به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چند وقت پیش توی همین انجمن دوستان پیشنهاد دادن و گوش کردم کلید مرد رو، خیلی شرایطم بهتر شد فکر کنم باید بازم گوش کنم

    در مورد داشتن رابطه چند ماهه اینجوری شده، باور کنید غیرمستقیم و مستقیم هرکاری کردم اوضاع بهتر نشد، الان ول کردم دیگه چون احساس میکنم خرد میشم اینجوری

    من 27 سالمه شوهرم 31
    تحصیلات همسرم فوق لیسانس یه رشته فنی منم دکترای عمومی
    کسی معرفمون کرد و کاملا سنتی بود ازدواجمون ، یه دوره آشنایی داشتیم و بعد عقد کردیم

    خودمم ایراد کم ندارم
    شاید مهمترینش اینه که صبرم کمه و زود عکس العمل نشون میدم

    تا حدودی زودرنج هستم مخصوصا در مورد مادرشوهر و خواهرشوهرم، گاهی ازشون ناراحت میشم چیزی نمیگم ولی ناخودآگاه میبینم رفتارم با شوهرم عوض شده

    خجالتی هستم مخصوصا توی خانواده شوهر حرفم رو نمیتونم بزنم، میدونم خیلی وقتا حرفم رو بگم شرایط بهتر میشه ولی نمیتونم

    نکات مثبتم ..... سخته!

    حرف گوش کنم! مثلا شوهرم بگه هوس فلان چیزو کردم هرچقدر هم خسته باشم دلم نمیاد براش درست نکنم.

    سخت نمیگیرم، شوهرم خودش میگه شانس آوردم مثلا میاد جوراب رو پرت میکنه وسط سالن یه بار میگم گوش نکنه غر نمیزنم

    خوشحال کردنم کار بسیار آسونیه!!!!

    نمیدونم این ویژگی بده یا خوبه ولی زود میبخشم و سخت فراموش میکنم، خودمم زود معذرت خواهی میکنم

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی پیشنهادی نداشت؟!

  3. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماهگل نمایش پست ها
    چند وقت پیش توی همین انجمن دوستان پیشنهاد دادن و گوش کردم کلید مرد رو، خیلی شرایطم بهتر شد فکر کنم باید بازم گوش کنم

    در مورد داشتن رابطه چند ماهه اینجوری شده، باور کنید غیرمستقیم و مستقیم هرکاری کردم اوضاع بهتر نشد، الان ول کردم دیگه چون احساس میکنم خرد میشم اینجوری

    من 27 سالمه شوهرم 31
    تحصیلات همسرم فوق لیسانس یه رشته فنی منم دکترای عمومی
    کسی معرفمون کرد و کاملا سنتی بود ازدواجمون ، یه دوره آشنایی داشتیم و بعد عقد کردیم

    خودمم ایراد کم ندارم
    شاید مهمترینش اینه که صبرم کمه و زود عکس العمل نشون میدم

    تا حدودی زودرنج هستم مخصوصا در مورد مادرشوهر و خواهرشوهرم، گاهی ازشون ناراحت میشم چیزی نمیگم ولی ناخودآگاه میبینم رفتارم با شوهرم عوض شده

    خجالتی هستم مخصوصا توی خانواده شوهر حرفم رو نمیتونم بزنم، میدونم خیلی وقتا حرفم رو بگم شرایط بهتر میشه ولی نمیتونم

    نکات مثبتم ..... سخته!

    حرف گوش کنم! مثلا شوهرم بگه هوس فلان چیزو کردم هرچقدر هم خسته باشم دلم نمیاد براش درست نکنم.

    سخت نمیگیرم، شوهرم خودش میگه شانس آوردم مثلا میاد جوراب رو پرت میکنه وسط سالن یه بار میگم گوش نکنه غر نمیزنم

    خوشحال کردنم کار بسیار آسونیه!!!!

