به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 43
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    ظاهرا شما اینجا اومدید برای درد دل کردن و قبلا شکست رو پذیرفته اید.
    ببینید، شما اگر بخواهید با یه خانواده معمولی هم وصلت کنید بدون شک اون ها میخواهند درباره خانواده شما بدونند. خود شما حاضر هستید دختر یا خواهرتون رو به مردی بدید که دور از شهر و خانواده خودش و بدتر از اون با قهر از اون ها زندگی می کنه؟ چه طور می تونید بهش اعتماد کنید؟ اون آدم هایی رو که درباره شون تحقیق میشه و تائیدشون می کنند باز یه جورائی مشکل دارند، چه برسه به فردی که نشه خانواده و فامیلش رو بررسی کرد. مسلما زندگی و آینده دخترتون رو به خطر نمی اندازید. دیگران هم مثل شما. هیچ خانواده ای همچین ریسکی نمی کنه مگر اینکه واقعا مستاصل بوده و بخواهند دخترشون رو رد کنند یا خودشون مشکلات خاصی داشته باشند. ازدواج با این خانواده ها (دختر معتاد، ...) هم قطعا به صلاح شما نیست. حتی اون دسته دختر خانم های بدون والدین هم بدون شک می خواهند بدونند خانواده شما چه کسانی هستند؟ چرا باهاشون اختلاف دارید؟...
    شماتاحدی دلایل ایجاد مشکل در روابط خود و مادرتون رو اشاره کرده ای.قسمتی از اون خارج از کنترل شما بوده است. مثلا والدین شما چه رویاهائی برای تان داشته اند و اینکه شما چه تحصیلاتی داشته اید و چه کاره شده اید. تقریبا همه ما همچین مسائلی رو با پدر و مادرهایمان داشته و داریم. از خانواده طرد شدیم یا خودمون خانواده مون رو طرد کردیم؟ نخیر، بدون تردید این همه داستان نیست. مادر شما هرچقدر هم از شما ناراحت باشه به همین راحتی شما رو طرد نمی کنه. با اطمینان میکم شما هم برخوردهائی داشته اید که کار به اینجا رسیده. نه مادر شما سیاهی مطلق هستش نه شما سفیدی مطلق. به گذشته تان رجوع کنید و اون رو مورد بازبینی قرار بدید. اگر این کار رو کردید و تونستید یه لیست واقع بینانه از مشکلات رفتاری تان با پدر و مادرتان پیدا کنید اونوقت این امید هست که بتونید در زمان کوتاهی رابطه تون رو اصلاح کنید و بعد هم باقی مسایل رو.
    موفق باشید
    موفق باشید

  2. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    sahandrz (جمعه 04 فروردین 96)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط baran96 نمایش پست ها
    سلام
    یه فامیل داشتیم دقیقا شرایط شما رو داشت چهل سالش شده بود و دو سه باری هم که به صورت جدی می خواست ازدواج کنه خانواده اش یه جورایی مانع شدن اولش یه دختری رو دوست داشت مادرش طوری خانواده دختره رو فحش داده بود که فامیل ما افسردگی گرفت و بیمارستان بستری شد. ولی تو چهل سالگی یه دفعه خودش رو جمع کرد با اعتماد به نفس رفته بود خونه عموش و گفته بود من همکارم رو دوست دارم و می خوام باهاش ازدواج کنم همون شب با عموش می ره خواستگاری و فرداش حلقه نامزدی می خرن خانواده اش هم از این اتفاق خوشحال شدن و در بقیه مراسم همراهیش کردن ببین فامیل خودش خواست شد. اعتماد به نفست رو بالا ببر با طرف مقابل صحبت کن و شرایطط رو بگو فوقش مادرتون مدتی قهر می کنه گذشت زمان همه چیز رو درست می کنه نهایت تو مراسم عقد شما نمیان ولی مطمئن باش یه روز میاد خونت و پشیمون میشه. صبور باش و به خودت متکی باش . و در درجه اول به خدا توکل کن دوم با صداقت پیش برو و سوم فکرت رو مثبت کن به آینده خودت فکر کن اینقدر به جزئیات و جر و بحث ها فکر نکن به لحظه های خوشی که از خودت خونه و زندگی داری شما یه مردی ....
    ایشاله به زودی اینجا بنویسی که ازدواج کردی و ما هم بهت تبریک بگیم...
    سلام باران بانو.
    سال نو مبارک.

    ممنون از مشارکت، همدلی و هم‌فکریتون.
    درست می‌گید. من باید سعی کنم از فکر کردن به جزئیات و جر و بحث‌ها پرهیز کنم. قبلا این صحبت‌ها رو با کسی نگفته بودم، ولی این دو سه روزی که صحبتم رو اینجا مطرح کردم و پیام‌های دوستان عزیزی چون شما رو که خوندم کمی آرام‌تر شدم.

    از دعای خیر شما سپاسگذارم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shayeste نمایش پست ها
    با توجه به توضيحاتتون بيشتر به نظر مياد مادرتون اختلال شخصيتى داشته باشن. اينجا رو مطالعه كنيد شايد كمك كننده باشه؛
    http://www.hamdardi.net/thread-31607.html


    در هر صورت بايد در نظر بگيريد كه اختلالات شخصيتى يك جور بيمارى هستن و شما نميتونيد فردى رو به خاطر بيمار بودن سرزنش كنيد. مثلا اگر كسى خداى ناكرده مبتلا به سرطان شده باشه، سرزنش كردن شما نه رفتار منطقى هست و نه ميتونه كمك كننده باشه. تنها راه حل شما شناخت نوع بيمارى، تلاش براى سازش و مدارا با بيمار، و درنهايت در صورتى كه راه درمانى وجود داشته باشه كمك به بهبودى و يا تا حدى كنترل بيمارى هست.
    بنابراين قبل از هرچيز سعى كنيد مادرتون رو به اين شكل بپذيريد و در مرحله بعد، از اونجا كه شما نبايد قربانى اختلالات ايشون باشيد، براى زندگى خودتون شخصا اقدام كنيد. شايد پيشنهاد دوستان مبنى بر اينكه سعى كنيد همسرى انتخاب كنيد كه پدر و مادر ندارن يا ايشون هم مشكلات خاص با والدين دارن، پيشنهاد مناسبى باشه ولى من واقعا نميدونم اين مسئله در عمل چقدر امكان پذيره و شما تا چنددرصد احتمال داره بتونين چنين دخترى پيدا كنيد!! به هر حال آدمها در مراودات اجتماعيشون معمولا كمتر حرف از اين مسائل به ميان ميارن و حتى شايد همكار اتاق بغلى شما توى پرورشگاه بزرگ شده باشن ولى شما روحت هم خبر نداره.
    در هر حال مهمترين مسئله در اين مورد اينه كه در همون اوايل آشنايى حتما اين موضوع رو با فرد مقابل مطرح كنيد و حتى عنوان كنيد كه ممكنه مادرتون براى جلسه خواستگارى نياد. نه دقيقا در جلسه اول بلكه در جلسات اوليه. اين مسئله انقدرى بزرگ نيست كه همه دختران ازش فرارى باشن و حتى ميتونين عنوان كنين كه به هرحال در دنياى امروز رفت و آمد بين خونواده ها كمتر شده و همينطور با توجه به اينكه خونواده شما ساكن شهرستان هستن، اين مسئله كمتر ميتونه به زندگى شما آسيب بزنه.
    از طرف ديگه حتما در نظر داشته باشيد كه تا زمانى كه رابطه شما شكل رسمى به خودش نگرفته، خودتون رو درگير احساسات نكنيد. شما از اين نظر در سن مناسبى هستين و بايد بتونين رابطه رو تا زمانى كه نظر قطعى خونواده ها معلوم بشه، از نظر احساسى كنترل كنيد.
    همين طور در نظر داشته باشيد كه شما بايد بعد از ازدواجتون همسرتون رو تا حد امكان از مادرتون دور نگه داريد. دورى و دوستى ... مگر اينكه ايشون شخصيتا آدم اجتماعى باشه و خودش به تنهايى بتونه ارتباط خوب و مناسبى رو ايجاد كنه. ولى شما به اين قضيه دامن نزنيد.

