به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    رهام جان. خوبی؟ چی شد عزیزم؟ یه خبری از خودت بده.

  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 تیر 96 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    255
    سطح
    5
    Points: 255, Level: 5
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون عزیزم که به یادمی و منو به آرامش دعوت کردید خیلی سپاس گذارم
    دیروز خواهر همسرم تماس گرفت به چند تا نکته اشاره کرد که اون خانم با همسرم صحبت میکنه و‌گفته خیلی خوبه که بچه دار نشدید و این حرفا اگه بچه دار میشدید خانومت هرروز بدتر میشه خلاصه اینکه اهرم فشار برای طلاق یهویی همسرم اون خانم هست و یک اینکه همسرم گفته بوده میترسه من هیچ وقت نبخشمش و برلی همین میگه طلاق
    من هم بعد شنیدن این حرفا عکسای تو رسانه های دیجیتال رو عکس های دو نفره گذاشتم و برای همسرم تلگرام زدم تو خیلی خوبی در حق من کردی و من اشتباه فکر کردم تو باکسی رابطه داره ما رابطمون خوب بوده ولی اگه جدایی مدنطرته من موافقم .
    همس م جوابی نداد ولی شب زودتر اومد خونه و صبح هم ماشین دست دوستش بود به من گقت برم مغازشون و اونجا ماشین رو بیارم در حالیکه تا چند روز پیش میگفت اصلا زنگ نزن مغازه چه برسه اونجا برم
    رفتم ماشین خودمون رو گرفتم و بعدش مادر همسرم از مشهد اومده بود به همسرم گفتم و با شیرینی رفتم دیدنش و اومدم خونه فعلا سعی میکنم مدتی با آرامش برخوزد کنم تا ببینم خدا چی میخواد چون واقعا تا اسفند ماه همسرم واقعا برام کم نذاشته و یهو اینطور شده

  3. 2 کاربر از پست مفید Raham20 تشکرکرده اند .

    Hildaa (جمعه 19 خرداد 96), نیلوفر:-) (جمعه 19 خرداد 96)

  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    خیلی خوشحال شدم که روابطتتون بهتر شده. انشاا... هر روز هم بهتر بشه. مشخصه شوهرت هنوز خیلی دوستت داره. خیلی از مردا هم بعد از اینکه دستشون برای زنشون رو میشه بخاطر اینکه میترسن زنشون تا مدتها بهشون گیر بده اینجور عکس العمل نشون میدن.
    امیدوارم بتونی شوهرتو ببخشی . رهام جان اینو همیشه مدنظر داشته باش شوهرت ده سال بهت وفادار بوده با وجود خانواده ای که طلاق براشون عادیه. پس معلومه خیلی دوستت داره. قدر شوهرت را بدون.

  5. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 تیر 96 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    255
    سطح
    5
    Points: 255, Level: 5
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کارهاش جالبه از یک طرف میگه طلاق از یک طرف میگه اصلا نیازی نیست تو اتاق دیگه ای بخوابی بیا همین جا بخواب من هم میرم سرجام میخوام وقتی اینو گفت ولی ناراحتم از اینکه اصلا خونه چیزی نمی خوره نه غذا نه میوه نه هیچی هرچی درست میکتم میزارم دم دست شاید بخوره نمی خوره بعدش میرم میزارم تو یخچال
    واقعا تا قبل اسفند همسرم هرروز صبح منو بیدار میکرد با زور باهاش صبحانه میخوردم بعد باهاش میرفتم دنبال کارهای اداریش تا پول دستش رسید ماشین خیلی گرون به نامم زد و هنوز خودش ماشین نداره و دست به ماشین من هم نمی زنه بعد دعوا تو مسافرت هم همیشه میگه بهترین چیزا رو برای خودت بخر بخاطر این رفتارهاشه که اصلا باور نمی کنم حرفا و کارهای خودش باشه چون طلاق دسته مرده نمی خواست منو میرفت همون سال اول طلاق میداد

  6. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    رهام عزیز میدونم که شرایطت واقعا سخته و داری اذیت میشی ولی افرین به تو که اینقدر هوشمندانه عمل کردی!
    اینطور که گفتی همسرت خوبیای زیادی داره و ارزشش رو داره که به خاطرش بجنگی.پس کوتاه نیا .نذار اون خانم زندگی ده ساله و زحمتاتو به هدر بده.اگه شوهرت غذا نمیخوره .تو سعی کن غذاهای مورد علاقه شو بپزی و صبر کنی اون بیاد خونه و با هم غذا بخورین.اگه نیومد بهش اصرار کن که بدون تو بهم نمی چسبه لااقل دوتا لقمه بخور.صبحا هم خودت پاشو صبحانشو اماده کن و باهاش بخور.جای خوابتم به هیچ وجه عوض نکن و کنار همسرت بخواب!

  7. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 تیر 96 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    255
    سطح
    5
    Points: 255, Level: 5
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون میس بیوتی جان واقعا این همه تغییر برام خیلی سخته ولی بشدت درگیر درس هستم و اصلا خودمو در گیر نمی کنم شبها کلا زودتر میان خونه و حرف میزنه ولی مثل قبل نه حالا خدا روشکر باز هم دیشب بهش میگفتم تا کی میخوای اینقدر یخ باشی گفت من مشکلی ندارم من از این میترسم دوباره دعوایی چیزی بشه تو همه چیو تو سرم بزنی
    منم گفتم چیزی اتفاق نیافتاده که بخوام بگم فقط امیدوارم آرامش به همه زندگی ها برگرده

  8. کاربر روبرو از پست مفید Raham20 تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 25 خرداد 96)

  9. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوست عزیز

    من فکر می کنم که همسرت داره پشیمون میشه از کارش و می ترسه باهات حرف بزنه تو پسش بزنی و یا دوباره حرف گذشته رو بیاری وسط البته حق داری اما به نظرم حالا که داره کم کم یخش باز میشه تو هم یکم بیشتر گرمش کن تا کاملا یخش باز بشه.
    با کارهایی که کرده سخته اما گاهی باید مزه ی تلخ یه دارو رو برا سلامتیمون تحمل کنیم.

    به نظر من توی خونه به خودت برس لباس شیک بپوش.خونه مرتب باشه غذای مورد علاقش رو بپذ با عشوه راه برو و باهاش معمولی باش و حرف بزن ولی اصرار به اینکه چرا حرف نمیزنی نداشته باش.بذار خودش بیاد.

    جای خوابت رو هم تغییر نده و پیش همسرت بخوابو برای برگشت به تختت هم می تونی یه شب که مثلا خوابی یهو بپری از خواب و وانمود کنی که یه خواب بد دیدی و نشون بدی ترسیدی بعدشم برای نترسیدن بری پیشش بخوابی.هههههههههههه
    ویرایش توسط *مونا* : پنجشنبه 25 خرداد 96 در ساعت 09:24

  10. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 25 خرداد 96)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.