به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 39
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    با سلام


    ممنون از پاسختون




    اینکه فرمودید شوهرتون اعتماد به نفسش ضعیفه ولی در محیط کار مجبوره خودش را با اعتماد به نفس نشون بده نشون میده هم عزت نفس پایینه و هم اعتماد به نفس !

    ما اعتماد به نفس کاذب داریم !! ولی عزت نفس کاذب نداریم !!

    عزت نفس هم از حس ارزشمندی به خودمان و دیگران می یاد،،،،، از عدم قضاوت خودمون و دیگران - از حس خودآکاهی و... می یاد

    و فرمایشات شما نشون میده ،،، باید شوهرتون رو همه ی این ها کار کنه ( عزت نفس - اعتماد به نفس )

    وقتی حضوری مشاوره برید اون مشاور با پرواز به اعماق شوهرتون میتونه کامل متوجه بشه علت ها چیست



    در این زمینه شوهرتون باید از مشاور تمریناتی بگیره و انجام بده .



    ............................


    اون که فرمودید در شغلش موفق هست ،، الحمد الله نشانه خوبی هست - پس به ذهن و فکرش تا حدودی کنترل داره ! و کار درمان را آسون تر میکنه


    ............................



    اون که فرمودید خسیس هست ،،، خدمت بزگوار شما بگم ،،،،خساست شاید یه محصول محیطی باشه ،،، محیطی که توش پرورش یافتیم - بزرگ شدیم - الگو گرفتیم

    شاید خساست برای بعضی ها یه الگوی زندگی باشه - شاید برای بعضی ها،،، خرج کردن لذت بخش نیست و نمی تونند تماییزی بین افراط و تفریط قائل بشنند

    شاید نوعی وسواس فکری هم دخالت داشته باشه در این خساست !!


    باز باید با مشاور صحبت کنید !


    به نظرم اول شوهرتون را با این وضع قبول کنید !! - نباید توقع داشته باشیم فردی که سالها با این باور زندگی میکنه ،، یه شبه تغییر بدیم

    کلید این قفل دسته خودتونه ! باید مهارت های ارتباطی - سیاست زنانه خودتون - مدیریت و رهبری و ... بهبود ببخشید




    باید یه قسمت پول برای تفریح باشه - یه قسمت برای مخارج اصلی باشه - یه قسمت برای سرمایه گذاری - یه قسمت برای کمک و .....

    بشینید با هم صحبت کنید - خط مرزهای زندگی خودتون را روشن کنید - مثلا به چیزهایی احتیاج دارید - چه تفریحاتی نیاز دارید - مسافرت ها - مهمانی ها و ....

    به طوری که افراطی و تفریطی نباشه - بهتر یه کاغذ بردارید برید پیشش و ازش مشورت بگیرید !


    برنامه ریزی کنید ماهی 1 درصد بهتر بشه - اون موقع در سال 12 درصد رشد میکنه - 5 سال بعد شوهرتون 60 درصد بهتر میشه !! ( خساست )

    آهسته و پیوسته .


    ترس از آینده یکی از مشکلات افراد خسیس هست !

    ترس هایی که باهاش زمان حال خودمان را خراب می کنیم و غصه آینده را می خوریم

    آینده ای که معلوم نیست باشیم یا نه .



    ......................................




    او که فرموید با اقوام رفت و آمد نمی کنه شاید نشانه ی افسردگی باشه

    برای چی ایشون می فرماید کسی یه حبه قند بخوره در خانه ی من حلالش نمی کنم ؟

    جز اینکه حتما کدورتی بین اقوام هست خدایی نکرده !

    باید آدم سبک باشه - فرشته ها اگه بخوان آدم را حمل کنند و به آسمانها ببرنند باید وزن قلب انسان و مغزش حداکثر 2 کیلو باشه نه 200 کیلو !!

    اگر آدم سبک نباشه ،،،زندگی میشه افسردگی - میشه تنهایی - میشه استرس ،،، میشه ....؟؟


    باز با یه مشاور بالینی و معنوی !! مشورت کنید ( افسردگی )



    ..................................



    در مورد شک و بدبینی شما خیلی وقته در این مورد تاپیک ایجاد کردید ( از تاپیک اولتون تا الان ) - باید حضوری با هم برید

    باید قاطع صحبت کنید !!! چون باید زندگی کنید

    چرا تو این مدت شما و شوهرتون به مشاور مراجعه نکردید!!

    یه تمریناتی هست باید ایشون انجام بده در کنترل شک و بدبینی و یه تمریناتی هست که شما باید انجام بدید در مقام همسر ( شما هم در درمان مهم هستید )


    حتما از کارشناسان این حوزه مشورت بگیرید .


    .................................................. .....