    يك موضوعى هم كه چندبار مطرح كرديد و دوستان پاسخى ندادن، قضيه ترس شما از مطرح كردن دوتا آشنايى هاى قبليتونه. اما علت اينكه اين سوالتون مورد بى توجهى قرار گرفته اينه كه واقعا اهميتى نداره. هر دخترى در دنياى امروزى اين درك رو داره كه يه پسر ٣٦ ساله بايد تا اين سن يك سرى روابط نافرجام رو تجربه كرده باشه وگرنه فرد منزوى خواهد بود! و حتى بعضا ديدم كه به شدت اصرار دارن مگه ميشه فرد تا اين سن يك بار طلاق نگرفته باشه؟! (اونوقت خود همين افراد به دنبال مردهاى سن بالاتر براى ازدواج هم ميگردن!) پس نه فكر خودتون رو درگير كنيد و نه براى طرف مقابل درگيرى ذهنى ايجاد كنيد. اصلا دليلى نداره شما در مورد روابط گذشته به بحث بشينيد!
    شایسته عزیز!
    درست می‌گید. جدای از اینکه مادرم اختلال شخصیت داشته باشه یا نه، من هم واقعا قصد سرزنش و حتی اصلاح ایشون رو ندارم. من بیشتر دنبال چاره‌جویی برای خودم هستم.

    من هم در جواب دوست عزیز و «یار مهربان» همین مساله رو مطرح کردم که شناختن این افراد ساده نیست. ولی ایده کلا ایده خوبیه.

    همونطور که فرمودید نهایتا من باید با هر کسی که آشنا می‌شم این مشکلم رو مطرح کنم و البته این شانس یافتن شخص مناسب رو کم می‌کنه. به هر حال باید تلاشم رو بکنم.

    و در مورد نکته‌ای هم که کمتر مورد اشاره بود و شما بهش پرداختید باید بگم که امیدوارم افرادی که باهاشون روبرو می‌شم مانند شما و دیگر دوستان اینقدر منطقی باشند که این مساله رو همینقدر منطقی درک کنند و بعدا هم در زندگی مشترک این مساله رو تبدیل به مشکل نکنند.

    از راهنمایی و کمک‌های شما بسیار سپاسگذارم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط yarmehrban نمایش پست ها
    سلام به آقای سهند برادر خوبم
    درباره صحبتتون لازم نیست به کسی از اسرار زندگیتون رو بگین ، فقط محرمتون و همسرتون تا حدودی بدونن کفایت میکنه(خیلی مسایل رو باز نکنین تا نقطه ضعف شما رو ندونن) . ببینید اصلاً به دوست و آشنا چیزی نگین، فقط در همین حد که آقای فلانی اگر خانمی والدینشون در قید حیات نیستن و تنهان و شرایطشون بمن میخوره اطلاع بدین. اگر گفتن چرا همچین کیسی رو مد نظر داری ؟ بگین من نیت کردم برای ازدواج سراغ چنین فردی برم.. ممکن هست خیلی ها رو ببینین و نپسندین یا همون مورد اول رو بپسندین، اما اگر شرایطشون بشما میخورد و از نظر اخلاق و ایمان و انسانیت فرد خوبی بود، دختر پاکی بود و تحقیقاتتون نتیجه مثبتی داشت ازدواج کنین، قبلش بهش بگین که مادرم چنین خصوصیاتی دارن اما قلباً مهربانن و مادر .. که طرف مقابلتون دچار شوک نشه. بگین ما منزلمون جداست و کسی اذیتمون نخواهد کرد و صحبت های مادرم رو نشنیده بگیر ...من پدر و خواهر و برادرهای خوبی دارم که دوستت خواهند داشت و خودمم همیشه حمایتت خواهم گرد. وضعمون تغییر کنه به شهرهای بهتری مهاجرت میکنیم.( درباره تحقیق به حرف اشتباه یا بد کسی تأکید نداشته باشین و نتیجه حرف ها رو بسنجین، ممکن هست کسی خیرخواه دیگری نباشه)
    اما درباره گزینه ی دوم خدمتتون عرض کنم این کار شما به سازمان بهزیستی گمان کنم بخش امور شبه خانواده ربط پیدا میکنه و باید تماس بگیرید و جویا بشید و شرایط رو بپرسید اگر اوکی بود و قبول کردن که هیچ، اگر نه همون مورد اول رو پی بگیرید.
    شما اخلاق بدی ندارین ما هم با خیلی ها درد دل نمیکنیم.. یا حرفمونو به خدا میزنیم یا گاهی روی دیوارهای مجازی رو خط خطی میکنیم. این حریم خصوصی باعث میشه افراد مشکلاتتونو ندونن وگرنه نسبت بهتون گستاخ خواهند شد. در زندگی گاهی همه چیز هست، اما تنهایی و بی مهری یا نبود عشق همه رو زیر سؤال میبره.. اگر فردی پیدا بشه که بشه باهاش آینده خوبی ساخت و انسان نرمالی باشه، میتونیم کنارش به آرامش و آسایش برسیم. شما مرد هستین و دستتون بازه ، به امید خدا حرکت کنین و خدا خودش برکت در کارتون و حمایت رو بهتون عنایت خواهد کرد. زندگی راه در رو زیاد داره و اصلاً سخت نیست و پس از هر سختی، آسانی هست. ممکن هست در راهی که پا میگذارین سختی باشه اما با امید ادامه بدین عاقبت جوینده یابنده هست.
    سلام مجدد یار مهربان

    نمی دونم چقدر می‌تونم روی روش اول و درخواست معرفی دیگران (اون هم با چنین شرطی) حساب کنم. ولی سعیم رو می‌کنم.
    همچنین از طریق سیستم همسان‌گزینی دانشگاهی (هدا) و چند تا سایت همسریابی آنلاین اقدام کردم تا ببینم چیزی حاصل می‌شه یا نه؟ طرح هدا خودشون مشاوره می‌دن و اونجا می‌شه این مساله رو مطرح کرد و در موردش صحبت کرد.
    قضیه بهزیستی رو هم سعی می‌کنم بعد از تعطیلات پیگیری کنم. تا ببینم خدا چی می‌خواد.

    به آیه‌ای از قرآن اشاره کردید که بسیار بسیار دوستش دارم و مواقع ناامیدی زمزمش می‌کنم.

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا --- إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (آیات 5 و 6 سوره الشرح)

    دو آیه دیگه هم هست که فکر کردن بهشون بهم آرامش می‌ده:

    إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ (قسمتی از آیه 86 سوره یوسف)

    و

    أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (قسمتی از آیه 83 سوره انبیاء)

  4. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    اقای سهند عزیز شما موقعیت اجتماعی خیلی خوبی دارین.از لحاظ اقتصادی هم از پس هزینه های زندگی بر میاین.شخص سالمی هستین و خیلی چیزای مثبت دیگه!بهتره روی اعتماد بنفس خودتون کار کنید وتواناییها و خصوصیات خوبتونو بهتر بشناسین.اصلا لازم نیست سراغ طیف خاصی از جامعه برین!.نیازیم نیست همون اول که با شخصی اشنا شدین این رفتار مادرتونو واسش توضیح بدین .بهتره اول سعی کنین همو خوب بشناسین و ببینین واسه هم مناسبین یا نه! اگه اول کار وردارین بگین مادرم اینجوریه و فلان... ممکنه طرف عقب نشینی کنه و به خودش فرصت شناخت شمارو نده ولی اگه اجاز بدین اول یه شناختی از شما و نقاط مثبت شخصیتیتون پیدا کنه مسلما قضیه رفتار مادرتون واسش کمرنگ تر میشه!در ضمن تو این دوره زمونه که پسر خوب کم پیدا میشه و سن ازدواج هم مدام بالا میره وقتی خود پسر ادم خوبی باشه خیلی از دخترا به این مساله اهمیتی نمیدن مخصوصا که شما تو شهری دور از مادر زندگی میکنین و نیازی نیست رابطه زیادی بین مادر و همسر اینده تون باشه!

