به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    خانومی فکر نمی کنی که خیلی زود برای پایان دادن به زندگی مشترکتون تصمیم گرفتی ؟؟
    یک بار دیگه رفتم تاپیک قبلی ات رو خوندم
    ... چقدر نسبت به اون روزها جنس نوشتنت عوض شده ...
    یه سوالی برایم پیش اومده ... نوشته بودی که


    نکنه تمام رفتارهای همسرت این هست که توجه تو رو جلب کنه ؟ درست مثل خودت


    و یه چیزی ، یه مجهول بزرگ توی زندگی ات است که از توی تاپیک ها ت پیدا نکردم
    اون که " چرا با اینکه خواست خود همسرت بوده که بیاد خواستگاری شما ، اینقدر نسبت به شما سرد هست؟ "

    یه تردیدی هم میشه داشت اینکه ، وقتی همسرت شب اول گفته می خواهد تنها باشه تا اون حس خواهر و برادری از وجودش بره بیرون و شما هم قبول کرده ای ، نکنه ذهن خوانی همسرت نسبت به شما بوده باشه که شما با قبول این وضعیت ، مهر تایید زده ای به پیش داوری همسرت
    یعنی شوهرت فکر می کرده که شما احساس خواهر و برادری بهش داری ، و واقعا به عنوان همسر بهش حس و عشقی نداری ، و با مطرح کردن اینکه یه مدت تنها باشیم می خواسته عکس العمل شما رو بسنجه و از اونجایی که شما بدون هیچ تعین مدت و یا مخالفتی قبول کرده اید ، انگار واقعا بهش گفته اید که آره من به شما حس خواهری دارم نه همسری

    من هرجوری این معادلات رو کنار هم می چینم باز هم دلیل درخواست ازدواج ایشون با شما ، مجهول می مونه...
    =============
    خیلی ها اینجا یادگرفتند زندگی را بسازند ، شما هم می توانی ، چون قدرتش رو داری و این خیلی مهم هست ...

    یه خواهشی هم از همه خواننده ها دارم ، خواهشا خواهشا خواهشا ... اینقدر بحث " حالا که تفاهم نداریم بیا بریم طلاق بگیریم " را مطرح نکنید ..اخه وقتی دوستش دارید ، بهش علاقه دارید ، این چه حرفی هست که می زنید ؟
    بعضی مسائل یه ویزگی دارند که تا وقتی ازشون حرفی به میان نیاد ، به صورت یک " تابو" می مانند وقتی ازش صحبت به میان میاد و اون تابو می شکند ، دیگه قبح قضیه ریخته می شود.. بعد جمع کردن این تابو شکسته به مراتب خیلی سخت تر از نگهداری ازش میشه
    سلام، اول از همه عذرخواهى ميكنم كه مطلب غيرمرتبط ميذارم.
    بالهاى صداقت عزيز، ميشه لطف كنين و به تاپيك منم يه سر بزنين. من نميدونم چيكار كنم؟! از شوهرم بدم مياد ازش متنفرم ولى با اين حال هر روز تو تلگرام عكساى پروفايلش رو چك ميكنم. من نميتونم واسه طلاق اقدام كنم. خواهش ميكنم بيايد به تاپيكم سر بزنيد و نظرتون رو بگيد.
    از z.f عذرخواهى ميكنم كه وسط تاپيكت اومدم شرمنده عزيزم. انشالله زود مشكلت حل بشه گلم، برات دعا ميكنم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    متاسفم برات که جایی غیر از همدردی پیدا نکردی تا رمان دست نویست را برای مطالعه قرار بدی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  3. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (پنجشنبه 09 دی 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 30 دی 95)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلامz.f عزیزم
    حالت خوبه ؟؟خیلی نگرانت هیتم هر روز میام همدردی چک میکنم اما از تو خبری نیست
    راستش همش دعا میکنم اوضاعت خوببشه عاشقانه بشید مثل فیلم ها
    که وقتی کارشون به جدایی میرسه تازه میفهمند چقدر همدیگه رو دوست دارند

    تو هم بیای بگی چقدرعاشق همید چقدر الان روز و روزگارتون خوشه
    دلم نمیخواد شما از هم جدا بشید هنوز میشه جبران کرد هنوز هم میشه عاشقبشید

    نمیدونم باورت میشه یا نه اما من واقعا دعاتون میکنم وقتی دعامیکنم براتون قلبم اروم میشه

    درکت میکنم منم تمام این لحظات رو گذروندم اونقدر شوهرم عذابم داد کهدلم نمیخواد حتی یه لحظه یادم بیارم چطور
    شوهر من واقعا به من علاقه ای نداشت اصلا نمیدونم چرا ت به این وصلت ناجور داد
    حالاکه گذشته ازش میپرسم
    میگم تو که منو نمیخواستی چرا عقدم کردی
    میدونی چی گفت!؟!
    گفت دیدم دختر قانعی هستی ارومی بسازی ادعا نداری سازگاری درک میکنی

    گفتم کی بهتر از این

    نمیخوام الان بگم از حرفهاش چقدر ناراحت شدم اما داغون بودم داغونتر شدم میبینی خیلی سخته حتی اگخ ادم طلاق بگیره دیگه اون ادم قبل ازدواج نمیشه

