به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,055
    امتیاز
    146,788
    سطح
    100
    Points: 146,788, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,660

    تشکرشده 35,995 در 7,403 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    غبار غم برود حال خوش شود حافظ
    تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

    ای عزیز بدان و آگاه باش :

    که وقتی پای اراده با تکیه به قدرت لایزال الهی در میان باشد هیچ بن بستی وجود ندارد .....
    نوع نگاهت به زندگی را واکاوی کن و معیارهایت برای زندگی کردن را یک بررسی داشته باش .... هرچقدر معیارهای و نوع نگاه ما به زندگی محدود و فقط در محدوده فضای مادی باشد به باد حادثه ای ، به رنجی ، تبی ، نامرادی ای ، و ناسپاسی ای و بد ااخلاقی دیگران و ..... به هم می ریزیم و سخت می توانیم خود را بیابیم و در همین میانه مشکلات راه خیر را بیابیم .... اما اگر معیار زندگی و نوع نگاه ما به زندگی غنی باشد و فراتر از محدودیت های مادی باشد حتی مواجهه با تلخی ها و رنج ها هم معنای خاصی می یابد و در پس آن درسها و خیرهایی خواهد بود که گاه وقتی خوب دقت می کنیم می گوییم چه خوب شد که من در چنین شرایطی قرار گرفتم که فلان خیر نصیبم شد ..... وقتی نگرش ما محدود باشد و مرتب نیمه خالی لیوان را ببینیم جز ناکامی نمی بینیم و تنها ناامیدی و افسردگی را نصیب می بریم .....

    چه کسی گفته و کدام قانون نوشته که 30 ساله شدن و مجرد ماندن و حتی بدون پول بودن یعنی بد بختی یعنی درد و رنج افسرده کننده .....
    شما قوی هستی و با اراده چنان که توانسته ای با وجود مشکلاتی و شرایطی که نخواستی از آنها دم بزنی تا با آگاهی بیشتر راهنمایت باشیم .... کارشناسی ات را بگیری و حتی زمینه برای کارشناسی ارشد پیدا کنی .... پس در عرصه های دیگر هم بخواهی می توانی ..... به نظر می رسد در بعضی از مسائل و برهه های زندگیت منفعل بوده ای و تصمیم گیری پویا نداشته ای .... اشکال ندارد هنوز خیلی فرصت داری .... از این به بعد منفعل نباش و پویا تصمیم بگیر و برنامه بریز و البته امیدوار .....

    معنویت و نگاه معنا گرا به خودت و خلقتت و به به زندگی و آینده .... بسیار به تو کمک خواهد کرد

    امیدوارم با تغییر احوال و نوع نگاهت به خودت و زندگیت نام کاربریت به " حال خو " تغییر یابد .... ان شاء الله

    موفق باشی





  2. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (پنجشنبه 31 فروردین 96), غبار غم (یکشنبه 29 اسفند 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    یه تاپیکی اینجا هست. مثل اینکه دوستان حرفاشونو توش میزنن و از حال هم خبر دار میشن خواستم اونجا یه چن خط حرف بزنم دیدم مجاز نیستم گفتم بیام اینجا بنویسم...شایدم یه وبلاگ باز کردم و روزمرگی هامو توش نوشتم...نوشتن حس خوبی به آدم میده...

