به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 00 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-16
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    6,681
    سطح
    53
    Points: 6,681, Level: 53
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 156 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم با صحبتهای دوستان بخصوص فرشته مهربان موافقم باید برای مردها خودتو لوس کنی وابسته نشون بدی بهش محبت کنی و عاقلانه براش تصمیم نگیری بهشون بر میخوره فقط شوهر تو اینجوری نیست همه مردا اینجورین و تاییدیه همسرشونو برای کاراشون میخوان من مشاور نیستم اما از صحبتهات این برداشت رو کردم که شما اصلا سیاست زنانه بخرج نمیدی و در برابر کارهای شوهرت و همچنین خانواده ایشون گارد میگیری و اونم متقابلا" تلافی میکنه یکم رویه خودتو تغییر بده یکم باهاش مهربون باش پای درد و دلهاش بشین زنانگی کن یجوری خودتو توی دل و قلب همسرت بزرگ کن ببین اون که این خرجها رو میکنه پس بزار با رضایت تو باشه منم خانواده شوهرم بخصوص برادر شوهرم اویزون ما هستن اما من کم کم این مشکل رو کمرنگتر کردم چون اونا پول میخواستن میگفتم عیبی نداره حالا پس میدن اگه ندادن هم فدای سرت تو پسرشونی یا تو برادر بزرگتری اونم یکی دوبار که پول داد موقعی که بی پول میموندیم میگفتم کاش این کارو نمیکردیم الان هیچ کسو نداریم بهمون کمک کنه اونم از باباش کمک میخواست حالا یا میداد یا گاهی نمیداد کم کم این رابطه کمرنگ شد شما هم اگه بخوای موضع بگیری بیشتر به پررنگ شدن این روابط و شرایط کمک میکنی یکم اروم باش بخودت مسلط باش کتابهای و سخنرانیهای روانشناسی رو بخون و گوش کن به خودت کمک میکنه انرژی مثبت به خودت بده میدونم که خیلی سخته چون در مواقعی خودمم توی این شرایط قرار میگیرم و میدونم کنترل کردن خیلی سخته ولی چاره نیست برای ثبات و شیرینی زندگیت مجبوری یکم کوتاه بیای و با این قضیه راه بیای خودتو توی دل و قلب شوهرت بزرگ کن . امیدوارم در ارامش خدا بهت فرزند شیرینی عطا کنه و اومدن فرشته کوچیک به زندگیت باعث زیبایی و شیرینی و شادی توی زندگیت بشه و موافقم که اینجور مردها با اومدن یه بچه خیلی تغییر میکنن اما بازم میگم یکم زمان میبره به خودت و همسرت و زندگیت فرصت بده حس خوب به همچی پیدا کن
    ویرایش توسط nilo95 : شنبه 13 خرداد 96 در ساعت 06:56

  2. کاربر روبرو از پست مفید nilo95 تشکرکرده است .

