شده جایگاه همسری خودت رو در نظر همسرت پیدا کنی بعدش میتونی برای اصلاح بقیه شرایط فکر منطقی داشته باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  8. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    نیکیا (دوشنبه 25 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 24 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 24 اردیبهشت 96)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    خوش به حال شوهرتون. چقدر نازشون خریدار داره. همه برای محبت کردن بهش در رقابت هستن :) :)

    زندگی در کنار خانواده شوهر یه سری اصولی داره که اگه رعایت بشه خیلی شرایط بهتر میشه. اینجا خیلی وقتا دوستان پیشنهاد می کنن که زیاد با خانواده شوهر صمیمی نشین و از این حرفا. اما وقتی دارین با اونا زندگی می کنین یکم وضعیت عوض میشه. با شرایطی که از خودتون گفتین، شما باید اول نهایت تلاشتون رو بکنین که اعتماد شوهرتون رو برگردونید. تو محبت کردن به شوهرتون با خانوادش رقابت نکنید. چون بیشتر حساس میشن. در عوض سعی کنید شکل محبت رو عوض کنید. یه دوستی دارم که از اول ازدواج شوهرش خونه مادرش غذا می خوره. دوستم هم که شاغله از این مساله استفاده کرده و دیگه غذا درست نمی کنه. خانواده شوهرش هم خیلی خوشحالن که عروسشون اعتراضی نمی کنه. ولی از یه طرف دیگه دوستم خیلی پایه شوهرش هست و عصر تا شب یا رستوران هستن یا سینما یا جاهای دیگه.

    خیلی از خانم ها دوست ندارن شوهرشون هر روز بره خونه مادرشون. اما وقتی در همچین شرایطی قرار می گیرین مجبورین که روش رو عوض کنین. الان شما تو یه خونه هستین که همه رو در تیم مقابل می بینین. بنا بر این خیلی از رفتارهاتون حالت تدافعی داره. حتی محبت به شوهرتون. بیاین روشتون رو عوض کنین. اعتماد به نفستون رو بالا ببرین ( با مطالعه و گرفتن مشاوره). سعی کنین با مثبت رفتار کردن و غر نزدن شوهرتون رو بیارین تو تیم خودتون. وظایفتون رو انجام بدین و اگه شوهرتون غر زد، اهمیت ندید. در مقابل شوهرتون همیشه به خانواده ش احترام بزارید. در مقابل خانواده شوهرتون هم سعی کنین از شوهرتون تبعیت کنید. اما خواسته هاتون رو بعد در یک موقعیت مناسب در خلوتتون مطرح کنید. البته این تغییرات نباید ناگهانی باشه.

  10. 2 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (یکشنبه 24 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 24 اردیبهشت 96)

  11. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شوهرم یه عصر که داشت میرفت مغازه بهم گفت که واسش کیک اسفناج و کاکائویی و ... درست کنم که روز بعدش ببره مغازه، بعد چند ساعتی گذشت از رفتنش که زنگ زد و گفت که دیگه نمیخواد درست کنم براش! منم پرسیدم چرا؟ گفت خواهرش درست کرده! همه مدل کیک هم درست کرده بود تا دیگه نیاز نباشه من درست کنم،
    مگه خواهر شوهرتون جادوگره ... نصف روز همه مدل کیک درست کرده

    عزیزم ... به نظر من اینا یه کم توجیه و بهانه است. خب الان فهمیدی شوهرت کیک دوست داره ... دفعه بعد بدون این که بگه درست کن.
    از رو تراس داد نزن چای می خوری؟!!

    یه پیام خوشگل توی تلگرام یا هر برنامه ای که داری براش بفرست با دو تا گل و قلب و ... که چای درست کردم برات بیارم ...

    خواهر شوهرت تو خونه ی شما پامی شه چای بیاره بگو من می آرم. می خوام واسه خودم و بقیه هم چای بریزم.
    همسرت بهش می گه آب بیار. بگو خودم می رم بیارم. چرا خواهرت را زحمت می دی. می خوام یه سر هم به غذا بزنم ...