    من خودم یه مادرم ولی هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم همچین کاری در حق دختر و پسرم بکنم ! یه جا میخوندم که خیلی از پدر مادرای ایرانی از بچه هاشون باجگیری عاطفی میکنن و بهشون عذاب وجدان میدن. پدر و مادر بودن قبل از هرچیز یه وظیفه هست و مسوولیت....وقتی یه بچه رو به دنیا میاری در قبالش مسوولی ! که تامینش کنی حمایتش کنی خوب تربیتش کنی و مستقل و قوی بارش بیاری...اینا وظیفه هست نه لطف در حق بچه!!!! ولی خیلی از پدرو مادرا رو که میبینم انگار بچه بزرگ کردن که موقع پیری بار تنهایی و ناکامیهای گذشته اونارو به دوش بکشن! پدر و مادر شدن هیچ حقی واسه همچین رفتارایی به ادم نمیده....
    احترام گذاشتن به والدین هم به این معنی نیست که مخالف نظرشون عمل نکنی و بذاری حق و حقوقتو ضایع کنن ...
    ویرایش توسط میس بیوتی : جمعه 04 فروردین 96 در ساعت 12:37

  5. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    sahandrz (جمعه 04 فروردین 96), بهاره جون (جمعه 04 فروردین 96)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    ظاهرا شما اینجا اومدید برای درد دل کردن و قبلا شکست رو پذیرفته اید.
    ببینید، شما اگر بخواهید با یه خانواده معمولی هم وصلت کنید بدون شک اون ها میخواهند درباره خانواده شما بدونند. خود شما حاضر هستید دختر یا خواهرتون رو به مردی بدید که دور از شهر و خانواده خودش و بدتر از اون با قهر از اون ها زندگی می کنه؟ چه طور می تونید بهش اعتماد کنید؟ اون آدم هایی رو که درباره شون تحقیق میشه و تائیدشون می کنند باز یه جورائی مشکل دارند، چه برسه به فردی که نشه خانواده و فامیلش رو بررسی کرد. مسلما زندگی و آینده دخترتون رو به خطر نمی اندازید. دیگران هم مثل شما. هیچ خانواده ای همچین ریسکی نمی کنه مگر اینکه واقعا مستاصل بوده و بخواهند دخترشون رو رد کنند یا خودشون مشکلات خاصی داشته باشند. ازدواج با این خانواده ها (دختر معتاد، ...) هم قطعا به صلاح شما نیست. حتی اون دسته دختر خانم های بدون والدین هم بدون شک می خواهند بدونند خانواده شما چه کسانی هستند؟ چرا باهاشون اختلاف دارید؟...
    شماتاحدی دلایل ایجاد مشکل در روابط خود و مادرتون رو اشاره کرده ای.قسمتی از اون خارج از کنترل شما بوده است. مثلا والدین شما چه رویاهائی برای تان داشته اند و اینکه شما چه تحصیلاتی داشته اید و چه کاره شده اید. تقریبا همه ما همچین مسائلی رو با پدر و مادرهایمان داشته و داریم. از خانواده طرد شدیم یا خودمون خانواده مون رو طرد کردیم؟ نخیر، بدون تردید این همه داستان نیست. مادر شما هرچقدر هم از شما ناراحت باشه به همین راحتی شما رو طرد نمی کنه. با اطمینان میکم شما هم برخوردهائی داشته اید که کار به اینجا رسیده. نه مادر شما سیاهی مطلق هستش نه شما سفیدی مطلق. به گذشته تان رجوع کنید و اون رو مورد بازبینی قرار بدید. اگر این کار رو کردید و تونستید یه لیست واقع بینانه از مشکلات رفتاری تان با پدر و مادرتان پیدا کنید اونوقت این امید هست که بتونید در زمان کوتاهی رابطه تون رو اصلاح کنید و بعد هم باقی مسایل رو.
    موفق باشید
    موفق باشید
    «یه دوست» عزیز و گرامی
    ممنونم از شما بابت توجه دقیق و ریشه‌ای به مساله

    ببینید! من با دوستان و فامیل نمی‌تونم مشکلاتم رو کامل مطرح کنم، منتهی مشکلی در شرح مسائلم با همسر آیندم ندارم. فقط سوالم اینه که آیا چقدر ممکنه طرفم چنین چیزی رو بپذیره؟ چقدر امکان داره چنین چیزی توسط خانواده دختره پذیرفته بشه؟ و چقدر چنین ازدواجی آسان هست (عروسی گرفتن و مراسم و اینطور چیزها)؟ و چقدر ممکنه این مساله بعدا توی زندگی مشترک مشکل ایجاد کنه؟ این‌ها سوالات و محدودیت‌هایی هست که باهاش روبرو هستم.

    من کاملا با شما موافقم و دقیقا مشکل من هم همینه که هیچ خانواده‌ای ریسک دختر دادن به چنین پسری رو نمی‌پذیره. حتی اگر پسره خودش موجه باشه. و جالب اینجاست که همین سوال رو خواهرم از مادرم پرسید که آیا تو خودت حاضر بودی من رو به چنین پسری بدی؟ علی‌رغم دو سه بار تاکید بر این سوال، مادرم از پاسخ دادن امتناع کرد و از جواب دادن طفره رفت که معلومه جوابش منفی بود. آخرین حرف هم در این زمینه این بود که: «زن بهش می‌دن یا نمی‌دن به من مربوط نیست. بره هر کاری می‌کنه خودش بکنه.»

    باهاتون موافقم. من هم اشکالاتی توی کارم بوده. حتی قبلا اشاره کردم من مادرم رو تنها «مسبب» مشکلات می‌بینم و نه «مقصر». مقصر اصلی منم. منتهی اینها مشکلاتی هست که اتفاق افتاده و زمان رو نمی‌شه به عقب برگردوند و از طرفی با شناختی که از مادرم و چیزهایی که از مادربزرگم دیدم (مثل مواجهه مادربزرگم در مرگ فرزند خردسال داییم) باید بگم اصلاح کردن و تغییر دادن طرز فکر مادرم اگر غیرممکن نباشه سال‌ها زمان‌بر خواهد بود. و من هم ترجیح می‌دم وقتم رو بیشتر از این صرف اون نکنم و به جاش روی خودم و زندگیم تمرکز کنم.
    مادرم اصلا سیاه سیاه نیست. مثل همه انسان‌های دیگه نکات مثبت و منفی رو با هم داره. اگر خیالات و عقاید مادرم در مورد کسی خوب باشه آدم تقریبا متعادلیه. ولی اگر با کسی بد بشه و به کسی ظنین بشه هیچ جوره درست بشو نیست. بزرگترین مشکل مادرم اینه که خودخواه و غیرمنطقیه و کاری به واقعیت‌ها نداره و همه چیز رو بر اساس عقاید و خیالات خودش تفسیر و نتیجه‌گیری می‌کنه.. به قول حضرت مولانا خیال اندیش و بدگمان هست.