    نمیدونم این ویژگی بده یا خوبه ولی زود میبخشم و سخت فراموش میکنم، خودمم زود معذرت خواهی میکنم
    فکر کنم اینایی که گفتی یه کمی متمایل به شخصیت مهر طلب و با عزت نفس پایین باشه.
    زود می بخشم اما یادم نمی ره ... می ترسم طرف از دستم بره، پس زود خودم می رم جلو، اما توی دلم این کینه و ناراحتی همیشه می مونه
    با کوچکترین چیزی حس می کنم پس زده شدم و ناراحت می شم. طرف مقابلم هر چی بخواد براش آماده می کنم (دلم نمی آد ...)

    به نظرم یه کم بیشتر به خودت برس و به خودت و خواسته هات اهمیت بده.
    یه کمی هم کمتر تابع محض باش
    شما پزشکی. درآمد کافی هم برای خرید ماشین ظرفشویی برای خودت داری. از ظرف شستن هم بدت می آد. خب بخر !
    منتظری چی بشه؟
    برای تولدت یا یکی از همین روزا به یه بهانه ای .... بگو اینو به خودم کادو دادم. هم خودت را خوشحال کن و وسیله ای که دو ساله لازم داری و نخریدی بخر
    هم به همسرت نشون بده برای خودت ارزش قائلی. از اون مهمتر ... به خودت نشون بده ماهگل خودش را دوست داره.

    همه ی زندگیش شوهرش نیست.
    خوراکیهایی که دوست داری بیرون که می ری بخر. یا همسرت را ببر توی مغازه برات بخره. خیلی هم ذوق کن و تشکر کن.
    شما خجالتی نیستی. خودت را و خواسته هات را مهم نمی دونی. خودت را دوست نداری.

    یه کم شناختت را از شخصیت خودت بیشتر کن و برای اصلاح شخصیتت تلاش کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Shayeste (چهارشنبه 20 بهمن 95), ماهگل (چهارشنبه 20 بهمن 95), خانم مهندس (چهارشنبه 20 بهمن 95), ستاره زیبا (سه شنبه 19 بهمن 95)

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اکثر حرفاتون رو قبول دارم شیدا جان، من واقعا گاهی نمیدونم چه کاری درسته چه کاری غلط، مشکل من اینه که من اصلا دوست ندارم غرور شوهرم رو بشکنم، برای همین ازش اجازه میگیرم برای خرید مثلا ماشین ظرفشویی یا هرچیز دیگه ای. میدونم سرخود برم بخرم خیلی خیلی بهش برمیخوره، مخصوصا چیزی رو که خودش گفته باهم میریم میگیریم. قبلا سر یه بارانی دیدم که چطور به هم ریخته. تو خانواده شوهر من چون اکثرا خانما خانه دار هستن یعنی 99% خانه دار هستن، اصلا اینکه زن برای خودش و خونه اش خرج کنه رو بد میدونن!دیدگاه شوهر منم متاسفانه همینه

    من واقعا دلم نمیاد عامل ایجاد ناراحتی من باشم! شاید این از روحیه مهرطلب من باشه ولی اصلا حوصله سرسنگینی بیخود شوهرم رو ندارم! سرسنگینی که میتونه چندین ماه طول بکشه و واقعا زندگیمون رو جهنم بکنه!ترجیح میدم کوتاه بیام ولی دلخوری ایجاد نشه. شاید کارم خیلی غلط باشه ولی نمیدونم چیکار کنم

  6. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    منم موافق نیستم که شما بری سر خود ماشین ظرفشویی بخری.
    حتی همسر شما هم تنهایی همچین خرید بزرگی انجام بده، حس بدی به شما دست می ده.
    قرار نیست باعث بشید ایشون احساس بدی به شما و زندگی مشترکش پیدا کنه.

    اما با این آقایی که در خانواده اش اکثر خانمها شرایطی را دارند که گفتید
    کار شما سخت می شه. باید یه کم با سیاست تر پیش برید تا این ذهنیت و فرهنگی که درونش نهادینه شده را کمی به سمت خواسته هاتون متمایل کنید.

