سلام
دوستان لطفا با تجربیات شخصی خودتون من رو راهنمایی کنین.
حدود 1 سال پیش آقا پسری برای ازدواج با من اشنا شدن. فاصله ی سنی حدود 1 سال داریم. تحصیلاتمون تقریبا در حد هم هست. ایشون سربازی هم رفتن. موقعیت شغلی شون هم دارن تلاش میکنن که تثبیت کنن و من شرط گذاشتم تا موقعیت شغلی شون تثبیت نشه بله نمیگم. ماشین دارن ولی در مورد مسکن خانواده شون با همدیگه فعلا در حال چانه زنی هستن! از 2 شهر متفاوت ولی نزدیک به هم هستیم. فرهنگ خانواده ها چون فقط یک خواستگاری تقریبا رسمی شکل گرفته دقیق نمیدونم چه اندازه شبیه هم هست. اما خود این اقا من رو بسیار دوست دارن. تا اینجای رابطه هم نه ولخرج بودن و نه خسیس بلکه به جا و در حد توانشون برای من کم نزاشتن. دروغی تا به حال ازشون نشنیدم. همیشه حمایتم کردن به لحاظ روانی. محبت کردن. با من با نهایت احترام و ادب صحبت کردن. شان و حرمتم رو همیشه حفظ کردن. خلاصه از چیز خاصی خدا رو شکر تا به این لحظه گله ندارم. اخلاقشون در کل مورد پسندم هست و تحصیلاتشون. خانواده ی بدی هم نیستن و خوشنامن خدا رو شکر. فقط یه مشکلی هست. من به لحاظ ظاهری باهاشون دلم را نمیاد. نمیگم خیلی زشته ها. نه. فقط قدش یکم کوتاس یعنی از من فقط چند سانتی متر بلندترن. یکم چاقن. یکم کچلن. لباس پوشیدنشون معمولیه. اهل ادکلن و اسپری نیستن اصلا، برعکس من که خیلی به بو حساسم. اگر این موارد رو رعایت میکرد خیلی عالی میشد ولی رعایت نمیکنه با اینکه 100 ها بار بهشون گفتم. از اونجایی که زیاد رو تغییر ادما حساب باز نمیکنم میترسم از گفتن بله. دوستان متاهل واقعا عشق بعد از ازدواج ایجاد میشه؟ چرا تو این 1 سال برا من این اتفاق نیافتاده؟ این موارد ظاهری باعث شده حتی دوست نداشته باشم بغلم کنه یا بوسم کنه یا دستمو بگیره. میشه راهنماییم کنین؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)