به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 85
  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array
    آبی عزیز

    ببخشید که دارم صریح باهات صحبت میکنم امیدوارم نظرم که واقعا غیرکارشناسی است و نظر شخصیم هست بدردت

    بخوره لطفا اینقدر به احساسات جولان نده

    متاسفانه در بیشتر مواقع اینچنینی ما خانمها درچشمامون را بستیم فکر می کنیم بقیه هم ما را نمی ببیند

    درحالیکه مطمین باش آقایون در این موارد چه بخواهند جدی اقدام کنند چه بخواهند برای سرگرمی و چه هیچکدام خودشون

    راهش را بلدند. شما برو کارت را با ایشون انجام بده خوشرو و خوش برخورد باش

    به همسر برادر ایشون هم هیچ چراغی نشون نده مطمین باش مهربانی و خوشرویی شما اگر گزینه مناسبی برای

    اون آقا و خانواده شون باشید از راه مناسبی اقدام می کنند در غیراینصورت هم توکلت بر خالق هستی باشه

    که صبرش زیاده

    گرنگهدار من آنست که من می دانم

    شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

  2. 3 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    ...zahra (یکشنبه 04 تیر 96), abi.bikaran (سه شنبه 15 فروردین 96), غبار غم (جمعه 12 خرداد 96)

  3. #42
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام

    حالتون چه طوره خانم آبی؟ سلام ممنون

    سال نو خدمت شما مبارک باشه مرسی سال نو شما هم مبارک

    امیدوارم بهترین ها در سال 96 نصیبتون بشه همچنین


    ---------------------

    من با هاتون موافق هستم که بی خیالش بشید. خواستم بشم ولی دیروز یه اتفاقایی افتاد که متوجه شدم تقریبا احساسمون دوطرفه است یه صحبتهایی بینمون پیش اومد که خیلی امیدوار شدم وفکر میکنم اون از من بدش نمیاد وفکر میکنه

    چرا؟

    از ابتدا دوست داشتم ادامه بدید و محکم پای آرزو ها و دوست داشتن هاتون بایستید. ولی الان حس میکنم راه روش رو در پیش نگرفتید که هیچ ، از طرفی هم بسیار احساسی شدین.

    ----------------------
    مدیر همدردی یه مطلبی داره درمورده " در تنور احساسات دمیدن ممنوع " سرچش کنید و مطالعه کنید. البته مضمونش در مورد شما نیست ولی ازش مطالب خوبی دستگیرتون میشه.

    --------------------
    من چند وقته میخواهم از شما یه گله ای بکنم! اجازه دارم؟خواهش میکنم خوشحال میشم نقطه ضعفای خودم بدونم وکمکم کنید حلشون کنم
    خوب مثل اینکه اجازه دارم
    در جواب دوستان همدردی شما می فرمایید من هنرمند هستم و اینطور احساسی بودن در وجود منه.
    من با شما موافقم باید به بوجودتون احترام بگذارید و خودتون رو دوست داشته باشید، ولی یه جای کار ایراد داره.
    بین احساسی بودن و احساس محور بودن خیلی فرق هست.
    احساسات به لطافت روح برمیگرده و یکی از نعمت های زیبای خداونده . اگر من یه گل رز قرمز رو ببینم، یا یه کودک کار تو سرما زمستون کنج چهار راه ببینم، ممکنه واکنشی نشون ندم، ولی یه فرد احساس دا، میره گل رو بو میکنه و از زیبایی های اون گل لذت میبره و در مورد کودک کار، حد اقلش باهاش همدردی میکنه.

    ولی یه شخص احساس محور، به جا تصمیم گیری با عقلش، در بعضی مواقع احساسش ( بخوانید دل) نمیگذاره تصمیم درستی بگیره.
    مثلا عقل میگه با یه مبلغ پول میشه یه ماشین صفر ژاپنی و دل میگه فلان ماشین خوش قیافه چینی هم میشه گرفت.

