به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 51
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    دوست عزیز سلام

    من واقعا متاسف شدم که سرگذشتتون رو خوندم فکر می کنم من خیلی خوب حالتون رو درک کنم و شاید کسی اندازه من این حال الانتون رو نفهمه. امیدوارم خدا آدمایی مثل خودشون سر راهشون قرار بده. منطقا و کارشناسانه توصیه به مدارا و نشنیده گرفتنه اما تو این حالی که الان داری و با همچین میزانی از درک و فهم در بعضی از آدما سکوت فقط اعلام ضعف تلقی می شه همونطور که خودتونم آخرش گفتین فکر کردن شما حرفاشونو قبول دارید که چیزی نگفتین.

    من دقیقا عین همین ماجراها رو توی دوران نامزدی خودم داشتم و همسرم به دلیل احترامی که برای مادرش قائل بود حرف حرف اونا و خواسته ها همه خواسته های اونا بود. هرچند همسر من با مال شما خیلی فرق داشت اونو فقط به حرفهاشون گوش می داد که ازدواج کنه چون انتخابش رو کرده بود و نمی خواست بین من و خونوادش قرار بگیره و گاهی تو این مسیر من رو هم عذاب می داد . مادرش فوق العاده کنترلگر و مداخله گر و خودشیفته بود.

    کاری که من کردم در مورد شوهرم و موقعیتم جواب داد مشاور بود. پیش مشاور رفتیم و از اونجایی که خونوادش ادعای امروزی بودنشون می شد مشاور ازشون خواست که برن و با یه جلسه صحبت تمام مسائل دستش اومد. قبلش به شدت من رو تشویق به سازش می کرد و یاد گرفتن سیاست و از این حرفا که برای مواجهه با آدمای نرمال خیلی هم مفیده اما با صحبت با اون خانواده شروع کرد به صحبت کردن با همسرم . با تستی که ازش گرفت حرفهای من درست در اومد که از مادرش حساب می بره و شروع کرد به از بین بردن این ترس توی وجود همسرم در کنارش هم به من آموزش داد چطور شوهرم رو تامین کنم و چطور رفتار کنم.

    من هم مثل شما یه دعوای خیلی بد داشتم به خودم و خونوادم توهین شد. نمی گم کار درستی کردمااا اما دیگه حاضر به برگشت نشدم باز هم نمی گم کار درستی کردم اما گفتم جواب احترام احترامه تا نیان معذرت خواهی کنن حاضر نیستم ببینمشون. یکبار برای همیشه شوهرم رو بین ما قرار داده بودم و پی جدایی و سختیاشم به تنم مالیدم به قول بعضی جراتمندانه با چاشنی تحکم و عصبانیت برخورد کردم . من تو دوران نامزدی بودم و قصدم امتحان شوهرم بود چون اگر مثل شوهر شما می شد و در برابر توهین هایی که بهم کرده بودن می گفت فقط خانوادم، خوب قیدشو می زدم چون به نظرم یه آدم بی منطق بود. الان این راه رو توصیه نمی کنم بهت اصلا فقط می خوام بدونی با تجربه مشابه چی به سرم اومد

    من نه دیگه اونارو می بینم نه حاضرم ببینم پیش مشاور رفتیم مداوم و مشاور با همسرم صحبت کرد که به من اصرار نکنه برای ارتباط (چون خانوادش رو دیده بود مطمئنا اگه ندیده بود به من می گفت سازش کنم ولی اونارو دیده بود که چقدر بی منطق هستند و سازش من مساوی بود با یه عمر بردگی و بله قربان گویی خودم و همسرم و در آینده هم بچم). به من هم گفت مانع دیدن همسرم با خانوادش نشم الان هم یه سال داریم خیلی خوب و خوش زندگی می کنیم (بگذریم که یه دونه چوب هم خونوادش برام نخریدن نه برای من نه برای پسرشون) اما به نظرم می ارزید که اعصاب و چشم و گوشم راحت باشه.