    مثلا برای ماشین ظرفشویی می تونید از مدتی قبل مرتب بگید که می خوام برای تولدم واسه خودم کادو بخرم
    یه کادوی حسابی واسه تولدم در نظر گرفتم به خودم بدم و خلاصه اینقد بگید و بگید که روزی که ماشین را گرفتید یه کمی ذهنش و حسش آماده باشه و اون را یک خرید سرخود و مستقل نبینه.
    البته یه حس بینابین خواهد داشت ولی به شدت این نخواهد بود که بیاد خونه ببینه شما ماشین خریدید.
    یه طوری هماهنگ کنید که وقتی ماشین ظرفشویی را می آرن هر دوتون خونه باشید. فکر کنم بهتر از اینه که بیایی خونه و ببینی طرف مقابل یه چیزی سرخود خریده !!
    چند باری که این جور موارد تکرار بشه براش عادی تر می شه.
    بعد هم به ایشون بگید می خواد واسه خودش چی بخره؟ چرا برای تولدش به خودش هدیه نمی ده و ... شاید اینطوری کمتر ناراحت بشه.

    به هر حال شما درس خوندی و کار می کنی و درآمد داری که بهتر زندگی کنی.
    یه جوری باید همسرت را به این سمت سوق بدی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 20 بهمن 95 در ساعت 17:46

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    ماهگل (جمعه 22 بهمن 95)

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    منم دقیقا مث شما هستم و به یه جایی رسیدم که می گم واقعا چرا ازدواج کردم . حالا خدا رو شکر شما مشکل حادی ندارید . من خونواده همسرم یه مشکل هستند و اینکه شوهرم برای پول منم برنامه ریزی می کنه و خودش چیزی برام نمی خره . منم مثل شما این مشکل رو داشتم که خودم برای خودم نتونم خرج کنم با یه بحث حتی قهر و گریه مشکلم حل شد. الان هم البته وقتی چیز بزرگی بخوام بخرم یه دلخوری یک ساعته به وجود می آد اما خودم رو از خرید کردن و لباس نو محروم نمی کنم. مثلا من لباس می خریدم می پرسید چند ؟ داشتی که چرا خریدی؟ در صورتی که خودشم پولشو نداده و نه قراره بده.

    به نظرم یه کم رو این مسئله کار کن که بتونی درخواستتو مطرح کنی و اشتباه من رو نکن که خودت برای خودت خرج کنی چون بد عادت می شه. اما اگه دیدی برات چیزی نمی خره نذار رو دلت بمونه. حداقل لباس رو با مامانت برو خرید بگیر. به نظرم ماشین ظرفشویی رو باید با صحبت پیش ببری بگی خسته شدم انصاف نیست هم بیرون کار کنم هم شب به جای اینکه بیام پیش تو بشینم ظرفا رو بشورم . واقعا مگه برده داریه. من شاید روشم اشتباه باشه اما در مورد شوهرم جواب داده وقتی خسته بشم یا کمک نکنه سرد برخورد می کنم وقتی بپرسم چی شده می گم از این موضوع ناراحتم. ولی نمی گم تو باعث می شی ها اینو دقت کن از احساس خودت بگو نه از کمبود شوهرت مثلا نگو شلخته ای یا باید لباسای تورو جمع کنم بگو خسته می شم بیام خونه ببینم خونه هم اینجوریه. یا با خنده بگو مثلا جورابت رو می ندازی زیر مبل احساس می کنم مبله بو جوراب می گیره بعد روش می شینم خودمم بود جوراب می دم حالا اصلا جورابت بو نمی ده ها منظورم با طنز بود نه اینکه بگی بی نظمی یا جورابت بو می ده و منزجر کنندست.

    امیدوارم زندگیت رو به راه شه . ولی واقعا بعضی وقتها آدم تو زندگی هدفش از ازدواج رو گم می کنه طبیعیه نگران نشو منم تو این مرحله بودم. باید بیشتر بری تفریح و ورزش کنی من مشکلم با تفریح و ورزش داره بهتر می شه

    فکر می کنم بهتره کارت رو عوض کنی و با همسرت صحبت کنی مشخصه که دختر تحصیل کرده و زرنگی هستی از هوش و استعدادت برای رضایت خودت استفاده کن و با شوهرت صحبت کن قانونش رو نمی دونم اما منطقا وقتی دنبال زن تحصیل کرده و شاغل می گردند نباید روی کارش حساس باشند و مجبورش کنند که چه کاری کند یا نکند. با صحبت منطقی فکر کنم می تونی شوهرت رو قانع کنی. بحث درآمد رو نکن یحث رزومه و پیشرفت کاری و ارتباط درس و کار و علاقه رو بکنی بیشتر جواب می ده.