    الان ساعت 3 ونیم صبحه و قاعدتا من باید خواب می بودم که نیستم! و این نشون دهنده اینه که قراره فردا لنگ ظهر با سر درد وحشتناک بیدار بشم که جزء بدترین حسای دنیاست و باعث میشه کل روز گیج و منگ باشم و بدتر از اون شب خوابم نبره. امروز (دیروز میشه دیگه) ظهر بیدار شدم یه چن ساعتی درس خوندم که مسلما به هیچ دردی نخواهد خورد. آخرای شب یاد یه سری از آدمایی افتادم که تو زندگیم بودن و هستن. دوستان، همکلاسیا، فامیل و یه نفر دیگه. خیلی دلم براش تنگ شده. یادش که میفتم قلبم یه جوری میشه. یه چیزی روش سنگینی می کنه. شاید یه سری حرفای نگفته س، شاید یه سری خاطرات گنگ و مبهمه، شاید ترس از یه واقعیته واقعیتی مثل اینکه مسلما اون مال یکی دیگه س، رفته، تنها چیزی که برا من میمونه تنهاییه،امروز سی سالمه،چن سال دیگه میشه 40، 50،ملت ازدواج می کنن، بچه دار میشن، من عین یه پرنده تو قفس پرواز بقیه رو تماشا می کنم. پرواز عجب عادت خوبیست فقط حیف که مال بقیه س و مال تو نیست!!!اصلا شاید این سنگینی دل یا بغض تو گلوم از ترس اینه که مبادا یه روزی بخواد ببینه من چیکار می کنم و اون موقع بفهمه نه پیشرفتی تو زندگیم بوده، نه رفت و آدمی،خوشحال بشه، بگه چقد خوب شد که با این دختره وصلت نکردما، کار خدا بوده، این چی داشته؟! آره، دقیقا همینه، اگه من برا خودم کسی بودم اصلا برام مهم نبود که چه فکری درباره من می کنه. شایدم ترس از حرفای اون نیست، ترس از قضاوت مردمه. ترس از آدماییه که وقتی پاتو از خونه میذاری بیرون تا شاید یکم دلت واشه و غم و غصه هاتو تو خونه بذاری، سوال پیچت می کنن. میدوننا مشکلت چیه، میدونن چه باری به دوش کشیدی، خوب می دونن یه ذره از اون باره رو خودشون نمی تونستن تحمل کنن اما نمی تونن زبون به دهن بگیرن، با خنده می پرسن چی کار می کنی؟ خوبی؟ چه خبرا؟ کجا کار می کنی؟ شوهر نکردی؟ ...نمی دونم، هنگم، هنگ!.... خلاصه نتونستم جلو خودمو بگیرم با ....شکن رفتم .....بوک! یکم عکس بقیه رو دیدم، آخر سرم رفتم عکسای اونو دیدم. دو سه تا عکس بیشتر نبود. حتما خیلی وقته که سری به پروفایلش نزده، احتمالا رفته خارج....یه جورایی جلو گریم و گرفتم، چن سال پیش بود خدا؟! ....یاد یکی از حرفای معروف پائولو کوئیلو افتادم که میگه انتظار سخته، فراموش کردنم سخته، اما اینکه ندونی باید فراموش کنی یا انتظار بکشی از همه سخت تره، الان که این جمله رو اینجا نوشتم خنده دار به نظر میاد. یکی نیس بهم بگه آخه دختره بی عقل چی داری که بهش بنازی؟ چی داری که وقتی کسی برگشت سمتت سرتو بالا بگیری؟! کار درست و حسابی داری؟! تحصیلات آنچنانی داری؟! مدرک دانشگاهی از فلان دانشگاه معتبر داری؟!خونه درست و حسابی داری که بشه بهش گفت خونه؟! خانواده درست و درمون داری؟! .....دقیقا اینجاس که فک می کنم تنهایی از سر من زیادیه! البته اینم هستا مگه بقیه چی دارن؟! خیلی چیزا؟! همه اینا؟! ......نمیدونم چرا نزدیک عیدی من لب و لوچم آویزونه. یعنی مثل همیشه س اما با شدت بیشتر....واقعا چی به سرم اومد؟! به قول کیتی پری چی به سر اون دختری که گیتار آبی می زد اومد؟!.........دقیقا 45 دقیقا س که دارم این چن خط و تایپ می کنم. ...خودمو بد جوری گم کردم.....گم! الان برام یه سوال پیش اومد. چرا همش در حال دویدنم؟ چی شده این همه دویدم؟ اصلا دویدن بوده یا درجا زدن؟! اون همه شب زنده داریا واسه درس و مشقای دانشگاه چی نصیبم کرد؟! شاگرد اول شدن؟! نکته خوبیه، اما اون چی نصیبم کرد؟! واقعا اون حرکتا درجا زدن بوده.توی دانشگاه زاقارت باید نمره زاقارت بگیری، اصلا باید زاقارت باشی، مثه بقیه زاقارتیای اون دانشگاه، زاقارت نباشی بهت انگ میزنن....اینم نکته خوبیه.....هرچند که دیره دیگه....جایی که باید زاقارت نمی بودم زاقارت شدم و بعدش جایی که باید زاقارت می بودم زاقارت نشدم.سوال اساسی اینه که الان باید زاقارت باشم یا نه؟!جالبه که من همیشه برعکس بودم....بهتر نیس یکم وایسم؟ درجا زدن و متوقف کنم؟ یکم بیخیال باشم؟ نمی دونم!.....برم دیگه....سعی می کنم نخوابم چون بخوابم شب بیدار میشم اما تا حالا نشده که سعی کنم نخوابم و نخوابم! خوابم میبره......!

