به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 77
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    عزیزم مشکل ازینجاست که اگه اونا بشینن واسه خودشون ببرن و بدوزن و برنامه عروسی شمارو بریزن شما هم زیر بار میری و قبول میکنی!!نگرانیت از همینه درسته؟ خواهر گلم خیلی باید رو خودت کار کنی.کلید حل مشکلاتت تو وجود خودته! اینهمه انفعال تو رفتارت واقعا زندگیتو سخت میکنه!! زیر بار تغییر نمیری و میخوای مثه قبل تو منطقه امنی که واسه خودت درست کردی ( البته به خیال خودت ) بمونی ! این اشتباه محضه!!! تا تغییر نکنی شرایطتم ذره ای عوض نمیشه!
    ������������
    میس بیوتی عزیزم سلام
    دقیقا مشکلاتمو درست گفتی متاسفانه خیلی منفعلم و خودمم ازین انفعال خستم دارم مقاله و کتاب میخونم وتمرین میکنم اما متاسفانه پای عمل که میرسه بخاطر اینکه تحقیر و سرزنش نشم میترسم و بازم از خواستم میگذرم.
    البته تغییراتی هم داشتم ولی متاسفانه اصلا خودموقبول ندارم واقعا یه هفته ای میشه اینقد به رفتارمادرم بی تفاوت شدم که 80 درصد حرفاش واسم مهم نیست مخصوصا وقتی ازهمسرم بد میگه،اما تحقیرا و سرکوفتاش اذیتم میکنه.
    منطقه امن رو دقیقا درست اشاره کردی هرچیزی این امنیت رو بهم بریزه واقعا منوآشفته میکنه.
    اینقد خستم و که باتمام وجودم میخوام تغییرکنم و یه آدم قوی باشم اما خیلیم خودموسرزنش میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهاره جون نمایش پست ها
    خواسته های همه در نظر گرفته میشه جز شما. شوهرتون هم با گفتن اینکه میخوام تنها باشم شما رو تحت فشار میزارن. اگه دم ازدواج نازتون خریدار نداشته باشه بعدا میخواین چیکار کنین. به نظرم یکم به این قضیه جدی تر فکر کنین. قرار نیست همه به خواسته شون برسن و اونی که همه جا کوتاه میاد شما باشین. ممکنه بعدا به خاطر این رفتارتون دچار سرخوردگی بشید.
    با این رفتارهایی که شما و همسرتون دارین زندگی با خانواده همسرتون ممکنه آسیب زا بشه. اونموقع همسرتون شما رو متهم میکنن به اینکه با هیچکس سازگار نیستین. حتی شاید به مشکلاتتون با مادر خودتون هم اشاره کنن.
    این مشکل همسرتون و خانوادش هست که فامیلشون بیماره و حتما میخوان جشن عروسی هم بگیرن. خودشون یه جوری پول اجاره خونه رو تهیه کنن. یا اگه فامیلشون خدای نکرده اتفاقی براشون افتاد بیخیال جشن بشن.
    در کل ببین خودت و شوهرت چی دوست دارین؟ از خواسته های معقولت نگذر. چون بعدها کلی حسرت میکشی.
    اگر جشن عروسی رو دوست داری، میتونین الان یه سوییت کوچیک اجاره کنین و فقط وسایل اتاق خوابت رو بخری. برای ناهار و شام برین خونه مادر شوهرتون و مادر خودتون.
    اگر نه! صبر کنین شرایطتون محیا بشه و بسپار به خدا. اگه خدای نکرده اتفاقی افتاد با یه سفر میرین سر خونه زندگیتون.
    بهاره جونم مشکل من اینه حتی نمیتونم شفاف خواستموبیان کنم که نکنه حرف غلطی بزنم نکنه همه چیزو خرابتر کنم و...
    من زیادی منفعل شدم و متاسفانه مهرطلبی هم تو خودم میبینم.
    ازبس همه لحظه های زندگیم با تذکر و سرکوفت و تحقیرگذشته ذره ای اعتماد به نفس ندارم.