    یه دختر با تمام ارزوهاش پاشو میزاره خونه مردی که هیچ احساسی بهش نداره خب سخته
    اونم واسه من که اینهمه احساساتی ام و دلم میخواست با کسی ازدواج کنم که بهم مهر و محبت کنه
    نمیخوام هیچکسی اینها رو تجربه کنه
    ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, ,,,,,,
    خب تو هم باید روش و راه و رفتارت رو تغیر بدی باید زنانگی به خرج بدی
    که بعدا که نشستی و فکر کردی حسرت نخوری
    خب مردا مثل بچه اند باور کن به اون صدای کلفت و بازو و یل و کوپال و ادعا و اصولشون نگاه نکن
    تنها کسی که میتونه این موجودات زمینی ناشناخته رو ..رام..کنه زنها خستند
    مثل بچه گاهی وقت ها میوفتند به لج و لجبازی

    گاهی وقتها دوست دارند نازشون رو بکشی
    اما میدونی یه خورده بد قلق هستن
    باید از اون بعد زیرکی زنانت استفاده کنیو بشناسیش

    حقیقت اینهکه,,,هر چقدر تو ازش فاصله بگیری اون 2برابر فاصله میگیره ازت,,
    بهش نزدیک شو
    باهاش به هر بهونه ای حرف بزن بگو بخند

    ارایش کن رنگ کن ناز کن

    نشون بده زن هستی نه دختر بچه مدرسه ای سرتو از لای کتابها بیار بیرون

    بهش نزدیک شو ببین قلقش چیه ببین اون فانتزی هاش چیه از نظر اون یه زن چجوری باید باشه

    """"""""""""""""""""""""""میشه از خودت بهمون خبر بدی """"""""""""""""""""""""

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 96 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1395-6-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همدردي سلام
    ممنون از همه ي عزيز هايي كه كمكم كردين و راهنماييم كردين . دوست ندارم بگم ولي از روز ٤ شنبه من شرعي و قانوني از اون اقا جداشدم و هيچ نسبتي با ايشون ندارم.توافقي از هم جداشيم و پدرم زودتر از چيزي كه فكرشو مي كردم طلاقمو گرفت ... اينكه جلسه بزرگتر ها چه شد و چه بلوايي به پا شد بماند فقط همين كه مجبورش كردم اعتراف كنه با هيچ دختر و خانمي در ارتباط نيست اينكه بهم خيانت نمي كنه... بحث اولش خوب پيش رفت و داشتيم اروم اروم خانواده ها رو متقاعد مي كرديم كه ما اونجوري كه پدر و مادر ها انتظار داشتن زن و شوهر خوبي براي هم نبوديم و ارتباط خانوادگي و دوستي صميمي ما دليل بر موفقيت تو زندگي زناشويي نبوده همديگه رو اولش مقصر ندونستيم من به شخصه سعي مي كردم قضيه در كمال حفظ ارامش و حرمت بين دو خانواده حل و فصلش كنيم ... يعني يه جوري صحبت كردم كه بزر گتر هارو متوجه كنم كه اين جلسه صرفاً جهت اعلام تصميمون هستش نه تلاش براي ادامه و چاره جويي ولي مادرش به طرفداري از پسرش لب باز كرد و گفت و گفت و گفت يه جوري كه انگار اين اقا پسر پيغمبره منم طاقت نياوردم و فهميدم هيچي نگم نمي شه اخرش موضوع خيانت و ارتباطش رو گفتمو اسم اون دختره رو بردم اولش زير بار نرفت نه خودش نه خانواده اش
    گوشيمو برداشتم تا زنگ بزنم به همون دوستي كه موضوع خيانتش رو بهم گفته بود تا بلكه شهادت بده كه جمع اجازه ندادن گفتن زشته خودمون حلش مي كنيم بقيه نفهمن
    پدرش كه كلاً باورش نمي شد كه پسرش اينكار رو كرده باشه فقط داد و دعوا بود كه مي شنيدم اعصابم رو ريخته بود بهم زير بار هيچي نمي رفت گفتم قسم بخور ،قران عقدم رو اوردم گذاشتم جلو دستش گفتم دستت رو بذار رو همين قران اين جمع شاهد ، قسم بخور كه به من خيانت نمي كني %u
    ویرایش توسط z.f : یکشنبه 10 بهمن 95 در ساعت 07:07

  6. 2 کاربر از پست مفید z.f تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 10 بهمن 95), بارن (یکشنبه 10 بهمن 95)

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    همون یک ذره حرمت هم نباید براش قائل میشدی و الکی هواشو داشتی چرا با کارتون اصلا سعی کردید از آدم خیانتکار دفاع کنید؟
    که بگید آدم خوبه اید؟
    بعد این اقدام قطعا روی خودتون و شخصیتتون کار کنید و به خودتون بیشتر برسید و هوای خودتونو داشته باشید و خودتونو بیشتر دوست داشته باشید مبادا سرخورده بشید و خیلی زود وارد رابطه جدید بشید
    موفق باشید
    کار درست رو کردید مثل خیلی ها ضعف الکی نشون ندادید و بیخود دست و پا نزدید تو کار اشتباهتون

  8. کاربر روبرو از پست مفید mehdi.ma.mm تشکرکرده است .

    بارن (یکشنبه 10 بهمن 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پسر مجردي هستم وزني كه يكسال از خودم بزرگتره رو دوست دارم
    توسط f14 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 01 مهر 91, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.