به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط amf66 نمایش پست ها
    l
    متاسفانه همسرم الان توی فاز محکوم کردن من و یادآوری اشتباهاتمه
    خیلی بهش میگم که اولین قدم برای آشتی و ساختن زندگی فراموش کردن گذشته و دلخوری هاست اما دائم به روم میاره منم خیلی سعی میکنم که مقابل به مثل نکنم و باهاش یکی به دو نکنم اما میترسم این تصور براش پیش بیاد که من مقصرم کلا و اون بی تقصیره و باز این چرخه معیوب تلاش یکطرفه برای ساختن و حفظ زندگی تکرار بشه
    خودشون میگن خیلی از اشتباهاتشون رو فهمیدن و تغییر کردن منم به همین امیدم چون هردوی ما فقط باهم لجبازی میکردیم و بجای حل دوستانه مشکل بدتر کار رو خراب میکردیم و میدونم که تکرار اون رفتارها باز به بن بست میرسوندمون
    از حرفاش متوجه میشم که هنوز تصمیمی نداره و بقول خودش بهم احساسی نداره و فقط برای گرفتن تصمیم درست رابطه بر قرار کرده
    من هنوز خاسته هامو نگفتم و بیشتر دنبال آب کردن یخ بینمون هستم تا کم کم حرفامو بزنم اما سرسختی و شروط همسرم نمیزاره
    ایشون گفتن رابطه و بیرون اومدنش باهام بدون اطلاع پدرشه و فقط مادرش میدونه و گفت که تا اتخاذ تصمیم بهش نمیگه
    این تایید کننده همه برادشت هامه که پدرش سنگ اندازی میکنه و ازش میترسن

    اصلا نکته مثبتی در این ارتباط دوباره نمیبینم
    اینطوری که خودتون اعتراف می کنید انگار دارید از این ارتباط رنج میبرید

    ایشون همش شما را محکوم میکنه و همه اشتباهات چند سال گذشته شما را یادآوری میکنه در حالی که خودش هیچ تصمیمی نگرفته
    مطمئن هستی که داره بهت راست میگه که عوض شده ؟!! شاید عوض شده اما نه به اون صورتی که شما تصور میکنی (در جهت منفی تغییر کرده )
    شما یه ادعای دروغ در دادگاه داشتی ولی خب بعدش به حقیقت اعتراف کردی این نشان دهنده یک تغییر هست
    اما ایشون چی ؟تا حالا اشتباهاتش را پذیرفته ؟ برای جبران کاری کرده ؟

    نمی دونم دلیل شما چیه که حاظر نیستی صادقانه رفتار کنی همش خودت را سرکوب می کنی و و آنچه که تو دلت هست را بهش نمی گی بالاخره که باید بهش بگی و ایشون باید تصمیم بگیره

