به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    فکور عزیز و نیکیا جون ممنونم از اینکه به مشکلم توجه کردید ممنونم و خادا رو شکر که هستید واقعا بعضی مواقع که اطلاعات آدم در بعضی زمینه کمه سر درگم میشه . بازم از همگی ممنونم که تنهام نمیزارید
    فکور جان دیروز که با شوهرم صحبت کردیم قرار شد وقتی ایشون عصبانی میشه و جر وبحث میکنه من سکوت کنم و باهاش اصلا بحث نکنم در عوض اونم به دیگر خواسته های من توجه کنه دیروز می گفت اگه تو سکوت کنی اینکار رو میکنم اون کار رو میکنم و کلی وعده داد ( البته در اکثر مواقع من سکوت میکنم مگر اینکه شوهرم منو کاملا به آستانه تحملم برسونه مخصوصا این چند ماه اخیر) می خوام یک ماه هم این خواسته شوهرم رو مطلق اجرا کنم تا ببینم اونم قدمی برای بهبودی زندگیمون برمیداره و بعد یک ماه تصمیم قطعی رو بگیرم
    باسلام دوباره
    نشاط زندگی عزیز من به شما توصیه طلاق نکردم ها
    مسلما طلاق هم عواقب دردناکی داره هم برای خودت و هم برای دخترت ولی به هر حال باید خودت سبک سنگین کنی ببینی کدوم مسیر برای شما با آرامش بیشتری توام هست
    تصمیم اصلی به عهده شماست
    ولی با توجه به تاپیکهات می تونم نظر بدم که صرفا با سکوت شما مسائل زندگی شما حل نمیشه
    الان که شوهر شما شرمنده است و عذرخواهی کرده و به هرحال حسی داره که میشه ازش درخواستی داشت ازش بخواه که بیاد برید پیش یه مشاور
    بهش بگو میخوام اشکالات کار خودمو پیدا کنم و با مشورت با یه نفر سوم که رابطه فامیلی باهام نداشته باشه دیدگاهمو ارتقا بدم بگو شاید راهکارهایی برای هردو ما داشته باشه که باعث بشه این جنگ اعصابها کمتر بشه

    وقتی میاد منت می کشه حداقل یه آوانسی بگیر بعد ببخشش

    ولی مواردی که در پست قبلی بهت گفتم رو هم یادت باشه هی از حق و حقوقت جلوش حرف نزن اگر تصمیم خاصی گرفتی با سکوت و سیاست کارتو انجام بده
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  2. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    نشاط زندگی (سه شنبه 15 فروردین 96), Ye_Doost (سه شنبه 15 فروردین 96), داود.ت (دوشنبه 14 فروردین 96)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نمی دونم دفعه سوم هست که مینویسم یا چهارم اما می دونم دفعه آخر هست و اگه باز ارسال نشه با بپره دیگه نمی نویسم(خسته شدم واقعا)

    همینطور که قبلا گفتم تمرکز را از روی شوهرت بردار و روی رفتار خودت متمرکز باش
    دنبال اصلاح شوهرت نباش دنبال عوض کردنش نباش رو اصلاح خودت تمرکز کن
    من از گفته های خودت استنباط کردم که دنبال آتو گرفتنی دنبال سازش نیستی نمی خوای گرم زندگی کنی یه حالتی داری که انگار بگرد تا بگردیم یا مثل مسابقه طناب کشی تو بکش /اون بکش

    زندگی این نیست که شما پیش گرفتی مهربانی و عشق و محبت هست باید باهاش مهربان باشی وقتی باهاش حرف میزنی عاشقانه و مهربان تو چشماش نگاه کن بهش لبخند بزن و خیل وقت ها بهش جواب بله بدی و قبولش کنی حرفاش را بپذیری وقتی نه میگه و مخالفت میکنه دیگه اصلا ادامه نده و بگو باشه مطمئن باش معجزه میکنه

    شوهرت نمی خواد شلوار 20 تومنی بخره شما بگو "باشه/ چشم" و بیا بیرون اصلا هم لازم نیست عصبانی بشی و ناراحتی ات را نشان بدی فقط نشون بده که حرفش را پذیرفتی کل کل و بگو مگو لازم نیست شان خودت پایین میاد .
    مردا اینقدر دوست دارن یه چیزی بگن و همسرشون بگه هر چی آقامون بگه اینقدر ذوق می کننند بهت پیشنهاد میکنم حتما امتحان کنی

    شما نباید اینطور چشم تو چشم روبروش وایسادی که مبادا یه وقت ازت امتیاز بگیره این رفتارهای فمنیستی را بزار کنار

    شوهرت محبت شما را دریافت نمیکنه نه در رفتار شما و نه در کلام و صورت ظاهری

    جوراب های شوهرت یادت میاد؟ واقعا چرا به فکرش نبودی ؟ چرا قبل از اینکه ازت بخواد براش آماده نکردی؟ چرا ماشین را روشن نکرده بودی؟
    به نظر من در ان لحضه می تونستی بگی" ببخشد یادم رفته بود " الان آماده میکنم" ولی شوهرت خودت رفت و آمادهشون کرد و شما هنوز طلبکار که مگه من باید این کار را بکنم؟!