    در مورد فیلم ها : سعی کنید محیط خانه را شادتر کنید - فیلم های شاد ببنید

    میتونید محصوات آموزشی ببینید ( روانشناسی یا ....)

    ورزش و کوه رفتن را دربرنامه بذارید



    برای شاد زندگی کردن ،،،،باید فقط شاد باشیم ،،،،بدونه بهانه !!






    در پناه حضرت دوست .


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 25 آذر 95 در ساعت 01:36

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    عزیزم همسر شما واقعا مشکل داره و نیازمند کمک روانپزشک! حتما بشینین باهاش صحبت کنین و طبق راهنمایی مدیر همدردی عمل کنین.ایشون بدون کمک حرفه ای متخصص درمان نمیشه.شما صبح تا شب هم بشینین واسش قسم بخورین بازم باور نمیکنه حتی پرینت گرفتن هم دردی رو دوا نمیکنه!! مطمین باشین.چرا ایشون اینقد راجع به طلاق صحبت میکنه؟؟ به نظرم شمام زیادی جلوش کوتاه اومدین.باید یه بار بهش میگفتین : تو چرا اینقد شکاکی؟ من که از همون اول جوونیم همسر تو بودم ولی تو دوران مجردی طولانیتری داشتی نسبت به من و من اصلا نمیدونم چیکارا کردی! اصلا چرا این همه اسم طلاقو میبری ؟!!! .من اگه بودم بهش شک میکردم که داره دمبال بهونه میگرده واسه جدایی!!

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    شوهرم مثل یه مجرم باهام رفتار میکنه هر چه می خوام آرامش خودم رو حفظ کنم این رفتار هاش بهم برمی خوره . درسته منم اشتباه داشتم که با دوستم درد و دل می کنیم ولی نه اون اشتباهی که شوهرم فکرش رو میکنه و بهم مشکوک میشه این رفتار هاش خیلی بهم برمی خوره مخصوصا که یه کوچولو خونه داریم که با اون احساسات لطیفش خیلی آسیب میبینه . تا می خواد باباش بیاد بدو بدو میره جلوش و میگه سلام بابا جونم و شوهرم پسش میزنه و میگه برو گم شو تو هم لنگه مامانتی که دروغگو . خائن . نمک نشناس و ... واقعا موندم چیکار کنم

  4. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    شوهرم مثل یه مجرم باهام رفتار میکنه هر چه می خوام آرامش خودم رو حفظ کنم این رفتار هاش بهم برمی خوره . درسته منم اشتباه داشتم که با دوستم درد و دل می کنیم ولی نه اون اشتباهی که شوهرم فکرش رو میکنه و بهم مشکوک میشه این رفتار هاش خیلی بهم برمی خوره مخصوصا که یه کوچولو خونه داریم که با اون احساسات لطیفش خیلی آسیب میبینه . تا می خواد باباش بیاد بدو بدو میره جلوش و میگه سلام بابا جونم و شوهرم پسش میزنه و میگه برو گم شو تو هم لنگه مامانتی که دروغگو . خائن . نمک نشناس و ... واقعا موندم چیکار کنم


    سلام


    خانم نشاط زندگی ،،،، این مسئله از زندگیتون باید به کمک مشاور و اون هم به صورت حضوری انجام بشه

    لذا تمام عزیزان از همان تاپیک اولتون تا الان به این مهم اشاره داشتند !

    منم خیلی سعی کردم شما را مجاب به این کار کنم ، در پست های اخیر !



    باید حضوری برید مشاوره ،،، مجازی نمیشه !


    از طرفی به نظرم این عدم رک بودن شما و اعتماد به نفس،،،، شاید به خاطر اختلاف سن شما و شوهرتون هست !!

    باید به همدیگه دید پایین تر و بالاتر نداشته باشید !!

    و صادقانه ،،معیار و خط قرمزها و آستانه تحمل خودتون را بگید !!


    اولین تکنیک در رهبری و مدیریت آرامشه !! - ولی به این معنی نیست کاری نکنیم !

    بلکه باید هدایت کنیم و از مشاوران در این راه کمک بگیریم .

    حتما حضوری مشاوره برید به همراه شوهرتان .


    موفق باشید .