    گفت هر مردی که باشد بد گمان
    نشنود او راست را با صد نشان

    هر درونی که خیال‌اندیش شد
    چون دلیل آری خیالش بیش شد

    پس جواب او سکوتست و سکون
    هست با ابله سخن گفتن جنون

    من اگر بخوام و برگردم و گذشته‌ها رو اصلاح کنم تنها و تنها بر خیالات و گمان‌های بد مادرم اضافه می‌کنم. به قول یکی از دوستان شاید ایشون شخصیت خودشیفته یا پارانویدی داشته باشند و لذا قبل از اینکه بخوام مشکلم رو با ایشون حل کنم باید اول اون مشکل مادرم رو حل کنم. (که خودش یه مساله بزرگه) و بعد از حل اون مشکل بشینم لیست مورد اشاره شما رو تهیه کنم (که می‌پذیرم که چنین لیستی وجود داره و می‌تونم تهیه کنم) و بعد از اون تازه بشینم سر مشکلات خودم و خودش صحبت کنیم و بعد از رفع کدورت‌ها بریم دنبال زن گرفتن و خواستگاری رفتن. به نظر شما من تو 36 سالگی و شرایطی که دارم باید چنین وقت و زمان و انرژی برای چنین کارهایی بزارم؟ یا اینکه برم دنبال کار خودم و حل مشکل خودم؟ من راه دوم رو انتخاب می‌کنم.
    می‌دونم که با شرایطی که دارم مشکلات زیادی برای ازدواج سر راهم هست. ولی رفتن و حل کردن مشکلم با مادرم و بعد ازدواج کردن، انرژی و زمان ده و بلکه صد برابری از من طلب می‌کنه و تازه هیچ تضمینی هم برای به نتیجه رسیدن نیست.
    راه سومی هم وجود داره که میانه دو تا روش بالاست و اون مجبور کردن مادرم به انجام این کاره. راهش رو هم بلدم. مثلا مادرم خیلی به حرف مردم اهمیت می‌ده. خون همه نزدیکان رو تو شیشه می‌کنه تا مبادا دیگران فکر بدی در موردش بکنن. از همین اخلاق و روحیه‌اش می‌تونم استفاده کنم و مثلا تو جمع‌های خانوادگی که حرف از ازدواج کردن من می‌شه شروع کنم به عنوان کردن مشکل اصلی و به عبارتی توپ رو تو زمین مادرم بندازم و به عبارتی آبروش رو ببرم. شک ندارم این شیوه جواب می‌ده. یا راه دیگه دعوا و سروصدا هست. یکبار قبلا با دعوا به خواستگاری بردمش. (تنها باری که در 36 سال عمرم موفق شدم به چنین کاری مجبورش کنم) منتهی هنوز خاطره کارهایی که با خانواده دختره کرد تو ذهنمه. این شیوه‌ها گرچه مجبورش می‌کنه برام کاری کنه اما چون رغبت درونی نداره، برخورد مادرم با مساله مثبت نخواهد بود. در تمام طول مراسم یک کلام با کسی صحبت نخواهد کرد. به اشکال مختلف به دختره می‌فهمونه که از دختره و خانوادش بدش می‌یاد. و کاری خواهد کرد که صدبار به غلط کردن بیفتم. چون مادرم همونطور که گفتم همیشه به شدت دنبال گرفتن تایید بر درست بودن نظرات خودشه و لذا خودآگاه و ناخودآگاه کاری می‌کنه تا قضیه به شکست برسه، تا بتونه بگه من از اول می‌دونستم دختره مناسب نبود و سهند هم زن نگه‌دار نیست و نباید ازدواج کنه و من از اول می‌دونستم و من از اول می‌دونستم و من از اول می‌دونستم. خیلی خاطرات بدی از این شیوه سوم دارم و نمی‌تونم ریسک تکرارش رو بپذیرم.

    (یه نکته‌ای رو هم در داخل پرانتز بگم من مشکلی با پدرم ندارم. اشکال کار پدرم اینه که تمایلی به دعوا و مرافعه با مادرم نداره و به همین دلیل منفعله که البته بهش حق می‌دم که بعد از 45 سال زندگی مشترک نخواد به خاطر «من» با مادرم به مشکل بخوره. با این‌حال رابطه من با پدرم و سایر اعضاء خانواده کاملا عادی و نرماله.)

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    اقای سهند عزیز شما موقعیت اجتماعی خیلی خوبی دارین.از لحاظ اقتصادی هم از پس هزینه های زندگی بر میاین.شخص سالمی هستین و خیلی چیزای مثبت دیگه!بهتره روی اعتماد بنفس خودتون کار کنید وتواناییها و خصوصیات خوبتونو بهتر بشناسین.اصلا لازم نیست سراغ طیف خاصی از جامعه برین!.نیازیم نیست همون اول که با شخصی اشنا شدین این رفتار مادرتونو واسش توضیح بدین .بهتره اول سعی کنین همو خوب بشناسین و ببینین واسه هم مناسبین یا نه! اگه اول کار وردارین بگین مادرم اینجوریه و فلان... ممکنه طرف عقب نشینی کنه و به خودش فرصت شناخت شمارو نده ولی اگه اجاز بدین اول یه شناختی از شما و نقاط مثبت شخصیتیتون پیدا کنه مسلما قضیه رفتار مادرتون واسش کمرنگ تر میشه!در ضمن تو این دوره زمونه که پسر خوب کم پیدا میشه و سن ازدواج هم مدام بالا میره وقتی خود پسر ادم خوبی باشه خیلی از دخترا به این مساله اهمیتی نمیدن مخصوصا که شما تو شهری دور از مادر زندگی میکنین و نیازی نیست رابطه زیادی بین مادر و همسر اینده تون باشه!

    من خودم یه مادرم ولی هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم همچین کاری در حق دختر و پسرم بکنم ! یه جا میخوندم که خیلی از پدر مادرای ایرانی از بچه هاشون باجگیری عاطفی میکنن و بهشون عذاب وجدان میدن. پدر و مادر بودن قبل از هرچیز یه وظیفه هست و مسوولیت....وقتی یه بچه رو به دنیا میاری در قبالش مسوولی ! که تامینش کنی حمایتش کنی خوب تربیتش کنی و مستقل و قوی بارش بیاری...اینا وظیفه هست نه لطف در حق بچه!!!! ولی خیلی از پدرو مادرا رو که میبینم انگار بچه بزرگ کردن که موقع پیری بار تنهایی و ناکامیهای گذشته اونارو به دوش بکشن! پدر و مادر شدن هیچ حقی واسه همچین رفتارایی به ادم نمیده....
    احترام گذاشتن به والدین هم به این معنی نیست که مخالف نظرشون عمل نکنی و بذاری حق و حقوقتو ضایع کنن ...
    مادرم خوب و گرامی
    میس‌بیوتی عزیز

    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    تامینش کنی حمایتش کنی خوب تربیتش کنی و مستقل و قوی بارش بیاری...
    این جملتون رو خیلی می‌پسندم. متاسفانه همیشه می‌گم که بسیاری از پدر و مادرهای ایرانی بچه‌ها رو «ادب» می‌کنند و نه «تربیت». یعنی دنبال داشتن بچه‌هایی باادب هستند. این بچه‌های باادب معمولا دهن‌بین، هراسان از قضاوت دیگران، وابسته، بله‌قربان گو و فاقد مهارت‌های لازم برای زندگی مستقل و موفق هستند و تلاش مادر و پدر هم عموما صرف کپی کردن یک شیوه یکسان برای بزرگ کردن اونهاست که توجهی به تفاوت‌های بین بچه‌ها نمی‌شه.
    در مقابل، تربیت کردن علاوه بر اینکه بچه‌ها رو از نظر اجتماعی همساز و به هنجار بار میاره، منتهی بچه‌ها بیشتر به «انجام کار درست» یا «پرهیز از کار نادرست» توجه می‌کنند و نه قضاوت‌های دیگران. اون‌ها مستقل و قوی هستند ( و نه لوس و نازپرورده یا وابسته و مطیع) و قدرت این رو دارند که در جای مناسب موافق و همراه باشند و در جایی هم که لازمه برای به دست آوردن حقشون مبارزه کنن. همچنین هر بچه‌ به شیوه متناسب با شخصیت و روحیات خودش تربیت می‌شه و به تفاوت‌های بین بچه‌ها اهمیت داده می‌شه و این تفاوت‌ها برای والدین ارزشمنده و این ارزشمند بودن به بچه‌ها هم منتقل می‌شه.
    امیدوارم همه پدر و مادرها دنبال تربیت کردن باشند و نه ادب‌کردن یا لوس کردن بچه‌ها.

