به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مجدد به همه دوستان خواستم بگم که از راهنمایی های همتون ممنونم فعلا شرایطم خیلی آروم و خوب هست و ارتباط من و همسرم هم باهم خوبه .دست از شکایت کردن خانوادش برداشتم.فقط خودم خیلی اذیت میشم از یسری رفتارا مثلا خانواده همسرم کربلا هستن و همسرمم سرکاره خواهر بزرگش انگار نه انگار من وجود ندارم از من اصلاااا خوشش نمیاد نمیدونمم چرا.اون دوتا پسر داره شوهرشم پیششه اما حتی یه زنگ نمیزنه یا پیام بده ببینه من مردم یا زنده تک و تنها اینجا اونم تو منطقه عرب نشینی که ما هستیم.با وجود اینکه مادرم و خواهرام 1ثانیه تنهام نذاشتن و همش کنارمن.اما جالبه که وقتی مادرشوهرم بیاد باز منو مقصر میدونه که تو باید پیام میدادی و سراغ میگرفتی یعنی هیچوقت حق با من نیست.امروز رفتم پایین خونه مادرشوهرم اینا رو کامل تمیز کردم دخترش بااینکه کلید داره 1بار اومد اونم بخاطر کار خودش وسیله ای داشت ببره.چون همیشه به همسرم میگفتم و دردو دل میکردم خیلی برام سخته حرفی نزنم ولی دارم خودمو کنترل میکنم.فقط به همسرم تلفنی باشوخی گفتم کسی سراغمو نمیگیره شوهرم نیست ببیینن مردم یا زنده هیچی نگفت و بلافاصله گفت خبر از حواهرم داری؟گفتم نه والا اگه توخبر داری منم دارم گفت نه منم هیچ خبری ندارم.دیگه نمیدکنم متوجه شد یا نه.از روزیکه تصمیم گرفتم بحث نکنم و بهش گیر ندم اوضاع روحیش بهتر شده خداروشکر مصرفش رک نمیدونم چون پیشش نیستم اما گرایشش هم به زندگیمون و من بیشتر شده.فقط خیلی اذیت میشم از اینجور حرکتایی که براتون گفتم.احساس میکنم تنها کسی که اینجا منو میخواد فقط و فقط همسرمه.چون فقط اونه به یادمه و با وجود مشغله کاریش باهام در ارتباطه و هوامو داره ...بنظرتون چکار کنم خودمو آروم کنم و آرامش درکنی داشته باشم چون نمیتونم کارای عمدیشون رو هضم کنم

  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نمیدونم چرا فکر میکنم شما یکم خود کم بینی داری چرا انقدر محتاج توجه و تایید دیگرانی چرا محبت زیادی و بیجا میکنی و همش دوست داری همون کار هارو در حقت بکنن یکم جای بقیه فکر خودت باشی همه چی حله رفیقی یا تفریحی چیزی برو انقدر هم رفتار بقیه رو زیر ذره بین نذار انقدر هم کارهاشونو بی محبتی نبین اشتباه از محبت بیجا و زیادی شماست یعنی چی میری خونشونو جارو میکنی اینطوری الکی فقط توقع دیگرانو بالا میبری مثل اون یکی دختره سرت تو کار و زندگی خودت باشه

  3. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    من فقط چون همیرم تک پسره اینکارو کردم.بعدم خانواده همسرم همش از من توقع دارن و بعدش حرف و داستانه.خود کم بینی ندارم از بی احترامی ها ناراحت میشم.اتفاقا تو خانواده ای بودم که بچه اخری بودم و همه توجها مختص من بوده و خیلی لوس بار اومدم.فکر میکردم کارم درست باشه.ولی اینحور خودمم احساس بدی دارم.امروز دیدم خواهرشوهرم هم زنگ زد هم خونم اومد فکر کنم همسرم بجوری بهش رسونده چون خیلی بدش میاد کسی بهم بی احترامی کنه و یا با حرکتی ناراحتم کنه حتی خانواده خودم.وقتیم فهمید خونه رو تمیز کردم و کارارو کردم خیلی ازم تشکر کرد و گفت میدونم خسته شدی.نمیدونم شایدم اشتباه کردم اینکارو کردم و شما درست میگین ...

