موضوع: خیانت همسرم و اصرار به طلاق

نوشته اصلی توسط Raham20

خسته شدم یکماه شده فقط میگه طلاق شبا میمونه مغازه با اون خانم حرف میزنه رفتم مشاوره گفت به فکر خودت باش طلاق بگیر واقعا اینم از مشاوره

خب مگه انتظار معجزه دارید؟ اگر با اون خانم اردواج کرده باشه میتونید از شوهرتون شکایت کنید وگرنه بدون مدرک نمی تونید متهمش کنید.
وقتی شوهرتون تصمیم خودش رو گرفته و حاضره همه مهریه تان رو هم بده. دیگه کاری از کسی برنمیاد.

حتی اگر هم بتونید نجبورش کنید براتون زندگی میشه؟ تضمینی وجود داره که فرضا این خانم رو هم دک کنید فردا یکی دیگه پیداش نشه؟ تو جامعه از این خانم ها فراوان هستند. مشکل از ناحیه شوهر شما است که آماده گی یا تمایل به هوس بازی!؟ دارند.

شرایط زندگی شما قبل از ورود این خانم چگونه بوده؟ آرام؟ با تفاهم و علاقه؟ با جنجال؟ اختلاف و درگیری؟ ...

رهام جان وقتی میگه طلاق شما چه جوابی بهش میدین؟
تو این یک ماه شما چه کارایی انجام دادید چه رفتاری باهاش داشتید؟
از کجا میدونی میمونه مغازه که با اون دختر صحبت کنه؟
رهام جان ممکنه شوهرت تصمیم خودش را گرفته باشه. اگر اینجور باشه کار زیادی از شما بر نمیاد . اگر چه میدونم خیلی خیلی سخته ولی سعی کن خودتو کنترل کنی احساس نا امیدی و خستگی نداشته باش.
در هر حال با شوهر یا بی شوهر این زندگی ادامه داره.
جواب سوالاتم را بده تا بیشتر راهنماییت کنم.

آقای

Ye_oost اعتماد به نفس شما با این عکس پروفایل آدمو میکشه واقعا

نوشته اصلی توسط 2pashimoon

آقای

Ye_oost اعتماد به نفس شما با این عکس پروفایل آدمو میکشه واقعا

سلام

متوجه منظورتون نشدم. لطفا توضیح بدید.

ما دقیقا مثل همه زن و شوهر ها دعوا داشتیم روزای خوب هم داشتیم ولی تا همین اسفند ماه خیلی عالی بود همه چی خوب
ولی اواخر اسفند احساس کردم همسرم خیلی ازم فاصله میگیره و بهانه زیاد میاورد عید قرار بود خارج از کشور بریم یک کشور خیلی معمولی رو اسمش اورد و اصرار که بریم اینجا با دوستش و خانمش ولی من اصلا دوست نداشتم اون هزینه برای اونجا بشه رفت و بلیط ها رو عوض کرد تو عید هم که مسافرت بودیم اصلا به صورت من نگاه نمیکرد و همش بادوستش غیب میشدن تا تو مسافرت تو تلگرام شماره خواهر اون دختر رو دیدم بدون هیچ پیغامی دقیقا همون کشوری هم رفته بودن که همسرم اصرار کرده بود بریم
من تو مسافرت خیلی عصبانی و تاراحت شدم دعوامون شد ولی به خاطر دوستش و خانمش زیاد به روی خکدم نمی اوردم
تا رسیدیدم تهران بازم عنوان کردم چی این قضیه و کلا منکر شد
ولی بازم دیر می اومد و هی سرگرم بود یا مغازه نبود
بعدش یک شب اومد خونه و گفت اصلا دوست ندارم و اصلا خوشبخت نیستم طلاق بگیر برو مهریه رو هم میدم من همسر دومش هستم همسر اولش رو ۸ سال تو دوران نامزدی بود و به عروسی نرسید من عروسی کردم ولی هیچ وقت حرفی از بچه نمیزنه و تو دعوا گفت من اصلا از تو بچه نمی خوام
بعد من گفتم طلاق نمیگیریم گفت باشه بمون خرجتم میدم خونه و ماشینتم میدم فقط اصلا کاری به من نداشته باش کی میرم کی میام دیگه نه تو خونه خانواده من بیا نه من میام یکجورایی هم خونه شدن فقط الان هم شبا دیر میاد پول و اینجور چیزا را برام کم نمی زاره ولی اصلا اون ادم دوماه پیش نیست
کلا هم آدم سرد مزاجی هست یعنی اصلا رابطه جنسی براش مهم نیست

- - - Updated - - -

البته ما دوبار هم میخواستیم جدا بشیم ولی من نتونستم دفعه دوم باز به خاطر فهمیدن این خانم بود که میخواستیم توافقی جدا بشیم ولی من نتونستم البته همسرم هم سریع کوتاه اومد و تموم شد .
کلا خانواده بی خیالی دارن به خواهرشون اتفاقات رو گفتم میگه خودتو ناراحت نکن برای زندگی بعدیت اعصاب داشته باشی مادرشون یکبار طلاق گرفتن پدرشون دوتا زن داشتن برادر بزرگشون زمانی که زن داشتن ۸ سال زن پنهانی داشتن و وقتی همسرشون فهمیدن طلاق گرفتن کلا خانواده این که عار نیست براشون طلاق خودش ۸ سال عقد بود الانم ۱۰ سال زندگی مشترک بامن که این جوری میکنه