    به نظرم شما به مشاوره برو . دوره خیلی حساسی داری ممکنه افسردگی بگیری حتی . با همسرت برو اگه نمی آد بگو چون بارداری فقط برسونتت و باهات بیاد تو مطب خود مشاور می پرسه اومده و دعوتش می کنه که باهاش حرف بزنه. من نمی دونم این راه درسته یا نه اما در مورد من جواب داد خونواده همسرم خیلی مادی بودن و روی مهریه حساس بودن منم مهریه رو زیاد کردم گفتم به خاطر این رفتاراشون اطمینان از ایندم ندارم البته خیلی هم زیاد نیست اما دوبرابر چیزی گفتم که خودشون مد نظرشون بود. تو هم طلاق نگیر بگو مهریتو می ذاری اجرا بعدشم شرط بذاری برید پیش مشاور تا حاضر به ادامه بشی.

    این چیزی که به ذهنم می رسه نامردیه محضه اما این دفعه صدای همسرت رو ضبط کن اگه بگه بچت بمیره هم مهم نیست شاید بعدا برای گرفتن حضانت به دردت بخوره . داستان جنایی شد من اطلاعی از مسائل حقوقی ندارم اما بی کفایتی یه مرد رو می رسونه که همچین حرفی بزنه. و لیاقت داشتن بچه رو نداره از نظر من.

    اگه برید مشاوره همسرتون هم مطمئنا حرفهایی داره شاید همونایی که مادرش گفتن مشاور کمک می کنه تو هم اشکالات کارت رو بفهمی. پس اول برو مشاوره با هر ترفندی شده همسرت رو هم ببر . تست بدید حتما. واسه خودتم خوبه حساسیتت کم می شه واسه افسردگی بعد از زایمان هم که احتمالش هست آماده می شید. بگید طلاق نمی گیرم فکر نمی کنم بدون اجازه شما بتونه ازدواج مجدد کنه . خوبه که حق طلاق با شماست.

    هیچ زنی دلش نمی خواد جداشه اما بعضی وقتها برخورد با آدمای مداخله گر باعث می شه آدم کم بیاره . الانم اصلا غصه نخور به توهینا و ناسزاهاشون فکر نکن هرچی که گفتن مستحق خودشون بوده و بدون از ته دل خوب بودن تورو قبول دارن که اینجوری مقابله می کنن. این رفتارای بچه گانه همیشه از روی حسادت و ترسه آدماست وگرنه آدم بالغ نمیاد بشینه به بقیه فحش بده. شوهرتون باید حضورن بره مشاوره تا استقلال فکری پیدا کنه . هرچند بعد از 35 سال و با توجه به تجربه قبلی بعید می دونم. اما تو به خاطر بچت تلاشتو بکن. مشاوره رو جدی بگیر و مداوم برو 6 یا 7 جلسه بلکه هم بیشتر.

