موضوع: خیانت همسرم و اصرار به طلاق

نوشته اصلی توسط Raham20

دیروز پیش یک مشاور معروف و گرون رفتم واقعا تعجب کردم از برخورد ایشون اصلا حواسشون به حرفای من نبود آخر سر هم گفتن برو محبت کن گفتم ما با هم حرف نمی زنیم گفت نه شما برو محبت کن برای حدود ۵۰ دقیقه ۲۴۰ تومان هم گرفتن یعنی واقعا اسفناکه بعضی از مشاوره ها فهمیده بود من چی خوندم بیشتر در مورد کار خودش و بکارگیری من سوال کرد اومدم بیرون همین جور با خودم فکر میکردم تو این ساعت با یک رهگذر هم حرف می زدم بیشتر از این میتونست کمک کن

پس ما خیلی ارزون داریم حساب می کنیم

شاید اون آقای مشاور هم چون با خانمش مشکل داره حواسش به شما نبود. راهنمائیش کنید بیاد اینجا گران باهاش حساب نمی کنیم

حالا برای زود عصبانی شدن تون چرا پیش روان شناس رفتید؟ بهتر بود پیش روان پزشک می رفتید. اون هائی که ما دیدیم همگی روان پزشک (نه روان شناس) می رفتند و تقریبا همه شان نتیجه هم گرفتند.

اینکه ایشون سال ها نامزد بوده اند و به هم زده اند و مجددا پس از سال ها زندگی مشترک با شما قصد جدائی دارند به نظر نمیاد صرفا هوس بازی باشه. بیشتر امکان داره اختلال شخصیتی یا رفتاری داشته باشند. یا یا دچار افسرده گی هستند و از زندگی شان به هر دلیل دیگری نمی تونند رضایت داشته باشند و دوای درد آن را در پناه بردن به دیگران می بینند (از یکی به دیگری). شاید .... خلاصه ایشون باید چندین جلسه با روان شناس و مشاور خانواده (هر دو) صحبت کنه بلکه بفهمند اصلا دردشون چیه بعد به فکر درمان باشند.
درضمن اگر همسرتون سردمزاج هستش ببریدشون پیش دکتر.
اگر مشکل کمبود محبت دارند بهشون محبت کنید. اینجوری یا شاید هم لازم باشه اینجوری

راستی ازشون بپرسید چه چیز جالبی در اون خانم دیده که خوشش اومده ؟؟؟ شاید بشه مطلب مفیدی از جواب شون بدست آورد. اجازه بدید در مورد جاذبه های اون خانم براتون سخنرانی کنه. هرچی بیشتر بهتر. شاید!! اون چیزها همان کمبودها و نیازهای آقا باشند

حدود 5 مطلب شد که تقریبا وابستگی به هم ندارند و می تونید جدا بررسی شان کنید.

من واقعا موندم پیش کدوم مشاور ببرم که نتیجه داشته باشه ۲ جا رفتم ولی اولی گفتن طلاق دومی هم که واییی فاجعه بودن.
فرق اون خانم با من قد بلند تر و پولدار تا اینجا که من متوجه شدم

نوشته اصلی توسط Raham20

من واقعا موندم پیش کدوم مشاور ببرم که نتیجه داشته باشه ۲ جا رفتم ولی اولی گفتن طلاق دومی هم که واییی فاجعه بودن.
فرق اون خانم با من قد بلند تر و پولدار تا اینجا که من متوجه شدم

عزیزم من از یه روانشناس خیلی معتبر که خودشون آقا هستن شنیدم که تو ایران، اگه خانمی بخواد بره مشاوره پیش مشاور خانم بره نه آقا!....حرف ایشون برام جالب بود ، گفتم به شمام بگم

نوشته اصلی توسط Raham20

من واقعا موندم پیش کدوم مشاور ببرم که نتیجه داشته باشه ۲ جا رفتم ولی اولی گفتن طلاق دومی هم که واییی فاجعه بودن.
فرق اون خانم با من قد بلند تر و پولدار تا اینجا که من متوجه شدم

این برداشت شما است. ولی همسرتان هم به همین دلایل جذب اون خانم شده اند یا چیزهای دیگری رو در ایشون می بینند؟ از زبان خودشون بیرون بکشید.

بله من هردو مشاور رو آقا رفتم .
الان چند روزه همسرم میگه من تو خونه هستم اصلا کارب با من نداشته باش کی میام کی میرم تا هر وقت هم خواستی باش اصلا هم نخواستی طلاق نگیر شاید یک روز خوب بشم ولی الان اصلا با من کاری نداشته باش . اخه ما تا اسفند ماه خیلی خوب بودیم یهو زندگیم اینطور نابود شده اصلا نمی تونم اروم باشم همش اضطراب دارم همش بهش اس ام اس میدم اصلا نمی تونم رفتارم رو کنترل کنم دیگه حتی به مشاور هم فکر نمی کنم متاسفانه پیش ۲ تا معروف رفتم فقط وقتم رفت هیج جیز مثبتی برام نداشتن

نوشته اصلی توسط Ye_Doost

راستی ازشون بپرسید چه چیز جالبی در اون خانم دیده که خوشش اومده ؟؟؟ شاید بشه مطلب مفیدی از جواب شون بدست آورد. اجازه بدید در مورد جاذبه های اون خانم براتون سخنرانی کنه. هرچی بیشتر بهتر. شاید!! اون چیزها همان کمبودها و نیازهای آقا باشند

.