    maadar (شنبه 13 خرداد 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام به نظر من شما بزرگترين اشتباهي كه ميكني نداشتن ارتباط با خانواده شوهرت وقتي تو با اونا در ارتباط نباشي يعني دو دستي شوهرت تقديم كردي به اونا تا هر جور ميخوان پر شون كنن من خودم وشكل شما رو دارم شوهر منم خيلي متاثر خانوادش هست ولي در چند مورد بگو مگويي كه با خانوادش داشتم باعث شده حرفاي اونا در مورد من زيادتر بشه و تاثيرش هم بيشتر در نتيجه زندگيمون جهنم شده تو زندگي برادرم هم تجربه كردم برادرم يه مردي كه به زنش خيلي ارزش ميده و واقعا نازش ميكشه تا اينكه سر يه موضوعي خانواده گي با مادر من حرفش ميشه و ديگه نمياد خونه مامانم در عوض همون مردي كه بي زنش ابم ميخورد هر روز ناهار شام ميومد خونه مادرم شبا ساعت يك شب ميرفت خونشون تا اينكه زنش فهميد اين راه حل نيست و باز ارتباطش شروع كرد الاو شما هم اول كاري كه ميكني به نظر من ارتباطت درست ميكني تا حرف حديث در باره شما كم تر بشه چون مشكلي نباشه حرفي هم نيست ولي رابطه ات تو يه چهارچوب بزار بعدشم جوري بايد برخورد كني كه انگار موضلي به نام خانواده شوهر نداري تا شوهرت اين همه حساس نباشه و اينطور فكر كنه زنم كوتاه اومده خانوادم دست بردار نيست بزار اونا بد ديده بشن من شخصا زياد در مورد خانواده شوهرم صحبت نميكنم در حالي كه خيلي از دستشون ناراحتم ولي اينم خوب ميدونم اونا در مورد من با شوهرم خيلي حرف ميزنن ولي باور كن به مرور زمان وقتي ديد من با خانوادش كاري ندارم حرفاي اونا تو گوشش مثل وز وز مگس شد چون ديگه نديدم سر حرفاشون حي دعوا بندازه البته قبلا خيلي متاثر بود
    شما نبايد با پاك كردن صورت مسئله فكر كني مشكلت حل شد حل نميشه شما با قطع ارتباط به نظر من البته صورت مشكلت پاك كردي و دو دستي شوهرت تقديم به اونا كردي اونا پدر مادرن همونطوري كه خودت ميگي محبت از سمت خانوادت بيشتر احساس ميكني تا شوهرت شوهرتم دقيقا تو اين موقعيت گير كرده شوهرتم دوست داشت زنش هرچند خانوادش بدترين ادما هم باشن به خاطر اون بهشون احترام بزاره حداقل در حد. يه سلام احوالپرسي الان اونم ناراحت شايدم خجالت ميكشه چون مطمئن باش تو الان عروس خوبه نيستي كه حرفاي خوب پشت سرت بزنن سعي كن به خاطر شوهرت اونجوري كه هستن قبولشون كن چون اونا خانوادشن عضو پاك نشدني و ابدي.
    اينكه ميگي تو پارك زنگ زدن كه چرا نرفتي سر كار يا اون اعصبي شده اينا تاثير حرفاي مادر شوهر نيست اصلا اينا همون شرايطي هستن كه شوهرت اعذاب ميكشه از طرف خانوادش و شايد به خاطر دخالتهاشون شايد اون لحظه تو دلش ميگه بابا با زنم رفتم بيرون اصلا به شما چه چرا نرفتم سر كار ولي چون مادر نميتونه بهش بگه اونجوري بروز ميده شما بايد اون موقع خيلي عادي برخورد كني
    من شما خودمم ميگم چون خودمم اونجوريم از ريزترين مسائل تا بزرگترين انقدر حساسيت نشون ميديم تا از كاه كوه ميسازيم.
    موفق باشي

  4. 2 کاربر از پست مفید negad تشکرکرده اند .

    maadar (شنبه 13 خرداد 96), خانم مهندس (یکشنبه 14 خرداد 96)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    در تصدیق حرفهای دوستمون negand جان و در مورد تاثیر پذیری همسرتون تجربه خودمو می گم من خیلی طول کشید این رو بفهمم و مشاور با هردومون صحبت کرد که متوجه شدیم. آدم ها با هم فرق می کنند در بعضی موارد رفت و آمد نکردن جواب می ده مثل وضعیت من که خیلی خیلی برام خوب شده علتش هم مادرشوهر بسیار حسود من بود که فقط با دیدن من یا علاقه من و همسرم داغ دلش تازه می شد چون من تک دختر هستم و پدر و مادرم خیلی بهم می رسیدن و ایشون از یه خانواده پر جمعیت و با بی توجهی بزرگ شده بود و خوب خیلی طبیعیه که کمبودهایی که داره الان در برابر کس دیگه اینطوری بروز کنه. بگذریم توصیه های negand جان رو اگه فکر می کنی برات جواب می ده به کار ببر و سعی کن در رفت و آمد باهاشون مثل دیوار باشی یعنی بشنوی چی می گن اما عکس العمل نشون ندی. می تونی یه دوست امین یا مشاور داشته باشی که براش صحبت کنی و خودت رو تخلیه کنی اما هیچ وقت با همسرت حرف نزن خواستی ازشون گله کنی با زبون مثلا به شوهرت بگی به نظرت مامان از چیزی ناراحت بود که به من این رو گفت یا مثلا می ترسم مامانت از رفتار من برداشت بدی کرده باشه من منظور بدی نداشتم اصلا چون بهم این حرف رو زد و من ناراحت شدم از اینکه اون ناراحت شده باشه.

    اینجوری شوهرت طرفدار تو می شه و حتی دلداریتم می ده. در مورد عصبی شدنش شوهر منم دوره نامزدیش اینطوری بود و دلیلشم این بود که فکر می کرد من مثل مادرشم. خیلی خیلی از مادرش می ترسید حتی از اینکه به مادرش بگه برای زنم کادو یا سوغاتی خریدم می ترسید و همین حس رو بدون اینکه چیزی از من دیده باشه یا شناختی داشته باشه نسبت به من داشت مثلا اگه برای تولد مادرش کادو می خرید می ترسید من ناراحت شم. یا بهم نمی گفت یا عصبی بود.