    شاید اینجا برخی از دوستان بگن این توصیه اشتباهه اما وقتی می گه از خونه برو بیرون بگو هیجا نمی رم . تا جایی که به غرورت لطمه نخوره بشین آروم با شوهرت حرف بزن بگو از جدایی نمی ترسی (حتی اگرم می ترسی بگو نمی ترسی) و این باورشون اشتباهه باز هم بخوای ازدواج می کنی و اگرم نخوای این کار رو نمی کنی. از خوبیهای خودت بگو مثلا بگو من کدبانو هستم تحصیل کرده ام یا کار می کنم یا نجیب و زیبا هستم مطمئنا تو این جامعه که دختر خوب کم پیدا میشه هستن قدرم رو بدونن (اعتماد به نفستو به رخشون بکش بذار بره به مامانش بگه) فکر می کنی مادرش به چی تو حسودیش می شه یا حساسه ؟ (من می دونستم مادرهمسرم به تحصیلات و حقوق و مادر من حساسه و خیلی حسودیش می شه) بنابراین هم درسم رو خوندم و هم از حقوقم چندین بار کادوی گرون برای شوهرم خریدم مادرمم که نیاز به تعریف نداشت خداروشکر همه ازش تعریف و تمجید می کنن همین باعث شد طاقت نیاره هر چند من قصدم اذیت کردن نبود من داشتم کار خودمو می کردم هرچن کادوی گرون رو عمدا می خریدم که شوهرم به دلیل داشتم خانواده مادی متوجه شه برای من بیشتر از پول ارزش داره کاری که هیچ وقت باباش براش انجام نداد. و باباش پس اندازش از پسرش براش مهمتر بود حتی باری عروسیش حساب کتاب کرده بود که چقدر خرج کنه چقدر گیرش میاد . مثلا می گفت 50 میلیون خرج کنم عروسی بگیرم با کادوی این تعدا نفر 100 گیرم میاد . توام با شناختی که از شوهرت داری و حساسیت هاش و اینکه خوب هیچ مردی 100 درصد رفتارای خونوادش رو نمی پسنده ببین چی رو کم دارن توی رفتاراشون تو اون رو برای شوهرت پررنگ کن. مثلا از دروغ گفتن بدش میاد تو همش تو تعریفات بگو خودت که می دونی من با تو روراستم.

    اینکه یاد بگیری چطور باهاش حرف بزنی خیلی مهمه. و اینکه جرات و شهامت و اعتماد به نفس داشته باشی و به نکات مثبت شخصیتیت آگاه باشی و مداوم به زبون بیاری و چیزایی که شوهرت دوست داره رو بهش تلقین کنی که در تو وجود داره (مطمئنا هم وجود داشته که شمارو انتخاب کرده).

    ببخشید طولانی شد امیدوارم کمکی بکنه به حال این روزات . من واقعا می فهممت.
    ویرایش توسط maryam.mim : شنبه 16 اردیبهشت 96 در ساعت 14:43

  2. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    ZENDEGIBEHTAR (شنبه 16 اردیبهشت 96), بارن (شنبه 16 اردیبهشت 96)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی
    ما با هم مشاور رفتیم به زور راضیش کردم که بیاد به خاطر من
    اونجا اول گذاشتم اون حرف بزنه مشاور از حرفاش واقعا تعجب کرده بوذ تمام حرفاش این بود که مادرم گفته این و پدرن گفته این و از خودش و خانواده اش تعریف کرد و اصلا حتی یک حرف منطقی هم نزد
    مشاوره هم گفت که خانواده اش خودشیفته اند و اینکه او اجازه این همه دخالت را میدهد غیر عادیه و گفت در طول دوران مشاوره همچین چیزی ندیده بوده
    خ
    حرفاهای منهم شنید و گفت منم مشکل مهرطلبی و اجتنابی دارم و برای راه حل گفت ما به 3 تا 6 ماه کار کردن نیاز داریم و اینکه فعلا یک هفته درباره خانواده ها صحبت نکنیم و خواسته هایمان را بنویسیم و بعد ماذهستیم که باید سند توافق را به آنها ابلاغ کنیم
    من فکر میکنم او همسرمو خوب نشناخت و اصولا راه برخورد را نمیدانست چون وقتی مستقیم این ایرادها را گفت اون خیلی عصبانی شد و گفت دیگه پیش مشاور نمیام
    حتی مستقیما گفت اینکه میگن بچت بمیره خیلی قصی القبن و این خیلی بهش یرخورده
    دیگه واقعا نمیدونم چکار کنم حتی حرف یک نفر سوم راهم حاضر نیست قبول کنه

  4. کاربر روبرو از پست مفید mahshid61 تشکرکرده است .