  4. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    عزیزم من فبلا گفتم ......اگه دوست داشتی پست قبلیم رو دوباره بخون
    منم میگم چرا همش توقع داری از دیگران؟؟؟؟؟ مستقل باش یعنی اینقدر ازدرون اعتمادبنفست رو بالا ببر که نگذاری رفتار دیگران روت اثر بذارن منظورم 100%نیست بلاخره همه ادمیم و احساس داریم اما احساسات شما بیشتر غلبه داره
    اینکه میگی اتفاقا بچه اخر بودم و همه توجهها به سمت من بوده ......
    علت اصلی ناراحتی شما همینه توقعت از افراد بالاست یعنی چون همیشه مورد توجه بودی اگر کسی بگه بالای چشت ابرو ......کلا داغون میشی!!!!
    ادمی که اعتمادبنفس داره به این معنی هست که کار درست روانجام میده ومهم نیست بقیهذچی میگن به این میگن اعتماد بنفس!!!!!
    چرا اینقدر باید برات مهم باشه که کسی ازت سراغ بگیره مگه محتاجشونی؟؟؟؟
    چرا اینقدر ریزبینی میکنی و کلا زندگیت رو گذاشتی سر اینکه چرا اون این گفت چرا اون فلان کرد و...... دائم درحال بررسی افرادهستی که چرا به من توجه نکردن و....
    همیکه همسرت اینقدر عاشقته بسیار کافیه بقیه نباید اینقدر پررنگ بشن که زندگیت رو بخاطرشون خراب کنی
    یادت باشه هرگز زندگیت رو بخاطر نفر سوم خراب نکن
    من همیشه یه اصلی تو زندگیم دارم اینه که مهم خودمم تو مجردی و الانم مهم خودم و همسرمیم اصلا مهم نیست بقیه چی میگن یا .........
    من اگه جای شما باشم اصلا برام مهم نیست چرا بهم زنگ نمیزنن میگم هرکسی مشغولیت خودش داره خوب زنگ بزنه که چی اگه زد دستش درد نکنه اگه نه خوب همسرم که هست
    اینقدر حودت رو ریز نکن تو دیگران
    که چی همش دعوا میکنی چرا به من این گفتن چرا فلانی زنگ نزد و.....
    این نشون میده نیازمند توجه اونهایی و این خیلی بده
    حیف نیست روزهات رو با این حرفها خراب کنی ؟؟؟پس لطفا تمرین کن خیلی دیگران روت تاثیر نذارن
    اگر فکر کردی که خونه مادرشوهرت نیاز به تمیزی داره کار خوبی کردی رفتی هرچند میتونستی نری چون وظیفه ات نبوده اما حالا که رفتی پس منت نذار اونها خودشون متوجه میشن
    همیشه خاستی کاری رو بکنی بخاطر خدا و شادشدن خودت بکن اگرنه دوست نداشتی نکن بذاردیگران هرچی خاستن بگن از یه گوش بشنو از یه گوش درکن
    اما اگر انجام دادی توقعتدرحد اونها باشه یعنی اگه اهل تشکر هستن تشگر خاهند کرد اگرنه شما برای خدا ودلت کردی و لذت بخشه مهم این که همسرت هم قدردانه!!!!
    ویرایش توسط ستاره زیبا : شنبه 09 اردیبهشت 96 در ساعت 04:16

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    mehdi.ma.mm (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  6. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام ستاره زیبا حرفاتون درسته.منم چون بنظر خودم فکر میکردم درسته و با میل خودم بود انجام دادم همبنکه همسرم انقدر حامیمه و جلو چشمش میاد واسم ارزش داره.خیلی خوشحال شد از کارم کلی تشکر کرد و اونم گفت میدونم تو وظیفه ای نداری و خونه زندگیت جداس اما دوخونه رو اداره کردی خانم شدی(چون سنم کمه و لوس بودم واسش باور کردنی نبود گفت که خانم شدی از خوشحالیش)گفتم نه عزیزم خودم دلم خواست.بعدشم خواهرش اومد اینجا شام نگهش داشتم و مهمان داری کردم واسه اینم تشکر کرد و گفت خیلی خسته شدی هم مهمان هم اداره و تمیز کردن دوخونه واقعا مرسی عشقم.واقعا این حرکتش خستگی رو ازتنم بیرون آورد.