    کارایی که تواین مدت کردم ایناس

    1.خواستموقاطع به همسرم گفتم ظاهرا قبول کرد اما قراره حضوری هم دربارش حرف بزنیم، نگرانم نتونم پای خواستم وایسم

    2.دارم توجهمو به حرفای مادرم کم میکنم خداروشکر ازین نظر بهتر شدم و تاحدودی آروم شدم

    3. دارم رو افکارم کارمیکنم ازتکنیکای توقف فکراستفاده میکنم وقتی فکر منفی میاد سعی میکنم حواسموپرت کنم و کاتش کنم اما زیاد موفق نیستم

    راستش الان میترسم که حضوری درباره این موضوع عروسی باهمسرم حرف بزنم نمیدونم چی بگم که همسرم فک نکنه باخونوادش مشکل دارم و درعین حال منفعلم نباشم

  2. کاربر روبرو از پست مفید tanhaeii تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 15 دی 95)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ببخشید اینقدر صریح می گم

    ولی وقتی قراره تو یه خونه، حتی بدون اتاق مجزا زندگی کنید خیلی اشتباه و سخته !!

    شما حتی برای رابطه جنسی و فیزیکی هم مشکل خواهید داشت. مگه می شه توی خونه ی دیگران!! اونم تازه عروس و داماد !!

    بهتره یه وقت مشاوره بگیری و با همسرت برید مشاور شاید بتونه براشون توضیح بده.

    یه سوییت سی متری هم اجاره کنید بهتر از این زندگی اشتراکیه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tanhaeii (چهارشنبه 15 دی 95), میس بیوتی (چهارشنبه 15 دی 95), بارن (سه شنبه 14 دی 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    تنهایی عزیز همین که تونستی حساسیتتو نسبت به حرفای مادرت کم کنی و خواستت رو تلفنی به همسرت بگی پیشرفت خیلی خوبیه .افرین به تو! نشون دادی که دختر با عرضه ای هستی راستشو بگم من وقتی تو شرایط تو بودم خیلی ضعیفتر از تو عمل کردم! هنوزم که هنوزه اشتباهاتم زیاده و خیلی از رفتارام نادرست! ولی یه چیزی رو فهمیدم اینه که همه ادما گاهی اشتباه میکنن....توپوق میزنن... غیر منطقی رفتار میکنن... دیگرانو دلخور و ناامید میکنن و...فقط مختص من و تو نیست! از ضایع شدن و بد حرف زدن نترس! تمرین کن و اگه خراب کردی به خودت روحیه بده و بگو :"واسه بار اول(یا دوم یا سوم یا ...) خوب بود افرین به خودم"

  6. 3 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    tanhaeii (چهارشنبه 15 دی 95), بارن (چهارشنبه 15 دی 95), شیدا. (چهارشنبه 15 دی 95)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    ببخشید اینقدر صریح می گم

    ولی وقتی قراره تو یه خونه، حتی بدون اتاق مجزا زندگی کنید خیلی اشتباه و سخته !!

    شما حتی برای رابطه جنسی و فیزیکی هم مشکل خواهید داشت. مگه می شه توی خونه ی دیگران!! اونم تازه عروس و داماد !!

    بهتره یه وقت مشاوره بگیری و با همسرت برید مشاور شاید بتونه براشون توضیح بده.

    یه سوییت سی متری هم اجاره کنید بهتر از این زندگی اشتراکیه.
    شیدا جان درست میگی منم واقعا بخاطر همین مشکلات و خیلی مسائل دیگه مخالف زندگی اشتراکیم.

    خونواده همسرم نهایتا بتونن یه اتاق مجزا در اختیار ما قرار بدن که بازم زیاد فرقی نمیکنه چون همه چیز دیگه اشتراکیه،متاسفانه همسرم تو این مورد با مشاور مخالفه میگه یه تصمیمیه که باید دوتامون بگیریم.

    همسرم فعلا در این مورد دیگه چیزی نمیگه و گذاشته مجددا تو یه فرصت بهتر مطرحش کنه. البته این هشدار رو هم به من داده که تا یک سال دیگه هر اتفاقی بیفته مسولیتشو باید قبول کنم و گفته رابطمون هر مشکلی پیدا کنه مقصر منم. یعنی همچنان من تحت فشارم که یا قبول کنم یا اگه قبول نکنم باید عواقبشو هر چی که باشه بپذیرم و مسولش منم