  9. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    ماهگل (پنجشنبه 28 بهمن 95)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام صبح همه دوستان بخير.


    اولين مشكل شما اينه كه تعريف درستى از وظيفه ، نياز و همچنين ظرفيت هاى خودتون و شوهرتون نداريد


    من يه مثال بزنم :
    فرض كنيد شوهرتون ميخان كه غذا قرمه سبزى درست كنيد
    شما ميگى خب برو سبزى و لوبيا و گوشت ... بخر من غذا درست كنم
    حالا اگه شوهر شما بگه من حوصله ندارم جاى سبزى ، اسفناج بريز، جاى لوبيا هم نخود بريز، جاى گوشتم اگه قارچ داريم قارچ اكه نداريم اصلا گوشت نريز ....
    حالا شما قبول ميكنيد با اين شرايط غذا قرمه سبزى درست كنيد ؟
    اين در شرايطى كه شوهر شما انتظار داره شب غذايى كه آماده ميكنيد طعم و بوى قرمه سبزى داشته باشه
    حالا اگه شما قبول كنيد با اين شرايط غذا درست كنيد نميگه اين چه شلم شوربايى كه درست كردى ؟
    حتى اگه كسى از بيرون بياد اين غذا رو ببينه ميگه حق با شوهرته اين چيه درست كردى .
    از ديد خودتم خواستى شوهرت به زحمت نيوفته ،ولى نتيجه كار چى شد ؟!
    حالا ميخام بگم قبول داريد كه يكى از وظايف اصلى زن دادن نشاط به زندگى ايه ؟
    حالا سوال اينه كه چقدر تو اين موضوع موفق بوديد ؟
    براى انجام اين امر نياز خودتون رو درست تعريف كرديد ؟
    شوهرتون به اين نيازها درست پاسخ داد ؟
    شما چه تلاشى كرديد كه شوهرتون پاسخ قابل قبولى به اين نيازها بده ؟
    اينكه بيايد بگيد من گفتم برا من تازه عروس لباس نو بخر ، دل نداد يا دستش خالى بود نخريد . گفتم بريم مسافرت قبول نكرد... و منم دختر حرف گوش كن، سازش كردم
    حالا سوال اينه كه نتيجه كار چيه؟؟
    وقتى اين كوتاه اومدنا شما رو از مسير درست خارج كرده ديكه نميشه اسم سازش رو اين كار گذاشت
    اين يعنى شما تعريف درستى از هدف و مسير نداشتيد يا اگرم داشتيد كاملا منفعلانه برخورد كرديد.


    مشكل بعدى شما اينه كه برا زندگيتون برنامه نداريد
    اينكه ميگيد تو سه سال ١٠ روزم مسافرت نرفتيم
    لباس نو ندارم
    ٣ ساعت با هم حرف نزديم
    با خانواده هامون مشكل داريم
    ....
    اينا همش نشونه بى برنامگيه
    اين يعنى شما درگير مشكلات شديد و دچار روزمرگى شديد
    وگرنه اكه برنامه بود بايد بعد يه مدت كوتاه نسبت به اين موضوعات حساس ميشديد و براش دنبال راهكار ميگشتيد
    وگرنه مشكلات كه خود به خود و با گذشت زمان حل نميشه
    بايد مشكلات رو با يه ديد كلان ديد و براش مسير و نقشه راه تعريف كرد
    تو همين تالار يه خانمى يه پست گذاشته بود كه من براى اينكه اون حس نياز و توجه رو از سمت شوهرم بگيرم مثلا اين هفته كفتم برام يه شكلات خارجي بخره الان يه هفتس داره ميگرده هنوز پيدا نكرده
    به نظرم خيلى دختر باهوشى بود قشنك نياز خودشو فهميده بود بعد ديده بود خب جنس محبت كردن شوهرم با اونى كه من ميخام فرق داره پس من خودم ميام براش مسير تعريف ميكنم اين نشد يه راه ديگه
    يعنى چى
    اين يعنى من اول ببينم كه چه نيازى دارم
    دوم اينكه اگه شوهر من بلد نيست يا اون طور كه من ميخام نيست خب من به تناسب شرايط شوهرم مسير تعريف ميكنم
    اين مستلزم اينه كه روحيات و شرايط و اخلاق طرف مقابل رو خوب آناليز كنى