    من فکر میکنم در این رابطه شما نقش بازنده را انتخاب کردی
    هدیه و کادو و شوخی ومحبت از طرف شما بوده ودر عوض چی دریافت کردی ؟ اینطوری که خودت نوشتی (در بالا نقل قو ل کردم )فقط انرژی منفی گرفتی
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  2. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    amf66 (یکشنبه 23 آبان 95), tavalode arezoo (یکشنبه 23 آبان 95)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    حرفای شما نسبتا درسته
    همسرم متاسفانه بخاطر جو و بسته بودن خونواده و اخلاقای خاصشون ضعفهای زیادی داره که منو میترسونه
    مثل ثابت نبودن خلق و خو و تغییر مدام احساسات و دلشوره و استرس
    غرور بیجا و خودبرتر بینی نسبت به دیگران که باعث میشه اقرار به اشتباه براش دردناک باشه
    تفکر بی اشکال بودن که هر اشتباهی رو توجیه میکنه تا مقصر شناخته نشه
    گیرنده بودن توی همه زمینه ها مثل احترام و محبت
    واقعیت اینه که برداشت من توی این مدت از ارتباطمون این بوده که فقط تمرکزش روی اشتباهات من بوده طی قهرمون و حتی لحظه ای فکر نکرده که خودشو و ناپختگی خونوادش باعث گره افتادن به کارمون شده
    هرچی پیش میریم بیشتر میترسم چون منم برای برگشت باید هزینه کنم و نمیخام باز به اینجا برسیم
    مشکل دیگه اینه که خانمم روحیه شک و بدبینی شدیدی داشت و الان صد برابر شده و فکر میکنه من نیتم از برگشت فقط انتقام و ضربه زدن به خودش و خونوادشه
    شاید من بخاطر شخصیت مهرطلبم خیلی چیزارو نادیده میگیرم که میتونه مهم باشه و میخام به هر قیمتی آشتی کنیم و به مرور درست بشه زندگیمون
    شخصا خیلی مطالعه کردم و میدونم که این روش اشتباهه و فقط تا وقتی که من بتونم طاقت بیارم و دم نزنم اوضاع آرومه و به کوچکترین حرفی واکنش شدید نشون خواهد داد..
    رفتارای همسرم که آزارم میده الان ناله و نفرینهاش به خودم و آرزوی اومدن همین اتفاقها به سر خواهرامه
    متاسفانه مادر و پدرش از فهم و شعور تهی هستن و فقط ظاهر دارن
    چند شب پیش گفت مادرم پیغام داده که به علی بگو من اینهمه پذیراییت رو کردم و گفتی احترامم نمیکردن گفت بهش بگو حلالت نمیکنم....
    نمیدونم هدفش چیه اینکه زنمو مردد کنه یا منو از چشمش بندازه
    آخه توی این وضعیت که میخام از نو شروع کنیم این حرف یعنی چی!!
    از اولم این حرفاشون همسرمو بهم دلسرد کرد
    هنوز نتونستم بفهمم که هدفش چیه
    برگشت یا طلاق
    دائم حرفا و مواضعش عوض میشه
    هیچ حرفی از آینده و خاسته هاش نمیزنه
    اصلا چیزی نمیگه که نشون بده برای آینده برنامه ای داره
    فقط منتظر حرفی یا حرکتی از منه تا بگه تو تغییر نکردی یا منو دوست نداری و فقط هدفت ندادن حقوق منه!!!
    خیلی میترسم از آینده ای که عقلم بهم هشدار میده و مرددم میکنه ما احساسم ترغیبم میکنه و خوبیهای همسرمو بهم گوش زد میکنه
    ویرایش توسط amf66 : یکشنبه 23 آبان 95 در ساعت 13:13

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 شهریور 97 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-16
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    3,410
    سطح
    36
    Points: 3,410, Level: 36
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    150

    تشکرشده 47 در 27 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام خوبین؟خیلی خوشحالم بسیار خوشحال,امیدی هست به زندگی,صبر داشته باشین انسان با صبر کردن در مقابل مشکلات بیشتر به شیرینی زندگیش پی میبره چون صبر مشکلاتو به شکلات تبدیل میگنه,از باب محبت و اعتماد وارد شو و سعی کن در همه کارهایت اول رضایت خدارو در نظر بگیری.
    اگر مهریه و حق و حقوق زنتو بدی خدا ازت راضیه پی دیگه غمی نداری,خودتو از وابستگی هایت رها کن,پیشنهاد میکنم نامه ۳۱نهج ابلاغه رو بخونید,خودتو اسیر دنیا نکن,ازش رها شو تا همه چیزش حفظ بشه,
    زندگیتون مهدی پسند

  5. کاربر روبرو از پست مفید یاصاحب زمان ادرکنی تشکرکرده است .

