سلام
تا جائیکه من فهمیدم مادر شما با ازدواج شما و اینکه با چه کسی ازدواج می کنید مشکل نداره یا حداقل مشکل جدی نداره. مشکلش با خود شما و ناراضی بودن از شما بطور کلی هستش. شما در کوتاه مدت می تونید محبت ایشون رو جلب کنید و در مسان مدت نظر ایشون رو هم درمورد خودتون تغییر بدید.
* |آیا چقدر ممکنه طرفم چنین چیزی رو بپذیره؟ چقدر امکان داره چنین چیزی توسط خانواده دختره پذیرفته بشه؟ و چقدر چنین ازدواجی آسان هست (عروسی گرفتن و مراسم و اینطور چیزها)؟ و چقدر ممکنه این مساله بعدا توی زندگی مشترک مشکل ایجاد کنه؟"
خود دختر خیلی کم.
خانواده دختر خیلی کمتر از اینکه خود دختر قبول کنه. شاید دختر عاشق بشه و "برای مدتی" براش مهم نباشه ولی خانواده اش که عاشق نیستند. از همون ابتدا براشون مهم خواهد بود.
در تمام مراحل ازدواج ایجاد مشکل می کنه. به هرحال شما درموقعیتی قرار می گیرید که بیش از حد متعارف باید هم اعتماد و هم رضایت طرف مقابل رو جلب کنید. پس مجبورید شرایط آن ها رو بپذیرید.
قطعا در زندگی مشترک افراد گذشته شون همه جوره نقش داره. هم از لحاظ شخصیتی و هم ارتباطی. شما خودتون این کمبود رو همواره خواهید داشت حتی اگر الان انکار کنید. در رابطه شما با دیگران بخصوص مواقعی که زندگی چندان شاد و دلخواه نیست هم که معلومه چطور اثر می گذاره. به نظرم خودتون می دونید.
مشکل رو به گردن مادرتون انداختن هم تف سربالا است . هم رابطه تون رو بدتر می کنه.
"باید چنین وقت و زمان و انرژی برای چنین کارهایی بزارم؟ یا اینکه برم دنبال کار خودم و حل مشکل خودم؟"
به نظرم هم شدنی هست و هم ارزشش رو داره. وگرنه می گفتن بروید زندگی خودتون رو بکنید و از این حرف هائی که آخرین راه حل و برای بعد از ناامیدی کامل هستند.
از این جهت ارزش داره که هم مشکلات آینده شما رو در شروع و ادامه ازدواج و ارتباطات خانواده گی تان با همسر و خانواده وی رو (از ناحیه این نقطه ضعف) برطرف می کنه و هم مهم تر از اون (اگر اعتقاد داشته باشید) به دست آوردن رضایت مادرتان برای دنیا و آخرت خودتان واجب است با همه آنچه که در این موردبه ما گفته شده.
شدنی هم است. خیلی هم سخت و زمان بر نیست.
اولا مادرتان بهتان علاقه داره اگر نداشت اصولا جاروجنجال راه نمی انداخت. بی تفاوت میومد و می رفت و تره هم برای خودتون و مشکلات تون خرد نمی کرد. همینکه از نادیده گرفتن توسط شما و یا رفتارهای شما که به نوعی ایشون رو کنار می گذاره ناراحتش می کنه علائم مهم بودن تان براش است.
"اگر با دگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی"
به نظرم در کوتاه مدت می تونید از روش های متعارف مثل سر زدن های مرتب در مواقع تعطیلات به ایشون و پدرتان و - حتما هدیه دادن با مناسبت و بی مناسبت - و مخصوصا ابراز محبت کردن (درحد متعارف نه غلوآمیز و مشکوک)، بهبود روابط تان با دیگر اعضای خانواده فامیل و ... استفاده کنید.
هر زمان هم که خواستید با کسی ازدواج کنید که خودتان نشان نموده اید طوری زمینه سازی کنید که مادرتون خودش جلو بیفته و احساس مسئولیت کنه. راه های کلی وجود داره ولی جزئیاتش بستگی به سرایط هر فرد و جوانب زندگی وی و اطرافیاش داره.
امیدوارم همین جا به نتیجه برسید ولی اگر نیاز به مشورت بیشتر دارید می تونید به آدرس سایتی که دربخش معرفی سایر سایت های مشاوره ای قرار داده ام مراجعه و راهنمائی بخواهید. علیرغم بعضی افکار متفاوتی که با بعضی از اون ها دارم
ولی بچه های خوبی هستند و دراینگونه موارد می تونند توصیه های خوبی بهتون بکنند.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)