    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    تنهایی عزیز همین که تونستی حساسیتتو نسبت به حرفای مادرت کم کنی و خواستت رو تلفنی به همسرت بگی پیشرفت خیلی خوبیه .افرین به تو! نشون دادی که دختر با عرضه ای هستی راستشو بگم من وقتی تو شرایط تو بودم خیلی ضعیفتر از تو عمل کردم! هنوزم که هنوزه اشتباهاتم زیاده و خیلی از رفتارام نادرست! ولی یهه چیزی رو فهمیدم اینه که همه ادما گاهی اشتباه میکنن....توپوق میزنن... غیر منطقی رفتار میکنن... دیگرانو دلخور و ناامید میکنن و...فقط مختص من و تو نیست! از ضایع شدن و بد حرفف زدن نترس! تمرین کن و اگه خراب کردی به خودت روحیه بده و بگو :"واسه بار اول(یا دوم یا سوم یا ...) خوب بود افرین به خودم"
    میس بیوتی عزیزم ممنونم که درکم میکنی و کمکم میکنی. ممنونم که تشویقم میکنی
    راستش من اینقد به هم ریختم دیگه پیشرفتامم واسم مهم نیست خودمم همیشه خودمو سرزنش میکنم گاهی واقعا خسته میشم و کم میارم. شاید بی تفاوتیمم به حرفای مادرم بخاطر این باشه که همه چی اهمیتشو واسم از دست داده.
    اگه الان از حرف زدن با همسرم میترسم دلیلش همینه که بالا گفتم، همسرم بهم هشدار داده هراتفاقی بیفته مقصر منم که قبول نکردم یعنی یه جورایی بین دو راهی بدیم که هر کدومو انتخاب کنم بیشترین ضرر به خودم میرسه.
    نمیتونم قاطع بگم همسرم ازین راه میخواد تحت فشارم بذاره چون میشناسمش اصلا اینجور آدمی نیست ولی خب هرروز که میگذره بیشتر اذیت میشم و نمیدونم چیکار کنم.
    گاهی میگم این زندگی اشتراکی رو قبول کنم اما با شناختی که از خودم دارم میدونم واقعا توانشو ندارم.
    من بعد ازین همه سال دخالت و امر و نهی و تذکر مادرم واقعا نیاز به زندگی مستقل دارم که فقط خودمو همسرم باشیم من آرامش میخوام بخاطر رسیدن به این آرامشم با تمام وجودم دارم تلاش میکنم تغییر کنم. اما زندگی اشتراکی حتی واسه چند وقت واقعا تلاشهامو بی ثمر میکنه. زن و شوهر اوایل ازدواج تا با هم مچ بشن طول میکشه دیگه واقعا نمیتونم فشار جمعی زندگی کردنو قبول کنم.
    نمیدونم شایدم من زیادی ضعیفم دیگه واقعا سردرگمم

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 دی 96 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1395-10-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قبول کردن همه ی اتفاقات بهتر از تحمل کردن زندگی جمعیه.... واقعا فکرشو کنید! خیلی سخته اول زندگی مشترک! شاید مادر همسرتون میگن پس ما قدیم چی کار میکردیم!!! درسته اما قدیم همون قدیم بود تموم شده دیگه! کسی اینطوری زندگی نمیکنه الان... اگه بخواین مشترک زندگی کنین تو یه خونه این مساله هیچ آرامشی براتون نمیاره به نظر من.

  9. 2 کاربر از پست مفید ava.91 تشکرکرده اند .

    tanhaeii (جمعه 17 دی 95), بارن (جمعه 17 دی 95)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    آوا جان ممنونم از راهنماییت

    درسته این زندگی واسم سخته الان باقدیم فرق داره من میخوام استقلال زندگیم حفظ بشه واقعا ازدخالتای مادرم دیوانه شدم اگه تاحالا تحمل کردم به این خاطر بوده که همراه مادرم زندگی کردم اما دیگه نمیتونم دخالت کسی دیگه رو تو زندگیم تحمل کنم و زندگی جمعی خواه ناخواه زمینه دخالت رو فراهم میکنه ضمن اینکه دیدی که اوایل ازدواج واسه هرسه طرف چه من چه همسرم وچه خونوادش ایجادمیشه دیگه قابل تغییرنیست و جمعی بودن اثرات بدی داره.
    من واقعا خودمم قاطی کردم چرا باید بین همچین دوراهی قراربگیرم،نمیخوام مشکلی پیش بیاد برای رابطمون و مقصرمن باشم

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    فکر میکنی چه اتفاقی ممکنه بیفته که شما مقصر باشی؟ بیشتر نگرانیت از چیه؟

  12. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس بیوتی نمایش پست ها
    فکر میکنی چه اتفاقی ممکنه بیفته که شما مقصر باشی؟ بیشتر نگرانیت از چیه؟
    سلام میس بیوتی جان