    ---------------------

    کنترل احساسات ارزشمند شما و اینکه نگذارید عنان کار تصمیم گیری هاتون رو دستش بگیره در اولویت قرار داره.درسته خیلی احساساتی هستم ولی در مقابل خیلی هم محافظه کارم تا عقلم تشخیص نده این راه درسته از احساسم هر چقدر قوی باشه پیروی نمیکنم سخته ولی مقاومت میکنم

    اگر بتونید به این مهم دست پیدا کنید، با شما حتی در بد ترین حالت مشکلی ندارم که مستقیم برید از پسر خواستگاری کنید ( فقط جنبه مثال داره که بزرگی اش رو برسونم). چون میدونم تاکیدات عقل تون هست و این قضیه رو تایید داده.
    ---------------------

    یکم به خودتون مهلت بدید و از ایشان فاصله بگیرید، تا احساساتتون فروکش کنه.
    ائنوقت خیلی راحت، میشه مثلا با چند احوال پرسی غیر رسمی یا شیرینی پختن ( به قول یکی از دوستان همین تاپیک) گوشی رو دست ایشان برسونید، البته با این پیش فرض که " اگر شد، شد و اگر نشد، هم نشد" من میخوام شانسم امتحان کنم حالا که یه جورایی حس میکنم اونم توجه داره فقط مشکل این عدم اعتماد به نفس منه که ممکنه همچی خراب کنه

    ------------------
    پ . ن:
    یه روز عروسی یکی از دوستانم بود، بنده خدا فراموش کرده بود به من کارت عروسی بده، من هم خیلی دوست داشتم به دلایلی در عروسی اش حضور داشته باشم. با یکی دیگر از دوستانم که صحبت میکردم، بهم گفت : مگه نمیگی دوست داری شرکت کنی،؟! خوب برای دوست داشتنت تلاش کن و گوشی رو بردار و بهش بگو، اول غیر مستقیم عروسی رو تبریک بگو و اگر دوزاریش نیفتاد، مستقیم بگو. (میدونست نمی خواستم فیلم بسازم و واسطه جور کنم، این روش انتحاری رو پیشنهاد داد)
    من هم به سرعت گفتم، زشته، مردم چی میگن، "عروسی ندیده "
    خیلی فکر کردم، دیدم حرف مردم و همیشه هست ولی خوبی اش اینه که موقته و زود از بین میره، ولی چیزی که میمونه حضور در عروسی و دوستت داشتن خودم هست.
    دل رو زدم به دریا که بهش زنگ بزنم، و غیر مستقیم با ترفندی بهش بگم، که یهو خودش زنگ زد، و من رفتم عروسی، ولی من پیروز شده بودم، چون بر ترس و افکارم غلبه کرده بودم و میخواستم زنگ بزنم ولی خدا زودتر وارد عمل شد و یاد اون انداخت
    امیدوارم در این مورد منم هم خدا زودتر وارد عمل بشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    آبی عزیز

    ببخشید که دارم صریح باهات صحبت میکنم امیدوارم نظرم که واقعا غیرکارشناسی است و نظر شخصیم هست بدردت

    بخوره لطفا اینقدر به احساسات جولان نده

    متاسفانه در بیشتر مواقع اینچنینی ما خانمها درچشمامون را بستیم فکر می کنیم بقیه هم ما را نمی ببیند

    درحالیکه مطمین باش آقایون در این موارد چه بخواهند جدی اقدام کنند چه بخواهند برای سرگرمی و چه هیچکدام خودشون

    راهش را بلدند. شما برو کارت را با ایشون انجام بده خوشرو و خوش برخورد باش

    به همسر برادر ایشون هم هیچ چراغی نشون نده مطمین باش مهربانی و خوشرویی شما اگر گزینه مناسبی برای

    اون آقا و خانواده شون باشید از راه مناسبی اقدام می کنند در غیراینصورت هم توکلت بر خالق هستی باشه

