به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    آنیتا جان واقعا ممنون از راهنمایی های خوبت . حتما به توصیه هات عمل می کنم منم یکم خصوصیت های مردونه دارم راستش رو بخوای یکم دوسشون داشتم و از اینکه می تونم رو پای خودم وایسم احساس غرور می کردم و حس خوبی داشتم و فکر می کردم مردها هم از زن مستقل خوششون می آد اما الان می بینن سویس دهنده باشی همیشه باید تا آخر عمرت سرویس بدی . حتما در مورد فراموش کردن خانوادش تلاش می کنم خیلی برام سخته اما دارم سعی خودمو می کنم .

    ممنونم در مورد آژانس گرفتن و این موارد خیلی نکته خوبی بود حتما بهش عمل می کنم و در مورد لوازم آرایشی مدتها پیش بهش فکر کردم از این ماه عملی اش می کنم البته پولی نمی موند. همسرم از قبل از ازدواج حقوق من رو با حقوق خودش جمع می زد و می گفت اینقدر درآمد داریم من اون رو اینجوری پرتوقع نکردم از اول بود اما جلوش رو هم نگرفتم که از الان با خرج تراشی باید این کار رو بکنم .

  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    آنیتا123 (یکشنبه 23 آبان 95)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مریم جون
    میدونی داشتم به چی فکر می کردم؟ دخترای زیادی مثل ما هستن که بیشتر دنبال تحصیل و موفقیت شغلی و اجتماعی هستن. اما دخترای زیادی هم هستن که به جای این چیزا وقتشون رو با دیدن فیلم ها و شو های جورواجور و صحبت کردن در مورد زندگی و تجربه بقیه پر میکنن و یاد میگیرن چطور یه زن و معشوقه تاثیرگذار باشن. در نهایت بعد از ازدواج اونا میشن خانومای خونه دار لوندی که شوهرشون مثل موم تو دستشونه و هر خواسته ای داشته باشن براشون فراهم میکنه (چیزی که خودم بارها به عینه دیدم)، ما میشیم خانم های مقتدر و با اراده ای که دوشادوش همسرمون بار زندگی رو به دوش میکشیم و همسرمون تمام فکر و ذکرش میشه رقابت با ما و برنده شدن.
    نمیگم کار ما اشتباهه و خانوما نباید دنبال پیشرفت باشن، اتفاقا این خودش یه ویژگی مثبت و نقطه قوته، اما به شرطی که کنارش از ابعاد زنانه وجودمون هم غافل نشیم. اگر غافل شدیم مهم ترین بخش زندگیمون رو باختیم و اونوقته که حسرت میخوریم به همون دخترای خونه دار، و بایدم حسرت خورد چون هیچی جای یه خونواده گرم و سالم و امن و حمایت عاطفی همسر رو برای ما نمیگیره. یادمه قبلا یه خلاصه ای از کتاب زن بودن تونی گرنت رو خونده بودم و دیدم به خیلی چیزا تغییر کرد، میخواستم خود کتابش رو هم بخونم که هنوز فرصت نکردم. پیشنهاد میکنم تو هم بخونیش.
    درمورد صحبتای دکتر حبشی، من خودم از اجراشون نتیجه خاصی نگرفتم راستش. نه اینکه اشتباه باشن، اما به نظرم تو هر شرایطی جواب نمیده و خیلی به شخصیت و نوع تربیت همسرت بستگی داره، به علاوه اینکه من فکر میکنم اینها برای زمانیه که زندگی متاهلیت به یه ثباتی رسیده باشه نه اوایلش که دو طرف چالش هماهنگ شدن با هم و رسیدن به یک نقطه مشترک رو دارن! مشاورم جمله قشنگی گفت. گفتش زندگی زناشویی یه رابطه کاملا دوطرفه ست مثل الاکلنگ. باید رضایت هر دو طرف جلب شه نه اینکه یکی دائما بالا باشه یکی پایین. اختلاف نظرها باید با کمی تغییر هر دو طرف برطرف شه نه با تغییر کامل یکی از طرفین. پس فداکاری های بیش از اندازه رو بذار کنار و تعادل رو در همه چیز رعایت کن.