    نگرانی من ایناس:
    1.سخت گیریای خونوادم باعث مشکل بشه و همسرم اذیت بشه ودلخوری ای بین دوطرف(خونوادم و همسرم) پیش بیاد.
    2.خدای نکرده فامیل همسرم فوت کنه و عروسی1سال عقب بیفته وبعدش مقصرمنم که مخالفت کردم
    3.خدای نکرده زبونم لال بخاطر دوری تو این رفت و امدا اتفاقی برای همسرم بیفته و من همیشه خودموسرزنش میکنم

    4.بخاطر دوری و زمان عقد طولانی( 1 سال) رابطمون دچارسردی بشه

    واقعا دارم به این فکرمیکنم زندگی جمعی رو قبول کنم اونجوری فقط یه سال خودم اذیت میشم اما مشکلات بالا دیگه پیش نمیاد

  13. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 دی 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-27
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,905
    سطح
    26
    Points: 1,905, Level: 26
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    45

    تشکرشده 64 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر خانوم تنهایی و همه ی دوستان
    قلم هایی که ما اینجا میزنیم و شما بر اساس اون تصمیم میگیرید در واقع تجاربی هست که هر کدوم داریم ...جوانی گفت خواستم وارد کوچه ای شوم ،پیرمردی ابتدای کوچه ایستاده صدایم کرد نرو بن بست است ...من رفتم و فهمیدم بن بست است و برگشتم ..ولی وقتی به ابتدای کوچه رسیدم پیر شده بودم
    به عبارتی آزموده را آزمودن خطاست
    ببین خانوم عزیز ..خواهر گرامی ..من تجربه ی یک طلاق ناخواسته رو تو زندگیم دارم..لطفا تا جایی که ممکنه به خاطر جزییات زندگیتونو وارد تنش نکنید
    هیچ آدمی بی عیب و نقض نیست ...مهم درک کردن و کنار اومدن با تفاوت هاست
    چند ماه پیش اومدم اینجا یه مشورت خواستم ...دیگه نیومدم . به زور وادار به طلاق دادن زنم شدم ..زنی که چند ها سال عشقش تو دلم بود
    دیگه نیومدم اینجا ..این همه ماه تو خلوتم فکر کردم ...از کارشناسی ارشدم تو بهترین دانشگاه انصراف دادم چون توان زندگی نداشتم ..خودم رو باختم ..تجاربی که به دست آوردم رو دوس دارم به همه بگم تا شاید سبب خیری شود
    فقط لب کلامم این هست تا جایی که میتونید از خود گذشتگی داشته باشید..زندگی رو دچار تنش نکنید ...مبادا خدایی ناکرده از دل این کش و قوس ها چیزی به اسم بریدن به وجود بیاد
    لطفا به این نکته توجه کنید زندگی مشترک یعنی زندگیه مشترک ..دیگه فقط زندگیه خودمون نیست که بر اساس میل و دلبخواه خودمون باشه ...زندگیه یک نفر دیگه به زندگیمون گره خورده ..دیگه هیچ سند و امضا و طلاق و جدایی فیزیکی نمیتونه پیوند روح و دل ها رو جدا کنه
    لطفا صبور باشید .. زیادی احساساتی نشوید ...در یک لحظه فقط در یک لحظه ممکنه اتفاقی یا حرفی یا چیزی باعث لج و لج بازی بشه و زندگیتونو تباه کنه
    آدم قدرت تعقل داره ...قرار نیست با حرص خوردن و خشم زندگی کنیم
    به قول دکتر سروش انسان ها باید به مرحله ای برسند که میگه ( مرنج و مرنجان ...بنوش و بنوشان )
    زندگی همه ی ما پر از فراز و نشیب هاست و در کمین این فراز و نشیب ها دشمنان کینه ای کمین کرده ان
    من دقیقا نفهمیدم مشکلتون چی بود فقط فهمیدم از بی برنامه وارد زندگی مشترک شدن گلایه داشتی ...ولی به چیزای مثبت فکر کن ...همیشه نیمه ی پر لیوان رو ببین ..قرار نیست همیشه منفی بین و بد گمان باشیم ...
    به دوست داشتن ها فکر کن ..به لحظات قشنگ که اتفاق افتاده یا میتونه اتفاق بیافته ...حاصل زندگیه ما افکار ماست ...مثبت فکر کن و پر انرژی باش ...مبادا پای این انرژی های منفی که از ذهن ما ساطع میشه زندگیمون تباه بشه ...
    امیدوارم موفق باشید
    ویرایش توسط behnam2020gh : شنبه 18 دی 95 در ساعت 12:28