    مشاور باهاش صحبت کرد و این ترس رو بهش گفت و روانشناس هم باهامون صحبت کرد و در مورد من بهش گفت که من مثل مادرش نیستم الان که یکسال ازشون جدا شده خیلی خیلی خوب شده. یه مثال دیگه می زنم مادرش به شدت وسواس داشت و آب روی میز می ریخت قیامت به پا می کرد که رومیزیم کثیف شد اینو با چشم خودم چندین بار دیده بودم. توی اوایل زندگی مشترکمون سهوا دوغ ریخت روی فرش خدا می دونه حال شوهرم چه جوری شد هول شده بود و مدام عذر خواهی می کرد که من تعجب کردم قربون صدقه اش رفتم گفتم عزیزم چیزی نشده که الان دستمال خیس می کشم پاک می شه.

    تو هم زندگیت رو تحلیل کن ببین اگه از مادرش حساب می بره نقطه برعکس باش اگه مادرش خشک و کنترلگره تو شاد و خوش گذرون باش. سعی کن وقتی با توئه بهش خوش بگذره اگه توام روحیه کنترلگری داری اونو کمرنگ کن. کودک درونش رو بیدار کن تا اوقات با تو بودن براش شیرین باشه. لازم نیست از خونوادش بد بگی فقط کافیه تو خوب باشی و آرامش و محبت رو بهش بدی خودش میاد سمتت . اتفاقی که تا حدودی برای من افتاد و خودم حتی فکرشم نمی کردم. البته من با خانوادش رفت و آمد نمی کنم ولی خودش می ره سر می زنه و میاد و اینکه اوایل سر هر چیزی عصبی می شدی که 70 درصد مقصر خود من بودم بعد کم کم با کمک مشاور روی خودم کار کردم و با تغییر خودم شوهرم هم تغییر کرد. تا جایی که خونه مادرش میره یا با من مسیج بازی می کنه یا بیشتر از 2 ساعت نمی تونه بشینه زود میاد چون حوصله اش سر میره.

    با زم می گم آدم با آدم متاوفته تو باید شوهرت رو بشناسی و بدونی چطور برخورد کنی. خودت رو راحت تر از اونی که فکرشو کنی می تونی تغییر بدی تا دیگران رو. فقط یه مدت خوش بگذرونید برنامه ریزی کن برای روزهای تعطیلتون مثلا برید شهر بازی. من یه بار این کار رو کردم شوهرم با کلی خجالت و نمی آم نمی آم اومد بعدش باورت نمیشه می گفت بهترین روز زندگیم بود. چون باباش ازین خرجا نمی کرد براشون. یا یه بار برای تولدش گفتم بریم فروشگاهی که دوست داره و هرچی دلش خواست بخره (عاشق لوازم ورزشیه) به هزینه اش هم فکر نکنه. مثل بچه ها خوشحال بود و تاثیرش تا 1 ماه توی زندگیم مشهود بود. توام فکر کن خلاقیت به خرج بده و برای خوشحال کردن شوهرت از امروز شروع کن.

    امیدوارم از خوشحالیش توام خوشحال باشی.

  6. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    maadar (شنبه 13 خرداد 96), خانم مهندس (یکشنبه 14 خرداد 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    با سلام


    باید در این مدت فهمیده باشی که خانواده همسرت چه رفتاری با همسرت دارند که این همه جذب آنهاست و تاثیر پذیر .... دقت کن و استخراج کن حتی نوع کلامی که مادر شوهرت با پسرش حرف میزنه چون آقایون از راه کلام تاثیر می پذیرند البته کلام کلاً تاثیر گذار هست لذا
    با دقت و استخراج گذاره هایی که باعث توجه و علاقه همسرت نسبت به مادرشوهرت و خانواده اش میشه شما می توانی درس بگیری و قوی تر از آن را بکار بگیری ....

