نمیدونم چی باید بنویسم از اینکه به مرد متاهل علاقه مند میشم باهاش رابطه عاطفی ایجاد میکنم وابستگی روحی پیدا میکنم بعد توی حساس ترین نقطه به بیشترین حد ممکن ناراحتش میکنم که ازم ناراحت میشه و به دم تکون دادن های یکی دیگه جواب میده و بهم بی محلی میکنه بعد بهش مسج میزنم و میگم و اشتباه کردم و بعدش پشیمون میشم و مشوش میشم و احساس تحقیر و اشتبه و عذاب وجدان پیدا میکنم.خیلی هم جالبه که فر هم کردم و عذخواهی کردم البته اینو بگم ما رابطه مون هنوز به حد مسج و اینا نرسیده بود و بیشتر وابتستگی عافی و توحه زیاد در محل کار هست

گاهی از توجهم بهش پشیمون میشم و سرد میشم و بعد د.باره از این کارم پشیمون میشم

من دخترم حدودا 27سالمه و موقعیت متوسطی دارم .اما از لحاظ روحی و عاطفی و احساسی اوضاع خوبی ندارم. ادمهایی حتی با موقعیت مناسب هستن که بشه لااقل از لحاظ عاطفی بهشون وابسته شد که لااقل متاهل نیستن ولی موضوع های مختلفی هست .خیلی قصد ازدواح ندارم لااقل با کسی که خیلی خاص نباشه.ادمهایی که معیار منو دارن نیستن دورو برم یا با من وارد رابطه نمیشن. قیافم هم کاری میکنه بعضی ادمها ترجیج بدن سمت ادمهای ملایم تر برن
ظاهرم معمولیه اما با ارایش قیافه جلفی میگیرم هرکاری هم میکنم ملایم باشه نمیتونم

الان که اوضاع با اون اقا اینطوری شده و به جای اینکه اون اقا که همیشه طالب بود من افتادم به عذر خواهی اون هم به خاطر اشتباه خیلی اشتباه رفتاریم.

میدونم تمام حرفام دیونگی و حماقت محضه ولی زمانیکه میخواشتم به این ادم وابسته نشم ادمی سر راهم نیومد

الانم نمیدونم واسه چی دارم اینا رو مینویسم