    که صبرش زیاده

    گرنگهدار من آنست که من می دانم

    شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد
    سلام ممنون سنجاب عزیز
    همه اینارو میدونم تا خودش نخواد از من هیچ کاری بر نمیاد البته باید بگم تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیوفته
    نه مواظب هستم که همسر برادرشون چیزی متوجه نشه فقط وقتی با منه گاهی بحث میکشونه طرف برادر شوهرش
    فعلا که اینقدر از من تعریف کرده ندید همشون منو میشناسن
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  4. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (سه شنبه 15 فروردین 96)

  5. #43
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زندگی خوب نمایش پست ها
    آبی جان عزیزم دختر خوب خانووووم بی خیال چی بشی تو آخه؟ تو الان نه سر پیازی نه

    تهش!!! برای چی الان داری احساسی میشی من نمیدونم.

    عزیزم یک بار دیگه مرور کنیم چه اتفاقی برای تو افتاده:

    1- مدت خیلی زیادی تحت فشار بودی و ناراحت این که ازدواج نکردی.

    2- یک آقا رو پیدا کردی و گویا بهش علاقه پیدا کردی.

    3- اونقدر تابلو بازی در آوردی که عالم و آدم فهمیدن چی شده (اون آقا هم اگه خنگ

    نباشه... فهمیده) کجا تابلو بازی در اوردم؟ من اینجا دارم در موردش راحت حرف میزنم

    4- حالا دیگه میخوای چیکار کنی؟

    4-1- خود به خودی بری بهش اخم و تخم کنی میخواد بگه دختره دیونه اس!!!

    4-2- همکاری تو یه طرفه باهاش قطع کنی میخواد بگه این دختره اهل کار نیست و کلی بد و بیراه پشت سرت و از طرف دیگه منفعت مالیت از دستت میره.

    4-3- خودت بگو میخوای چیکار کنی؟ میخوام

    باهاش تلخ بشی و حرف نزنی و ... باور کن بهت میخنده!!!! یه ذره به خودت ارزش بده. من هیچ بی احترامی بهش نمیکنم همیشه خوشرو وخوش برخورد هستم در مقابلش

    فکر کن سنگ مفت بود گنجشک هم مفت. واقعا هم همین طور بوده.

    الان من واقعا نمیدونم تو چرا اصلا بهش فکر میکنی!!!!

    راحت همکاری تو باهاش ادامه بده دیگه. ازدواج هم اگه کرد ایشالا خوشبخت باشه. من میخوام ادامه بدم اون کلی طرح ونقشه داره میخواد با من کار کنه اگه یه زمانی هم بفهمم یکی اومده تو زندگیش اروم میکشم کنار

    در ضمن من نمیدوم چند بار دیگه باید حضور و قدرت خدا رو یادآوری کنم.!!!! صد سال نماز

    و هزار سال روزه واسه اینه که در این جور مواقع یادت بیوفته خدا بالا سرمونه وگرنه برای

    بهشت نماز میخونی؟
    خدا تو این موارد منو خیلی تنها گذاشت ونا امید کرد دلم بدجور شکسته به خاطر اینه اعتقادم نم کشیده ولی میدونم همچی دست خودش
    امیدوارم یک بار هم شده تو زندگی من برای اولین بار بهم توجه کنه دلم دیگه نشکنه
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (سه شنبه 15 فروردین 96)

  7. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    سلام آبی و بیکران گرامی...
    ایشون از شما کوچکتره بهتره ترمز کنید و خیلی به رویاهاتون پروبال ندید...
    ممکنه ناراحت بشید ولی این واقعیتی هست که باید بپذیرید.
    حتما میتونید کنایتا سنتون رو بیان کنید .مثلا چند سال از فارغ التحصیلیتون گذشته..کی کنکور دادین و....
    بگذارید اما و اگرهای ذهنیتون حل بشه و قضیه براتون شفاف تر بشه..تا بدون تردید و نگرانی ادامه بدید...
    با آرزوی بهترین ها

  8. 2 کاربر از پست مفید افسونگر تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 16 فروردین 96), mohamad.reza164 (چهارشنبه 16 فروردین 96)