    اما در مورد بقیه فرمایشاتتون.
    باور کنید من مشکل اعتماد به نفس ندارم. شاید در این مورد خاص کمی ناامید و نامطمئن باشم اما در مجموع آدم مثبت و امیدواری هستم. (به جز این چند وقته اخیر که از نظر روحی بسیار تحت فشارم)
    راستش من فکر می‌کنم که بهتره در جلسات اولیه مشکلم رو با طرف در میون بزارم. ترس این رو دارم که با کسی آشنا بشم و با کسب شناخت به این نتیجه برسم که این فرد شخص کاملا مناسبیه برای من. بعد اگر موضوع رو بگم و شخص قبول نکنه و موضوع منتفی بشه برای من خیلی سنگین خواهد بود. چون من یه جورایی در مرز افسردگی هستم و یه تلنگر می‌تونه کامل به هم بریزه من رو. تصور اینکه زمان زیادی صرف کنم و شخص مناسبی رو پیدا کنم و بعد به دلیل مشکلم نتونم ازدواج کنم برام خیلی سنگینه. در چنین شرایطی یا باید بزارم اون شخص مناسب بره یا به هر شیوه‌ای که شده مادرم رو مجبور به اقدام کنم. و حتی اگر موفق به اجبار مادرم بشم، دوباره همون اتفاقات سال 91 برام تکرار خواهد شد. دوباره همون مشکلات. دوباره همون اداها. دوباره همون توهین‌ها و ....

    در حالیکه اگر همون اوایل بگم مشکلم رو، طرف یا می‌ره یا می‌مونه. اگر رفت وقت و انرژی زیادی رو هدر ندادم و اگر موند می‌تونم به شناخت بیشتر برسم.

    با توجه به مواردی که گفتم دوست دارم نظر شما رو در این مورد مجدد بدونم.
    ویرایش توسط sahandrz : جمعه 04 فروردین 96 در ساعت 16:01

  8. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام جناب سهند. سال جديد را بشما و ساير دوستان تبريك مي گويم و آرزوي خوشبختي را دارم.

    مردد بودم كه برايتان بنويسم يا نه، چون مدت زيادي است اينجا نيامدم. اما گفتم شايد اندكي از نگرانيتان را كم كنم.

    مورد شما من را بياد يكي از آشنايان انداخت كه بهيچ عنوان پدر خانواده راضي نبود ( خانواده دختر از لحاظ ماديات ،تحصيلات و محل زندگي جز اقشار رده بالا در حقيقت كاملا بالا محسوب مي شوند). چنان كه مطلقا جلسات آشنايي را ادامه نداد (ساير اعضا خانواده نيز همين طور. )

    وقتي اشناي ما ابراز نگراني ميكنند بپدر دختر خانم ،ايشان ياداور مي شوند كه بالاخره راضي مي شوند

    و اينها پنهان از خانواده پسر ازدواج كردند جوري كه من از فيس بوك متوجه شدم و به خانواده تبريك ميگفتم و انها تازه متوجه شدند(البته پسر دانشجوي دكتري در خارج از كشور هستند)، و الان هم انقدر اين خانم با شخصيت و در سطح بالايي هستند كه بقيه جسارت توهين پيدا نميكنند. و حقيقتا خوشبخت هم هستند. كه البته علت اصلي را در مهارت داماد در ارتباط بين دو خانواده مي بينم.

    اگر شما توانايي خود در اداره و حمايت از همسر اينده تان را نشان دهيد من مطمينم در اين جو جامعه ما مشكل چنداني نخواهيد داشت.

    و اما نكته ديگر كه از بيانش عذرخواهي ميكنم. هر چند كه خودتان به اين نتيجه هم رسيديد اين بود كه شما كاملا مستقل عمل نمي كنيد، داد و قال ميكنيد مخالفت ميكنيد جدا زندگي ميكنيد اما تصميم نهايي را باز مادر گرفتند. شخصيت مستقل ممكن است خيلي مخالفت ظاهري نكند اما در عمل تصميم نهايي بعهده خودش است. گويا شما بيشترين حجم انرژيتان را در بحثها مصرف ميكنيد و از ادامه باز مي مانيد. اين يك بازي است توسط مادر شما، ايشان مي دانند كه حرف آخر رابنوعي خودشان مي زنند پس با سيو انرژيتان در جاهايي كه بايد از خسته كردن روحي و رواني خود بپرهيزيد،

    اگر دختري در ازدواج با شما دچار ترديد شود سهم زيادي از اين ترديد به حمايت شما و تنها نگذاشتن ايشان بر مي گردد. اگر مي خواهيد خوشبخت باشيد (با توجه به شرايطي كه از مادرتان بيان كرديد)
    ١-بايد بدون پنهانكاري (البته بدون ريز شدن در جزييات ارتباطات قبلي شما مخصوصا مورد اخر كه بعد از ٦ سال رها كرديد، چون قطعا ره اوردي جز شك و ترديد و ترس از رها شدن دختر توسط شما به ارمان نخواهد اورد)

    ٢- پرهيز از بي احترامي مجادله و هر گونه تحريك مادر براي بدتر شدن ارتباط، و بجاي ان سياست ، مثلا رجوع به اشخاصي كه مورد احترام مادر هستند، همراه كردن بزرگان فاميل در دفاع از شما ومهربان شدن با مادر و....

    ٣- بنظر من كيسهاي خود را محدود نكنيد.

    ٤- از افرادي غير از مادر براي پيدا كردن كيس استفاده كنيد.

    ٥-تا حد امكااااااان فاصله جغرافيايي لازم را ميان خانواده خود و همسر اينده تان ايجاد كنيد☺️

    ٦- واقعا بدون وابستگي به خانواده مخصوصا مادر اما با تحقيق و مشاوره قبل از ازدواج و،،،،،اينبار كار را تا انتها پيش ببريد. شنيديد دوست من تا انتهااااااااااااا، يوقتهايي قدم اخر خيلي مهمتر از قدمهاي اوليه است، مثل حركت در سربالايي ، وقتي به انتها نزديك ميشيوي هم خسته تري هم اينكه دلسرد شويد سقوط بدتري را تجربه خواهيد كرد،


    ٧-باز هم تاكيد ميكنم هر چقدر جو را ارامتر نگه داريد احتمال موفقيتتان بالاتر خواهد بود


    شما را به خدا مي سپارم و مجددا برايتان از صميم قلب ارزوي خوشبختي دارم💐

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  9. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    sahandrz (جمعه 04 فروردین 96)