به همین راحتی ؟
به همین خوشمزگی ؟؟؟؟

شما واقعا چه فکری با خودتون کردین ؟ فکر کردید این خانم مجسمه هستن که بشینن و اون آقا بیان در مورد جذابیت های اون خانم براشون صحبت کنن ؟ که از تو خوشگلتره و جذاب تره و .... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه خانم خودتون هم بهتون خیانت کنه ، بهش میگید بشین و برام بگو اون آقا چه چیزای خوبی داشته که جذبش شدی ؟ بعد سعی می کنید مثلا اگه خانمتون گفت اون از تو خوش هیکل تره ، برید باشگاه و خوش هیکل بشید ؟ که شبیه اون آقا بشید ؟ چون نیاز خانمتون این بوده و شما بی توجه بودید بهش ؟

چرا خودتون رو یه لحظه جای خانمها نمیذارید و بعد جواب بدید ؟ امان از این جامعه مرد سالار ایران که مرد اگه خیانت هم کنه، باز تقصیر زنه .


خانم عزیز :
به نظر من اوضاع زندگیتون این قدر هم پس نیست. یکی از دوستان خوب توصیه کردن. که فعلا محبت نکنید. اما بی توجه هم نباشید. به خودتون و زندگی برسید و با این همه صحبت کردن در مورد اون زن حریم های بین خودتون رو بیشتر از این نشکنید. در مورد بهبود رابطه تون حرف بزنید. اما در مورد اون خانم نه . اصلا فکر نکنید که وجود داره . فقط اگه صبور باشید مطمئنا اوضاع زندگیتون بهتر میشه . اصلا خودخوری نکیند. برای یه گوش شنوا درد و دل کنید. یه دوست. که خالی بشید. به نظر من اقدام خاصی نکنید. انشالا اوضاع بهبود پیدا کنه .

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/thread-42450.html

- - - Updated - - -

اینم بخونید

نوشته اصلی توسط veis

به همین راحتی ؟
به همین خوشمزگی ؟؟؟؟

شما واقعا چه فکری با خودتون کردین ؟ فکر کردید این خانم مجسمه هستن که بشینن و اون آقا بیان در مورد جذابیت های اون خانم براشون صحبت کنن ؟ که از تو خوشگلتره و جذاب تره و .... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه خانم خودتون هم بهتون خیانت کنه ، بهش میگید بشین و برام بگو اون آقا چه چیزای خوبی داشته که جذبش شدی ؟ بعد سعی می کنید مثلا اگه خانمتون گفت اون از تو خوش هیکل تره ، برید باشگاه و خوش هیکل بشید ؟ که شبیه اون آقا بشید ؟ چون نیاز خانمتون این بوده و شما بی توجه بودید بهش ؟

چرا خودتون رو یه لحظه جای خانمها نمیذارید و بعد جواب بدید ؟ امان از این جامعه مرد سالار ایران که مرد اگه خیانت هم کنه، باز تقصیر زنه .


خانم عزیز :
به نظر من اوضاع زندگیتون این قدر هم پس نیست. یکی از دوستان خوب توصیه کردن. که فعلا محبت نکنید. اما بی توجه هم نباشید. به خودتون و زندگی برسید و با این همه صحبت کردن در مورد اون زن حریم های بین خودتون رو بیشتر از این نشکنید. در مورد بهبود رابطه تون حرف بزنید. اما در مورد اون خانم نه . اصلا فکر نکنید که وجود داره . فقط اگه صبور باشید مطمئنا اوضاع زندگیتون بهتر میشه . اصلا خودخوری نکیند. برای یه گوش شنوا درد و دل کنید. یه دوست. که خالی بشید. به نظر من اقدام خاصی نکنید. انشالا اوضاع بهبود پیدا کنه .

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/thread-42450.html

- - - Updated - - -

اینم بخونید

با سلام
هدف این است که شاید اون آقا از خانم شان توقعات برآورده نشده ای داشته باشند که آن ها رو در بیرون از خانه جستجو کرده اند. شاید این خواسته ها معقول باشند یا نباشند. اگر معقول و به جا باشند چرا برآورده نشده اند؟ خانم غفلت کرده و توجه نداشته؟ آقا نشانه ای از کمبود بروز نداده؟ و بسیاری احتمالات دیگه .... خلاصه اینکه ببینید ریشه این مشکل از کجاست؟ شاید این وضعیت قابل حل باشه. اگر برفرض آقا مسول همه مشکلات پیش آمده باشند با توضیح خواستن چیزی ازدست خانم نمی رود.
البته روش های دیگه ای هم وجود دارند نظیر اصرار به طلاق، خود را به بی تفاوتی زدن، صبر کردن بلکه از آسمان کمکی برسد، مدام جنگ و دعوا داشتن، خواهش و التماس کردن ... هرکسی اختیار داره روش زندگیش رو خودش انتخاب کند.