    راستش من مشکل شما را، و به قول بهاره جون این همه توجه خواهرشوهر و مادرشوهر و جمیع فامیل را به نیازهای خوراکی همسرتون درک نمی کنم.
    از اون بدتر، این که سر این که کی به شوهر شما چای بده، می خوان درخواست طلاق بدن !!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 25 اردیبهشت 96), بهاره جون (یکشنبه 24 اردیبهشت 96), زن ایرانی (دوشنبه 25 اردیبهشت 96)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    مگه خواهر شوهرتون جادوگره ... نصف روز همه مدل کیک درست کرده

    عزیزم ... به نظر من اینا یه کم توجیه و بهانه است. خب الان فهمیدی شوهرت کیک دوست داره ... دفعه بعد بدون این که بگه درست کن.
    از رو تراس داد نزن چای می خوری؟!!
    دوباه سلام
    شیدا جان من در جریان تاپیک های این خانم هستم برای همین اینها رو برای شما توضیح میدم
    همسر ایشون کافی شاپ دارن و کیک و نوشیدنی و مواردی که گفته شد رو برای اونجا میخوان
    توی تاپیکهای قبلی به ایشون پیشنهاد شد برای اینکه با شوهرش صمیمی تر بشه از اونجا که آشپز خوبی هست توی تهیه خوراکی های کافی شاپ با شوهرش همکاری بکنه که در واقع خواهرشوهرش این کارو کرده

    اینکه خانواده شوهر ایشون معتقد به طلاق هستن دقیقا به علت عدم رسیدگی ایشون به همسرش نیست به این خاطر هست که ایشون از اول به شدت و رک در مقابلشون ایستاده و با سیاست و صبر برخورد نکرده مثلا موقع خرید وسایل منزل که خواهرشوهر نظر میداده ایشون صاف به شوهرش گفته مگه خواهرت میخواد از این وسایل استفاده کنه که اومده نظر میده
    به عبارتی ایشون یه خط کشی واضح و مبرهن و علنی بین خودش و خانواده شوهرش انجام داده
    با اونها صمیمی نشده و سعی نکرده با شوهرش هم صمیمی بشه یعنی به خاطر اعضای خانواده ایشون دائم با شوهرش وارد بحث و دعوا شده و همه اینها رو خانواده شوهرش هم میدونن
    و حتی گاهی اشکالات شوهرش رو جلو خودش و علنی به خانواده خودش هم اعلام کرده و این هم بهانه ای شده که شوهرش از خانواده ایشون هم بدش بیاد

    خانواده همسر ایشون، الان ایشون رو جبهه مقابل خودشون میبینن که هم با اونها لج هست و هم آرامش پسرشونو گرفته
    و این موضوع عدم رسیدگی در واقع بهانه است

    اونها با ایشون احساس صمیمیت نمی کنن از طرفی خانواده بسیار وابسته ای هستن

    من فکر می کنم اگر ایشون تونسته بود با خانواده ایشون صمیمی بشه حتی اگر نصف مقدار حاضر به همسرش میرسید کسی ازش ایراد نمی گرفت

    و نکته دیگه اینکه همسر ایشون، ایشون رو توی تلگرام بلاک کرده


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها


    خواهر شوهرت تو خونه ی شما پامی شه چای بیاره بگو من می آرم. می خوام واسه خودم و بقیه هم چای بریزم.
    همسرت بهش می گه آب بیار. بگو خودم می رم بیارم. چرا خواهرت را زحمت می دی. می خوام یه سر هم به غذا بزنم ...
    زمستونی عزیز جمله بالا رو که شیدای عزیز برات نوشته بهش توجه کن با همین لحن امورات رو به دست بگیر و شوهرت رو عادت بده که به اصطلاح به خواهرش زحمت نده
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : دوشنبه 25 اردیبهشت 96 در ساعت 06:39

  14. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    جوادیان (سه شنبه 26 اردیبهشت 96), شیدا. (دوشنبه 25 اردیبهشت 96)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1396-1-27
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکور عزیز ممنونم از راهنمایی های خوبتون
    اینقد دقیق توضیح دادین که فهمیدم مطلبم رو درست رسوندمم
    دقیقااااا چندین بار تا حالا تو دعواها شوهرم ازم خواسته با خانوادش خوب باشم! و میگه خودش چیزی نمیخواد
    میدونین مثلا قبلا دقیقا همینطور که گفتین تقریبا هفته ای یکبار زنگ میزدم مادرشوهرم یا به شوهرم میگفتم بهشون بگه که واسه نهار چیزی درست نکنن، و حتما چیزی که دوست داشتن رو میبردم براشون
    عصرها یک عصرونه درست میکردم و میرفتم پیششون تا با چای بخوریم
    ولی همش پشت سرم حرف در اوردن که منم ازشون فاصله گرفتم
    خواهرشوهر کوچیکم همش توقع داره هرچی از دهنش بیرون اومد به من بگه و بعد اسمش رو میذاره شوخی، یا پدر شوهرم میگفت چرا نیومده ظرفهارو بشوره ، یا مادرشوهرم میگفت درست منو تعارف نکرده! اینجوری شد که من پایین رفتنم رو کم کم قطع کردم و اونا ناراحت ازین موضوع، به شوهرم گفتم وقتی میرم پایین بعدش یه مساله درست میشه، گفت که خب تو درست رفتار کن تا مساله نشه! هیچ وقت به خانوادش نمیره بگه که توقعشونو ازم بیارن پایین

    .....


