سلام و ممنون از راهنماییهای خوب و مفیدتون
ستاره زیبای عزیز دارم سعی میکنم مواقع بحرانی اوضاع رو بتونم مدیریت کنم و تمرین میکنم به همین خاطر سعی میکردم توضیح بدم که اصلا دلم نخواسته این وضع پیش بیاد و منم تو اون شرایط قرار گرفتم اما فکر میکنم حق با شماست موقع عصبانیت همسرم بهتره فقط و فقط سکوت کنم و سعی در آروم کردنش نداشته باشم توضیحات رو بگذارم برای بعد از فروکش کردن عصبانیتشون هیلدای عزیز شما درست میگید من البته قلبا به همسرم حق دادم و اصلا فکر نمیکردم جلسه مشاورمون اونجوری تموم بشه اما نباید اون موقع سعی میکردم شرایط پیش اومده رو توجیه کنم تایید و سکوت بهترین برخورد بود و من فکر میکردم اگه توضیح بدم همسرم قبول میکنه که من نخواستم اون شرایط پیش بیاد و آروم میشه الان متوجه شدم باید بهش فرصت میدادم آروم بشه بعد راجع بهش صحبت میکردم
شیدا جان قبول دارم که خیلی جاها اشتباه کردم و حمایتهایی از همسرم داشتم که کاملا اشتباه بوده اما نقش همسرم هم در این قضیه خیلی کمرنگ نبوده شاید اگه ایشون از اول یه مرد توانا و مقتدرنشون میدادن بیشتر من بهش تکیه میکردم اما چند سالی که همسرم فوت شده بودن درسته که من با خانوادم زندگی میکردم اما تصمیمات مهم زندگیم رو خودم میگرفتم و اونها فقط حامی من بودند این باعث شد من بیشتر قوی و مستقل بشم و از زنانگی های خودم بیشتر فاصله بگیرم و در مقابل همسرم هم به همین صورت برخورد کنم اما در مورد اینکه همسرم همیشه ناکامیها و مشکلاتش رو به گردن این و اون میندازه فکر میکنم یه مشکل ریشه ای باشه و کلا دید منفی داره به دیگران و مگر با روانکاوی و تمرین و تلاش زیاد در صورت رضایت و خواست خودش بشه این مساله رو حل کرد سعی میکنم فعلا به حرفاش بی توجه باشم و بعد از این برخورداش با خانواده خودم خیلی کمتر کنم که کمتر از صحبتاشون نکته برداری کنه
فرشته مهربان عزیز
میدونم که اون مشاوره نتیجه خیلی بهتری میتونست داشته باشه من قبل از اینکه اون مشاور رو انتخاب کنم راجع بهش با همسرم صحبت کردم هر چند که از صحبتهاش معلوم بود خیلی اعتمادی نداره به مشاور و میگفت من مشاور خوب تو این شهر نمیبینم و خیلی وقته که مشاوره رفتیم و نتیجه ای نگرفتیم اما قبول کرد که از مشاور کمک بگیریم همون موقع هم بهش گفتم هر مشاوری که خودت میگی بریم اما گفت من هیچ مشاوری نمیشناسم و خودت یک نفر رو پیدا کن و من مجبور شدم خودم پیگیر این مساله بشم و اگه خودش هم میگفت من اول برم داخل و با مشاور صحبت کنم من مطمعنا مخالفتی نداشتم اما ایشون هیچی نگفتن و منم سکوتشون رو مبنی بر رضایت گرفتم اما الان میدونم اشتباه کردم تمرین میکنم بعد از این در هر موردی ازشون نظر بخوام و منتظر بشم خودش تصمیم بگیره از نقش معلم و مادر بیام بیرون
مشاوره خودم رو قطعا ادامه میدم و مطالعه هم دارم مقاله ای در همین تالار همدردی هودمون خوندم با عنوان زن بودن آموزشی مداوم که خیلی به من کمک کردم خودم و نقطه ضعفهام رو بشناسم میدونم بعد شخصیتی مادر و آمازون قوی و معشوقه و مادونای ضیفی دارم و باید روی این ضعفهام کار کنم و زنانگی را در خودم تقویت کنم از راهنماییهای مفیدتون تشکر میکنم
از فرشته مهربان عزیز و دوستای خوب همدردی ممنونم و امیدوارم من رو در این راه سختی که در پیش دارم تنها نگذارند
علاقه مندی ها (Bookmarks)