    با اینکه خیلی واضح از حالات همسرت و اینکه مثلاً غیر از عدم رفت و آمد در چه چیزی از شما گله مندی دارد تا بهتر بتونیم راهنمایی دهیم اما من تصور میکنم
    هرقدر شما همسرت را بیشتر تایید کنی و نزد همسرت یک زن عاقله ای که خیلی دانا است و دانش و فهم بالایی دارد جلوه نکنی و بلکه زنی که به همسرش نیاز داره و همسرش را عاقلتر و داناتر می داند بیشتر نمود کنی رفتار همسرت با شما بهتر خواهد شد

    چند نکته اساسی

    * حتی اگر همسرت اشتباه هم میکنه چه در تصمیم گیری چه در قضاوت چه در رفتار ... شما نقدش نکن بلکه در موقعیت درک احساسش قرار بگیر( در این باره نیاز به توضیح بیشتر هست که سعی می کنم در تاپیکی جداگانه توضیح دهم )

    * همانطور که به درستی اقدام کرده ای در مسائل مالی همسرت وارد نشو و برنامه های شراکت مالی نداشته باش

    * هرگاه نظری و تصمیمی برای خونه و زندگیتون داری هیچ وقت بطور مستقیم و امری بیان نکن مثلاً اینکه " این مدل کاغذ دیواری بهتره " ...... بلکه باید غیر مستقیم و به گونه ای که به نظرت میرسه و پیشنهاد می دهی اما او بهتر می داند و تشخیص می دهد بیان کن مثلاً " من تصور می کنم این مدل کاغذ دیواری بد نباشه البته این تصور منه ، هرطور و هرمدلی تو تشخیص بدهی برای من بهترینه "....( و این را نه با فیلم بازی کردن و تظاهر بلکه با احساسی صادقانه بیان کن )

    * همسر شما در قدرت تصمیم گیری ضعیف هست برای همین دهن بین و تاثیر پذیری نامعقول دارد و به تبع آن اعتماد به نفسش هم ضعیف شده اما شما با رعایت همین چند نکته بالا می توانی بسیار به او کمک کنی در تقویت قدرت تصمیم گیری و در تقویت اعتماد به نفس ( اگر خانواده اش برای استفاده از او از تعریف و تمجید و به به و چهچه کردنش بهره می گیرند بیانگر این استکه ایشون نیاز به تایید دارد و از نظر اعتماد به نفس خودش را باور نداره و ..... هست و همین نقطه ای هست که شما خیلی خوب می توانی از آن بهره بگیری )

    فعلاً روی همین موارد تمرکز و بررسی و مطالعه و دقت داشته باش و بکار بگیر و تغییرات را اطلاع بده تا راهنمایی های بعدی

    در ضمن
    اینکه مهم هست که آرامش خودت و فضای زندگی را حفظ کنی باید تحسین کنم شما را چون گام اول و اساسی در مسیر حل مشکلات هست ....

    همچنین اینکه اشاره داشتی در مسافرت رفتار همسرت خیلی بهتر هست آیا با این توصیف امکان این هست که شهر محل زندگیتون را تغییر دهید و شهری دورتر از خانواده ها بروید ؟




    سلام فرشته مهربان عزیز

    ممنون که برام وقت گذاشتید.

    شوهر من بیش از حد جذب خانواده نیست و جمعه ها میره خونه شون .ظهر میره بعد از شام برمیگرده برنامه اش هم این طور هست که برای ناهار میره و بعد از ناهار میخوابه و عصر با پدرش شطرنج بازی میکنه و بعد از شام میاد خونه . همه روز رو تو خونه میگزرونند زمانی هم که من باهاشون رفت و امد داشتم برنامه شون همین بود و انگار که ایه نازل شده و به هیچ وجه نمیشد تغییری بوجود اورد حتی یک بار که من کلاس جبرانی داشتم و گفتم شما از ظهر برو من بهد از ظهر میام دعوای شدیدی شد و شوهرم اصرار داشت که باید کلاس نرم. البته این قانون شامل خواهرشوهرم نمیشه اون جمعه عصر میاد با شوهرش برای شام و هر وقت هم برنامه دیگری داره نمیاد و مهمونی به یک روز دیگر موکول میشه و ماهم باید از برنامه خواهرشوهرم تبعیت میکردیم . که الان هم شرایط برای شوهرم به همین منوال ادامه داره.
    مادرشوهرم با همسرم مهربان نیست و تعریف نمیکنه بلکه همیشه انتقاد میکنه و مثل بچه ها برای شوهرم چشم غره میره حتی برادر شوهرم که خودش واقعا یک ادم بی مسوولیت و بی هدفی هست سر شوهرم داد میزنه و میگه تو بلد نیستی زندگیت رو اداره کنی. و خودم چند بار شنیدم که به شوهرم میگه زن ذلیل.