    maryam.mim (یکشنبه 17 اردیبهشت 96)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahshid61 نمایش پست ها
    سلام به همگی
    ما با هم مشاور رفتیم به زور راضیش کردم که بیاد به خاطر من
    اونجا اول گذاشتم اون حرف بزنه مشاور از حرفاش واقعا تعجب کرده بوذ تمام حرفاش این بود که مادرم گفته این و پدرن گفته این و از خودش و خانواده اش تعریف کرد و اصلا حتی یک حرف منطقی هم نزد
    مشاوره هم گفت که خانواده اش خودشیفته اند و اینکه او اجازه این همه دخالت را میدهد غیر عادیه و گفت در طول دوران مشاوره همچین چیزی ندیده بوده
    خ
    حرفاهای منهم شنید و گفت منم مشکل مهرطلبی و اجتنابی دارم و برای راه حل گفت ما به 3 تا 6 ماه کار کردن نیاز داریم و اینکه فعلا یک هفته درباره خانواده ها صحبت نکنیم و خواسته هایمان را بنویسیم و بعد ماذهستیم که باید سند توافق را به آنها ابلاغ کنیم
    من فکر میکنم او همسرمو خوب نشناخت و اصولا راه برخورد را نمیدانست چون وقتی مستقیم این ایرادها را گفت اون خیلی عصبانی شد و گفت دیگه پیش مشاور نمیام
    حتی مستقیما گفت اینکه میگن بچت بمیره خیلی قصی القبن و این خیلی بهش یرخورده
    دیگه واقعا نمیدونم چکار کنم حتی حرف یک نفر سوم راهم حاضر نیست قبول کنه
    سلام دوست عزیز

    خیلی قدم بزرگی برداشتی حداقل یکبار راضیش کردی باز هم می تونی این کار رو کنی بهش بگو مشاورتونو عوض می کنی و پیش یه نفر دیگه می رید. مطمئن باش 3 4 نفر بهش این رو بگن خودش به فکر فرو می ره. فقط نا امید نشو به نظر من خیلی امیدوار کننده هم بوده آفرین .

    این رو امتحان کن بگو می ریم پیش یه مشاور دیگه. اگر اون مشاور هم حرفای این مشاور رو تائید کرد (که مطمئنا می کنه) و عصبانی شد بگو بازم عوض می کنیم اگه تو بخوای. جتما بعد سه چهار بار خسته می شه و حتما بهش فکر می کنه که شاید مشکلی از طرف خودش داره .

    اتفاقا راه برخورد با این آدما همینه. که ایرادشون رو مستقیم بگی با مراعات فکر می کنن خیلی خوبن و کسی هم حق نداره ازشون انتقاد کنه یا ایراداتشونو بگه در صورتی که به خودشون حق می دن به هرکی می خوان هر چی دوست دارن بگن و انتقاد کنن. مشاور اتفاقا می دونه باکی چه طور صحبت کنه. ولی عیب نداره با پیشنهاد عوض کردن مشاور دوباره راضیش کن ادامه بده و ول نکنه

    موفق باشی و همچنان ادامه بده تو می تونی
    ویرایش توسط maryam.mim : یکشنبه 17 اردیبهشت 96 در ساعت 14:48

  6. 4 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (جمعه 22 اردیبهشت 96), بهاره جون (یکشنبه 17 اردیبهشت 96), بارن (یکشنبه 17 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 17 اردیبهشت 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان خوبم
    من اینروزا که تنها هستم به چیزای مختلفی فکر میکنم و استرس میگیرم
    یه سوال دارم الان حس میکنم مادرشوهرم این حرفها و اذیت ها را شروع کرده که بچمو از من بگیره و حتی اگه طلاق نگیریم اختیار تربیت و همه چیزو تو دستش بگیره
    مثلا خونه پدر مادر من که رفته بود کلی عیب رو من گذاشته بود که اصلا واقعی نبود و حتی گفته بود من ام اس دارم!! و بیعرضه ام و بی دست و پام در صورتیکه اصلا اینطور نیست و لابلای حرفاش گفته بود این اصلا نمیتونه بچه نگه داره و روی مادرمم داره عیب میذاره و میگه تو یه ساعتم نباید بچه رو ببری اونجا چون تربیتش خراب میشه
    اونروزم داست پشت تلفن جیغ میزد که این فکر کردی چی پرورش داره میده یه حسود بدذات و... هرچی به ذهنش رسید به بچه گفت
    میخواستم بپرسم میتونه اینکارو کنه یعنی بچه رو بگیره
    بچم دختره و اگه راهی بلدین که جلوی این یه دونه مغزشویی شوهرمو بگیرم لطفا بگید
    دارم دیوونه میشم