    بهاره و شیدای عزیز ، من همش اسم خوراکی رو اوردم جهت مثال
    خانواده شوهرم توی همه چیز خودشون اول میپرن وسط و بعد به من میگن تو چرا رسیدگی نمیکنی
    مثلا من به شوهرم میگم سیبیل بذار خیلی بهت میاد، اصلا اهمیت نمیده
    خواهرش بهش میگه سیبیل بذار و تازه دستوری هم میگه ، میبینم که شوهرم در حال سیبیل گذاشتنه! بعد اشتباهم اینجاست که میرم بهش میگم تو که میگفتی سیبیل بهت نمیاد قبلا هم بهت گفتم محل نذاشتی چی شد یهو سیبیل گذاشتی؟!
    اینجاست که دلخوری پیش میاد...
    واسه هر کاری و هر چیزی خواهر شوهرام (مخصوصا کوچیکی) میپرن وسط و بعد میگن چرا زنت بهت توجه نمیکنه


    ....

    فکور عزیز ، دقیقا از خواهرشوهرم تشکر کردم و گفتم واااای چقد خوشحال شدم شنیدم تو پختی کیک هارو و گفتم اون روز یه عالمه کار داشتم که تو کمک بزرگی بهم کردی که برم به بقیه کارهام برسم، و بهش گفتم از حالا به بعد یه خبر بده چنتا دستور کیک فوق العاده دارم که بیام کمکت بدم اونارو هم یاد بگیری (کیک هاش با کیفیت خوبی نشدن و من دوست داشتم کیک های عالی واسه مغازه درست کنم) ، و بهش گفتم وقتی خبر شدم تو کیک درست کردی خیلی خوشحال شدم چون هنوز دست به کار نشده بودم

    دقیقا شما راست میگین باید سیاست داشته باشم
    الان دارم تمرکز میکنم و تمرین ، آخه خیلی سخته با خانوادش رفت و آمد کرد و چشم رو بروی خیلی چیزا بست!
    مثلا دیشب آش درست کردن و رفتیم پایین، من داشتم کشک میریختم توی آشم ، کشک ها خیلی غلیظ بودن ، یک قاشق برداشتم میخواستم نیمی از کشک ریخته بشه توی آشم، که یهو کل قاشق کشک خالی شد تو بشقابم، یهو دختر خواهر شوهرم داد زد وااااااای چقد زیاااد اووووه خداااا واااای چقد کشک میخوری! هیچکس هیچی بهش نگفت، بچه اینقدی نگاهش به بشقاب منه! همش نگاه میکنن ببینن ادم داره چکار میکنه! یه اوضاعی دارن ، کافیه اینجا مثلا من توضیح میدادم که نمیخواستم کل قاشق رو بریزم که یهو کلش افتاد تو آشم! اگر این توضیح رو میدادم ناراحت میشدن واسه همین سکوت کردم اصلا انگار نشنیدم
    ، یا مثلا پسر خواهرشوهرم میاد میپره روی سر من پنگول میکشه دستاشو میندازه دور گردنم فشار میده! من حق ندارم چیزی بهش بگم، حتی نباید از خودم جداش کنم باید بشینم تا یکی بیاد نجاتم بده!
    دوتا بچه هاش هر ساعتی از شبانه روز یهو در خونمون باز میکنن میان تو... حتی اگر توی حمام باشم میان پشت در حمام ! هیچی هم نباید بهشون بگم! یبار میخواستم اپیلاسیون کنم یهو دروباز کردن بدو اومدن تو خونه صاف اومدن تو اتاق ، به تمام وسیله ها هم دست میزنن و حتما هر دفعه یه خرابکاری میکنن!

    کلا یه ادم خیلیییییی سیاستمدار میخواد که با این خانواده زندگی کنه که من همش ساده و رک و پوست کنده حرفم رو زدم و هیچ سیاستی نداشتم

    دقیقا فعلا باید یجوری شوهرم رو بیاررم توی تیم خودم، فک کنم یه مدت باید تحمل کنم و نادیده بگیرم رفتاراشون رو!

    ....