  10. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array

    Rainbow

    سلام آقا سهند، شاید این بار آخری باشه براتون پست میگذارم ولی اینو برای شما نوشتم با توجه به اینکه چشمم از نور مانیتور خسته میشه. یه هشدار جدی در بین عرایضم بهتون میدم.
    شما در حرفها و نظرات دنبال چه چیز تازه ای میگردین؟ تمام حرف ها و صحبت ها در برابر موقعیت خاص شما و جو روانی حاکم بر خانوادتون کمترین تأثیر رو خواهد داشت . شما بهتر میدونید چه اتفاقاتی افتاده و چه مشکلاتی هست. اینکه دنبال تغییر زنی پس از سالها عمر گرفتن از خدا و تغییر نگرش و شیوه ی برخوردش باشید یا یک خانواده ایده آل فکری پیدا کنید فقط اتلاف وقت هست.
    من بهتون هشدار میدم که کیس های خودتون رو اتفاقا محدود کنین به افراد خاصی که قبلا عرض کردم. اگر به فرض محال مادرتونو با فشار، ترفند، تهدید یا هر چیز دیگری مجبور به خواستگاری و شرکت در مراسم کردید ، اگر اومدن و حرفی زدن که نباید بزنن بلد هستین که جمعش کنین و جواب والدین عروس رو بدین؟ میتونین بعدها اگر خونواده همسرتون روی مادرتون حساس شدن چی گفت، چی نگفت ها رو تموم کنین؟ اگر مادرتون عصبی شدن و اومدن به همسرتون چیزی گفتن ، میتونین پاسخ همسر و خونوادشو بدین و دنبال قهر و ... رو بگیرید؟ اگر از این نقطه ضعفتون استفاده کردن... میتونین در برابر پیامدهای روانی حاصل از اون تاب بیارین؟ (نمیگم برای اون کیس هایی که معرفی کردم این بحث ها نیست ولی شدتش خیلی کمتره)
    مردم خیلی حساسن و اتفاقا آستانه ی تحمل پایینی دارن اگر کوچکترین حرکت یا سخن نادرستی بشنون بهم میریزن یا سوء استفاده میکنن، بعد تو این بخش از زندگیتون هم شکست میخورین. همه کنار میکشن شما میمانی و خانمت و هزار مشکل. خانوادشم که دیگه هیچی...
    شما سنتون اونقدری هست که الحمدالله بلوغ فکری دارین و زندگیتونو بازیچه بعضی حرف های ساده و خام نکنید. تکلیفتون مشخص هست و خیلی پیچیده نیست.
    نکته ای به ذهنم رسید فرمودین چند سایت همسر یابی... حقیقتش اینه هنوز هم بر سر سایت های همسر یابی کارشناسان، صاحب نظران و مسئولین به یک جمع بندی کامل نرسیدن و بیشتر سایت های همسر یابی خیلی با قانون پیش نمیرن و متأسفانه برخی از مردم از همین سایت ها ضربه های بدی رو خوردن، به بیانی دیگر برخی بصورت غیر قانونی به فعالیت ادمه میدن. تنها سایتی که میتونین اعتماد کنین همون تبیان هست که برای سه مرکز استان فعاله ، اما با توجه به شرایط شما اگر خانمی بهتون معرفی بشه مشکل قبلتون همچنان پابرجاست و اون بخاطر مادر گرامیتون هست. ما در بحثمون تأکید داشتیم فردی که پدر و مادر در قید حیات نباشن تا بشما سخت گیری و فشار روانی عارض نشه.
    مردم اکثراً همیشه افرادی رو مد نظر دارن که برای ازدواج معرفی کنن ولی ترس از دافعه و جبهه گیری بیان نمیکنن. اگر به دو ، سه فرد محترم و عاقل بسپارین حتما کسی رو بهتون معرفی خواهند کرد، برای اون مراکز هم جویا بشین.
    اما امام سجاد ع در صحیفه سجادیه فرمودن....
    پروردگارم؛
    چگونه نيازمندى از نيازمندى طلب نيازكند؟ و چگونه تهيدستى از تهيدستى ديگر گدايى كند؟
    پس اى خداى من
    از سر شوق و رغبت آهنگ تو كردم و از باب اطمينان اميد خويش به تو بستم و دانستم كه خواسته من از تو هر چند زياد باشد در كنار دارائيت بسيار ناچيز است و چشم داشت فوق‏ العاده من به بخششت در جنب توانايى تو حقير است و دايره بزرگواريت از تقاضاى هيچ كس تنگ نمیشود و دست عطايت از هر دستى برتر است.
    ویرایش توسط yarmehrban : جمعه 04 فروردین 96 در ساعت 17:23

  11. کاربر روبرو از پست مفید yarmehrban تشکرکرده است .

    sahandrz (جمعه 04 فروردین 96)

  12. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    تا جائیکه من فهمیدم مادر شما با ازدواج شما و اینکه با چه کسی ازدواج می کنید مشکل نداره یا حداقل مشکل جدی نداره. مشکلش با خود شما و ناراضی بودن از شما بطور کلی هستش. شما در کوتاه مدت می تونید محبت ایشون رو جلب کنید و در مسان مدت نظر ایشون رو هم درمورد خودتون تغییر بدید.

    * |آیا چقدر ممکنه طرفم چنین چیزی رو بپذیره؟ چقدر امکان داره چنین چیزی توسط خانواده دختره پذیرفته بشه؟ و چقدر چنین ازدواجی آسان هست (عروسی گرفتن و مراسم و اینطور چیزها)؟ و چقدر ممکنه این مساله بعدا توی زندگی مشترک مشکل ایجاد کنه؟"
    خود دختر خیلی کم.
    خانواده دختر خیلی کمتر از اینکه خود دختر قبول کنه. شاید دختر عاشق بشه و "برای مدتی" براش مهم نباشه ولی خانواده اش که عاشق نیستند. از همون ابتدا براشون مهم خواهد بود.
    در تمام مراحل ازدواج ایجاد مشکل می کنه. به هرحال شما درموقعیتی قرار می گیرید که بیش از حد متعارف باید هم اعتماد و هم رضایت طرف مقابل رو جلب کنید. پس مجبورید شرایط آن ها رو بپذیرید.
    قطعا در زندگی مشترک افراد گذشته شون همه جوره نقش داره. هم از لحاظ شخصیتی و هم ارتباطی. شما خودتون این کمبود رو همواره خواهید داشت حتی اگر الان انکار کنید. در رابطه شما با دیگران بخصوص مواقعی که زندگی چندان شاد و دلخواه نیست هم که معلومه چطور اثر می گذاره. به نظرم خودتون می دونید.
    مشکل رو به گردن مادرتون انداختن هم تف سربالا است . هم رابطه تون رو بدتر می کنه.

    "باید چنین وقت و زمان و انرژی برای چنین کارهایی بزارم؟ یا اینکه برم دنبال کار خودم و حل مشکل خودم؟"
    به نظرم هم شدنی هست و هم ارزشش رو داره. وگرنه می گفتن بروید زندگی خودتون رو بکنید و از این حرف هائی که آخرین راه حل و برای بعد از ناامیدی کامل هستند.
    از این جهت ارزش داره که هم مشکلات آینده شما رو در شروع و ادامه ازدواج و ارتباطات خانواده گی تان با همسر و خانواده وی رو (از ناحیه این نقطه ضعف) برطرف می کنه و هم مهم تر از اون (اگر اعتقاد داشته باشید) به دست آوردن رضایت مادرتان برای دنیا و آخرت خودتان واجب است با همه آنچه که در این موردبه ما گفته شده.
    شدنی هم است. خیلی هم سخت و زمان بر نیست.
    اولا مادرتان بهتان علاقه داره اگر نداشت اصولا جاروجنجال راه نمی انداخت. بی تفاوت میومد و می رفت و تره هم برای خودتون و مشکلات تون خرد نمی کرد. همینکه از نادیده گرفتن توسط شما و یا رفتارهای شما که به نوعی ایشون رو کنار می گذاره ناراحتش می کنه علائم مهم بودن تان براش است.
    "اگر با دگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی"
    به نظرم در کوتاه مدت می تونید از روش های متعارف مثل سر زدن های مرتب در مواقع تعطیلات به ایشون و پدرتان و - حتما هدیه دادن با مناسبت و بی مناسبت - و مخصوصا ابراز محبت کردن (درحد متعارف نه غلوآمیز و مشکوک)، بهبود روابط تان با دیگر اعضای خانواده فامیل و ... استفاده کنید.
    هر زمان هم که خواستید با کسی ازدواج کنید که خودتان نشان نموده اید طوری زمینه سازی کنید که مادرتون خودش جلو بیفته و احساس مسئولیت کنه. راه های کلی وجود داره ولی جزئیاتش بستگی به سرایط هر فرد و جوانب زندگی وی و اطرافیاش داره.