    اکثر آقایان دوست ندارن همسرشان با بقیه مردا گرم بگیره شما به این خواسته شوهرت جواب دادی ؟ که توقع دااری اون به خواسته های شما جواب بده . می دونی چقدر سوهان روحش بودی با این کارت؟ میدونی اگه مردی زنش را دوست نداشته باشه اصلا رو این مسئله حساس نیست
    با مرد همسایه یه سلام روز بخیر و سریع رد شو نه اینکه وایسی احوال پرسی و در نهایت احوال خانمش را هم بگیری
    و بعد هم از طلبکار شوهرت "تو چرا با فلان زن مغازه دار حرف زدی؟"

    در مورد تنهایی آمدنت از خونه پدر شوهر هم تو تاپیک خودش گفتم

    نشاط زندگی عزیز من واقعا تا حالا ندیدم زنی که به خاطر 45 تومن با شوهرش کل کل کنه
    چرا این کار را میکنی ؟ مگه چقدر ارزش داره؟ یکسالش مگه چه قدر میشه؟ به 600 هم نمیرسه حالا دو تا انگشتربا این پول گرفتی آیا ارزش داره که اینطور خودت را اذیت کنی؟

    من اصلا نمی خوام تو را محکوم کنم و یا خوای نکرده ناراحتت کنم چون پرسیده بودی توپ خوبه چیه دارم بهت میگم چون احساس کردم دنبال تغییری و میخوای زندگی کنی و این زندگی را بسازی فکر کردم این حرفان می تونه کمکت کنه

    خیلی خوبه که تصمیم داری موقعی که شوهرت عصبانی هست ساکت باشی این بهترین کار هست
    خیلی وقت ها هم وقتی ازت عصبانی هست فقط بایه "ببخشید" مشکل حل میشه و لازم نیست دیگه توضیحی بدی که من مقصر نبودم و...


    امیدوارم موفق باشی و زندگی شادی پیش رو داشته باشی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ! این خانم میگن کل ماه شوهر من یک قران به من پول نمیده و کل پولی که میده همون 45 تومن یارانه هست اونم گاهی میده گاهی نمیده! شان یعنی چه؟ زندگی بدون پول مگه مقدوره؟ مگه این خانم و فرزندش انسان نیستند؟ مگر میشه بدون یک قران پول در کل ماه زندگی کرد؟ با یک انسان بیمار مگه میشه با بله قربان چشم قربان گفتن چشم بر روی احتیاجات روزمره زندگی بست؟ نه بهشون پول میدن نه اجازه میدن کار کنن! دوستانی که مرتب نشاط زندگی رو محکوم میکنن آیا خودشون رو جای ایشون گذاشتن که اختیار نداشته باشن حتی یک شکلات برای بچشون بخرن؟ اختیار نداشته باشن از در خونه برن بیرون... مگه ایشون بچه نابالغ هستن؟ شان انسانی در اینه که بدون پول زندانی بشن تو خونه و بگن چشم هر چی شما بگید؟ برای گرفتن یکم پول هزار تا نقشه بکشن و رل بازی کنن؟
    نشاط زندگی عزیز من نظری ندارم فقط میخواستم همدردی کنم و بگم خدا صبرتون بده و بهترین راه رو جلوی پای شما و فرزندتون بگذاره، اینهمه خانم طلاق میگیرن چطور زندگی میکنن؟ شاید شما مدتی هست اجازه معاشرت با انسانها رو نداشتید و از جامعه خبر ندارید، طرز فکرها خیلی عوض شده، با خوب و بدش کاری ندارم ولی طلاق دیگه مثل قبل تابو نیست و کسی نگاه منفی به یک خانم مطلفه متشخص نداره. این چیزی که شما الان دارید اسمش زندگی نیست... میشه گفت تلاش برای زنده مونده، امیدوارم قدرت تصمیم گیری رو پیدا کنید و خودتون و فرزند عزیزتون رو ازین وضع نجات بدید، فقط نترسید.
    ویرایش توسط niloofarjan : سه شنبه 15 فروردین 96 در ساعت 13:04