    من از اون روزی که بااین سایت آشنا شدم خیلی تغییر رویه و اخلاق دادم و جواب بهتری هم گرفتم و خودم و همسرم با وجود مشکلش هم باز آرامش نسبی داریم.آره من نباید توقع داشته باشم سراغمو بگیرن ولی چیزی که هست اونا خودشون توقع دارن و اگه یروز سراغ نگیرم به زبون میارن و میگن اما واسه من صدق نمیکنه وگرنه من انتظاری ازشون ندارم اصلا.خداروشکر خانوادم هستن و دارمشون تنها نیستم.فقط چون خودشون همچین توقعاتی دارن و من انجام میدادم همیشه دلممیخواست اونا هم اینجور باشن همین.خیلی خوشحالم وارد این انجمن شدم چیزای خیلی خوبی یاد گرفتم.از همتون که همراهم هستین یه دنیا ممنون.خداروشکر فعلا این رویه هایی که گفتید و میرم نتیجه مثبت داده و تغییر رفتارم و تاثیرش رو روی همسرمم میبینم.حتی امشب گفت دلم میخواد خیلی عادت ها و حرکات بدم رو ترک کنم و خوبیایی رو که تو دوسشون داری اونقدر تکرار کنم تا بشن خصلتم...
    همیشه حتی از سراغ نگرفتن و کم لطفی و بی محبتی دیگرانم دل شکسته میشدم و توخلوتم با کوچکترین حرف و حرکت کسی گریه هم میکردم اما الان نه نمیگم 100%رفعش کردم نه اما کمرنگش کردم خیلی زیاد یکم سختمه اما باید بتونم چون آرامش خودم بیشتره.مثلا قبلا اگه همچین چیزی میش میومد میرفتم کلی غر میزدم به شوهرم که چرا خواهرت زنگ نزد و....اما الان نه ناراحتم شدما اما واسه چند ساعت بود و الانم که کاملا رفع شد.کاش بتونم این حس رو توی خودم تقویت کنم...واقعا هیچکس و هیچی نسبت به همسرم اولویت نداره و ارزششو نداره روزامونو خراب کنم یا حتی بهش

  7. 2 کاربر از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 09 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  8. #36
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    روناک عزیز سلام همونطور که ستاره زیبا گفت شما توقعت از دیگران رو به صفر برسون در رابطه با دیگران هم هر کاری که صلاح میدونی انجام بده و نه اینکه همه توقعاتشونو برآورده کنی در حدی که صلاح میدونی به خواهرشوهرت زنگ بزن نه بیشتر اگر فکر می کنی صلاح هست که خونه مادرشوهرتو تمیز کنی انجام بده ولی هیچ توقعی ازش نداشته باش هیچ توقعی توقع داشتن فقط خودتو عذاب میده بیشتر از 50 درصد خواهرشوهرای ایرانی توقع یک طرفه دارن میخوان اعمال نفوذ کنن روی زن برادرشون میخوان خودشون رو برتر و صاحب قدرت نشون بدن پس بیش از 50 درصد زندگیها باید صرفا به خاطر این موضوع از هم بپاشه به نظرت همسر شما مسئول رفتار خواهر یا مادرش هست؟ به هیچ وجه برای مادرشوهرت هر کار منطقی کردی پیش خودت فکر کن این فرد هم یه روزی از همسر شما مراقبت کرده تا بزرگ شده پس تمیز کردن خونش الان خیلی هم کار بزرگی نیست که توقع آنچنانی داشته باشی اگر بتونی همسرت رو از این مرحله به سلامتی عبور بدی از این مرحله ترک زندگی شما پتانسیل تبدیل شدن به یه زندگی مناسب و ایده آل رو داره هیچ گله و شکایتی به همسرت نکن بذار فقط مشکل ترک رو داشته باشه و بس و البته اگه این دفعه هم که اومد دیدی گاهگداری مصرف می کنه ناامید نشو این پروسه شاید یه پروسه تدریجی باشه برخوردهای مناسب رو با کمک مشاور یاد بگیر و انجام بده مشاور و خانواده های موفق در ترک یکی اعضا به این ماده روانگردان به حرف کاربرهای اینجا که برخی لحن خیلی تندی رو استفاده می کنن هم توجه نکن صلاح زندگی خودتو در نظر داشته باش .و با اعتماد به نفس کار خودتو بکن

