به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 43
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما این زندگی شما تا ابد همینطور خاهد بود مگر اینکه
    واضح بگم اینگونه افراد ترس ازدست دادن دارند پس به احتمال بالا اما نه صددرصد ایشون شما رو طلاق نمیده و فقط میترسونتت شما فکر کردی یه همچین ادم خسیسی بخاد بچه بزرگ کنه به هیچ عنوان از پس بچه بر نمیاد مگر هنگام طلاق از عصبانیت بگه بچه رو میخام شما بگو باشه شک نکن خودش بعدا میگه نمیتونه
    اگر الان اوضاع خوبه هنوز یکم سرسنگین باش اما ارام و مهربان وظایفترو خوب انجام بده اومد سمتت برا منت کشی بگو فقط ازش میخای بره پیش روانپزشک ایشون باید ترس از دست دادنت رو حس کنه البته نوع برخورد شماهم موثره باید اخلاقت طوری باشه که بخودش بگه همچین جواهری رو نبایدازدست بدم نه اینکه بگه خداروشکر ازش راحت شدم همش تحقیرم میکرد بهم توهین میکرد
    اینجور افراد رو تنها کسایی میتونن کمی تغییر بدن که در جبهه خودشون ببینن نه اینکه شما رو فردی ببینه که اصلا قبولش نداری و دایم داری تحقیرش میکنی تو خسیسی تو گدایی و .......
    البته حتما درمان دارویی کنارش لازمه البته میتونی اینکاررو هم بکنی خودت بری پیش یه روانپزشک خوب و مشکلاتت رو کامل بگی و ازش دارو بگیری و در نوشیدنیش بریزی این داروها باعث ایجاد موادشیمیایی در مغز میشن که این افراد رو بیخیالترنسبت به مسایل میکنن
    اگر میخای باهاش زندگی کنی باید کمی درمان بشه واز در محبت و همدلی باهاش پیش برو ایشالله تغییراتی در زندگیت ایجادبشه
    ویرایش توسط ستاره زیبا : دوشنبه 13 دی 95 در ساعت 11:42

  2. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    mercedes62 (چهارشنبه 15 دی 95), شیدا. (دوشنبه 13 دی 95)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 شهریور 96 [ 20:55]
    تاریخ عضویت
    1395-7-16
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    384
    سطح
    7
    Points: 384, Level: 7
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    7
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم. به نظر من این جور ادمایی که شکاکن و خسیس اگه درمان نشن که بعید میدونم بشن تا اخر عمر همین طورن. من یه عمو دارم که خسیسه . حتی برای اینکه برای زنش خرج نکنه ازدواجم نکرد. فوق العاده پولداره ولی اگه کسی تو خیابون ببیندش فکر میکنه متکدیه.کاملا از خودشو زندگیش راضیه. این جور افراد فکر نمیکنن مشکل دارن و برعکس فکرمیکنن اطرافیانشون مشکل دار هستن. عزیزم مطمئن باش زندگی با این فرد اشتباه محضه. من یه نفرو میشناختم که مثل شوهر شما بود سه تا دختر داشت. انقدر زنشو بچه هاشو اذیت کرد که زنش دور از جون شپا دق کرد . والان دختراشم هر کدوم 40 سال به بالاهستن و مجرد. چون هر خواستگاری میومد براشون ایراد میزاشت روشون تا دختراشو از دست نده. چون این افراد به اعضای خانوادشون مثل اموالشون نگاه میکنن و نمیخوان از دستشون بدن. حالا اونا که بچه های قدیم بودن. ولی با بچه های الان که هر چی میببنن میخوان چون تو مدرسه و دانشگاه نیبینن دیگه بدتر . و این باعث میشه که بچه شما همیشه پیش اطرافیان سرش پایین باشه و احساس کمبود کنه. حالا خود دانی. اقلا به فکر بچت باش