  5. 5 کاربر از پست مفید niloofarjan تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 15 فروردین 96), نشاط زندگی (سه شنبه 15 فروردین 96), میس بیوتی (یکشنبه 20 فروردین 96), مه و خورشيد 75 (چهارشنبه 16 فروردین 96), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 16 فروردین 96)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    بازم از همه شما عزیزان خیلی ممنونم

    نازنین جون من سعی در رفع حتی کوچکترین اشتباهات خودم هستم تا بعدا بخاطر اینکه برای حفظ زندگیم نجنگیدم عذاب وجدان نداشته باشم ولی به قول نیلوفر جون بعضی چیزها دست خود آدم نیست مثلا همین پول ناچیز چهل و پنج هزار که تمام پول من برای خرید وسایل شخصی یک ماهه هست. نازنبن اگه در این مورد با همسرم بحث نکنم و پولم رو نخوام چطور می تونم احتیاجات ضروریم رو تهیه کنم احتیاجاتی که برای یک خانم واقعا ضروریه . شما در مورد سلام و احوال پرسی در مورد مرد همسایه حق دارید و من اگه بدونم با سلام ندادن زندگیم بهتر میشه اصلا همون سلام خشک وخالی رو هم نمیدم ولی اگه خاطرتون باشه من با شوهرم یه جایی رفته بودیم و شوهرم دوباره جنجال به پا کرد که به فلان مرد اونجا نگاه کردی شروع به تهت و توهین کرد در حالیکه واقعا نمیدونم در مورد کدوم مرد حرف میزد . هرچند توی این یکماه سعی میکنم در این مورد هم نهایت مراعات رو بکنم

  7. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    چند بار متذکر شدم که تمرکز را از شوهرت بردار و رو خودت و رفتارات تمرکز کن اما شما دقیقا همان پاسخ های تکراری را در جواب کامنت های من میگذارید (شوهرم ال و بل .... همش همین را می نویسی)

    تو تاپیک هایی که گذاشتی یه چرخی بزن متوجه خواهی شد خیلی را می تونستی کنترل و مدیرت کنی که کار به ناراحتی و دلخوریت نرسه همین دادگاه رفتن را ببین چیکار کردی!! بعد هم توجیه می کنی ترسیده بودم!!!!!!

    متاسفم که وقتم را برای پاسخ به شما هدر دادم (اب در هاون کوفتن) شما مرتب موضع گرفتی و خیلی بد و تند برام جواب نوشتی و تنها از کامنت هایی تشکر کردی که تو را تشویق به طلاق کردن و ازت حمایت کردن
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  8. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نازنین خانم ما که اینجا نیومدیم باهم جر و بحث کنیم یعنی چی متاسفید وقتتون رو برای من هدر کردید . شما یکسری اشتباهات منو یاد آوری کردید و منم توی تاپیکام نوشتم که حتی به کوچکترین اشتباهاتم توجه میکنم اعم از سکوت کردن در جر و بحث هامون و ... ولی در مورد بعضی مشکلات فقط حرف خودتون رو میزنید و راه کار نشون نمیدید مسلما هیچ کس از طلاق خوشش نمیاد . شما فقط میگید مدیریت کن . شان خودت رو به خاطر چهل و پنج هزار پایین نیار و ... نازنین جان من احتیاجات ضروریم رو با چی مدیریت کنم خوب اینجا هم یه راه کاری بگید دیگه !!

  9. #27
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نشاط زندگی عزیز،

    1- من حرفم را تکرار می کنم که همسرت بیماره و تا وقتی مشکلش تا این حد جدی هست، قربونت بشم، فدات بشم دردی را از ایشون دوا نمی کنه.

    2- این را هم قبول دارم که وقتی در شرایط سختی قرار می گیری اینقدر به روح و روانت فشار می آد و آسیب می بینی که کارهای عادی را هم نمی تونی انجام بدی.
    فشارهایی که همسرت داره بهت می آره باعث شده رشته ی کار از دستت در بره. برای همین گاهی بعضی کاربرها، یا خودم، بهت می گیم چرا فلان کردی و ... چون به نظر ما خیلی کار ساده ای هست ... اما شما توی اون فشار نتونستی درست عمل کنی. شاید ما هم جای شما بودیم بدتر عمل می کردیم. مغرضانه نبین حرفهامون را.