    با این بخش از صحبت های آنیتا هم خیلی موافقم:
    شما تازه زندگیت رو شروع کردی تا همسرت بدعادت نشده رویه ات رو عوض کن.

    ضمنا لباسهای مجردیت هم به درد الان نمیخوره.برو خرید برای خودت لباسهای سکسی و خواب متنوع بخر.بعد به همسرت بگو به عشق اون اینا رو خریدی.

    به پوستت برس و مواد آرایشی و مراقبتی مرغوب بخر.

    ضمنا بد نیست یه کم نازک نارنجی و سوسول باشی.نه اینکه غر بزنی ولی ابراز خستگی کن.مثلا بگو این هفته خیلی خسته شدم و نیاز به ماساژ دارم.

    من فکر میکنم اگر توی وجود خودت احساس زن بودن رو تقویت کنی خود به خود خیلی چیزها درست میشه.
    اینو بدون تا خودت برای خودت ارزش قائل نباشی و خودت رو اونجور که باید دوست نداشته باشی، نه کسی میتونه دوستت داشته باشه نه تو میتونی عاشق کسی باشی. پس در مرحله اول وجود ناز و زیبا و زنانه خودت رو دریاب، این پیشنیازی هست برای عشق دوطرفه.
    اصلا چه خوب میشه که یک روز در هفته رو کامل به خودت اختصاص بدی! به همسرت بگو کار کردن بیرون هم خستت میکنه و هم باعث میشه به خودت کمتر توجه کنی، واسه همین یک روز رو برای خودت میخوای. تو اون یک روز فقط مال خودت باش، نه کار خونه، نه کار بیرون. غذا رو هم یا بگو همسرت یه چیزی آماده کنه یا از بیرون بگیرین. خرید برو، یه دوش طولانی بگیر، به زیبایی پوست و مو و ناخن هات رسیدگی کن و هر کار دیگه ای که بهت حس خوب میده...
    مطمئن باش اگر بخوای یه طرفه مدام کوتاه بیای و منفعل باشی و یکطرفه بخوای فقط تو رضایت همسرت رو جلب کنی، بیشتر از خودت دورش میکنی. همیشه در کنار محبت هات بذار کمی ترس از دست دادنت رو هم داشته باشه و خیالش کاملا راحت نباشه از بابت تو. ما آدما همیشه توجهمون رو به چالش های زندگیمون میدیم و اصلا به جنبه هایی که خیالمون از بابتشون راحته توجهی نمیکنیم و یک واکنش طبیعی هم هست. بذار بدونه تو هم انتظاراتی داری که اگر نادیده گرفته بشن ناراحت میشی.
    احساس نا رضایتیت رو از رفتارها یا کارهاش با کمی سرسنگین شدن بهش نشون بده، نذار فکر کنه هر کاری هم که بکنه تو راضی و خشنودی! کلا احساساتت رو بروز بده و نذار رو دلت بمونن که بعدا بخوای با یه واکنش شدید و انفجاری تخلیه شون کنی.
    تو دختر باهوش و موفقی هستی مریم جون. من مطمئنم زندگیت رو هم میتونی بسازی و موفق شی :)
    ویرایش توسط خانم مهندس : یکشنبه 23 آبان 95 در ساعت 11:37

  4. 3 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    maryam.mim (یکشنبه 23 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (یکشنبه 23 آبان 95), شیدا. (یکشنبه 23 آبان 95)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,321
    سطح
    35
    Points: 3,321, Level: 35
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    194

    تشکرشده 70 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    .