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خانوم محترم ، شما حرفای بچه های باتجربه اینجارو نمیخونید و عمل نمکنید متاسفانه (منم مثل برادرتون )

    تا زمانی که شما از موضع ضعف وارد شید ایشون هرروز بیشتر باج میخان و بیشترفشار میارن و بلعکس

    باید از خودتون شروع کنید اگه میخاین زندگیتون تغییر کنه باید خودتون قدمهای اولیرو بزنید تا عکس العمل و

    تاثیراتشو تو شوهرتون ببینید تا زمانی که از لفظ طلاق سرپرستی بچه و... بترسید و باج بدید این دیوار کج تا سریا میرود کج

    پست های دوستان رو بخونید و اجرا کنید



    یاحق
    ویرایش توسط mercedes62 : سه شنبه 14 دی 95 در ساعت 00:38

  5. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 14 دی 95)

  6. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ستاره زیبا . فروزش و مرسدس عزیز ممنونم از توجهتون .
    ستاره زیبا شوهرم وقتی عصبانی میشه در مورد بچه نظرهای متفاوتی میده مثلا یه بار میگه من بچه نمی خوام میدمش به تو تا راحت تر بتونم ازدواج کنم . بعدش میگه اگه بچه رو تو برداری یه روز میام می دزدمش می برمش خارج از کشور تا نتونی پیداش کنی بعدش میگه بچه مال تو این بزرگ بشه لنگه تو میشه و ...
    فروزش عزیز دقیقا همون طوری که میگید شوهر من اصلا توی خودش ایرادی نمیبینه و کاملا خودش رو حق می دونه . دخترم خیلی باهوشه باهاش خیلی کار کردم با اینکه هنوز سه سالش نشده ولی باهاش انگلیسی کار کردم قشنگ راحت باهام مکالمه میکنه شوهرم وقتی میبینه میگه وای چه خوشبخته که مامانش تو شدی ولی چند لحظه نمیگذره که میگه این دختر رو باید هرچه زودتر شوهر بدیم چون کشیده به تو فقط جلوی آینه می مونه و ...
    مرسدس 62 شما واقعا حق دارید پدرم هم دقیقا حرف شما رو میگن ولی نمیدونم چرا هر موقع می خوام با اقتدار رفتار کنم یه نوع واهمه دارم و در حالیکه مقصر شوهرمه به خودم میگم نکنه منم اشتباه رفتار کردم و شروع میکنم به عذاب وجدان گرفتن و خودم رو سرزنش کردن . واقعا دلم می خواد تغییر کنم و قوی باشم ولی نمیدونم چطوری باید شروع کنم

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    ستاره زیبا . فروزش و مرسدس عزیز ممنونم از توجهتون .
    ستاره زیبا شوهرم وقتی عصبانی میشه در مورد بچه نظرهای متفاوتی میده مثلا یه بار میگه من بچه نمی خوام میدمش به تو تا راحت تر بتونم ازدواج کنم . بعدش میگه اگه بچه رو تو برداری یه روز میام می دزدمش می برمش خارج از کشور تا نتونی پیداش کنی بعدش میگه بچه مال تو این بزرگ بشه لنگه تو میشه و ...
    فروزش عزیز دقیقا همون طوری که میگید شوهر من اصلا توی خودش ایرادی نمیبینه و کاملا خودش رو حق می دونه . دخترم خیلی باهوشه باهاش خیلی کار کردم با اینکه هنوز سه سالش نشده ولی باهاش انگلیسی کار کردم قشنگ راحت باهام مکالمه میکنه شوهرم وقتی میبینه میگه وای چه خوشبخته که مامانش تو شدی ولی چند لحظه نمیگذره که میگه این دختر رو باید هرچه زودتر شوهر بدیم چون کشیده به تو فقط جلوی آینه می مونه و ...
    مرسدس 62 شما واقعا حق دارید پدرم هم دقیقا حرف شما رو میگن ولی نمیدونم چرا هر موقع می خوام با اقتدار رفتار کنم یه نوع واهمه دارم و در حالیکه مقصر شوهرمه به خودم میگم نکنه منم اشتباه رفتار کردم و شروع میکنم به عذاب وجدان گرفتن و خودم رو سرزنش کردن . واقعا دلم می خواد تغییر کنم و قوی باشم ولی نمیدونم چطوری باید شروع کنم
    همینکه متوجه شدید اشکال کار کجاست نصف راه رو رفتید