    بازم کمکم کنین
    مثلا شوهرم رفته کمی چوب اورده واسه شومینه، تنه درخت هستن، من توی تراس واسه گلدون هام تنه درخت گذاشتم و روش گلدون چیدم، خواهرشوهرمم بعد من رفت همینکارو کرد
    حالا به شوهرم گفتم ازین چوب هایی که اورده یکی دوتا از تنه هارو واسم بیاره تا روشون گلدون بذارم! شوهرم بهم گفت صبر کنم و گفت اینا مخصوص شومینه هستن، حالا خواهر شوهرم راحت رفت گفت تنه هارو میخواد و شوهرمم گفت واسه شومینه مناسبن اما خواهر شوهرم با قاطعیت و کمی لحن تند و عصبانی بازم گفت میخوامش! و دیگه شوهرم چیزی نگفت!

    خب واسم سخته که هر حرفی رو از من نمیپذیره و راحت تسلیم اونا میشه و تازه من که حرف گوشش میکنم جایگاهی ندارم.

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    زمستونی عزیز
    در مورد اون مثال کیک من اگر جای شما بودم به دنبال ارتقای کیفیت کار خواهرشوهر نمی رفتم مگر اینکه خودش بیاد درخواست کنه
    در همین حد که اون احساس کنه با این کار داره به شما لطف می کنه و بعد از اون دیگه انگیزش برای این کار کم بشه کافیه
    اگر خودش اومد به شما گفت بیا دستور کیک شما رو درست کنیم یا اعتراف کرد کار شما بهتره اون موقع میشه براش این کارو کرد
    در عوض همین جوری بی دلیل یه چند دفعه ای کیک درجه 1 درست میکردم تا شوهرم ببینه و خودش تفاوت رو متوجه بشه و برای ارتقای کیفیت کار خودش هم که شده در این زمینه از خواهرش کمک نخواد (ولی هیچ وقت اشاره کلامی به این تفاوت نمی کردم) حتی اگر هم متوجه نمیشد هم تا زمانی که خواهرشوهر نمیومد درخواست کمک نمیکرد من اقدامی نمی کردم (شما تشکر رو صرفا برای این انجام میدی که هم آداب معاشرت رو به جا آورده باشی و هم از بازی رقابتی که خواهرشوهر به پا کرده خودتو کنار کشیده باشی یعنی اون احساس نکرده باشه که با این کار تونسته به شما فشار یا ضربه ای وارد کنه)
    توجه کن شما الان هدفت آرامش و نزدیک شدن به همسرت هست نه ارائه بهترین کیفیت توی مغازه شوهرت
    در رابطه با کیفیت خود شوهرت باید تصمیم بگیره

    شما هم به قول خودت روی چیزهای دیگه کار کن همون نوشیدنی یا مورد دیگه ای که خودت میدونی
    آزمایشی هر چیزی رو درست کن نشون شوهرت بده و بگو اگه تمایل داشته باشه برای مغازه اش درست می کنی

    اون بچه ها که میان سراغت رو با یه چیزی سرگرم کن مثلا اگر تبلت داری بهشون بده بازی کنن
    یا مثلا گاهی براشون یه کتابی چیزی بخون
    بچه ها سرگرم که باشن اذیت نمی کنن

    همسرت به حرف شما گوش نمی کنه چون هنوز به اندازه کافی توی قلبش جایگاهی رو به دست نیاوردی
    به حرف خواهراش گوش می کنه چون از بچگی عادت کرده و اینجوری بزرگ شده

    شما اول ارتباط عاطفیت رو با شوهرت قوی کن بعدا میتونی این مسائل رو با لحن مناسب و با جمله بندی که تهاجمی نباشه یه جوری عنوان کنی

    ضمنا رفتنت به منزل پدرت رو کمی بیشتر کن
    با دیدن اونها قدرت تحملت افزایش پیدا می کنه
    روحیه ات عوض میشه و میتونی شادی بیشتری رو به خونه خودت بیاری
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : دوشنبه 25 اردیبهشت 96 در ساعت 11:50

  17. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    mercedes62 (سه شنبه 26 اردیبهشت 96)

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    من معتقدم آدم زرنگ و با سیاست کسی هست که از همه قابلیت های آدم های اطرافش استفاده کنه. خانواده همسر شما نتونستند از خوبی های شما استفاده کنند. تنها برگ برنده اونا همسرتون هست که هنوز احساس نکرده شما براش اولویت دارین. به نظر من آدم های خیلی پیچیده ای نیستن. شما باید عزت نفست رو بالا ببری. اگه مهرطلب هستی و با اخم و ناراحتی همسرت یا خانواده ش به هم میریزی باید روی خودت کار کنی. در نهایت با سیاست با اطرافیانت رفتار کنی. حتی با همون بچه فسقلی!
    یه سری خصوصیات هم تو هر خانواده ای هست که باید باهاشون کنار بیای. اما میتونی برای خودت و در آینده بچه ت،‌ شیوه و روش زندگی خودت رو به کار بگیری.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.