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    غبار غم برود حال خوش شود حافظ
    تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

    ای عزیز بدان و آگاه باش :

    که وقتی پای اراده با تکیه به قدرت لایزال الهی در میان باشد هیچ بن بستی وجود ندارد .....
    نوع نگاهت به زندگی را واکاوی کن و معیارهایت برای زندگی کردن را یک بررسی داشته باش .... هرچقدر معیارهای و نوع نگاه ما به زندگی محدود و فقط در محدوده فضای مادی باشد به باد حادثه ای ، به رنجی ، تبی ، نامرادی ای ، و ناسپاسی ای و بد ااخلاقی دیگران و ..... به هم می ریزیم و سخت می توانیم خود را بیابیم و در همین میانه مشکلات راه خیر را بیابیم .... اما اگر معیار زندگی و نوع نگاه ما به زندگی غنی باشد و فراتر از محدودیت های مادی باشد حتی مواجهه با تلخی ها و رنج ها هم معنای خاصی می یابد و در پس آن درسها و خیرهایی خواهد بود که گاه وقتی خوب دقت می کنیم می گوییم چه خوب شد که من در چنین شرایطی قرار گرفتم که فلان خیر نصیبم شد ..... وقتی نگرش ما محدود باشد و مرتب نیمه خالی لیوان را ببینیم جز ناکامی نمی بینیم و تنها ناامیدی و افسردگی را نصیب می بریم .....

    چه کسی گفته و کدام قانون نوشته که 30 ساله شدن و مجرد ماندن و حتی بدون پول بودن یعنی بد بختی یعنی درد و رنج افسرده کننده .....
    شما قوی هستی و با اراده چنان که توانسته ای با وجود مشکلاتی و شرایطی که نخواستی از آنها دم بزنی تا با آگاهی بیشتر راهنمایت باشیم .... کارشناسی ات را بگیری و حتی زمینه برای کارشناسی ارشد پیدا کنی .... پس در عرصه های دیگر هم بخواهی می توانی ..... به نظر می رسد در بعضی از مسائل و برهه های زندگیت منفعل بوده ای و تصمیم گیری پویا نداشته ای .... اشکال ندارد هنوز خیلی فرصت داری .... از این به بعد منفعل نباش و پویا تصمیم بگیر و برنامه بریز و البته امیدوار .....

    معنویت و نگاه معنا گرا به خودت و خلقتت و به به زندگی و آینده .... بسیار به تو کمک خواهد کرد

    امیدوارم با تغییر احوال و نوع نگاهت به خودت و زندگیت نام کاربریت به " حال خو " تغییر یابد .... ان شاء الله

    موفق باشی
    دراوج ناامیدی بعد از ارسال پست پایینی پست شما رو دیدم.....شعر اولش....هیچی دیگه امروز نمیخواستم گریه کنم اما مثله اینکه نمیشه.....