    3- چرا با این همه اختلاف سن با این آقا ازدواج کردی؟ چه چیزیش برای شما که ( اگه درست یادم باشه) تک دختر و شاغل و مستقل و شاد و سلامت و ... بودی مثبت بود که باعث شد در سنی که خیلی هم تحت فشار کم شدن خواستگار نبودی به ایشون بله بگی؟ این شدت خساست و بدبینی تو نامزدی هم مشخصه ... تو زندگی هم مشخصه. چرا با این شرایط بچه دار شدی؟ دلیلی داره که بعد این همه ماجرا یادتون افتاده که نمی شه. این شدت خساست اول زندگیتون باید شما را به مرز تصمیم برای طلاق می رسوند. چرا اینقد دیر به فکر افتادین؟

    آدمی که اول زندگی به نوعروسش می گه برو تو اون اتاق بخواب، من یه عمر تنها خوابیدم مزاحم من می شی .....
    دوران عقد نفهمیدی یه مشکلی هست؟ تو خونه ی خودت و بعد ازدواج هم فکر نکردی آخه این یعنی چی؟
    هیشکی به شما نگفت این آدم بیماره که اینقدر از همه چیز می ترسه و می گریزه؟
    اصلا فکر نکردی چرا تو 40 سالگی یادش افتاده ازدواج کنه؟

    هر بار ایشون شما را به اتاقش می خونه و بعد رفع نیازش می گه پاشو برو ... خورد نمی شی؟ چیزی ازت مونده اصلا ؟
    نمی دونم ... شایدم اشتباه می کنم. شاید هر کدوم ما بودیم بعد مدتی عادت می کردیم ... آدمها به هر شرایطی انگار عادت می کنن.

    4- مثالهایی که می زنی، به قول نازنین، مواردی هست که من اگر جای شما بودم کنترلش می کردم و نمی ذاشتم به این مرحله برسه.
    نه چون مقصری ... بلکه چون با یه بیمار طرفی و می خوای بمونی و قصد طلاق نداری.
    اگه شوهر شما فقط یه جوراب داره و اینقدم اوضاع روحیش خرابه، من بودم قبل داد و بیداد جورابش را توی دسشویی می شستم می دادم بهش که موضوع تموم بشه. اعصابم نمی کشید این همه دعوا کنم و کار برسه به تاپیک جدید و موضوع طلاق و ...

    حالا که موندی و قصد طلاق نداری، کل کل کردنت بیخوده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    امروز صبح شوهرم بهم گفت من یک عمر پدرم هرچی گفته مامانم سکوت کرده و از وقتی چشمم رو باز کردم همچین زنی رو توی خونمون دیدم . باید زن خودم هم اینطوری باشه منم گفتم اخلاق من مثل مامون تو نیست من دوست ندارم مورد ظلم قرار بگیرم و از حقم دفاع میکنم

    من در این موقعیت هیییییییچی نمی گفتم. آخه چی بگم به این آدم؟
    راستش حرف شما فقط دعوا درست کن بوده، واقعیت که نداره. من دوست ندارم مورد ظلم قرار بگیرم؟ از حقم دفاع می کنم؟
    این همه سال جنگیدی نتیجه اش چی شده؟ چیزی درست شده؟ با گفتن این جمله تحریکش هم کردی ...

    اگه شوهرتون نفقه نمی ده و مناسب شرایط شما و درآمد خودش خرج نمی کنه، شاید بتونید با صحبت با وکیل حقتون را ازش بگیرید.
    به هر حال مدارک مخارج و نفقه مشخصه. اگه برداشت از حسابش رقم ناچیزی باشه توی دادگاه مشخصه که شما زندگی خوبی ندارید و خوراک پوشاکتون تامین نمی شه با این پول.


    ولی آیا حتی با نگرفتن مهریه و نفقه و ... این زندگی ارزش موندن داره؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 16 فروردین 96 در ساعت 17:01

  10. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نیلوفر. (پنجشنبه 17 فروردین 96), ستاره زیبا (دوشنبه 28 فروردین 96)

  11. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    شیدا جونم بازم ممنونم بابت پاسختون