    amf66 (سه شنبه 02 آذر 95)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...خوشحال ام توانستید تا این مرحله پیش بروید...صحبت های من بیس علمی نداره و فقط تجربه خودمه....
    من تایپیک قبلی تون رو مطالعه نکردم و چیزی که متوجه شدم شما هنوز عقد هستید و این وابستگی خانومتون و تحت تاثیر قرار گرفتن حرف مادرشون یه کوچولو توجیه میشه...
    شاید این گامها کمک تون کنه...
    *اول برنامه شخصی و فکری خودتون رو منسجم بنویسید...حتی تا چند سال بعد رو ببینید میخواهید کجا باشید از چند بعد بررسی کنید مالی عاطفی .....
    ** انتظاراتتان وقتی از زندگی مشخص باشه راحت جایگاه خودتون رو حس می کنید و میبینید همسرتان نقش همراه رو داره
    *** با همسرتون درباره ی مسائلتون جدی صحبت کنید فقط رو مهم ترین مساله مانور بدید و سعی کنید از حاشیه که مادرت اینو گفت و به خواهرم اینو گفتی بپرهیزید....به مقدار از موضع بالاتر به قضیه نگاه کنید
    **** اینکه همسرتان تغییر فاز میده تا حدودی قابل درک هست چون هیچکدوم شاید نمیدونید چی میخواهید اگه مواضع و سطح انتظارات مشخص بشه خیلی از مسائل کوچیک هضم میشه خودبخود
    *****خواهش خواهرانه خودتون رو درگیر حرف های زنانه که هر روز با یه ورژن جدید که اونم وابسته به شرایط تغییر میکنه نکنید....شما به عنوان یک مرد اداره زندگی رو به عهده بگیرید من مطمئنم توانایی تون زیاد بوده که تا حالا توانستید مدیریت کنید....خیلی هم سخت نگیرید که دنیا هم سخت نگیره
    |******چون شرایط تون دادگاهی شده و پای حرف این و اون به زندگی تون باز شده و مقصر هر دو بودید با نفر سوم که مواظب باشید حتما مشاور باشه نه فرد خودی، انشاالله مسأله تون به نحو عالی مدیریت میشه....
    *دیگه ستاره هام کم اومد ....ببخشید اگه مشکل تایپی داشتم با گوشی تایپ میکنم

  7. 3 کاربر از پست مفید دنیای یاسی تشکرکرده اند .

    amf66 (سه شنبه 02 آذر 95), Shadi2 (چهارشنبه 26 آبان 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 26 آبان 95)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام
    خوشحالم که دارین به نتیجه مطلوب میرسین افکار منفی را از خودت دور کن چون باعث میشود عکس العملت خوب نباشد و قدرت تصمیم گیری را از شما میگیرد
    شما دوست داری همسرت در مورد دعوا تون صحبتی نکند از گذشته حرفی نزند تحت تاثیر خانوادش نباشد ولی مدام داری این صحنه ها را در ذهنت مرور میکنی قضاوت میکنید و....
    پس اگر زندگیت را دوست داری اگر عاشق همسرت هستی از همین الان به زندگیت مثبت نگاه کن تجسم کن زندگی شیرینی داری خوشحالی خوشبختی در همه امور زندگیت جاریست
    میخای باهاش صحبت کنی انچه که دلت میخاد را قبلش در ذهنت تصور کن ان وقت که میبینی داری موفق میشوی
    الان هم اگر روزنه ای یافتی به همین دلیل هست که عشق به همسرت را در دلت زنده نگه داشتی
    همه این بدبختی اعصاب خوردگی از درونمون نشات میگیرند
    نمیخواهم بگویم که همسرت مشکلی نداره یا مقصر نبوده ضرب المثل هست که میگوید وقتی دعوا هست اگر هر دو نیم من باشین سودی نمیبرید
    احساس عشق دوست داشتن خوشبختی را در افکارت باور کن از اعماق وجودت بپذیر که موفق میشوی و توکل کن بر خدای بزرگ

    شاد باشید

  9. 2 کاربر از پست مفید اسما@ تشکرکرده اند .

    amf66 (سه شنبه 02 آذر 95), Shadi2 (چهارشنبه 26 آبان 95)

