به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط masomeh2016 نمایش پست ها
    سلام آقای جوادیان
    من نمیخام وارد اون فاز بشم و میخام زندگیم رو حتی کج دار مریض دار پیش ببرم
    میخام زندگی رو بهبود ببخشم ، پس ممنون میشم توی این راستا کمکم کنید ، حتی اگر نمی تونم بهبود بدم حداقل خودم کمتر آسیب ببینم ...
    ببینید دوستان همسر من از لحاظ اجتماعی آدم شناخته شده و محبوبی هست و حتی پیش من هم آدم محبوبی بود... اما این روند پیش اومده اتفاقی بود و مداخله من در برخی جاها وضعیت رو بدتر کرد و شاید پیش رونده تر ، به خاطر همین خودم هم توی این مورد مقصر می دونم
    سلام

    منم منظورم از صحبت با وکیل اینه که شما خدای نکرده اگه کار به جدائی کشید مدرک دستتون باشه و آسیب کمتری بخورید.. و الا ساختن زندگی دوبارتون کار درستیه ولی پیش بردن اون به هر قیمتی مثله معروفه بار کج به منزل نمیرسه هستش

    قبح این کار شوهرتون شکسته شده و چون میدونه شما ازش خبر دارید راحت تر به رابطه اش ادامه میده

  2. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    masomeh2016 (دوشنبه 16 اسفند 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    .............................



    با سلام


    ما نمی تونیم حاکمیت مطلق تو رفتار دیگران داشته باشیم ،،، و ازشون مستقیم بخوایم که بر اساس باورهای ما ،،،رفتار کنند

    پس ما نمی تونیم تسلطی داشته باشیم بر خطا یا خطا نکردن دیگران !

    بنابراین بیشتر باید سمت خودمون کار کنیم .


    ...........................


    به نظرم هر انسانی باید در زندگیش یه مرزبندی برای خودش انجام بده ،،،، مثلا استاندارد های زندگی اش - آستانه تحمل - صبرها - گذشت ها و .... مشخص کنه

    سپس تلاش کنه اون را توسعه بده !


    چون وقتی این مرزبندی صورت گرفت ،،،دیگه خودش میدونه باید ببخشه - نبخشه - بسازه - نسازه ،،، کوتاه بیاد - تذکر بده یا نده و ....



    معصومه خانم،،،، این را برای خودتون کامل مشخص کنید !



    .........................................


    با شوهرتون درباره ی دغدغه هاتون صحبت کردید؟ ،،،،یا فقط ایشون را متهم کردید؟،،،یا اینکه فقط دنبال جرم هستید ؟،،،،،یا منتظر ادامه کارهای شوهرتان هستید ؟

    مشاور رفتید ؟

    از فرد ثالث کمک گرفتید ؟


    با شوهرتون درباره ی دغدغه هاتون صحبت کردید؟ ،،،،یا فقط ایشون را متهم کردید؟
    سلام آقای باغبان گرامی
    بله من چندین بار با زبان نرم و خیلی آروم از تنهاییم ، از عذابی که توی این مدت بهم وارد شد و از زندگی که قراره با هم درست کنیم صحبت کردم و اون فقط فقط طفره رفته و یا آروم جوابمو داده و یا با عصبانیت تا حد کتک زدن پیش رفته ،پیش اومده که من ایشون متهم کنم اما همیشه هم اینجوری نبوده و سر صحبت اینجوری باز کردم که من هم اخلاق خوبی نداشتم و کم و کاستی هایی داشتم و باید برات جبران کنم پس تو هم سعی کن به زندگی برگردی ، یعنی نقطه تقصیر به سمت خودم گرفتم اما اون زیر بار نمیره و کلن قضیه رو نفی می کنه
    یا اینکه فقط دنبال جرم هستید ؟،،،،،یا منتظر ادامه کارهای شوهرتان هستید ؟
    بله متاسفانه من با وسواس فکری که پیدا کردم به شدت منتظر ی اتفاق بدم ، ی جرم بد ، قبلا هم بهتون گفته بودم که با کابوس های خیلی بد روزم رو شروع می کنم ، با دلشوره بد که امروز کجاها میره ، با توجه به اینکه شخص سوم میدونه که من در جریانم با فکر اینکه داره به من پوزخند میزنه و شوهرمو فریب میده ( اون خانم متاهل هست و دو تا پسر بچه داره ) ساعت ها میرم تو فکر ، انقدر که از همه چی دور شدم ، گاهی وقتا یادم میره کجا میخام برم ، امروز چند شنبه است .... (اوضاعم خیلی داغونه )
    من منتظر ادامه کارهای همسرم نیستم اون خودش تمایل به ادامه داره متاسفانه و توی این مدت متوجه شدم که آدم تنوع طلبی هست و کلن به جنس خانم های متاهل علاقه زیادی داره ...