    در مورد جلوه نکردن به شکل زن مستقل و عاقله باید بگم این کاملا درست هست و من برای افزایش اعتماد به نفس شوهرم از خیلی چیزها گذشتم . ماشینم رو فروختم. از شغلم استعفا دادم. هر چی پس انداز داشتم با شوهرم رفتیم شراکتی یک زمین خریدیم البته سند به اسم هر دومون هست ولی دیگه شوهرم مطمین هست که من هیچ پولی ندارم . راستش همه اینها خیلی سخت بود من از 22 سالگی کاملا مستقل بودم ولی بخاطر حفظ زندگیم از خیلی چیزها گذشتم و هنوز هم ادامه داره.
    الان شوهرم کمی ارامتر شده و با اعتماد به نفس بیشتری عمل میکنه و دیگه با پول دادن به خانواده اش باج نمیده.

    منطق خانواده همسرم این طور هست که عروس یعنی دشمن ما و همسرم باید درعوض این فداکاری خانواده که دشمن به این بزرگی رو تحمل میکنند باید بهشون کمک مالی کنه و به من رو نده زیادی بامن گرم نگیره مواظب باشه که من خواسته ایده و نظری نداشته باشم .و مواظب باشه صدام درنیادو اگر اعتراض کردم یک راه حل هست اون هم میگن مگه مرد نیستی برو بزن تو دهنش.

    من برای کنترل فحاشی و توهینهای مداوم شوهرم یک کاری کردم که فکر میکنم داره جواب میده .
    از حدود شش ماه پیش شروع کردم به جواب دادن به فحشها مثلا میگفتم خودتی و خیلی اوضاع خراب شد و شدت دعوا و فحش بیشتر شد و تاثیر منفی داشت فکر کردم دیدم چون من یک ادم فحاش نیستم و شوهرم میدونه من در جوابش میگم تاثیر نداره پس تصمیم گرفتم واقعا یک کس دیگه بشم نه اینکه نقشش رو بازی کنم . و این کار رو کردم و شدم عین شوهرم حتی بدتر از اون و اصلا خودم فحش دادن رو شروع میکردم و حتی وقتی دعوایی نبود و موقع رانندگی به مردم تو خیابون و راننده های دیگه فحش میدادم . خیلی سخت بود ولی انجام دادم و شوهرم خیلی تعجب میکرد و گیج شده بود اولش مقابله کرد چند ماهی مثل دیوونه ها به هم فحش میدادیم یک بار وسط دعوا وقتی شدید داشتم فحش میدادم اومد بغلم کرد و لبهاش رو گذاشت رو لبهام و گفت بسه دیگه. یعنی چی اخه تو میگی من میگم که چی بشه. از اون روز به یک باره فحش دادن رو قطع کردم و شدم همون ادم قبلی البته نه کم کم یک دفعه یعنی تغییر شدید و برگشت فوری این موضوع مال یک ماه پیش هست . تو این یک ماه شوهرم فحش شدید نداشته و توهین و تحقیر و دهن کجا اصلا نداره فقط یکی دو بار که کمی عصبانی بوده رفته اتاق دیگه و شنیدم که داره با خودش فحش میده و من فقط بی توجهی کردم . نمیدونم کارم درست بوده یا نه ولی خیلی امیدوارم تاثیری کوچک حتی داشته باشه چون واقعا خیلی سخت بود که ادمی بشم که ازش متنفرم حتی شد روزهایی که خیلی از خودم بدم اومد و این تاپیک رو همون زمانها شروع کردم اون وقت که از خودم متنفر بودم و از شوهرم .

    خیلی دوست دارم نظرتون رو در این مورد بدونم . ایا این کار من واقعا تاثیر داشته و یا رفتار اروم شوهرم موقتی هست؟