  9. #45
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط افسونگر نمایش پست ها
    سلام آبی و بیکران گرامی...
    ایشون از شما کوچکتره بهتره ترمز کنید و خیلی به رویاهاتون پروبال ندید...
    ممکنه ناراحت بشید ولی این واقعیتی هست که باید بپذیرید.
    حتما میتونید کنایتا سنتون رو بیان کنید .مثلا چند سال از فارغ التحصیلیتون گذشته..کی کنکور دادین و....
    بگذارید اما و اگرهای ذهنیتون حل بشه و قضیه براتون شفاف تر بشه..تا بدون تردید و نگرانی ادامه بدید...
    با آرزوی بهترین ها
    سلام
    درسته من از نظر سنی بزرگتر هستم ولی ظاهرم خیلی کوچیکتر نشون میده و برعکس ایشون خیلی بزرگتر نشون میده جوری که من اول فکر میکردم حداقل دوتا بچه باید داشته باشه
    وقتی فهمیدم مجرده خیلی تعجب کردم از نظر و ظاهر اخلاق ورفتار وشخصیت هم بسیار پخته تر از من هستن
    سن برای من اصلا ملاک ومعیار نیست هیچ وقت خوشبختی وبدبختی یه زندگی رو نمیتونی به یه عدد نسبت بدی مسئله سن یه دختر فقط تو کشور ما اینقدر بهش اهمیت دادن تا اونجایی که یه دختر با سنش ارزش گذاری میکنن یعنی با افزایش سن ارزشش کمتر میبینن ومن هیچ فقط به این بی فرهنگی وطرز فکر پایین بقیه اهمیت نمیدم
    در مورد اون نمیتونم نظری بدم چون اون حق انتخاب داره شاید سن منو بفهمه منصرف بشه البته اگه اینقدر ناپخته باشه که همون بهتر بکشه کنار
    درمورد خودم مطمئنم اونقدر محاسن دیگه دارم که شاید کسی به سن من نگاه نکنه ولی در مورد این ادم فعلا نمیتونم قضاوت کنم چون هنوز چیزی پیش نیومده
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  10. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 16 فروردین 96)

  11. #46
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها


    من تا همین یک ماه پیش مسئله ازدواج برای خودم حل کرده بودم یعنی بوسیدم گذاشتم کنار ویه درصد هم بهش فکر نمیکردم ولی از شانس خوب یا بد من البته بگم بد بهتره چون من شانس خوب سراغم نمیاد نمیدونم این ادم چرا جلوی من سبز شد یا اینکه چرا باید کار من طوری پیش بره که به این ادم نیاز پیدا کنم واز همون بخورد اول متاسفانه مهرش به دلم بشینه :(


    .................................



    باسلام و احترام



    عنوان تاپیک شما میگه من سزاوار عشق نیستم ! ،،،،ولی دل نوشته های شما در روند تاپیک ،،،،چیز دیگه ای میگه !

    به نظرم اول باید این را حل کنیم .

    باید این تضاد و دوگانگی درونی خودمون را آزاد کنیم ،،،و به معنای واحدی برسیم .

    بنابراین باید روی عزت نفس و اعتماد به نفسمون کار کنیم .



    ارزشمندی انسانها به ازدواج ،،،به تعداد خواستگارها ،،،به مدرک تحصیلی و .... نیست !

    به نظرم ارزشمندی انسانها بیشتر در بُعد معنوی تعریف میشه تا جسمی و...


    ....................................

    یادتونه قبلا دغدغه کار را داشتید !

    نمی دونم شاید هنوز هم تا حدودی داشته باشید .

    ولی وقتی خودتون را از وابستگی رها کردید ،،،،و به قول نقل قول بالای شما ،،، ازدواج را ماچ کردید و گذاشتید کنار ( امان از دست محمد 93 )،،،،مسیر زندگی شما جور دیگه ای شد

    یعنی با فرد تازه ای آشنا شدید.