    مشاور رفتید ؟
    مشاوره رفتم ولی کافی نبود

    از فرد ثالث کمک گرفتید ؟
    با مادر و برادرش مطرح کردم ولی جز غصه خوردن کمکی ندیدم

  4. 2 کاربر از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 23 خرداد 96), باغبان (شنبه 30 اردیبهشت 96)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ببینید یه جمله رو همیشه به خاطر داشته باشید : " سهم آدمهای ترسو از زندگی چیزی جز بدبختی نیست چون حقشون بیشتر از بدبختی نیست".

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    اومدم ی خبری از خودم بدم
    دیگه درمونده و شکاک نیستم !! بعد از اون که تایپیک نوشتم به صورت اتفاقی تمام ماجرا برملا شد و همه چی واضح شد و رابطه و خیانت همسرم فاش شد. اما من بازم نزاشتم از فامیل و خانواده خودم کسی متوجه بشه !!
    و توی همون بازه زمانی به صورت خیلی خیلی اتفاقی ی خانمی غریبه از یک شهر دیگه که مشاوره خانواده بود و خیلی توی کارش تبحر داشت توی یک کنفرانسی با من بود و من هم وقتی دیدم به رشتش میخوره سر صحبت باهاش باز کردم و قضیه رو کامل براشون توضیح دادم و اون هم انگشت اتهام به سوی خود خود خودم گرفت
    خیلی چیزها رو گفت که باورم نمیشد ، از رفتار و نبود مهارت ارتباطی و ...
    راستش بعد از صحبت با اون خانم می تونم به جرات بگم که خودم رو دارم تغییر میدم ، نمیدونم همسرم هنوز داره خیانت میکنه یا نه !! اما اون گفت تمرکز از روی همسرت بردار و به تغییر خودت بپرداز تا متوجه تغییرات بشی و من هم این کارو کردم و خوشبختانه تا حدودی نتیجه گرفتم . البته بگم بوی خیانت نمیاد چون قبلا مطمئن بودم داره خیانتی رخ میده اما الان آروم ترم
    هنوز برای کامل کردن و هموار کردن مشکلات این مدت زندگیم راه بسیار طولانی دارم و متاسفانه به افکار منفی عادت کردم و هر از چند گاهی میشینم و تمام این مدت توی تنهایی خودم خراب می کنم و دویاره می سازم
    انگار ذهنم عادت کرده به منفی بافی
    اما از لحاظ برخورد فیزیکی و بحث و دعواهای شدید که اواخر بینمون رخ میداد، مهارت این رو پیدا کردم که چطور با همسرم صحبت کنم و به غیر از یک مورد که باز خودم مقصر بودم و از کوره در رفتم توی بقیه موارد تونستم شرایط رو و جو منزل رو آروم نگه دارم و رابطه رو تقریبا از صفر تا صد به 20 برسونم و خیلی هنوز کار داره تا بشه روی این زندگی حساب کرد
    خواستم بگم کار نشد نداره و دوستان سعی کنید و سعی کنید ، مردها خیلی پیچیده نیستند و گاهی کمی چاشنی احترام بهشون و رفتار مناسب و احترام به خانوادشون از اونها آدمهای دیگه ای میسازه
    برای من خیلی دعا کنید که بتونم بقیه مسیر رو هم به سلامت بگذرونم و خودم دست از این افکار منفیم بردارم و حداقل اینکه خودم بتونم با شرایط وفق بدم و بهترین شرایط برای همسرم و خودم بسازم

  7. 4 کاربر از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده اند .

    بهاره جون (سه شنبه 02 خرداد 96), باغبان (شنبه 30 اردیبهشت 96), جوادیان (چهارشنبه 27 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (سه شنبه 02 خرداد 96)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 05:53]
    تاریخ عضویت
    1396-2-18
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشین من کاری به زندگی شخصی شما ندارم، خودتون میدونین.
    اما اگر ما خیانت میکردم سه طلاقمون که میکردن هیچی، اعداممونم میکردن.
    بعضی زنا شانس دار به دنیا میان ، کارشونو میکنن، تازه انگشت اتهامم به سمت بقیه میگیرن.
    خدایا راضیم به رضای تو، ولی تو زندگی خیلیا حق کشی در شکل شدید اتفاق میافته.
    من یکی حقم واقعا نبوده انقدر اذیت بشم، برای هر چیزی تو‌زندگیم دارم زجر میکشم همینم عصبیم کرده، پرخاشگرم کرده. از همه متنفرم کرده... خدایا یک نگاهی به ما بکن ببین چه زندگی سختی داریم، تو میدونی تو عشق پاک و صادق بودم اونم تو آشنایی دیگه چه برسه به زندگی مشترک. یک عمر عفت و پاکی رو به بی بند باری و مردای نامحرم ترجیح دادم...دست یک نفر بهم نخورد، با مردم خوب بود، خوب خواستم، دل رحم بودم بی کینه... امروز انقدر تنهام که خودمو باید همه چیو سامون بدم، خودم باید برا خودم عروسی بگیرم و خودمو راه بندازم!
    ویرایش توسط morvarid1 : چهارشنبه 27 اردیبهشت 96 در ساعت 11:40