    باید روی اعتماد به نفس و عزت نفستون کار کنید این مشکل رو اکثر ایرانی ها دارن متاسفانه (1 درصده کمی هم اعتماد بالایی دارن که اونن اکثرا اعتماد به نفس کاذب دارن )

    تاپیک های خوبی تو انجمن هست در مورد منفعل نبودن و اعتماد به نفس مطالعه کنید و شروع کنید

    منفعل بوذن و عدم اعتماد بنفس در قبال همچین افرادی باعث میشه ، اینجور افراد بیشتر سو استفاده کن و جریح تر شن و خودشون رو غالب و دچار خودبرتر بینی توهمی بدونن


    موفق باشد

  8. #36
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شوهر شما بیماره

    باید ببینی می تونی با بیماریش زندگی کنی یا نه.
    مشکلی که داره بعد این همه سال و تو این سن و با این همه مقاومت خودش حل شدنی نیست.

    اگه همسرتون فشار خون داشت هر روز باهاش بحث می کردی که چرا خوب نمی شی؟
    یا غذا و محیط بهتری براش فراهم می کردی که مشکلش کمتر بهش فشار بیاره یا عود نکنه یا بدتر نشه ؟

    این دیگه تصمیم شماست که می تونی با این بیماری سر کنی یا نه.
    اما انتظار نداشته باش رفتارهاش عادی باشه.

    به نظر من اگه دیگه بچه نیاری شاید بهتر باشه.
    زندگی با این پدر خیلی سخته و احتمالا بچه ها هم درجاتی از این مشکل را پیدا می کنن

    یه کاری کن راضی بشه بره دنبال درمان.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    شیدا جون دیگه اگه خودم هم بخوام اعصابم نمیکشه در مقابل این رفتارهاش تحمل کنم مخصوصا که تنها نیستم دخترم هم داره در مقابل این برخوردهاش آسیب میببنه . در مورد بچه دوم هم که عمرا . این دخترم هم فدای حماقت ما شده به جای اینکه اول مسائلمون رو حل کنیم گذاشتیم این کوچولو هم بیاد و به پای ما بسوزه . شوهرم وقتی حالش خوبه همیشه بهم میگه بچه دوم بیاریم یا میگه من پسر می خوام باید نسلم ادامه پیدا کنه ! منم همیشه میگم هنوز زوده دخترمون کوچیکه و ...

  10. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    عزیزای همدردی شوهرم امروز صبح حالش خوب بود و با محبت رفتار میکرد بعدش می خواست بره بیرون ازم جورابش رو خواست ولی کلا دو جفت جوراب داره که اونم توی ماشین لباس شویی بود که امروز می خواستم روشنش کنم ولی سر این جوراب قاطی کردو سفره دلش رو باز کرد . گفت فکر میکنی نمیدونم از من بدت میاد تو حتی چندشت میشه به جورابهای من دست بزنی وگرنه می تونستی با دستت بشوری لباس زیر منو هم با ماشین میشوری در حالیکه مامان من با دستش میشست چون مامانم واقعا دوستم داشت ولی تو ظاهرا دوستم داری و ... بهم گفت من خیلی بهت دقت کردم تو از من بدت میاد . من هر چی می خوام شوهرم بفهمه دوستش دارم نتیجش برعکس میشه . داداش و بابای من اصلا اجازه نمیدن جوراب و لباس زیرشون رو کسی بشوره منم وقتی اوایل بهش گفتم گفت پس چرا با تو ازدواج کردم و کلی جر و بحث کردیم دیگه از اون موقع ماشین انداختم ولی این موضوع به آقا عقده بزرگی شده و من هر چی توضیح دادم اصلا اینجوری نیست داری اشتباه فکر میکنی قبول نکرد میگه پس چرا مال خودت رو دستی میشوری ؟ به من میگه تو به خاطر اینکه همه بهت بگن شوهر داری پیش من زندگی میکنی نه اینکه دوستم داری . جورابهاش رو خودش شست و در رو کوبید رفت به نظرتون چطوری باهاش رفتار کنم آخه روز به روز حساس تر میشه