    موضوع فحش برای من خیلی مهمه اصلا دوست ندارم در اینده بچه ام مثل شوهرم باشه

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط negad نمایش پست ها
    سلام به نظر من شما بزرگترين اشتباهي كه ميكني نداشتن ارتباط با خانواده شوهرت وقتي تو با اونا در ارتباط نباشي يعني دو دستي شوهرت تقديم كردي به اونا تا هر جور ميخوان پر شون كنن من خودم وشكل شما رو دارم شوهر منم خيلي متاثر خانوادش هست ولي در چند مورد بگو مگويي كه با خانوادش داشتم باعث شده حرفاي اونا در مورد من زيادتر بشه و تاثيرش هم بيشتر در نتيجه زندگيمون جهنم شده تو زندگي برادرم هم تجربه كردم برادرم يه مردي كه به زنش خيلي ارزش ميده و واقعا نازش ميكشه تا اينكه سر يه موضوعي خانواده گي با مادر من حرفش ميشه و ديگه نمياد خونه مامانم در عوض همون مردي كه بي زنش ابم ميخورد هر روز ناهار شام ميومد خونه مادرم شبا ساعت يك شب ميرفت خونشون تا اينكه زنش فهميد اين راه حل نيست و باز ارتباطش شروع كرد الاو شما هم اول كاري كه ميكني به نظر من ارتباطت درست ميكني تا حرف حديث در باره شما كم تر بشه چون مشكلي نباشه حرفي هم نيست ولي رابطه ات تو يه چهارچوب بزار بعدشم جوري بايد برخورد كني كه انگار موضلي به نام خانواده شوهر نداري تا شوهرت اين همه حساس نباشه و اينطور فكر كنه زنم كوتاه اومده خانوادم دست بردار نيست بزار اونا بد ديده بشن من شخصا زياد در مورد خانواده شوهرم صحبت نميكنم در حالي كه خيلي از دستشون ناراحتم ولي اينم خوب ميدونم اونا در مورد من با شوهرم خيلي حرف ميزنن ولي باور كن به مرور زمان وقتي ديد من با خانوادش كاري ندارم حرفاي اونا تو گوشش مثل وز وز مگس شد چون ديگه نديدم سر حرفاشون حي دعوا بندازه البته قبلا خيلي متاثر بود
    شما نبايد با پاك كردن صورت مسئله فكر كني مشكلت حل شد حل نميشه شما با قطع ارتباط به نظر من البته صورت مشكلت پاك كردي و دو دستي شوهرت تقديم به اونا كردي اونا پدر مادرن همونطوري كه خودت ميگي محبت از سمت خانوادت بيشتر احساس ميكني تا شوهرت شوهرتم دقيقا تو اين موقعيت گير كرده شوهرتم دوست داشت زنش هرچند خانوادش بدترين ادما هم باشن به خاطر اون بهشون احترام بزاره حداقل در حد. يه سلام احوالپرسي الان اونم ناراحت شايدم خجالت ميكشه چون مطمئن باش تو الان عروس خوبه نيستي كه حرفاي خوب پشت سرت بزنن سعي كن به خاطر شوهرت اونجوري كه هستن قبولشون كن چون اونا خانوادشن عضو پاك نشدني و ابدي.
    اينكه ميگي تو پارك زنگ زدن كه چرا نرفتي سر كار يا اون اعصبي شده اينا تاثير حرفاي مادر شوهر نيست اصلا اينا همون شرايطي هستن كه شوهرت اعذاب ميكشه از طرف خانوادش و شايد به خاطر دخالتهاشون شايد اون لحظه تو دلش ميگه بابا با زنم رفتم بيرون اصلا به شما چه چرا نرفتم سر كار ولي چون مادر نميتونه بهش بگه اونجوري بروز ميده شما بايد اون موقع خيلي عادي برخورد كني
    من شما خودمم ميگم چون خودمم اونجوريم از ريزترين مسائل تا بزرگترين انقدر حساسيت نشون ميديم تا از كاه كوه ميسازيم.
    موفق باشي
    سلام
    من بانظر شما زیاد موافق نیستم . چون عدم رفت و امد برای من خیلی خوب بوده. و من کسی نیستم که سر تصاحب شوهرم با خانوادش رقابت کنم . من معتقدم که هر فرزندی متعلق به پدر و مادرش هست و هر همسری متعلق به همسرش. یعنی میخوام بگم هرکسی هم باید فرزند باشه و هم همسر و این دو در تقابل نیستند. یعنی چی که اگر رفت و امد نکنی همسرت رو دو دستی تقدیمشون میکنی؟ مگر من همسرم رو از شون گرفتم که بخوام برش گردونم؟
    من هیچ وقت همچین چیزی رو به خودم نسبت ندادم و نمیدم و حتی خودم بارها و بارها به همسرم سفارش میکنم که بره به دیدن خانواده اش و بهشون رسیدگی کنه خصوصا بهنگام بیماری. حتی الان که همسرم رو فامیلشون تنها برای افطاری دعوت میکنند و چون من با خانواده شون رفت و امد ندارم بخاطر مادرشوهرم فامیل من رو دعوت نمیکنند و شوهرم میگه نمیره ولی من اصرار میکنم که باید بری و از این فرصتها برای دیدن فامیل استفاده کنی و شوهرم تنهایی میره و و خدارو شکرمشکلی پیش نیومده و من خیلی خوشحالم که همسرم با فامیلشون ارتباط داره و بخاطر من روابط فامیلیش قطع نشده.