    می خوام بگم الان هم این کار را کنید ! ،،،،خودتون را از وابستگی ها رها کنید و دل به خداوند بسپارید .

    فقط در مسیر باشید .






    .........................................


    احساس به دختر و یا پسر برای قصد ازدواج امری طبیعی ست !

    امکان داره یه دختری از پسری خوشش بیاد ،،،یا پسری از دختری خوشش بیاد و ....

    چیزی که مهمه اینکه : پسر طالب هست و دختر مطلوب !

    که این باعث میشه پسرها به خواستگاری دخترها برند .


    به نظرم پسری که دختری را دوست داشته باشه ،،،معیاراش را داشته باشه و .....اگر شرایط ازدواج را داشته باشه ! ،،،،،حتما خودش جلو می آید



    .........................................


    حالا امکان داره مثلا پسره تو باغ نباشه :)
    ( کلی میگم )


    یکی از بهترین کارها پیدا کردن یه واسط عاقل هست ! ( نه هر واسطی )

    واسطی که شما را معرفی کنه برای ازدواج .


    البته همه اینها باید موقعی انجام بشه که شما ایشون را فرد مناسب وخوبی برای ازدواج بدانید ( دور از احساس محوری )



    ...........................................



    شرایط شما را درک می کنم .



    ان شاالله همیشه شاد باشی





    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 24 فروردین 96 در ساعت 23:03

  12. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 25 فروردین 96), زندگی خوب (چهارشنبه 30 فروردین 96), غبار غم (جمعه 12 خرداد 96)

  13. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    ابی جان چی شد"؟؟خیلی به فکرت هستم اسمتو دیدم تو تاپیکای دیگه نظر گذاشته بودی از ته دل دعا کردم ایشالا این مدت به خوبی گذشته باشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید SOGAND. تشکرکرده است .

    abi.bikaran (دوشنبه 08 خرداد 96)

  15. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام

    آبی من همه ی پست هات رو خوندم. حس می کنم نیازی به جزئیات بیشتر نیست، و کلیات موضوع کافیه تا راهت رو از دل این اتفاق باز کنی.

    خیلی خوشحال شدم که می بینم موقعیت کاری خوبی برات پیش اومده. اما متاسفم که می بینم این موقعیت به جای اینکه باعث رضایت و شادی بشه، شده یک دغدغه ی جدید.

    مشکل اصلی زندگی تو کار بود. نه فقط به این دلیل که خودت بارها گفتی اگه شرایط کاری خوبی داشته باشی، مسئله ی ازدواج رو بهتر هندل می کنی. بلکه به این دلیل که برای اینکه یه زندگی زناشویی موفق و سالم رو تشکیل بدی، نیاز داری که اول روحیه ی بهتری داشته باشی. حالت بهتر باشه. از زندگی فردیت رضایت داشته باشی.

    الان یک فردی سر راه تو قرار گرفته که این مشکل رو حل می کنه. شاید رسالت این آدم در زندگی تو، حل کردن مشکل کارت باشه. مشکلی که خیلی زیاد باهاش درگیر بودی.

    چرا حالا که این آدم اومده، سریع پریدی سر موضوع ازدواج؟

    چرا همه ی انرژیت رو روی موفقیت شغلیت نمی گذاری؟ شاید همسرت قراره در مرحله ی بعدی سر راهت قرار بگیره (حالا چه خودِ این فرد باشه، چه فرد دیگه ای).

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  16. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 08 خرداد 96), آنیتا123 (سه شنبه 09 خرداد 96)

  17. #49
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    سلام

    آبی من همه ی پست هات رو خوندم. حس می کنم نیازی به جزئیات بیشتر نیست، و کلیات موضوع کافیه تا راهت رو از دل این اتفاق باز کنی.

    خیلی خوشحال شدم که می بینم موقعیت کاری خوبی برات پیش اومده. اما متاسفم که می بینم این موقعیت به جای اینکه باعث رضایت و شادی بشه، شده یک دغدغه ی جدید.