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    با سلام

    لطفا به سوالات زیر پاسخ بدید
    1. تحصیلات، شغل و درآمد همسر شما در چه سطحی است؟ شغل آزاد شخصی دارند یا استخدام دولتی یا شرکتی؟
    2. تحصیلات خانواده آقا ؟ تصمیم گیرنده در خانواده شان مادر است یا پدر؟
    3. تحصیلات، شغل و درآمد خود شما در چه سطحی است؟ شغل آزاد شخصی دارند یا استخدام دولتی یا شرکتی؟
    4. تحصیلات خانواده شما؟ تصمیم گیرنده در خانواده تان مادر است یا پدر؟
    5. مهریه تان چی و چقدر است؟ موارد خاصی را در عقدنامه ثبت کرده اید؟ نظیر حق ادامه تحصیل ... و بخصوص حق تعیین محل سکونت؟ وضعیت مالی همسرتان برای پرداخت مهریه و سایر حقوق تان در چگونه است؟
    6. کدام شهر زندگی می کنید؟ اگر همسر شما خودش بخواهد توانائی دارد در شهر دیگری سکونت کنید؟ یا محله دیگری دور از والدین شان؟ با لحاظ کردن محدودیت شفل و غیره.
    * هر نوع اطلاعات مفید دیگر.

    صرف نظر از اینکه چه کسی مقصر است و چرا؟ کی چه گفته و چه کرده؟ به نظرم شما بایستی محل سکونت تان را تا حد امکان از والدین هر دوتان دور نموده و مستقل زندگی کنید. دفعات معاشرت تان هم هرچقدر کمتر باشه بهتر.
    بعد از این مرحله به دور از دخالت های دیگران می توانید به تصحیح و بازسازی روحیات و صفات شخصی خودتان (هر دو)، رابطه تان با یکدیگر و دیگران بپردازید. با این حجم دخالت و نوع تاثیرگذاری خانوده آقا، مشاوره بعیده فایده ای داشته باشه.

    سوالات بالا در راستای همین اهداف هستند.

  9. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    maryam.mim (سه شنبه 19 اردیبهشت 96)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 مهر 99 [ 05:19]
    تاریخ عضویت
    1395-9-08
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    4,717
    سطح
    43
    Points: 4,717, Level: 43
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    19