  9. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سلام
    من بانظر شما زیاد موافق نیستم . چون عدم رفت و امد برای من خیلی خوب بوده. و من کسی نیستم که سر تصاحب شوهرم با خانوادش رقابت کنم . من معتقدم که هر فرزندی متعلق به پدر و مادرش هست و هر همسری متعلق به همسرش. یعنی میخوام بگم هرکسی هم باید فرزند باشه و هم همسر و این دو در تقابل نیستند. یعنی چی که اگر رفت و امد نکنی همسرت رو دو دستی تقدیمشون میکنی؟ مگر من همسرم رو از شون گرفتم که بخوام برش گردونم؟
    من هیچ وقت همچین چیزی رو به خودم نسبت ندادم و نمیدم و حتی خودم بارها و بارها به همسرم سفارش میکنم که بره به دیدن خانواده اش و بهشون رسیدگی کنه خصوصا بهنگام بیماری. حتی الان که همسرم رو فامیلشون تنها برای افطاری دعوت میکنند و چون من با خانواده شون رفت و امد ندارم بخاطر مادرشوهرم فامیل من رو دعوت نمیکنند و شوهرم میگه نمیره ولی من اصرار میکنم که باید بری و از این فرصتها برای دیدن فامیل استفاده کنی و شوهرم تنهایی میره و و خدارو شکرمشکلی پیش نیومده و من خیلی خوشحالم که همسرم با فامیلشون ارتباط داره و بخاطر من روابط فامیلیش قطع نشده.
    سلام

    با بخشی از صحبتهاتون موافقم ... که هر کس همزمان هم فرزند خانواده ی پدریش هست و هم همسر و این دو منافاتی با هم نداره.

    اما این که قطع ارتباط کردید ... با توضیحی که دادید و اوضاع خانواده همسرتون اونقدرها هم بد نیست

    (می شه باهاشون کنار اومد و اگر شما نمی تونید یه اشکالی در شما هست که باید رفعش کنی. هر آدمی نواقصی داره، هر خانواده ای فرهنگی و کم و کاستی هایی داره ... آدم سالم در حد رفت و آمد باید بتونه باهاشون کنار بیاد)

    شما باید بتونی روی خودت کار کنی که رفت و آمد مناسب و متعادلی با خانواده ی همسرت داشته باشی.
    همونطور که ایشون پسرشون هست و باید باهاشون رفت و آمد داشته باشه، شما عروسشون هستی و فرزندتون هم نوه شون ... رفت و آمد نکردن شما با اون خانواده کاملا غلطه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 14 خرداد 96), maadar (سه شنبه 16 خرداد 96)

  11. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    نوشته فرسته مهربان و بانو شیدا را با دقت بخوانید( صفحه قبل یادتون رفت واسه نظر بانو فرشته مهربان لایک و تشکر برنید)
    قرار نیست زندگی همیسه اونطور که ما دوست داریم پیش بره و همه چیز باب میل مان باشد رابطه خانواده طرف مقابل در زندگی مشترک هم اینطوریه خودم من مرد هستم و متاهل حداقل توی زندگی خودم و بسیاری از اطرافیان مشاهده کردم چقدر تاثیر مثبت داره ارتباط با خانواده همسر مخصوصا از طرف خانوم ها قرار نیست هرجا میریم خوش بگذره بعضی وقتها بهتره مثل مغازه دارها بشینیم حساب کنیم نفع و ضرر کاری که انجام میدیم چقدره

    - - - Updated - - -

    شما بهتره روی داشته هات بیشتر حساب باز کنی تا ایشالله دنیا اومدن فرزند در اینده تا اینجاش خوب بودی میخوای بهتر بشی خوب پس اولویت فقط بزار روی رابطه خودتو شوهرت بقیه درجات پایینتر ناراحتی و لجبازی شوهرت یک واکنش معمولی و دفاعی در برابر رفتارهای شماست در مورد خانوادش میخوای شوهرت از نظر مالی اخلاقی شخصیتی بهتر بشه رفتارش با شما بهتر و عاشقانه تر بشه کلیدش توی خانوادشه اینم بپون مادرش هرچی باشه ماپرشه و اونم خانوادشه قرار به منت کشی هم نیست از همین ماه رمضان شروع کن برو مهمانی فامیل عزت و احترامت پبش شوهرت چند برابر میشه کم کم رابطه را شروع کن که منت کشی هم حساب نشه لعپشم فقط یک نصف روزه اونموقع هم نه چیزی ببین نه بشنو فقژ فکر کن بک وظیفه شغلیه برای بهتر شدن موقعیتت توی اداره اینجوری لهش نگاه کن