    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 25 آذر 95 در ساعت 16:48

  5. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 25 آذر 95)

  6. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها
    شوهرم مثل یه مجرم باهام رفتار میکنه هر چه می خوام آرامش خودم رو حفظ کنم این رفتار هاش بهم برمی خوره . درسته منم اشتباه داشتم که با دوستم درد و دل می کنیم ولی نه اون اشتباهی که شوهرم فکرش رو میکنه و بهم مشکوک میشه این رفتار هاش خیلی بهم برمی خوره مخصوصا که یه کوچولو خونه داریم که با اون احساسات لطیفش خیلی آسیب میبینه . تا می خواد باباش بیاد بدو بدو میره جلوش و میگه سلام بابا جونم و شوهرم پسش میزنه و میگه برو گم شو تو هم لنگه مامانتی که دروغگو . خائن . نمک نشناس و ... واقعا موندم چیکار کنم
    سلام

    کی گفته حرف زدن با دوستت و درد و دل کردن اشتباهه؟ شاید راه خوبی برای حل مشکلاتت نباشه، اما خیلی از خانمها با این به اصطلاح حرف زدن و درد و دل کردن آروم می شن.
    اگه دوست خوب و رازداریه و اگه کمکت می کنه که آروم بشی، بد نیست. اما باید حد و حدودش را بدونی و یه وقت باعث نشه زندگی مشترکت بخاطر این دوستی آسیب ببینه.

    اینو نوشتم که ببینی داری ساده ترین حقوق یا رفتار خودت را هم زیر سوال می بری، که به نظر من در نتیجه رفتارهای همسرت هست.
    داری اعتماد به نفست را از دست می دی. فکر می کنی هیچ حقی نداری، هر کاری می کنی غلطه و .... !!!

    همسر شما بیماره ... وگرنه به یه بچه ی معصوم بی گناه اینطور نگاه نمی کرد. ایشون از زمین و زمان می ترسه و به همه شک داره. حتی به بچه ی خودش اعتماد نداره و فکر می کنه بهش بدی خواهد کرد!!
    اگه همسرت نره دکتر، هر سه شما آسیبهای بیشتری می بینید. همونطور که خودت هم داری کم کم خودت را می بازی و سرزنش می کنی و ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 25 آذر 95)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مرسی از همگی شما که اینقدر به مشکلم توجه کردید و راهنماییم می کنید . شیدا جون . جناب باغبان و همه عزیزان من توی این چند سال خیلی تلاش کردم بریم مشاور حضوری ولی هر موقع بهش میگم میگه من هیچ مشکلی ندارم مشاورها اگه مشکلی دارند بیان من راهنمایشون کنم . منم که تنها نمیزاره جایی برم به خاطر همون با یه مشاور تلفنی صحبت می کنم که نظر ایشون هم اینه که شوهر من بیماری پارانوئید داره . شوهرمم دو بار با این مشاور تلفنیم صحبت کرده بود ولی از من مخفی کرده بود . چون آدم مغروریه اصلا مشاور ها رو قبول نداره .
    الان از اون روز با هم اصلا صحبت نمی کنیم منم چند بار خواستم با هاش معمولی صحبت کنم که جوابمو نداد ولی حدس میزنم پرینت رو در آورده چون امروز که اومد خونه دخترم با ترس رفت جلوش که سلام کنه بهش گفت امیدوارم تو اینقدر نادان نباشی که نون شوهرت رو بخوری و اونو به دوستت بدیش رو بگی حالم از هر چی زنه بهم می خوره

  9. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 26 آذر 95)

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    عزیزم همینجور که شیدا جون گفت ما خانوما همه درد دل میکنیم.و بهش شدیدا نیاز داریم.و همه مون یه ادم قابل اعتماد داریم که همچین وقتایی سنگ صبورمون میشه.مخصوصا تو این شرایط سختی که شما هستی.اصلا کارت اشتباه نبوده !همسرت گنده اش کرده و داره باهاش شما رو عذاب میده .اینقد جلوش کوتاه نیا.اصلا به طعنه هاش اهمیت نده و به روی خودت نیار. اگرم حرفشو پیش کشید بگو اون یه موضوع بی اهمیت بود تموم شد رفت ! .اگه همینجوری ادامه بدی کم کم کوچیکترین حق و حقوقت رو هم نادیده میگیره…

  11. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    شما به توصیه های دوستان و مدیر همدردی عمل کن .روشتو تغییر بده و دست از قانع کردن و راضی نگه داشتنش بردار.یه بار بشین براش توضیح بده که دوسش داری عاشق زندگیت هستی و بهش اعتماد کامل داری و... بگو که این بدبینیش خیلی مستاصلت کرده و زندگی رو واسه خودت و فرزندتون سخت کرده و حتما باید یه راه حلی واسش پیدا کنین.اگه با صحبتای شما قانع نشد و حاضر به مشاوره رفتن و تغیییر دادن رفتارش نشد اونوقت شما باید رفتارتو تغییر بدی و به هیییییییچ وجه مثه قبل عمل نکنی! اعتماد بنفستو ببر بالا و حقوق اولیه خودتو بشناس ! و اینقد راحت ازشون نگذر! اگه یه مساله ای ناراحتش کرد فقط یکبار خیلی واضح و صریح براش توضیح بده و دیگه اجازه نده بارها مطرحش کنه و مثه چماق بکوبه تو سرت !....