    ************امروز اینترنت ظاهرا مشکل داره و همه جمله های نوشته شده من به هم چسبیده شد
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : شنبه 09 اردیبهشت 96 در ساعت 09:33

  9. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  10. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام نسترن .من نمیدونم شما چقدر توی زمینه اعتیاد تجربه و مطالعه داری اما من با این قضیه بزرگ شدم پدرخودم بارها خواست ترک کنه اما روش درمانی درستی نداشت مدتی قرص استفاده کرد اما خود قرصها اعتیاد آور بودن.خیلیها همین تشکر کردن رو هم بلد نیستن من تاپیک های زیادی درباره بی عاطفی و بی مهری خوندم که زنان نوشته بودن پس اینم میتونه مسئله حائز اهمیتی توی زندگی مشترک باشه چون زنها با گوش عاشق میشن و نیاز دارن دوست دارم و قربان صدقه رو از همسرشون بشنون نه دوست پسرشون.خوبه خودتون میگین دوست دختر دوست پسر اما ما زن و شوهر هستیم خیلی ها وارد زندگی که میشن حتی گفتن این کلمات یادشون میره.درسته همسر من اعتیاد داره اما تنها مشکلش همینه و هیچ مشکل دیگه ای باهاش ندارم و خداروشکر الانم توی کنگره 60تحت درمانه ولی پروسه درمانی اونجا اینجوره که اخرین چیزی که از بیمار میگیرن موادشه اونم با میل و اراده خودش و اگر جواب نداد اونوقت به کمپ و جریمه متوسل میشن.همین کلاس رفتن و آموزش گرفتن همسرم قدم بزرگیه واسه درمانش و بقوله یکی از کاربرا این خودش یعنی نصف راه رو رفتن.هزاران نفر هم حتی از همسر من بدتر اونجا به درمان و پاکی رسیدن و زندگیشون از هزاران سالم بهتره.شما میگید چون اعتیاد داره و من تحملش میکنم اینجور محبت میکنه و بهم عشق میورزه نه اینجور نیست چون کسانی هس اعتیاد دارن و هیچکدوم از اینکارارو هم نمیکنن و هیچوقت جلو چشمشون نمیاد کارها و حتی موندن طرفشون به پاش.چیزی که مارو کنار هم نگه داشته همین علاقه بینمون هست توی زندگی مشترک .و خوبیایی که هر مردی ندارتشون من توی اقوام و دوستان خودم میبینم کسایی که همسرشون سالمه اما اصلا راضی نیستن ازش و هیچکدوم از اینکارارو هم نمیکنه.نمیگم خیلی کرده اما من آدمی نیستم که چشمم روی خوبیای طرفم ببندم و فقط یچیز رو ببینم.درضمن من اگر اینجا مشکلاتمو بازگو میکنم میخام طریقه زندگی کردن و برخورد و ساختن خودمو یاد بگیرم و توزندگیم اجراش کنم نه اینکه اونقدر فکرم درگیره اعتیاد همسرم بشه که از باقی چیزها غافل بشم میخام باوجود بیماریش و طی کردن روند درمانش زندگیم رو هم مدیریت کنم نه اینکه کاربری بیاد و با تندی صحبت کنه.شاید از نظر شما کمدی خنده دار باشه اما اینکه اونقدر با همسرم راحت و دوست باشم که بتونم این حرفارو باش در میون بزارم واسم مهمه....اینکه میگین اگه دوست داره ترک میکنه و....من در باره این چیزها مطلب زیاد خوندم نمیگم اصلا ربطی نداره نه داره اما قدرت مواد از علاقه هم بیشتره اونم شیشه که تدکش سختتر از بقیه موادهاست و همچین اشخصی دست خودشون نیست بدنشون نیاز داره و کمبودش رو داره که میرن مصرف میکنن مثل غذاخوردن....