    همين مثال شكلات شايد رو خيلى از آقايون جواب عكس بده ،اقا برگرده بگه خانم جمع كن اين لوس بازيارو
    يا مثلا مرد پول نداره خانم بكه برو برام دستبند طلا بخر ....


    پس بايد مدلى به تناسب شرايط خودتون تعريف كنيد
    اين مستلزم اينه كه براى اين موضوع وقت و انرژى بزاريد وگرنه زندگى شما اكه ١٠ سالم با همين روال پيش بره تغيير محسوسى نميكنه



    مشكل بعدى اعتماد به نفس پايين شماست و رفتار شوهرتون تو ايراد گرفتن ها و بها ندادن به نياز شما، خواسته يا ناخواسته باعث تشديد اين موضوع شده


    اگه ميبينى عوض كردن كارتون به شما اعتماد به نفس ميده ، خب براش يه راهكار پيدا كن كه شوهرتونم با شما هم فكر و هم نظر بشه .
    ميخام بگم به جاى اينكه بيايد يه تاپيك كلى بزنيد و پراكنده مشكلات رو مطرح كنيد مشكلات رو ريز كنيد جداكانه براش راهكار پيدا كنيد
    يه تاپيك بزنيد كه چطور ميتونم شوهرم رو راضى كنم براى عوض كردن شغلم
    اگه قبول نكرد چه مسيرهايى رو ميتونم انتخاب كنم كه اعتماد به نفسم بالا بره
    و ....
    زندكى نزديك خونه مادر شوهر برام سخته اگه به همين روال پيش بره شايد خداى ناكرده از يه سرى حريم ها عبور كنيم چيكار كنم شوهرم راضى بشه خونه رو عوض كنيم؟
    مشكلات خانواده ها رو چطور مديريت كنيم ؟
    و......
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  11. 4 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    maryam.mim (شنبه 30 بهمن 95), ماهگل (یکشنبه 01 اسفند 95), آنیتا123 (شنبه 30 بهمن 95), ستاره زیبا (یکشنبه 01 اسفند 95)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط امیر مسعود نمایش پست ها
    سلام صبح همه دوستان بخير.


    اولين مشكل شما اينه كه تعريف درستى از وظيفه ، نياز و همچنين ظرفيت هاى خودتون و شوهرتون نداريد

    .
    .
    .
    مشكل بعدى شما اينه كه برا زندگيتون برنامه نداريد
    .
    .
    .

    مشكل بعدى اعتماد به نفس پايين شماست و رفتار شوهرتون تو ايراد گرفتن ها و بها ندادن به نياز شما، خواسته يا ناخواسته باعث تشديد اين موضوع شده