    امیدوارم همین جا به نتیجه برسید ولی اگر نیاز به مشورت بیشتر دارید می تونید به آدرس سایتی که دربخش معرفی سایر سایت های مشاوره ای قرار داده ام مراجعه و راهنمائی بخواهید. علیرغم بعضی افکار متفاوتی که با بعضی از اون ها دارم ولی بچه های خوبی هستند و دراینگونه موارد می تونند توصیه های خوبی بهتون بکنند.

    موفق باشید

  13. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها
    سلام جناب سهند. سال جديد را بشما و ساير دوستان تبريك مي گويم و آرزوي خوشبختي را دارم.

    مردد بودم كه برايتان بنويسم يا نه، چون مدت زيادي است اينجا نيامدم. اما گفتم شايد اندكي از نگرانيتان را كم كنم.

    مورد شما من را بياد يكي از آشنايان انداخت كه بهيچ عنوان پدر خانواده راضي نبود ( خانواده دختر از لحاظ ماديات ،تحصيلات و محل زندگي جز اقشار رده بالا در حقيقت كاملا بالا محسوب مي شوند). چنان كه مطلقا جلسات آشنايي را ادامه نداد (ساير اعضا خانواده نيز همين طور. )

    وقتي اشناي ما ابراز نگراني ميكنند بپدر دختر خانم ،ايشان ياداور مي شوند كه بالاخره راضي مي شوند

    و اينها پنهان از خانواده پسر ازدواج كردند جوري كه من از فيس بوك متوجه شدم و به خانواده تبريك ميگفتم و انها تازه متوجه شدند(البته پسر دانشجوي دكتري در خارج از كشور هستند)، و الان هم انقدر اين خانم با شخصيت و در سطح بالايي هستند كه بقيه جسارت توهين پيدا نميكنند. و حقيقتا خوشبخت هم هستند. كه البته علت اصلي را در مهارت داماد در ارتباط بين دو خانواده مي بينم.

    اگر شما توانايي خود در اداره و حمايت از همسر اينده تان را نشان دهيد من مطمينم در اين جو جامعه ما مشكل چنداني نخواهيد داشت.

    و اما نكته ديگر كه از بيانش عذرخواهي ميكنم. هر چند كه خودتان به اين نتيجه هم رسيديد اين بود كه شما كاملا مستقل عمل نمي كنيد، داد و قال ميكنيد مخالفت ميكنيد جدا زندگي ميكنيد اما تصميم نهايي را باز مادر گرفتند. شخصيت مستقل ممكن است خيلي مخالفت ظاهري نكند اما در عمل تصميم نهايي بعهده خودش است. گويا شما بيشترين حجم انرژيتان را در بحثها مصرف ميكنيد و از ادامه باز مي مانيد. اين يك بازي است توسط مادر شما، ايشان مي دانند كه حرف آخر رابنوعي خودشان مي زنند پس با سيو انرژيتان در جاهايي كه بايد از خسته كردن روحي و رواني خود بپرهيزيد،

    اگر دختري در ازدواج با شما دچار ترديد شود سهم زيادي از اين ترديد به حمايت شما و تنها نگذاشتن ايشان بر مي گردد. اگر مي خواهيد خوشبخت باشيد (با توجه به شرايطي كه از مادرتان بيان كرديد)
    ١-بايد بدون پنهانكاري (البته بدون ريز شدن در جزييات ارتباطات قبلي شما مخصوصا مورد اخر كه بعد از ٦ سال رها كرديد، چون قطعا ره اوردي جز شك و ترديد و ترس از رها شدن دختر توسط شما به ارمان نخواهد اورد)

    ٢- پرهيز از بي احترامي مجادله و هر گونه تحريك مادر براي بدتر شدن ارتباط، و بجاي ان سياست ، مثلا رجوع به اشخاصي كه مورد احترام مادر هستند، همراه كردن بزرگان فاميل در دفاع از شما ومهربان شدن با مادر و....

    ٣- بنظر من كيسهاي خود را محدود نكنيد.

    ٤- از افرادي غير از مادر براي پيدا كردن كيس استفاده كنيد.

    ٥-تا حد امكااااااان فاصله جغرافيايي لازم را ميان خانواده خود و همسر اينده تان ايجاد كنيد☺️

    ٦- واقعا بدون وابستگي به خانواده مخصوصا مادر اما با تحقيق و مشاوره قبل از ازدواج و،،،،،اينبار كار را تا انتها پيش ببريد. شنيديد دوست من تا انتهااااااااااااا، يوقتهايي قدم اخر خيلي مهمتر از قدمهاي اوليه است، مثل حركت در سربالايي ، وقتي به انتها نزديك ميشيوي هم خسته تري هم اينكه دلسرد شويد سقوط بدتري را تجربه خواهيد كرد،


    ٧-باز هم تاكيد ميكنم هر چقدر جو را ارامتر نگه داريد احتمال موفقيتتان بالاتر خواهد بود


    شما را به خدا مي سپارم و مجددا برايتان از صميم قلب ارزوي خوشبختي دارم💐
    سلام مهرااد عزیز.
    سال نوی شما هم مبارک

    از اینکه وقت گذاشتید و از تجربیاتتون برام گفتید متشکرم.

    درست می‌گید. من کمی بی سیاست هستم. برادر کوچکترم در این زمینه از من زرنگ‌تر بود. مثلا اگر بهش می‌گفتند 9 شب خونه باش می‌گفت چشم. اما می‌دیدی 1 نیمه شب با دماغ شکسته اومد خونه. روز بعد می‌گفتن 9 شب خونه باش می‌گفت چشم. اما می‌دیدی 12 شب با لباس پاره اومده خونه. و خلاصه هر دفعه با یه قضیه خاص به خونه برمی‌گشت. اما چشم رو می‌گفت.
    اما مثال می‌زنم من اگر قصد داشتم ساعت 7 شب خونه باشم و به من می‌گفتن 9 خونه باش زیر بار نمی‌رفتم و بجث می‌کردم. جدای از بی‌سیاست بودن، منطقا فکر می‌کنم اشتباه از سمت من نبود. چون پدر مادرم اصولا باید می‌دونستن من آدم دردسرسازی نیستم که نگران باشن و اصولا نباید چنین چیزی رو از من طلب می‌کردن وقتی می‌دونستن من به موقع خونه هستم. این تفاوت و تمایز قائل نشدن اشتباه پدر مادرم بود (همون تفاوت تربیت و ادب کردن که در جواب میس‌بیوتی عزیز گفتم). والدینم این ریزه‌کاری‌ها رو توجه نمی‌کردن و دوغ و دوشاب براشون مثل هم بود، اما من از کوچکی ریزبین و نکته‌سنج بودم و با این قضیه مشکل داشتم. همین اخلاق بد من در مورد ازدواجم هم تکرار شد و کار به اینجا رسید. الان هم دیگه واقعا قصد کشاکش با مادرم رو ندارم. ولی مصمم هستم کارم رو بدون دخالت دادن اون به پیش ببرم. و فقط می‌خوام از مشورت و نظرات ارزشمند دوستان درباره نحوه انجام این کار کمک بگیرم.