    من خودم از اعتیاد همسرم ناراحتم و توجیهش نمیکنم اما حقیقت هارو گفتم و توی همچین شرایط روحی و حساسی که دارم و این بحرانی که توی زندگیم بوجود اومده انتظار چنین برخوردی نداشتم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام فکورجان.بازم مثله همیشه با صبر و حوصله جوابم رو دادی و بازم سرشار از امید واقعا ازت ممنونم از وفتی که مطالعم رو بالابردم و به حرفاتون گوش کردم خیلی تاثیرات مثبتی تو این مدت هرچند کم توزندگیم ایجاد شد.ستاره زیبا درست میگن من توقعم رو خیلی کم کردم نسبت به قبل اما نتونستم هنوز به صفر برسونمش و الان خیلی بهترم قبلا خیلیییی بدتر بود و خودمو آزار میدادم بحاطر دیگران و رفتاراشون اما الان فهمیدم من مسئول برخوردها و رفتارهای دیگران نیستم و نمیتونم کسی رو مجبور کنم که چجکر باهام برخورد کنه اما میتونم طوری برخورد کنم که احترام خودمو نگه دارم.من همیشه احترام مادرشوهرمو دارم الانم بااینکه از راه دور زنگ زد و کلی حرف و غر زد هیچی به همسرم نگفتم یا بابت اخلاقای خواهرش،چون نمیخوام بهش فشار بیاد اون الان بخاطر روند درمانش و ترکش به اندازه کافی تحت فشاره من باید کمکش کنم و بهش آرامش بدم.از وقتی هم که اینکارو کردم خیلی آرامش بیشتری توی زندگیم بوجود اومده.بله خانواده همسرم متاسفانه همه چیزرو یکطرفه میخوان.اگرم رفتم خونشونو تمیز کردم و کاری کردم با میل خودم بوده و خودمو اماده کردم که حتی ازم تشکر هم نشه مثله قبل خودمو همسرم رو اذیت نکنم.من کاری که فکر میکردم درسته رو انجامو دادم مهم اینه خودم راضیم. بقوله همسرم همیشه میگه باید فقط خودم و خودت مهم باشیم و از بقیه حرف و حدیث ها به دور باشیم و نشنیده بگیریمشون چون خودش هم اگه خونه پدرم حرفی بش بزنن یا یر جلوس ببرن هم حرفی نمیزنه و اهل شکایت و اینجور چیزا نیست.مثلا دیشب گفت تو که بهم گفتی خانوادمو نمیخوای و ازشون عمدی فاصله میگیری و ....بخدا من قصد و نیت بدی نداشتم من خواهر برادر و پدر و مادرتو خیلی دوست دارم و واسم قابل احترامن و مثله خانوادمن هیچوقت دیگه همچین فکری نکن چون واسم خیلی عزیزن و خودت دیدی که با خواهر برادرات خیلییی راحتم و میونه خوبی داریم اما تو بیش از حد حساس و زودرنجی.نه همسرم مسئول رفتار مادر و خواهرش نیست بخاطر همین دیگه نمیخوام غر رفتارای اونارو به اون بزنم.الان فقط و فقط مسئله درمان همسرمه و نه چیز دیگه و اگه اینجا درد و دلی میکنم و یا صحبتی از خانوادش و اخلاقاش میکنم فقط میخام کمکم کنید بتونم زندگیم رو اداره و مدیریت کنم و ازش غافل نشم یعنی همه جوانب زندگیم رو کنترل کنم نه که فقط زوم باشم رو اعتیاد همسرم.صحیتهای شما باعث شد آرامش به زندگیم برگرده تو این چندروز انقدر آرومم که حد نداره شما به من اعتماد بنفس و امید میدیم تا توی مسیرم ثابت قدم باشم و هیچ ترسی به دلم راه ندم.ناامیدی رو از خودم دور کردم.بله میدونم اگه بیاد و گاه گاهی مصرف کنه طبیعیه و بدنش احتیاج داره.خانواده های زیادی توی کنگره هستن که موفق بودن از اونا هم خیلی کمک و اطلاعات میگیرم سی دی گوش میدم و کتاب میخونم.اطلاعاتم بالابره بهتر میتونم کنارش باشم و درکش کنم.قبلا هرکسی هرچی میگفت توی زندگیم پیادش میکردم حالا اعم از ناامیدی .ترس و با هرچیز دیگه ای.اما الان دیگه برخورد و حرفهای ناامید کننده بقیه روم تاثیری نداره باد گرفتم به مسیرم ادامه بدم و تا رسیدن به هدفم همه راه هارو برم.بازم ازتون ممنونم که توی این مسیر صبورانه و مابه مام هستین از شما و تمام کاربرایی که وقت میذارن و پاسخگو هستن تشکر میکنم هم واقعیت هارو میگین هم بهم امید میدین.

  13. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 12 اردیبهشت 96)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا باید مادرمو در جریان سرچ های پدرم بذارم؟دارم دیوونه میشم!
    توسط ماه رخسار در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 فروردین 95, 16:34
  2. ترس از طلاق داره دیوونه ام میکنه
    توسط raha_ashegh در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 فروردین 95, 12:26
  3. مامانم دیوونم کرده
    توسط darvin در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 26 مرداد 92, 10:55
  4. دیوونه شدم کمک لطفا
    توسط idontknow در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آذر 91, 16:43
  5. چجوری برگردونمش؟دارم دیوونه میشم
    توسط marziehh در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 شهریور 90, 15:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.