    اگه ميبينى عوض كردن كارتون به شما اعتماد به نفس ميده ، خب براش يه راهكار پيدا كن كه شوهرتونم با شما هم فكر و هم نظر بشه .
    ميخام بگم به جاى اينكه بيايد يه تاپيك كلى بزنيد و پراكنده مشكلات رو مطرح كنيد مشكلات رو ريز كنيد جداكانه براش راهكار پيدا كنيد
    يه تاپيك بزنيد كه چطور ميتونم شوهرم رو راضى كنم براى عوض كردن شغلم
    اگه قبول نكرد چه مسيرهايى رو ميتونم انتخاب كنم كه اعتماد به نفسم بالا بره
    و ....
    زندكى نزديك خونه مادر شوهر برام سخته اگه به همين روال پيش بره شايد خداى ناكرده از يه سرى حريم ها عبور كنيم چيكار كنم شوهرم راضى بشه خونه رو عوض كنيم؟
    مشكلات خانواده ها رو چطور مديريت كنيم ؟
    و......
    سلام ممنون از این که وقت گذاشتید برام. چند بار خوندم نظرتون رو. با قسمتهاییش موافقم با قسمت هاییش نه.
    من ابراز نیاز کردم هرمدلی که فکرش رو بکنید با گریه و دعوا، با شوخی، مدل دکتر حبشی و ..... ولی باور کنید جواب نمیده. نهایتش همسرم با شرمندگی میگه بزار پول دستم بیاد بعد. که اونم نمیدونم چطور دستش میاد چون یه حقوق کارمندیه که میره برای خورد و خوراک و قسط و قبض و بدهی که به من داره ....
    مشکل من شاید اینه که همسرم بیش از حد خودش رو مسئول میدونه در قبال من!!مثلا میگم من نمیخوام اون بدهی رو پس بدی قبول نمیکنه میگم یه ماه پس نده به جاش بریم خرید میگه نه این حق توئه و اینکه من برات خرید کنم هم حق توئه!

    توی مناسبتها اگه تونسته کاری بکنه کرده ولی شده بعضی وقتها خب دستش تنگ بوده من که خبر داشتم از چند روز قبلش مثلا گفتم با یه شاخه گل هم خوشحال میشم ولی کلا توی این مدت برام یه شاخه گل هم نخریده به جز یکباری که از جلو گلفروشی رد میشدیم من گفتم بریم برای خونه یه شاخه بگیریم بوش توی خونه بپیچه.


    ببینید من الان مشکل شغلم حل شده تقریبا، نه حرف اون شد نه من، یه کار نیمه وقت میرم که در کنارش درسمم بخونم.


    ماشین ظرفشویی رو هم تا 80% راضی شده!

    من یکم انتظارم بالا رفته چون زمان خرید عقد اصلا اینجوری نبود! حتی من میگفتم مثلا نیاز نیست این آینه شمعدون ولی ایشون گرونترین رو برام خرید یا حلقه و لباس و ..... ! علتش اینه که اون موقع شرکتشون کار میکرد الان یه سال میشه کامل ولش کردن، هر جوری هم گفتم دوباره راهش بندازه قبول نمیکنه میگه کارایی که دوست دارم رو میخوام انجام بدم، ثبت اختراع و .... که به پول هم نمیرسه تهش و فقط روزی 12-13 ساعت پاش وقت میزاره.

    من انتظار داشتم یه مرد بعد ازدواج خودش رو بیشتر به آب و آتیش بزنه برای تامین زندگی ولی همسر من دقیقا برعکس شده، یعنی خودش میگه این سرکاری هم که میره به زور و اجبار میره!یه مدت که کلا میخواست مرخصی بدون حقوق بگیره !


    هفته پیش با خواهرم رفتم یه بلوز خریدم برای مراسمی .... اومدم همسرم دید خیلی ناراحت شد که خودم رفتم برای خودم خرید کردم!!!! باور کنید الان 5-6 روز ازش گذشته ولی با من هنوز تا حدودی سرسنگینه ! در حالی که قبلش بهش گفته بودم لازم دارم حتی به بهانه ولنتاین گفتم برام بخره که بازم گفت صبر کن . و منم فرصت صبر کردن نداشتم دیگه!

    نمیدونم دیگه برنامه چی میخواست باشه من الان میگم مشکلم اینا هست ولی سر هرکدوم یه مدت تلاش کردم و خسته شدم! من زندگی که حتی کوچکترین نیازم رو باید با کلی انرژی بدست بیارم نمیخوام! برای همین خسته شدم و بی تفاوت
    این موضوع رو هم باز کردم برای همین چون هدف زندگیم رو گم کردم دیگه
    ویرایش توسط ماهگل : یکشنبه 01 اسفند 95 در ساعت 15:45

  13. کاربر روبرو از پست مفید ماهگل تشکرکرده است .

    maryam.mim (یکشنبه 01 اسفند 95)

  14. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    به نظر من شوهرت در کل آدم خوبیه.راستش یه جاهایی از نوشته هات رو که خوندم یه کم دلم برای شوهرت سوخت.اونجایی که گفتی قبلا که داشته خیلی خرج میکرده

    و الان هم وقتی نمیتونه شرمنده تو میشه.متاسفانه الان خیلی از مردها به خاطر مشکلات مالی تحت فشار هستند و شرمنده خانواده هاشون.این خیلی سخته برای یه

    مرد.