    شیدا جون باور کن هر چی فکر کردم به شماره 3 تاپیکت پاسخ بدم دیدم پاسخم خیلی غیر منطقی خواهد بود . چون توی انتحابم فقط خودم نقش داشتم اون موقع اصلا اختلاف سنی برام مهم نبود خانوادم خیلی تاکید می کردند که فاصله سنی تون زیاده ولی من می گفتم چه بهتر اینجوری قدر خانمش رو بیشتر میدونه یا مثلا در مورد حجابم گیر واقعا الکی میداد می گفتم خوب دوستم داره اینجوری بهم توجه می کنه .دلیل دیر ازدواج کردنش رو هم ازش که پرسیدم گفت به مامانم خیلی وابسته بودم نمی تونستم ازش جدا بشم تا اینکه مامانم فوت کرد و من تصمیم به ازدواج گرفتم به خاطر همین وابستگی به مادرمون خواهرم هم ازدواج نکرده هنوز سالگرد فوت مادرش نشده بود که با من ازدواج کرد و بزرگترین حماقتم بچه دار شدنم بود با مشاور تلفنی که صحبت می کردم همیشه در مورد بچه دار نشدنم تاکید میکرد ولی ...
    در مورد جدا کردن اتاقش هر بار که ازم می خواد برم اتاقش با هم در این مورد جر و بحث میکنیم و واقعا غرورم میشکنه و همیشه میگه چیکار کنم یه آدمی که 38 سال واسه خ دش اتاق داشته تنها خوابیده و اینجوری عادت کرده چطور می تونه با یکی دیگه بخوابه . و وقتی قبول نمیکنم برم اتاقش اولش ازم تعریف و تمجید میکنه و میگه تو بهترین دختر دنیایی که مال من شدی و ... و وقتی میگم نمیام یا باید همیشه توی یک اتاق باشیم یا هیچ وقت شروع میکنه به داد و بیداد که منم میرم یه زن صیغه ای پیدا میکنم پول هم که دارم و هزار تا حرف کثیف دیگه

  12. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 24 فروردین 96)

  13. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    با سلام

    خواهش می کنم دقیق بخوانید و عمل کنید چرا که بند بند هر حرفی که می زنم به سند یک تجربه هست.

    1- رسیدن به خودتون . قوی شدن و مقابله با همه ترس هاتون . اینکه هیچ تهدیدی شما رو نترسونه . برای این کار یه مهلت شش ماهه به خودتون بدهید زیر نظر یک مشاور.

    2- همسر شما بسیار زیبا وکامل خودش را برای شما توصیف کرده، کودک 37 ساله ای که تا زمانی که مادرش بود برای ایشان کودکی (لجبازی ، قهر ، تهدید ، جلب توجه و جلب نوازش با تهدید هایی مثل خودکشی ، سیگار کشیدن و امثالهم )می کرد بعد از ایشان این کودک آنقدر کم تخمل بوده که نتوانسته تا سالگرد والد اول صبر کند و با ازدواج با شما برای والدشان جایگزین انتخاب کرده اند. رفتار های شما با ایشان ادامه رفتارهای مادرشان بوده و لذا لازم است یاد بگیرید رفتار بالغ گونه در مقابل چنین کودکی نه همچون والد . این هم لازمه اش باز زیر نظر یک مشاوره و متخصص بودن است و با تمرین و مطالعه مقدور است.

    (می تونید یک تاپیک باز کنید تحت عنوان رفتارهای کودکانه همسرم و عکس العمل بالغ گونه درست) که البته این باید به موازات رفتن شما پیش یک مشاوره باشد.

    3- بعد از گذراندن دو مرحله قبلی با همسرتان صحبت کنید که لازم است ایشان به مشاوره مراجعه کنند و در اگر موافقت نکردند به ایشان بگویید اگر ناچار شوم واسطه ای از فامیل را باخبر خواهید کرد و از ایشون کمک خواهید گرفت .

    تا دادگاه رفتن و روال قانونی خیلی راه نرفته هنوز هست که نرفتید.

    مشکل اصلی رفتار های همسرتان هست اما متاسفانه شما با عکس العمل های والد گونه و بعضا کودکانه و پرخاشگرانه و ترس ها و سکوت ها و انفعال تان نه تنها کمکی به رفع مشکل زندگی تان نکردید بلکه اشتباهات همسرتون را تقویت کردید.

    به شما این بشارت رو بدهم از آنجایی که زمان های آرامشی هم در زندگی تان هست و همسرتون هر از گاهی ابراز محبت به شما می کنند که زندگی شما پتانسیل نمره قابل قبول داشتن را دارد.

  14. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    نشاط زندگی (پنجشنبه 17 فروردین 96), جوادیان (جمعه 01 اردیبهشت 96)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. امروز نامه محضر گرفتیم برا طلاق.....
    توسط آخیش در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 24 مرداد 94, 13:34
  3. خوشبختیم رفت و دیگه برنمیگرده
    توسط شکوفه کویری در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 مرداد 92, 13:15
  4. ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 10 دی 90, 22:23
  5. فتیله فتیله جمعه تالار تعطیله
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 10 مرداد 88, 20:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.