    و سپاسگذارم از شما بابت مواردی که فرمودید. نکته‌ای که به ذهنم رسید (به خصوص از مورد اول) این هست که لازم نیست اتفاقات گذشته رو برای طرفم به صورت ریز به ریز تعریف کنم و مثلا روی 6 سال رابطه و بعد به هم خوردن تاکید کنم. می‌تونم ضمن بیان اتفاقات افتاده در گذشته در قالب کلیات، از ذکر جزئیات خودداری کنم و تمرکزم رو روی لزوم دور نگه داشتن مادرم از این فرآیند بزارم.

  14. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1396-1-01
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yarmehrban نمایش پست ها
    سلام آقا سهند، شاید این بار آخری باشه براتون پست میگذارم ولی اینو برای شما نوشتم با توجه به اینکه چشمم از نور مانیتور خسته میشه. یه هشدار جدی در بین عرایضم بهتون میدم.
    شما در حرفها و نظرات دنبال چه چیز تازه ای میگردین؟ تمام حرف ها و صحبت ها در برابر موقعیت خاص شما و جو روانی حاکم بر خانوادتون کمترین تأثیر رو خواهد داشت . شما بهتر میدونید چه اتفاقاتی افتاده و چه مشکلاتی هست. اینکه دنبال تغییر زنی پس از سالها عمر گرفتن از خدا و تغییر نگرش و شیوه ی برخوردش باشید یا یک خانواده ایده آل فکری پیدا کنید فقط اتلاف وقت هست.
    من بهتون هشدار میدم که کیس های خودتون رو اتفاقا محدود کنین به افراد خاصی که قبلا عرض کردم. اگر به فرض محال مادرتونو با فشار، ترفند، تهدید یا هر چیز دیگری مجبور به خواستگاری و شرکت در مراسم کردید ، اگر اومدن و حرفی زدن که نباید بزنن بلد هستین که جمعش کنین و جواب والدین عروس رو بدین؟ میتونین بعدها اگر خونواده همسرتون روی مادرتون حساس شدن چی گفت، چی نگفت ها رو تموم کنین؟ اگر مادرتون عصبی شدن و اومدن به همسرتون چیزی گفتن ، میتونین پاسخ همسر و خونوادشو بدین و دنبال قهر و ... رو بگیرید؟ اگر از این نقطه ضعفتون استفاده کردن... میتونین در برابر پیامدهای روانی حاصل از اون تاب بیارین؟ (نمیگم برای اون کیس هایی که معرفی کردم این بحث ها نیست ولی شدتش خیلی کمتره)
    مردم خیلی حساسن و اتفاقا آستانه ی تحمل پایینی دارن اگر کوچکترین حرکت یا سخن نادرستی بشنون بهم میریزن یا سوء استفاده میکنن، بعد تو این بخش از زندگیتون هم شکست میخورین. همه کنار میکشن شما میمانی و خانمت و هزار مشکل. خانوادشم که دیگه هیچی...
    شما سنتون اونقدری هست که الحمدالله بلوغ فکری دارین و زندگیتونو بازیچه بعضی حرف های ساده و خام نکنید. تکلیفتون مشخص هست و خیلی پیچیده نیست.
    نکته ای به ذهنم رسید فرمودین چند سایت همسر یابی... حقیقتش اینه هنوز هم بر سر سایت های همسر یابی کارشناسان، صاحب نظران و مسئولین به یک جمع بندی کامل نرسیدن و بیشتر سایت های همسر یابی خیلی با قانون پیش نمیرن و متأسفانه برخی از مردم از همین سایت ها ضربه های بدی رو خوردن، به بیانی دیگر برخی بصورت غیر قانونی به فعالیت ادمه میدن. تنها سایتی که میتونین اعتماد کنین همون تبیان هست که برای سه مرکز استان فعاله ، اما با توجه به شرایط شما اگر خانمی بهتون معرفی بشه مشکل قبلتون همچنان پابرجاست و اون بخاطر مادر گرامیتون هست. ما در بحثمون تأکید داشتیم فردی که پدر و مادر در قید حیات نباشن تا بشما سخت گیری و فشار روانی عارض نشه.
    مردم اکثراً همیشه افرادی رو مد نظر دارن که برای ازدواج معرفی کنن ولی ترس از دافعه و جبهه گیری بیان نمیکنن. اگر به دو ، سه فرد محترم و عاقل بسپارین حتما کسی رو بهتون معرفی خواهند کرد، برای اون مراکز هم جویا بشین.
    اما امام سجاد ع در صحیفه سجادیه فرمودن....
    پروردگارم؛
    چگونه نيازمندى از نيازمندى طلب نيازكند؟ و چگونه تهيدستى از تهيدستى ديگر گدايى كند؟
    پس اى خداى من
    از سر شوق و رغبت آهنگ تو كردم و از باب اطمينان اميد خويش به تو بستم و دانستم كه خواسته من از تو هر چند زياد باشد در كنار دارائيت بسيار ناچيز است و چشم داشت فوق‏ العاده من به بخششت در جنب توانايى تو حقير است و دايره بزرگواريت از تقاضاى هيچ كس تنگ نمیشود و دست عطايت از هر دستى برتر است.
    مهربان یار.
    از لطف شما و زمانی که برای راهنمایی من گذاشتید واقعا سپاسگذارم.

    راستش مزیت تالارهای گفتگویی مثه این در این هست که افراد از نقطه‌نظرات و دیدگاه‌های گوناگون صحبتشون رو مطرح می‌کنند و این تضاد و تضارب آراء و نقد نقطه نظرات باعث می‌شه اشکالات و ایرادات و نقاط صعف و قوت و مزایای هر نظر مشخص بشه و در نهایت فرد درخواست کننده کمک از دل این نظرات آنچه برای خودش و شرایطش مناسب‌تر هست رو انتخاب کنه و حتی از اون بهتر راهی مناسب‌تر رو بسازه.

    اون چیزی که از ابتدا برای خودم مسجل بود این بود که مادرم باید از این فرآیند دور بمونه. اینکه مقصر من بودم یا مادرم در این مرحله واقعا برام مهم نیست. همونطور که به مهرااد عزیز و سایر دوستان گرامی هم گفتم واقعا تمایلی به صرف وقت برای درگیری مجدد در چنان قضایایی ندارم. ترجیح می‌دم همسر مناسبم رو انتخاب کنم و بدون تنش کار رو به سرانجام برسونم. بعد از ازدواج و اتمام قضایا اگر مادرم تمایل داشت سعی می‌کنم دلش رو به دست بیارم. و اگر خواست به رویه‌ای که مادربزرگم با داییم تا روز آخر در پیش گرفت ادامه بده من هم به شیوه داییم از روش دوری و دوستی استفاده می‌کنم.
    مادر رو نمی‌شه کنار گذاشت، حتی اگر نفرینت کنه و حتی اگر به برآورده شدن نفرینش (به زعم خود) افتخار کنه.

    مناجات بسیار زیبا و دلنشینی بود. ممنونم از شما به خاطر تمام وقتی که برام گذاشتید و ایده‌ای که دادید. حتی اگر نخوام گزینه‌هام رو فقط و فقط به اینها محدود کنم، اما مطمئنا گزینه‌های جدیدی که حق انتخاب و احتمال موفقیت بالاتری برام داره بهم معرفی کردید.


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.