سلام به بهنام عزیز
در جواب غبار غم چیزی نوشتید که لازم دیدم مطلبی عرض کنم..
اینکه اجازه نمیدین کسی حمایتتون کنه کار اشتباهی هست!وقتی از حمایت پدر چشم میپوشین یعنی خودتونو در معرض آسیب ها و مشکلات قرار میدین.. این یک تنه جنگیدن قراره از شما در این دوره زمونه چی بسازه؟ یک قهرمان؟ یک مرد موفق؟ واقع بین باشین. در دوره ی سختی زندگی میکنین بدون حمایت و پشتوانه جلو رفتن بسیار دشوار هست. وقتی پدر میگه جشن میگیرم چه لزومی داره شما ممانعت کنین؟ مردم در زندگی آرزو دارن حامی داشته باشن و شما از حمایت بیزار. کسی حمایت نمیخواد که واقعا یک فرد کاملا اوکی باشه و بتونه همه چی رو به نحو احسن انجام بده. لطفا رویتونو تغییر بدین... اگر امروز حمایت پدر و مادر رو نمیخواین فردا هم بعد از صد سال ارثشونو وقف نیازمندان کنین لطفا! در دوره زمونه ای که امشب میخوابی فردا قیمتها تغییر میکنه واقعا آدم باید خلافکار بشه که همه ی نیازهاشو تأمین کنه...
حالا این خانم نه هر کسی دیگه بالاخره حمایت رو دوست داره، اصلا بحث پول نیست، بحث پشتوانه و دلگرمی هست.
از طرفی پنج سال رابطه ی ساده خیلی زیاد بوده و این زمان خوردن خودش نابودگر هست. خانواده ها فقط در صورتی میتونن همو بفهمن که در یک جریان رسمی قرار بگیرن، مثل آشنایی ازدواج زیر نظر والدین..نشست و برخاستی که در اون تعهدی نیست قطعا توش خیلی قول و قرارهای بیخودی نهفتس. اما وقتی مردم بفهمن دختر یا پسرشون واقعا در راه ازدواج داره گام بر میداره همه ی حرف ها و حدیث هاشون رو میگن و بقولی با هم کنار میان. خب بعد خواستگاری و عقد شما میفهمین که ایشون این شرایطو قبول نداره که البته اشتباه شما در زمینه نپذیرفتن حمایت بی تأثیر نیست.
اگر گفتم پاسخ به ایشون ندین به این خاطر بود که از اشتباهش درس عبرت بگیره ، چون با بخشش فرصت جبران و خودسازی رو از دیگران میگیریم. بالاخره شما هم خیلی دنبالشون رفتین و دیدم واقعا اینطور نبوده تلاش برای حفظ زندگی نداشته باشین.
آقای بهنام یه سؤال دارم ، در زمینه ی مسایل عاشقانه و خرید هدیه و سورپرایز کردن چطور مردی بودین، صادقانه عرض کنین. زندگی که میگین فراهم کردین چطور زندگی بود چه چیزایی کم داشت؟
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)