  11. #39
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    عزیزای همدردی شوهرم امروز صبح حالش خوب بود و با محبت رفتار میکرد بعدش می خواست بره بیرون ازم جورابش رو خواست ولی کلا دو جفت جوراب داره که اونم توی ماشین لباس شویی بود که امروز می خواستم روشنش کنم ولی سر این جوراب قاطی کردو سفره دلش رو باز کرد . گفت فکر میکنی نمیدونم از من بدت میاد تو حتی چندشت میشه به جورابهای من دست بزنی وگرنه می تونستی با دستت بشوری لباس زیر منو هم با ماشین میشوری در حالیکه مامان من با دستش میشست چون مامانم واقعا دوستم داشت ولی تو ظاهرا دوستم داری و ... بهم گفت من خیلی بهت دقت کردم تو از من بدت میاد . من هر چی می خوام شوهرم بفهمه دوستش دارم نتیجش برعکس میشه . داداش و بابای من اصلا اجازه نمیدن جوراب و لباس زیرشون رو کسی بشوره منم وقتی اوایل بهش گفتم گفت پس چرا با تو ازدواج کردم و کلی جر و بحث کردیم دیگه از اون موقع ماشین انداختم ولی این موضوع به آقا عقده بزرگی شده و من هر چی توضیح دادم اصلا اینجوری نیست داری اشتباه فکر میکنی قبول نکرد میگه پس چرا مال خودت رو دستی میشوری ؟ به من میگه تو به خاطر اینکه همه بهت بگن شوهر داری پیش من زندگی میکنی نه اینکه دوستم داری . جورابهاش رو خودش شست و در رو کوبید رفت به نظرتون چطوری باهاش رفتار کنم آخه روز به روز حساس تر میشه

    یعنی انتظار داشتی امروز همسرت بی جوراب بره بیرون ؟

    می خواستی سر فرصت ماشین را روشن کنی و جوراب بشوری و ایشالا واسه شنبه آماده بشه؟

    همسرتون مشکل داره ولی شما هم خیلی خونسردی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (جمعه 24 دی 95), نازنین2010 (سه شنبه 21 دی 95), بارن (سه شنبه 21 دی 95), زن ایرانی (سه شنبه 21 دی 95)

  13. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نه شیدا جون من در این موارد بی مسئولیت نیستم و به وظایف خودم واقفم و حداقل در این یک مورد و آشپزیم شوهرم ازم راضیه و تعریف میکنه ولی ما چند روز بود که مسافرت بودیم و دیشب دیر وقت برگشتیم .


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از پولی که دوری اورده نفرت دارم
    توسط msa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 مرداد 94, 21:12
  2. شوهرم بیکارشده هیچ پولی نداریم
    توسط مرمر تنها در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 اسفند 92, 07:48
  3. شوهرم بیکارشده هیچ پولی نداریم
    توسط مرمر تنها در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اسفند 92, 12:55
  4. پول و ازدواج
    توسط matin_female_1988 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 خرداد 90, 14:12
  5. مرد=کیف پول؟!منبع احساس پایان ناپذیر!؟
    توسط santatian در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 دی 87, 14:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.