    روی رفتارها و سیاست های زنانه خودت کار کن ضعف داری توی این مورد توی سایت مقاله داره.تشکر چ لایک یادت نره دستم شکست با گوشی تایپ کردم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maadar (سه شنبه 16 خرداد 96), نیلوفر:-) (سه شنبه 16 خرداد 96), محیا ناز (یکشنبه 14 خرداد 96)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    khalagezy ميشه به عنوان يه مرد به تايپيك آخر من سر بزني و نظرت بگي اسمش اينكه چه جوري از شوهرم پول بگيرم

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو
    نوشته فرسته مهربان و بانو شیدا را با دقت بخوانید( صفحه قبل یادتون رفت واسه نظر بانو فرشته مهربان لایک و تشکر برنید)
    قرار نیست زندگی همیسه اونطور که ما دوست داریم پیش بره و همه چیز باب میل مان باشد رابطه خانواده طرف مقابل در زندگی مشترک هم اینطوریه خودم من مرد هستم و متاهل حداقل توی زندگی خودم و بسیاری از اطرافیان مشاهده کردم چقدر تاثیر مثبت داره ارتباط با خانواده همسر مخصوصا از طرف خانوم ها قرار نیست هرجا میریم خوش بگذره بعضی وقتها بهتره مثل مغازه دارها بشینیم حساب کنیم نفع و ضرر کاری که انجام میدیم چقدره

    - - - Updated - - -

    شما بهتره روی داشته هات بیشتر حساب باز کنی تا ایشالله دنیا اومدن فرزند در اینده تا اینجاش خوب بودی میخوای بهتر بشی خوب پس اولویت فقط بزار روی رابطه خودتو شوهرت بقیه درجات پایینتر ناراحتی و لجبازی شوهرت یک واکنش معمولی و دفاعی در برابر رفتارهای شماست در مورد خانوادش میخوای شوهرت از نظر مالی اخلاقی شخصیتی بهتر بشه رفتارش با شما بهتر و عاشقانه تر بشه کلیدش توی خانوادشه اینم بپون مادرش هرچی باشه ماپرشه و اونم خانوادشه قرار به منت کشی هم نیست از همین ماه رمضان شروع کن برو مهمانی فامیل عزت و احترامت پبش شوهرت چند برابر میشه کم کم رابطه را شروع کن که منت کشی هم حساب نشه لعپشم فقط یک نصف روزه اونموقع هم نه چیزی ببین نه بشنو فقژ فکر کن بک وظیفه شغلیه برای بهتر شدن موقعیتت توی اداره اینجوری لهش نگاه کن


    روی رفتارها و سیاست های زنانه خودت کار کن ضعف داری توی این مورد توی سایت مقاله داره.تشکر چ لایک یادت نره دستم شکست با گوشی تایپ کردم

    سلام
    پست هایی رو که پاسخ داده بودم یادم رفته بود تشکر کنم. ممنون که یاداوری کردید.

    در مورد اینکه مثل مغازه دارها بشینم حساب کتاب کنم حق با شماست و من هم دقیقا همین کار رو کردم . چون رفت و امد مشکلات فراوانی بوجود می اورد و در حقیقت میتونم بگم اگر 80 درضد اسیب و ضرر مستقیم داشت 20 درصد شاید هم خیلی کمتر سود غیرمستقیم داشت اون هم فقط حفظ ظاهر در مقابل فامیل و یک همچین مواردی بود و چون اسیب خیلی زیاد بود و درمقابل سود خیلی ناچیز و تقریبا به درد نخور بود رابطه رو قطع کردم . برای من خیلی خوب شده و خیلی ارامشم زیاد شده برای شوهرم هم 50 درصد ارامشش بیشتر شده ولی اون هنوز هم خیلی درگیر هست طوری که بعضی روزها واقعا اعصابش خیلی ضعیف میشه مثلا همین چند رروز پیش رفتیم پیکنیک و سینما و خیلی از نظر روحی خوب بود.فرداش رفت کار و تا بعد از ظهر اصلا همدیگر رو ندیدیم و حتی تلفنی هم صحبت نکردیم وقتی برگشت رنگش مثل گچ بود و سردرد شدید و فشار خون بالا داشت و تا دو روز اعصابش خورد بود درها و کشوهارو میکوبید . شب رو اصلا نتونست بخوابه و همش با خودش غر میزد. و به من میگفت هر چی میکشم از دست تو هست. ولی دلیل ناراحتی اش رو نگفت . تا اینکه این تعطیلی رو بردمش یک مسافرت یک روزه و گوشیش رو خاموش کردم و دم نوش های ارامبخش دادم تا حالش خوب شد.

  15. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    میشود خواهش کنم یک نفر کمک کنه

    چطور میتونم تاپیک و یا پستی رو حذف کنم؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.