  4. #13
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,055
    امتیاز
    146,788
    سطح
    100
    Points: 146,788, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,660

    تشکرشده 35,995 در 7,403 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    هیچ مشکلی هم توی زندگی نباشد کافیه کمی خود را وادار به مرثیه سرایی کنی چیزی نمیگذره که خود را بیچاره ترین ها ، تنها ترینها و تهی ترینهای عالم می بینی چه رسد به اینکه مشکلاتی هم باشد ......

    مشکلات و تنگناهای زندگی فرصتهاییت که این ماییم که تعین می کنیم چه استفاده ای از آن بکنیم ..... بهره برداری کنیم در جهت رشد و بالندگی ؟ یا در جا زدن و مرثیه سرایی و خود را تخریب کردن ....

    پیشنهاد می کنم تاپیکهای زیر را مطالعه کنی :

    مرثیه سرایی احساسی عامل نا آرامی شماست!

    «انرژی احساسی صلح آمیز»

    از حال بد به حال خوب

    چگونگي كنترل و تعديل احساسات زجر آور
    این آدم های منفی باف، ذهن خوان و فاجعه ساز!

    تبدیل اخم به خنده

    انرژی احساسی صلح آمیز

    احساس‌های مثبت، عامل رشد و شكوفایی فردی

    آموزش روش صحيح غصه خوري!

    می توانید احساس خود را تغییر دهید

    چطور احساسات ناخوشایند را مهار کنیم؟

    درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)

    خوب هایی که از زندگی لذت نمی برند (تیپ شخصیتی کمال گرا)

    رنجش زدائی

    درد احساسی چیست؟






  5. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Ramin231 (دوشنبه 30 اسفند 95), غبار غم (دوشنبه 30 اسفند 95)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 شهریور 97 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1396-1-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,114
    سطح
    18
    Points: 1,114, Level: 18
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من اگه پولشو داری برو پیش یک مشاور یا روانشناس.اون جواب همه ی سوالاتو داره.و خیلی خیلی میتونه کمکت کنه.من خودم دارم میرم.منم چون مثل شما بودم.
    درضمن اگه درحال خاضر دانشگاه میری اونجا میتونی با یه هزینه ی کم از خدمات مشاوره شون استفاده کنی.من خودم جلسه ای سه تومن میدم.که خیلی کمه خب.پول دوتا چیپس.حتما پیگیری کن.
    ویرایش توسط امیرعلی23 : یکشنبه 13 فروردین 96 در ساعت 09:27

  7. کاربر روبرو از پست مفید امیرعلی23 تشکرکرده است .

    غبار غم (یکشنبه 13 فروردین 96)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 21:28]
    تاریخ عضویت
    1394-12-07
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,223
    سطح
    19
    Points: 1,223, Level: 19
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 18 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امیدوارم که هر چه سریعتر غبار غم هاتون تبدیل به غنچه شادی بشه
    نوشته هاتون رو کاملا خوندم و کاملا درکتون میکنم
    یک راه حل خوب خوب براتون سراغ دارم، تا میتونید با خدا راز و نیاز کنید و به امامان معصوم متوسل بشید.
    اگه نزدیکتون امام زاده هست حتما اوقاتتون رو اونجا سپری کنید
    من آدم خیلی مذهبی و عارف مسلکی نیستم و کاملا از لحاظ اعتقادات معمولی هستم ولی بدونید که تنها راه چاره همین ها هستند
    پولتون رو خرج مشاور نکنید. خودتون رو به یک منبع انرژی لایتناهی وصل کنید اونوقت نتایج اون رو ببینید
    کاملا به این قضیه واقف باشید که همه ما صاحب داریم


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.