من هم زمان دانشگاه عاشق یکی از همکلاسی هام شدم .
البته من اصلا بهش نگفتم . یعنی به هیچ احدی نگفتم . یعنی فقط خودم و خدا می دونه عاشق کی شده بودم !
یه مدت بهم سخت گذشت مخصوصا موقع دانشگاه که به من نزدیک می شد ... چون من شرایط ازدواج را نداشتم تصمیم گرفتم فراموشش کنم . رفتم سربازی و اومدم بعد هم یه پست اینجا گذاشتم در مورد این عشق کاربر شیوا یه چیزی بهم گفت که اون بتی که ازش درست کرده بودم به کلی نابود شد !

قبلا وقتی بهش فکر می کردم بغضم می گرفت و احساس سنگینی می کردم که چرا از دستش دادم ولی الان اصلا عاشقش نیستم ! باورم نمی شه ولی انگار هنوز عاشق نشدم ! یعنی میخوام بهش فکر کنم هم حوصله ی فکر کردن بهش را ندارم . انگار از ذهنم پاک شده !