    مشکل اصلی زندگی تو کار بود. نه فقط به این دلیل که خودت بارها گفتی اگه شرایط کاری خوبی داشته باشی، مسئله ی ازدواج رو بهتر هندل می کنی. بلکه به این دلیل که برای اینکه یه زندگی زناشویی موفق و سالم رو تشکیل بدی، نیاز داری که اول روحیه ی بهتری داشته باشی. حالت بهتر باشه. از زندگی فردیت رضایت داشته باشی.

    الان یک فردی سر راه تو قرار گرفته که این مشکل رو حل می کنه. شاید رسالت این آدم در زندگی تو، حل کردن مشکل کارت باشه. مشکلی که خیلی زیاد باهاش درگیر بودی.

    چرا حالا که این آدم اومده، سریع پریدی سر موضوع ازدواج؟

    چرا همه ی انرژیت رو روی موفقیت شغلیت نمی گذاری؟ شاید همسرت قراره در مرحله ی بعدی سر راهت قرار بگیره (حالا چه خودِ این فرد باشه، چه فرد دیگه ای).
    سلام میشل جان مرسی که بلاخره اومدی

    موقعیت کاری که پیش نیومده همچنان همون وضعیت ومشکلات قبلی برقرار فقط چند ماهی کارای که دوست داشتم همیشه انجام بدم انجام دادم یه سبک نقاشی کلی کار انجام دادم بدون اینکه بدونم باید چیکارشون کنم مشتری خاص میخوان که نمیدونم کجا پیدا کنم نه کسی میشناسم نه لینکی که منو معرفی کنه به ادمایی که تو این کار هستن شهر ما هم کوچیکه هیچ کاری نمیتونم بکنم
    نمیدونم شاید واقعا خدا این ادم سرراهم قرار داد که فقط بهم انرژی وانگیزه بده ولی دارم توانم از دست میدم حس میکنم تلاشم بیهوده است تا اینجا که دارم خودم میکشونم فقط به خاطر اون چون خیلی تشویقم میکنه انگیزه میده وهمین رفتارش منو وابسته تر کرده بدون اینکه بدونم احساس واقعیش چیه وهمین منو ازار میده مشکل کار کم بود اینم بهش اضافه شده الان زندگیم پر شده از استرس دغدغه دوراهی دودلی اروم وقرار ندارم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم همش منتظر یه معجزه ام زندگیم درست بشه خیلی همچی بهم ریخته است

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط SOGAND. نمایش پست ها
    ابی جان چی شد"؟؟خیلی به فکرت هستم اسمتو دیدم تو تاپیکای دیگه نظر گذاشته بودی از ته دل دعا کردم ایشالا این مدت به خوبی گذشته باشه
    مرسی سوگند جان
    نمیدونم چی بگم فعلا که اتفاق خاصی نیوفتاده نمیدونم گاهی رفتاراش نشون میده اونم احساس داره یه ماهی خودم کنترل کردم با اینکه کار داشتم نرفتم ببینمش که شاید از این وابستگی دربیام ولی متاسفانه بدتر شدم چون هر چند روز یه بار به بهانه کار یه مسئله دیگه بهم پیام میداد وهمین رفتارش منو به شک میندازه
    وقتی هم رفتم محل کاراش واقعا نگاهش چر از اشتیاق بود همش لبخند میزد موقع حرف زدن اینو دیگه هر کسی میتونه تشخیص بده ولی باز هم میگم اگه احساسی باشه پس چرا الان 5ماه من با این ادم اشنا شدم چرا چیزی نشون نمیده تازگیا هم چون میدونه من دنبال جایی برای زندگی واموزش هستم پیشنهاد دوتا خونه داده که کنار خودشونه تو همون کوچه وخیابون
    نمیدونم این رفتارا وکاراش باید به حساب چی بزارم ویه اتفااقی دیگه که واقعا بیشتر از این نمیتونم اینجا توضیح بدم جزئیات تا همین جا هم استرس دارم نکنه لو بره
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  18. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    Hildaa (سه شنبه 09 خرداد 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 08 خرداد 96), میشل (سه شنبه 09 خرداد 96)