    تا حالا سعی کردی باهاش همدلی کنی و با ملایمت بهش بگی که بهش افتخار می کنی و خوشحالی که اون اینقدر مسئولیت پذیره.یه کم از خصوصیات خوبش بگی.

    بهش بگی چه پول داشته باشه و چه نداشته باشه دوستش داری.و بگی که اینکه خودت برای خودت خرید کنی هیچ چیزی از مردونگی شوهرت و حسی که

    تو بهش داری کم نمیشه.سعی کن کم کم این چیزها رو بهش القاء کنی.

    همین که میگی واسه ماشین ظرفشویی راضی شده نشون میده که همسرت قابل تغییره تا حدودی.

    اون فقط یه سری عقاید اشتباه داره که میتونه تغییر کنه.

    اگر هم از این راه وارد شدی و اثر نداشته ببین میتونی راضیش کنی باهات بیاد مشاوره؟

  15. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    ماهگل (دوشنبه 02 اسفند 95), ستاره زیبا (یکشنبه 01 اسفند 95)

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 بهمن 97 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1395-2-06
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,614
    سطح
    31
    Points: 2,614, Level: 31
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    به نظر من شوهرت در کل آدم خوبیه.راستش یه جاهایی از نوشته هات رو که خوندم یه کم دلم برای شوهرت سوخت.اونجایی که گفتی قبلا که داشته خیلی خرج میکرده

    و الان هم وقتی نمیتونه شرمنده تو میشه.متاسفانه الان خیلی از مردها به خاطر مشکلات مالی تحت فشار هستند و شرمنده خانواده هاشون.این خیلی سخته برای یه

    مرد.

    تا حالا سعی کردی باهاش همدلی کنی و با ملایمت بهش بگی که بهش افتخار می کنی و خوشحالی که اون اینقدر مسئولیت پذیره.یه کم از خصوصیات خوبش بگی.

    بهش بگی چه پول داشته باشه و چه نداشته باشه دوستش داری.و بگی که اینکه خودت برای خودت خرید کنی هیچ چیزی از مردونگی شوهرت و حسی که

    تو بهش داری کم نمیشه.سعی کن کم کم این چیزها رو بهش القاء کنی.

    همین که میگی واسه ماشین ظرفشویی راضی شده نشون میده که همسرت قابل تغییره تا حدودی.

    اون فقط یه سری عقاید اشتباه داره که میتونه تغییر کنه.

    اگر هم از این راه وارد شدی و اثر نداشته ببین میتونی راضیش کنی باهات بیاد مشاوره؟
    سلام
    بله خدارو شکر شوهرم در کل مرد بدی نیست، خسیس هم نیست.فقط علاوه بر دست تنگی حوصله خرج کردن رو نداره :)

    حالا امروز باز باهاش در مورد شرکت صحبت کردم موعد اجاره ش بود، مکانش هست هرماه الکی اجاره شو میده ولی خودش نیست... حالا خوب رفتار کرد این بار حرفام رو گوش کرد

    من گاهی فکر میکنم چون زیادی در مقابل چیزایی که میخره تشکر میکنم اینجوری میشه و این حس القا میشه که دیگه بسشه، مثلا دیروز نه برای من ، بلکه برای خونه خرید کرده بود منم اونقدر تشکر کردم و تعریف که خودش گفت همه رو که تو نمیخوای بخوری! حالا کافیه برای خودم چیزی بخره دیگه شورش رو در میارم!!!
    فکر میکنم غلط باشه رفتارم! نظر شما چیه؟


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.