    تشکرشده 25 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    افراد حاصل تربیت پدر و مادرشون هستند و درسته در جوانی شاید با اونها متفاوت باشن ولی هر چه زمان بگذره به اصل خودشون و به ریشه هاشون بر میگردند همسر شما یک کپی از تربیت و اخلاق ها و صفات والدینشه و اخلاق و منش و صفاتشون همینه که میبینید آدما عوض نمیشند مگر اینکه روزگار سر عقلشون بیاره و این خیلی زمانبره ولی شاید موثر باشه
    در برخورد با افراد نا موافق میشه یا ازشون فاصله گرفت و رابطه را قطع کرد یا میشه سازش کرد و خیلی بتدریج تغییرات را اعمال کرد
    مردان در اوایل ازدواج میخان ریاست و برتری خودشان به همسرشونو را به همه مخصوصا خانواده ها ثابت کنند
    نظرم اینه که تا مدتی با ارامش سعی کنید که به خواسته ها و دخالت های خانوادش کنار بیاین و نظرشان را با کم و کاست البته تا حدی اعمال کنید تا حساسیتشان در طول زمان کم بشه و اینکه بتدریج از هر صد حرف همسر که عمل کردید به نرمی یک خواسته خودر را اعمال کنید و این نسبت در طول زمان کمتر میشه و اگر مشکل خاصی غیر از دخالت خانوادش ندارید میشه به تغییرات جزیی امیدوار بود
    به هر حال این خانواده این شیوه زندگی و برخورد ازشون بر میاد و نمیشه یک باره انتظار معجزه داشت و نسلی را تغییر داد بخصوص افراد مسن مانند پدر و مادر همسر را
    میشه که انقدر به خواسته هاتون اصرار کنید و همسرتونو در تنگنا بزارید تا بین شما و خانوادش انتخاب کنه که مشخصا انتخاب اکثر مردان ایرانی والدینشانه
    و میشه که با سیاست و مدارا و در ظاهر بحث نکردن و موافق برخورد کردن بعد از مدتی که جایگاه همسری تثبیت شد بتدریج امور را در دست گرفت
    مشاوره و گفتگو و منطقی صحبت کردن در افراد لجوج نتیجه نمیده و خیلی زمانبره و نمیشه انتظار تغییر کامل داشت بهتره که خودتونو با شرایط وفق بدین و زمان لجاجت انها را تعدیل میکند و حساسیت ها کم میشه

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1391-3-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    4,205
    سطح
    41
    Points: 4,205, Level: 41
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت شما و ممنون از وقتتان
    لطفا به سوالات زیر پاسخ بدید
    1. تحصیلات، شغل و درآمد همسر شما در چه سطحی است؟ شغل آزاد شخصی دارند یا استخدام دولتی یا شرکتی؟
    تحصیلاتش دکنرا است که البته با پول گرفته !! یعنی پول داده براش مقاله نوشتن و از دانشگاه آزاد. استخدام دولتی است
    2. تحصیلات خانواده آقا ؟ تصمیم گیرنده در خانواده شان مادر است یا پدر؟
    تحصیلات پدر و مادرش لیسانس است . تصمیم گیرنده مادرش است
    3. تحصیلات، شغل و درآمد خود شما در چه سطحی است؟ شغل آزاد شخصی دارند یا استخدام دولتی یا شرکتی؟
    تحصیلات منهم فوق لیسانس. و بیکار هستم فعلا البته کار میکردم در شرکت خصوصی و بخاطر بارداریم که مشکل داشت ول کردم و این یکی از مشکلات خانوادهاش است . چون بسیار آدم های مادی هستند و به حقوق من خیلی حساس بودند
    4. تحصیلات خانواده شما؟ تصمیم گیرنده در خانواده تان مادر است یا پدر؟
    پدر و مادر منهم لیسانس هستند . در خانواده من بیشتر مشورتی است اما مادرم تصمیم میگیرد
    5. مهریه تان چی و چقدر است؟ موارد خاصی را در عقدنامه ثبت کرده اید؟ نظیر حق ادامه تحصیل ... و بخصوص حق تعیین محل سکونت؟ وضعیت مالی همسرتان برای پرداخت مهریه و سایر حقوق تان در چگونه است؟
    مهریه من 14 سکه است!!!
    مندفقط حق طلاق دارم و حق خروج از کشور و حق حضانت ندارم
    6. کدام شهر زندگی می کنید؟ اگر همسر شما خودش بخواهد توانائی دارد در شهر دیگری سکونت کنید؟ یا محله دیگری دور از والدین شان؟ با لحاظ کردن محدودیت شفل و غیره.
    در تهران زندگی میکنیم . اما در محله پدر مادر هیچکداممان نیستیم اما به پدر مادر من خیلی دوریم و یکی دو ساعت در ترافیک ممیشود خانه مان مال پدرشوهرم است
    من الان که دارم بچه دار میشوم گفتم که این خانه را رهن بدهیم و ما پول روی آن بذاریم و یک خانه نزدیک پدر مادر من رهن کنیم که تا اداره شوهرم 5 دقیقه راه است
    پدرشوهر و مادرشوهرم اصلا حاضر به قبول این حرف نشدند و در این جلسه ای که با پدر مادرم داشتند گفتن اگر میخوان این نزدیک بیان خودتون براش خونه بگیرین
    * هر نوع اطلاعات مفید دیگر.