  12. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (پنجشنبه 25 آذر 95)

  13. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array



    با سلام



    شاید بیشتر ماها یاد گرفتیم برای تغییر دیگران همیشه از یه مسیر بریم ،،، مسیری سریع و آسون و بی درد سر !

    و اینکه برای تغییر دیگران ،، باورها و اطلاعات خودمون را به همسرمون بدیم - نظام فکری شخص مقابل را زیر سئوال ببریم و بهش بگیم داری اشتباه میکنی ،، چیزی که من بهت میگم درسته! ( کلی میگم )


    معمولا تغییر در دیگران زمانی صورت می گیره که او فرد ،، تغییر را ضرورت بدونه !


    قوی ترین نیرو هم به نظرم انگیزه هست

    یعنی شوهر شما به نظرم باید به مرحله ای برسه ،،،به یه انگیزه ای برسه که بگه من دیگه خسته شدم باید برم مشاور !

    به نظرتون اون انگیزه چی میتونه باشه ؟؟

    بیشتر ما انسانها معمولا زور و دعوا را انتخاب می کنیم برای متقاعد کردن دیگران !


    همه ی اینها در سایه مهارت های ارتباطی هست ،،،که باید یاد بگیریم .


    ...............................


    به نظرم بذارید چند روز بگذره از ماجرا

    آرامش و خونسردی خودتون حفظ کنید - سعی کنید دغدغه هایی که دارید را مودبانه در کاغذ بنوسید - ازش تعریف کنید – نکاث مثبت شوهرتون را هم بنوسید و با یه شاخه گل تقدیم همسرتون کنید .

    امکان داره بار اول موفق نشید – بار دیگه امتحان کنید .



    اگر باز ناموفق بود در شیوه نوشتن جوری نگارش کنید که این دفعه از سختی های خودتون در این مسیر زندگی بگید

    از آستانه تحمل خودتون - از فشارهای عصبی که دارید تحمل می کنید

    چند بار این کار را کنید !



    اگر باز ناموفق بود سعی کنید از یه واسط استفاده کنید ،،،

    اگر باز ناموفق بود از پدر و مادر خودتون کمک بگیرید



    خانم نشاط زندگی – اینا نظرات من بود - شاید اشتباه باشه - سعی کنید نظرت دوستان را برای کمک برای رفتن به مشاور شوهرتون بپرسید

    و یا می تونید عضو انجمن آزاد بشید و خصوصی مشورت بگیرید



    ...............................



    در مورد درد ودل کردن ،،،، خانم ها نظرات جالبی دادند !



    ولی به عنوان همجنس شوهرتون ،،،بهتون میگم این کار درست نیست ( میتونید نظرات دیگر آقایون را بپرسید !!)

    همدلی و همدردی خوبه ،،،ولی باید حد آن مشخص بشه !

    مخصوصا اگر اون فرد آشنا باشه و آقای شوهر هم اون را بشناسه



    می دونی برا چی میگم درست نیست ؟

    برای اینکه مرزهای شخصی خانواده باید فقط در خانواده باشه و در صورت نیاز،،، ارائه آن به مشاور برای حل موضوع

    چون امکان داره نظرات احساسی و غیر کارشناسی بگیریم از اطرافیان نزدیک

    و اینکه استقلال خانواده زیر سئوال بره ،، !


    ولی معمولا خانم ها این کار ها را می کنند .




    من یادمه دبستان که بودم از مدرسه که بر می گشتم ،، چند تا همسایه داشتیم،،،اینا همیشه با هم حرف میزدنند – تو برف - بارون - تو سرما – تو گرما

    همیشه به خودم میگفتم اینا چی بهم میگن - بلند شید برید خونه هاتون دیگه – ول کن نبودنند

    یه بار تهران زلزله اومد باز داشتند بیرون حرف میزدنند


    بنده خداها داشتند همدردی می کردنند - دردو دل می کردند !



    بالاخره خودتون را زیاد در این مهم ناراحت نکنید – مردها خودشون میدونند چه خبره !




    تا جایی که امکان داره سعی کنه مسائل اصلی را به بیرون بروز ندید و از مشاوران کمک بگیرید ( خدا خیرتون بده )


    حالا خانم ها نیاید مقاله علیه ما بدید !!



    خب ،،، انشا الله موفق باشید





    ویرایش توسط باغبان : جمعه 26 آذر 95 در ساعت 01:19

  14. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (جمعه 26 آذر 95), نیلوفر:-) (جمعه 26 آذر 95), میس بیوتی (جمعه 26 آذر 95)

  15. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    میس بیوتی عزیز. شیدا جون و جناب باغبان خیلی ممنون از راهنمایی های مفیدتون

  16. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 26 آذر 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.