واقعا ممنون خیلی عالی بودن لینک ها واقعا به چنین چیزی نیاز داشتم لطف بزرگی در حقم کردید واقعا سپاسگذارم

- - - Updated - - -

متاسفانه اینقدر ذهنم خراب شده با هر تلفن یا دیر برداشتنش سریع فکرم میره سمت اون کارهاش اخه ایشون هرروز از ۸ تا ۱۱ میرن مغازه حتی روزهای تعطیل مخصوصا روزهای تعطیل بیشتر چون میتوته کمتر بایستن ولی تا ۱۰ ۱۱ تو مغازه وایمیسته
دیشب منزل مادرم رفته بودم دیرتر از ایشون اومدم خونه تا رسیدم دیدم داره با تلفن حرف میزنه و من هم کمی دقت کزدم نفهمیدم ولی وقتی رفتم تو اتاق یکبار زد رو ایفون و صدای همکارش اومد و سریع از ایفون برداشت فقط من بفهمم که همکارش پشت خط بود .
میگه بیا نزدیکش بخوابم مشکلی نیست میگه فقط ازم نپرس کجا میرم کی میام شاید ۵ سال دیگه بشم آدم سابق ولی من رفتم تو یک اتاق دیگه خوابیدم زیاد حرف نمی زنم تا نزنه غذا هم همیشه آماده خونه مرتب خودمم سرگرم درسم کردم فلا یکماه اینطوری میکنم ببینم چی میشه .
تو دعواهای میگفتم اگه منو دوست نداشتی طلاق دستته برو طلاق بده میگفت دلم برات میسوخت نمی خوام طلاق دادگاهی توافقی بیا بریم .که من نرفتم برای همین وقتی گفت کنارش بخوابم نخوابیدم و رفتم تو اتاق چون اگه به حضور نیمه ام عادت کنه ممکنه سخت بشه اون ادم سابق منم .

چند شب همسرم حدود ۱۱ میاد منزل من هم شک کرده بودم تو مغازه وایمیسته و تلفن حرف میزنه ساعت ۱۰ رفتم سمت محل کارش تا ۱۰ تیم بود با همکاراش ۱۰ نیم همکارش رفته بود من زنگ زدم بهش گفت نیم ساعت دیکه میام خونه ماشین رو پارک کردم و کر کره های مغازه کا تصفه بود رفتم تو اول شوکه شد بعدش سریع تلفت رو قطع کرد و شماره روش گرفت خلاصه داد و بیداد کردم چرا و با کی حرف میزنی من تو خونه تنها تو میشینی اینجا تلفن حرف میزنی خلاصه با بدو بیراه بهم گفت برو خونه و گفت دیگه نمیام خونه گفت مگه زوریه نمی خوام زندگی کنم باهات تو راه شماره اون خانمی که پیدا کرده بودم از تو گوشیش زنگ زدم بهش خانم برداشت و گفتم من همسر اون اقایی که شما باهاش حرف میزنید هستم ۱۰ سال همسرم بوده خلاصه خانم گفت به خدا من تا فهمیدم متاهله گذاشتمش کنار کاری باهاش ندارم اونم دیگه به من زنگ نمی زنه قطع کردم اومدم خونه زنگ زدم برندلشت دوباره خودش زنگ زد و گفت تو اشتباه میکنی من با همکارم حرف میزدم گفتم چرا شماره گرفتی گفت ترسیدم بزنگی بهش اخرسر هم گفت نمی خوام زندگی کنم دیگه فقط طلاق منم گفتم یک ثانیه باهات زندگی نمی کنم طلاق میگیرم بعدش به خواهرش که در حریان بود زنگ زدم و ماجرا رو تعریف کردم گفتم احتمالا شب میره منزل مادرش میخوابه
خودم اومدم قرص خوای اور خوردم تو گیحی بودم که خواهرش زنگ زد گفت اینجاس ولی میخواد بیاد تو بهش اسم اسی چیزی بزن بیاد خونه منم اس ام اس زدم تنهام میترسم نمیای
۵ دقیقه بعد اومد خونه فاصله منزلش مادرش ما تا اونجا کمه اومد و من چیزی نگفتم صبح که داشت میرفت مغازه گفتم مهریمو کامل میدی و ماشین بعد طلاق گفت فکر میکنم بهت میگم دیشب هم حدود ۱۱ اومد خونه دارم دیگه دیونه میشم حرف نمی زنه تو مغازه میشینه تلفن حرف میزنه اصلا چنین ادمی نبود اون خانم میگفت دوستم با دوست ایشون دوست بوده منو معرفی کرده دقیقا از اسفند که اومده تو این مغازه رفتارش هم عوض شده چون همکاراش من اصلا خوشم نمیاد ادم های ذات سالم نیستن نمی دونم پیش کدوم مشاور برم یا جیکار کنم