  14. کاربر روبرو از پست مفید behnam2020gh تشکرکرده است .

    tanhaeii (شنبه 18 دی 95)

  15. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    طبق قول و قرارهای عقد پیش برید.
    گذشت و همراهی در زندگی لازمه، اما نباید شما همه مسئولیتها و سختیها را بپذیرید از ترس این که اتفاقی بیفته و مقصر شناخته بشید.

    کسی که قولش را نتونسته درست انجام بده همسرتون هست که نتونسته خونه را به موقع آماده کنه ( اگه اشتباه نکنم)
    یا قبلا به شما گفته یکسال عقد باشیم الان می گه شش ماه

    پس اونی که داره قرارها را تغییر می ده ایشونه. شما هم همکاری کن، اما در حد توانت.
    خونه آماده نیست، درک می کنم، گاهی محاسبات مالی اشتباه درمی آد، گاهی بازار تغییر بزرگی می کنه و مشکلاتی پیش می آد
    منم همکاری می کنم و غر نمی زنم و ایراد نمی گیرم که چرا خونه آماده نیست، سه ماه، شش ماه بیشتر خونه پدرم می مونم و صبر می کنم تا آماده بشه.
    این همکاری منه.
    اینا رو به خودت بگو، نه برای همسرت. منظورم اینه که این همه حس گناه و مسئولیت اضافی و مقصر بودن را از خودت دور کن. بشین فکر کن ببین تا کجاش واقعا می تونستی کاری بکنی و نکردی.

    خانمهایی اینجا پست می ذارن که خونه آماده نیست و مادرشوهرم (مثلا) طلاهاش را نمی فروشه بده ما خونمون را حاضر کنیم. اصلا به فکر پسرشون نیستن. پدرشوهرم پس اندازش را نمی ده به ما و .... این می شه همکاری نکردن و اذیت کردن. ولی این که شما بگی من نمی تونم توی یه خونه با والدینت زندگی کنم چون نگران آسیب دیدن روابطمون هستم اشکالی نداره. خودت را سرزنش نکن.

    الانم که دارن می گن بریم ماه عسل و بیا خونه ما زندگی کن
    نه عروسی و نه جهاز و نه خونه و ...
    خب اگه دور از جون فامیلشون فوت کرد، اونوقت این کار را می کنی. چرا الان؟
    حداقلش اینه که اونموقع بدون عروسی می ری خونه ی خودت.

    سوالهایی را که در بالا نوشتی، برای خودت بشین جوابش را بنویس ببین کجاش و تا چه حد میتونی همکاری کنی
    و بقیه اش از عهده شما خارجه و مسئولش نیستی. اینطوری آرامشت بیشتر می شه و احساس تقصیر نمی کنی.

    ----------------------
    بعد بشین خوب فکر کن ببین می تونی بفهمی چرا همسرت به چنین تصمیمی رسیده؟
    نگرانیهای اون چیه؟
    اوضاع بد مالی و نصفه موندن خونه باعث نگرانیش شده و می خواد یکی از استرسهاش را کم کنه ( عروسی و نگرانی برای همسرش و ...)
    می خواد شما را ببره خونه ی پدرش که احساس آرامش کنه که یکی از قولهام و کارهام را انجام دادم و همسرم کنارمه؟
    ببین می تونی بفهمی توی سرش و دلش چی می گذره؟

    بالاخره اونم استرسها و نگرانیهای خودش را داره.
    اگه بدونی از کجاست شاید بهتر بتونی کمکش کنی و بهش آرامش بدی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 18 دی 95 در ساعت 15:47

  16. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tanhaeii (شنبه 18 دی 95), میس بیوتی (شنبه 18 دی 95), بهاره جون (شنبه 18 دی 95), تازه نفس گرفته (شنبه 02 بهمن 95)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاپیک های نیازمند به حضور کارشناسان تالار
    توسط بالهای صداقت در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 285
    آخرين نوشته: جمعه 03 دی 00, 17:47
  2. پاسخ ها: 35
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 92, 02:53
  3. تاثیرات منفی! تاپیک های خیانت!!!!!!!!
    توسط del در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 دی 90, 12:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.