  19. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    سلام میشل جان مرسی که بلاخره اومدی

    موقعیت کاری که پیش نیومده همچنان همون وضعیت ومشکلات قبلی برقرار فقط چند ماهی کارای که دوست داشتم همیشه انجام بدم انجام دادم یه سبک نقاشی کلی کار انجام دادم بدون اینکه بدونم باید چیکارشون کنم مشتری خاص میخوان که نمیدونم کجا پیدا کنم نه کسی میشناسم نه لینکی که منو معرفی کنه به ادمایی که تو این کار هستن شهر ما هم کوچیکه هیچ کاری نمیتونم بکنم
    نمیدونم شاید واقعا خدا این ادم سرراهم قرار داد که فقط بهم انرژی وانگیزه بده ولی دارم توانم از دست میدم حس میکنم تلاشم بیهوده است تا اینجا که دارم خودم میکشونم فقط به خاطر اون چون خیلی تشویقم میکنه انگیزه میده وهمین رفتارش منو وابسته تر کرده بدون اینکه بدونم احساس واقعیش چیه وهمین منو ازار میده مشکل کار کم بود اینم بهش اضافه شده الان زندگیم پر شده از استرس دغدغه دوراهی دودلی اروم وقرار ندارم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم همش منتظر یه معجزه ام زندگیم درست بشه خیلی همچی بهم ریخته است

    - - - Updated - - -


    مرسی سوگند جان
    نمیدونم چی بگم فعلا که اتفاق خاصی نیوفتاده نمیدونم گاهی رفتاراش نشون میده اونم احساس داره یه ماهی خودم کنترل کردم با اینکه کار داشتم نرفتم ببینمش که شاید از این وابستگی دربیام ولی متاسفانه بدتر شدم چون هر چند روز یه بار به بهانه کار یه مسئله دیگه بهم پیام میداد وهمین رفتارش منو به شک میندازه
    وقتی هم رفتم محل کاراش واقعا نگاهش چر از اشتیاق بود همش لبخند میزد موقع حرف زدن اینو دیگه هر کسی میتونه تشخیص بده ولی باز هم میگم اگه احساسی باشه پس چرا الان 5ماه من با این ادم اشنا شدم چرا چیزی نشون نمیده تازگیا هم چون میدونه من دنبال جایی برای زندگی واموزش هستم پیشنهاد دوتا خونه داده که کنار خودشونه تو همون کوچه وخیابون
    نمیدونم این رفتارا وکاراش باید به حساب چی بزارم ویه اتفااقی دیگه که واقعا بیشتر از این نمیتونم اینجا توضیح بدم جزئیات تا همین جا هم استرس دارم نکنه لو بره
    عزیزم خودتو به خدا بسپار که قشنگ ترین و بهترین سرنوشتی که ممکنه(اگه صلاحه این اقا باشه اگرنه بهترش پا توی زندگیت بزاره)رو برات رقم بزاره..

    من تمام تاپیکاتو خوندم واقعا دختر صبوری هستی ولی اینو مطمئن باش که خدا خودش گفته از همه بیشتر بنده هاشو دوست داره من مطمئنم اینو خودت بعد این همه مشکل

    با چشات تجربه می کنی

  20. 2 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    Hildaa (سه شنبه 09 خرداد 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 08 خرداد 96)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شیوه خواستگاری از همکلاسی
    توسط .saber. در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 16:52
  2. استرس و تپش شدید قلب تو جمع - چرا؟؟ چکار کنم؟
    توسط **سهیل ** در انجمن مشکلات ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 اردیبهشت 93, 19:35
  3. کمبود میل جنسی درآقایون وعوامل آن
    توسط پدربزرگ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 12:51
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  5. تپش قلب و استرس................
    توسط دانا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 23 شهریور 87, 13:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.