  12. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 تیر 99 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1391-9-02
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    7,727
    سطح
    58
    Points: 7,727, Level: 58
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 100 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز. بابت مشکلی که براتون پیش اومده بسیار متاسفم. مشکل شما کاملا شبیه مشکل خانم آرامش خیال است. بهتون پیشنهاد میدم تاپیک های ایشون رو مطالعه کنید. امیدوارم مشکلتون حل بشه.

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    فعلا
    مهریه 14 سکه که نشد مهریه. شما که تحصیل کرده هستید دیگه چرا؟
    حق طلاق دارید یا حق وکالت از طلاق؟ اولی باطل است حتی اگر توافق و ثبت کرده باشید.

    ظاهرا شما هیچ اهرم فشاری بری خودتان باقی نگذاشته اید.
    شاید اگر مجددا سر کار بروید و با حقوق خودتان و همسرتان و کمک خانواده تان بتوانید آقا رو راضی کنید در نزدیکی محل سکونت خانواده تان جائی را اجاره کنید. این رو هم باید یادآوری کنید برای نگهداری از شما و بچه بهتر است نزدیک مادرتان باشید. وگرنه مادر شوهرتان باید جور بچه شما رو مواقعی که سر کار می روید بکشد و نگهداری و تروتمیزش کند. البته اگر احتمال میدهید مادر شوهرتان قبول کند قسمت آخر را نادیده بگیرید.

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    این راهی که شما در پیش گرفتی به ترکستان میرود !!!!!!!!
    ما هی وقت میذاریم و تایپ میکنیم اما شما باز فقط میای میگی بدبخت شدم حالا چیکار کنم طلاق بچم و......
    شما تنها یک راه برای اصلاح زندگیت داری فعلا و اون برخورد با ارامش و بدون هیجان و راه اومدن با اونها اینقدر که حساسیتشون به شما ازبین بره
    شما میدونی با این افکار چه بلایی سر شخصیت اینده فرزندت داری. میذاری؟؟؟؟
    الکی نیست بعضی افراد بطور ذاتی منفی نگر مظرب و استرسی و بدبین و.....
    لطفا بجای این تاری که دورت تنیده شده خودت رو ازاد کن لطفا پستهای قبلی رو بیشتر بخون ودقت کن چی گفتیم و بکار ببر مطمین باش بجایی خاهی رسید انشاالله
    اگر هم کمک خاستی در خدمتیم
    شما هنوز بچت بدنیا نیومده نگران حضانت و طلاقی ؟؟؟؟ مثلا میگی بچم دختره حضانتش چی میشه؟؟؟؟
    دختر خوب بجای این افکار حال رو بچسب که اینده رو حال میسازد
    اما یک نکته در حرفهای مادر شوهرت دایم هست و اینکه شما کارخونه انجام نمیدی و تنبلی و ......ایا وجدانا چقدر صحت دارد؟؟؟و اینکه گفته ام اس داری ایا بخاطر کند بودنتون نیست؟؟؟؟
    لطفا کمی از نحوه شوهرداریت برامون بنویس بدون هیچ سانسوری تا بهت بیشتر کمک بشه چون ما اینجا شما رو نمیشناسیم
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 19 اردیبهشت 96 در ساعت 00:02

  15. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 19 اردیبهشت 96)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.