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    خیلی خوشحال شدم معصومه جان.
    وضعیت من هم مثل شماست. اگه ممکنه بیشتر توضیح بدید که مشاور به شما چی گفت و شما چکارایی انجام دادید.بلکه من هم بتونم استفاده کنم. شوهر من هم با کسی در ارتباطه حتی یه خونه نزدیک محل کارش براش کرایه کرده شبا تا ساعت نه اونحاست.
    واقعا دارم دیوانه میشم. هر مشاوری هم که میرم میگه جدا شو.
    ممنون میشم اگه کمکم کنی.

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنه ماری نمایش پست ها
    خیلی خوشحال شدم معصومه جان.
    وضعیت من هم مثل شماست. اگه ممکنه بیشتر توضیح بدید که مشاور به شما چی گفت و شما چکارایی انجام دادید.بلکه من هم بتونم استفاده کنم. شوهر من هم با کسی در ارتباطه حتی یه خونه نزدیک محل کارش براش کرایه کرده شبا تا ساعت نه اونحاست.
    واقعا دارم دیوانه میشم. هر مشاوری هم که میرم میگه جدا شو.
    ممنون میشم اگه کمکم کنی.
    سلام آنه ماری عزیز
    میدونی بدی خیانت دیده ها چی هست ؟ اینه که خودمون بعد خیانت دیدن تعادل روحی و روانی درست و حسابی نداریم و ی بار انقدر خوبیم و ی بار انقدر تو خودمونیم و فکر و خیال به سرمون میزنه که بیا و ببین ...(الان مشکل اصلی من نوسانات شدید خلقی خودم هست )
    راجع به اون روانشناس هم بگم که خانمی بسیار متشخص که وقتی حرف میزد انگار دنیا دنیا آرامش توی کلام و چشماش بود...خیلی با محبت و آروم و صد البته متبحر ...می گفت تقصیر خودمه که از اول به شوهرم شک داشتم و اونو خودم توی این منجلاب سوق دادم و باید حالا از این منجلاب بیرونش بکشم ..می گفت که زندگی زناشویی نباید با هر مشکلی تموم بشه بلکه باید سعی کنید هر وقت این جور طوفانا وارد زندگیاتون میشه با کمترین و حداقل خسارت از زندگیتون عبور کنه ... میگفت همسرت الان مثل یک بیمار می مونه کمکش کن بزار این مسیر سلامت بیاد بیرون و مطمئن باش اون خودشم از این شرایط ناراحته .... خوبی این قضیه این بود که ایشون قبل از صحبت با من چند ساعتی با من و همسرم توی اون کنفرانس بود و همسرم رو کامل دیده بود و تقریبا باهاش آشنا شده بود .. گفت : همسر تو برمیگرده ...مطمئن باش برای من و زندگیم خیلی دعا کنید .

  11. 2 کاربر از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 23 خرداد 96), جوادیان (یکشنبه 07 خرداد 96)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان به کمکتون به شدت احتیاج دارم ، از لحاظ روحی بهم ریختم و بعد 2 ماه و نیم اخلاق خوب یهو همه چی رو دارم خراب می کنم چون حس می کنم این حقم نبود ...دوست دارم همسرمو بزنم ، خودمم گاها سیلی میزنم که چرا انتخاب اشتباهی داشتم و انقدر بی حوصله ام و گریه میکنم که نمیتونم قدم از قدم بردارم ...
    دوستان اگر کسی میتوهه حتی در حد ی جمله بهم کمک کنه که لااقل به شرایط 2 ماه قبل خودم برگردم

  13. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم بهتره با همین خانم روانشناس جلسات رو ادامه بدی
    به خودت استراحت فکری بده و مهمترین چیز آرامشت هست
    توکل به خدا کن و تو این شبهای عزیز ازش کمک بخواه برای آرامشت و حل مشکلاتتون
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,781
    سطح
    100
    Points: 89,781, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,765

    تشکرشده 6,795 در 2,395 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط masomeh2016 نمایش پست ها

    همه چی رو دارم خراب می کنم چون حس می کنم این حقم نبود ..

    ...................



    سلام

    شما دارید خراب می کنید یا همسرتون ؟



  15. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (سه شنبه 23 خرداد 96), جوادیان (سه شنبه 23 خرداد 96)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا رفتارهای من درسته؟دلم میخواد محکم قدم بردارم و آرامشم روز به روز عمیقتر بشه
    توسط آخیش در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: جمعه 08 مرداد 95, 01:01
  2. خواستگارم پس از یک سال و نیم هنوز امروز و فردا میکند
    توسط ahooo1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 شهریور 93, 10:54
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 10:16
  4. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 اردیبهشت 91, 00:23
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 شهریور 87, 13:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.