  10. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام مجدد
    الان حدود یکماه هست که با همسرم در ارتباطم و باهم حرف میزنیم
    هرجور تضمینی که فکر کنید بهش دادم
    اما واقعا این دستگیرم شد که اصلا دنبال برگشت نیست و فقط میخاد با تحریک احساسات و حس مردونگی من یه تعداد سکه ازم بگیره و بقول خودش بزاره برای آیندش و طلاق بگیره
    از طرفی میگه مرددم و بلافاصله میگه من تصمیمم رو گرفتم و نمیتونم بمونم و طلاق میخام
    میگفت من میخام حق انتخاب داشته باشم قبول کردم در قبال بخشش مهرش بهش وکالت طلاق بدم
    گفت بیست پنج تا سکه هم بهم بده!!
    گفتم اینجوری که فردا میری دنبال طلاق و گرفتن مهریه
    متاسفانه تمام زندگیش و معیاراش پول و مادیاته
    واحد سنجش تعهد و صداقت من رو پول و مادیات قرار داده
    بهم مشکوکه میگه تو وضعت خوبه هرچی میگم من شرایط بدی دارم نمیپذیره
    میگه تو میخای ازم انتقام بگیری و بعد عروسی باردار شدم بزاریم خونه بابام!!!
    فقط شک و بدگمانی
    اصلا هم به حرفام اهمیتی نمیده و صداقتمو نمیبینه
    حتی بهش گفتم من ازت جهازم نمیخام
    گفتم با هر شرایطی حاضرم شروع کنیم تا اعتمادت جلب بشه
    ولی فقط اینو فهمیدم اون حتی یک درصدم به برگشت فکر نمیکنه البته خودش منکر میشه و میگه من مرددم
    امروز یک ساعت تلفنی حرف زدم باهاش باز عصر گفت من تصمیمم همونه
    میگه نمیتونم ازت میترسم نمیخام بعد چندسال برگردم به این شرایط فقط حسرت بخورم که چرا الان تمومش نکردم
    هر نفرینی که فکر کنید بهم کرد
    میگه تو توی زرنگی هستی میگه طلاقم بده پولم بهم بده برای آیندم چون نمیخام ازدواج کنم و تحصیل میکنم پول لازم دارم!!!
    دیگه بریدم ازین همه اصرار و تلاش یکطرفه و بی ثمر
    این یکماه خیلی اعصابم تحلیل رفت اونم همینطور
    دائم توی تلگرام باهم بحث میکنیم
    من همش از آینده و قول و قرارام میگم
    اونم میگه من اعتماد ندارم بهت و تو مرد عمل نیستی وگرنه مهریه مو میدادی حق طلاقم میدادی!!!
    حالا قراره بهش وکالت بدم در عوض بخشیدن همه حقوقش خاست بره و خاست بمونه خودش تصمیم بگیره...
    از خدامه که اختیار دست خودش باشه
    دیگه نه انرژی دارم نه احساسی برای اصرار به برگشت
    از دوست داشتن و از تعهد و از زندگی و از زناشویی متنفرم....

  11. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (جمعه 05 آذر 95)

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بهترین کاری که میتونین بکنین همونه که حق وحقوقشو بدین بذارین بدون هیچ اجباری به زندگی باشما فکرکنه.
    درست درجریان تاپیکاتون نیستم ولی اینجور که معلومه درزندگی مشترکتون قولهایی دادین که نتونستین عملیش کنین برای همین اینقدر بدگمانه. خودمن به عنوان یک زن اگه برخی ملاحظات نبود وزندگیم به این مرحله شمامیرسید هرچقدر هم همسرم التماس میکرد دیگه بهش اعتماد نمیکردم چون خیلی زیرقولهاش زده وخیلی بدتر از قبل به سرم آورده.متاسفانه خیلی از ما خانما وبعضی از آقایون اینقدر تلخی از زندگی مشترکمون دیدیم که اگه زمان به عقب برمیگشت هیچوقت به گزینه ای به نام ازدواج فکرنمیکردیم.پس اینجا تا حدودی به خانمتون حق میدم بترسه حتی درشماهم این ترس وجود داره

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    علي آقا اين زندگي تموم شده است.
    تا مي تونين با کمترين خسارت و ضربه يه يکديگر جدا بشين.
    شما که از ته مغز ايشون خبر نداري و بهت نمي گه ولي ازته مغز خودت که خبر داري.
    پس نه خودتو اذيت کن نه اونو با کمترين آسيب تمامش کن.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.