این طور که معلومه در خانواده همسر شما طلاق یه مسئله عادیه. ولی همینکه همسر شما بعد از ده سال تصمیم به طلاق گرفته نشون میده زندگی بدی نداشته. همچنین اینکه همسرتون بعد از ده سال به شما خیانت کرده خودش یه امتیازه مثبته.این نشون میده که تونسته ده سال به زنش وفادار بمونه.پس میشه گفت توی زندگیتون مشکلات اساسی نبوده. ولی به هر صورت الان زندگیتون به این مرحله رسیده.
شما دو راه دارید یا جدا بشید یا همین روش زندگی جدا جدا را ادامه بدید.
باعث خوشحالیه که شما قصد جدا شدن ندارید.و به نظر من باید تمام تلاشتون را بکنید که همسرتون را دوباره بر گردونید.
من مشاور یا روانشناس نیستم ولی انچه بر روی تجربه و مطالعه توی همین سایت بدست اوردم احساس میکنم شوهرتون به زندگیتون بر میگرده البته اگر از راه درستش وارد بشید.
من به شما یک روشی را پیشنهاد میدهم که در موردهای مشابه شما انجام شده و گاها نتیجه خوبی هم داده.
ببینید اکثر مردهایی که تصمیم به طلاق میگیرند خونه و زندگی را رها میکنند یعنی بطور کامل از همسرشون میبرند و چه بسا به زور و فشار هم شده همسرشونو وادار به طلاق توافقی میکنند پس اینکه همسر شما هنوز شبها خونه میاد و با طلاق ندادن شما موافقت کرده پس مطمعن باشید بطور کامل از شما نبریده . الان شما باید از روشهای جذبی برای بر گردوندن همسرتون استفاده کنید.
1. ابتدا توکل به خدا کنید و از خدا بخواهید همون چیزی که صلاحتونه برای شما پیش بیاورد. اگر میتونید نماز شب بخونید که خیلی کمک کننده است.

2.فعلا همسرتون از لحاظ احساسی از شما دور شده پس محبت و مهر و مهربانی شما نتیجه ای نمیده. پس این روش را کاملا بگذارید کنار.

3.به ظاهرتون برسید .کارهای معمول خونه را انجام بدید. خونه تمیز و مرتب باشه.


4. شاد باشید. میدونم که خیلی سخته ولی تلاش خودتون را بکنید. حتی اگر شده جلوی همسرتون تظاهر کنید که شاد و سرحال هستید.پارک برید. بازار برید و روی روحیه خودتون کار کنید. اهنگهای شاد گوش بدید.این خیلی مهمه که همسرتون بدونه بدون اون هم شما میتونید زندگی کنید.

3. به شوهرتون و کارهایش کاملا بی توجه باشید. نه اینکه بی محلی کنید بیتوجه باشید. اینکه کی میاد کی میره کجا میره براتون بی اهمیت باشه. بهتره یه مدت به حال خودش بزاریدش.

5. با همسرتون قهر نباشید . بهش سلام کنید اگر خریدی برای خونه کرد تشکر کنید. اگر درخواستی داشت جواب بدید. ولی بیشتر از این وارد صحبت باهاش نشین. شما شروع کننده صحبت نباشید.خودتون را ازش دور کنید و مشغول کاری بشیدوقتی خونست جلوی چشمش باشید.مثلا توی اشپزخونه باشید نه توی اتاق در بسته.

به نظر من برای یک مدت کوتاه هم شده این روشها را انجام بدید انشاا... جواب میده.
ولی خودتون را هم برای روزای سخت اماده کنید. همه چیز را بخدا بسپارید و بهش اعتماد کنید که بهترین راه را جلوی شما میگذارد.

خیلی ممنون از پاسختون امسال دکتری قبول شدم انشاا... برم کلاس سرم گرم میشه چون شاغل نیستم بشدت کلافه هستم و حساس رو رفت و امدهاش و تمام مدت از این ناراحتم که چرا خیانت کرده من موقع عصبانیت بشدت عصبانی میشم و اون بشدت از این کار من متنفره اصلا نمی تونم خودمو کنترل کنم به همه چی گیر میدم این بزرگترین ایراد منه وگرنه بشدت تمیز و مرتب حتی با اینکه الان باهاش حرف نمی زنم لباسها وکفش ها و زندگی کاملا مرتبه و خودشم میدونه من بشدت رو مد هستم تو خانم دوستاش همیشه خوش لباس و مرتب و خنده رو بودم و تنها ایراد من زود عصبانی شدنمه البته همه ادما ها به نطرم ایراداتی دارن مثل خود ایشون که کاملا یخ و بی احساس هستن حتی من پر هیجان و پراحساس هم بعضی وقتها از نزدیک شدن و محبت کر ن بهش احساس گناه مبکنم .
تمام امیدم اول به خدا است چون من واقعا زتدگیمو دوست دارم چون تو روزهای خوب ما واقعا باهم خوبیم فقط صبر ندارم که اونم دکتر روانشناس رفتم قرص ارامبخش میخورم فعلا تا بیخیال بشم نسبت به این همه سردی و بی توجهی

دیروز پیش یک مشاور معروف و گرون رفتم واقعا تعجب کردم از برخورد ایشون اصلا حواسشون به حرفای من نبود آخر سر هم گفتن برو محبت کن گفتم ما با هم حرف نمی زنیم گفت نه شما برو محبت کن برای حدود ۵۰ دقیقه ۲۴۰ تومان هم گرفتن یعنی واقعا اسفناکه بعضی از مشاوره ها فهمیده بود من چی خوندم بیشتر در مورد کار خودش و بکارگیری من سوال کرد اومدم بیرون همین جور با خودم فکر میکردم تو این ساعت با یک رهگذر هم حرف می زدم بیشتر از این میتونست کمک کن