  6. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    سلام مریم جون
    میدونی داشتم به چی فکر می کردم؟ دخترای زیادی مثل ما هستن که بیشتر دنبال تحصیل و موفقیت شغلی و اجتماعی هستن. اما دخترای زیادی هم هستن که به جای این چیزا وقتشون رو با دیدن فیلم ها و شو های جورواجور و صحبت کردن در مورد زندگی و تجربه بقیه پر میکنن و یاد میگیرن چطور یه زن و معشوقه تاثیرگذار باشن. در نهایت بعد از ازدواج اونا میشن خانومای خونه دار لوندی که شوهرشون مثل موم تو دستشونه و هر خواسته ای داشته باشن براشون فراهم میکنه (چیزی که خودم بارها به عینه دیدم)، ما میشیم خانم های مقتدر و با اراده ای که دوشادوش همسرمون بار زندگی رو به دوش میکشیم و همسرمون تمام فکر و ذکرش میشه رقابت با ما و برنده شدن.
    نمیگم کار ما اشتباهه و خانوما نباید دنبال پیشرفت باشن، اتفاقا این خودش یه ویژگی مثبت و نقطه قوته، اما به شرطی که کنارش از ابعاد زنانه وجودمون هم غافل نشیم. اگر غافل شدیم مهم ترین بخش زندگیمون رو باختیم و اونوقته که حسرت میخوریم به همون دخترای خونه دار، و بایدم حسرت خورد چون هیچی جای یه خونواده گرم و سالم و امن و حمایت عاطفی همسر رو برای ما نمیگیره. یادمه قبلا یه خلاصه ای از کتاب زن بودن تونی گرنت رو خونده بودم و دیدم به خیلی چیزا تغییر کرد، میخواستم خود کتابش رو هم بخونم که هنوز فرصت نکردم. پیشنهاد میکنم تو هم بخونیش.
    درمورد صحبتای دکتر حبشی، من خودم از اجراشون نتیجه خاصی نگرفتم راستش. نه اینکه اشتباه باشن، اما به نظرم تو هر شرایطی جواب نمیده و خیلی به شخصیت و نوع تربیت همسرت بستگی داره، به علاوه اینکه من فکر میکنم اینها برای زمانیه که زندگی متاهلیت به یه ثباتی رسیده باشه نه اوایلش که دو طرف چالش هماهنگ شدن با هم و رسیدن به یک نقطه مشترک رو دارن! مشاورم جمله قشنگی گفت. گفتش زندگی زناشویی یه رابطه کاملا دوطرفه ست مثل الاکلنگ. باید رضایت هر دو طرف جلب شه نه اینکه یکی دائما بالا باشه یکی پایین. اختلاف نظرها باید با کمی تغییر هر دو طرف برطرف شه نه با تغییر کامل یکی از طرفین. پس فداکاری های بیش از اندازه رو بذار کنار و تعادل رو در همه چیز رعایت کن.

    با این بخش از صحبت های آنیتا هم خیلی موافقم:

    اینو بدون تا خودت برای خودت ارزش قائل نباشی و خودت رو اونجور که باید دوست نداشته باشی، نه کسی میتونه دوستت داشته باشه نه تو میتونی عاشق کسی باشی. پس در مرحله اول وجود ناز و زیبا و زنانه خودت رو دریاب، این پیشنیازی هست برای عشق دوطرفه.
    اصلا چه خوب میشه که یک روز در هفته رو کامل به خودت اختصاص بدی! به همسرت بگو کار کردن بیرون هم خستت میکنه و هم باعث میشه به خودت کمتر توجه کنی، واسه همین یک روز رو برای خودت میخوای. تو اون یک روز فقط مال خودت باش، نه کار خونه، نه کار بیرون. غذا رو هم یا بگو همسرت یه چیزی آماده کنه یا از بیرون بگیرین. خرید برو، یه دوش طولانی بگیر، به زیبایی پوست و مو و ناخن هات رسیدگی کن و هر کار دیگه ای که بهت حس خوب میده...
    مطمئن باش اگر بخوای یه طرفه مدام کوتاه بیای و منفعل باشی و یکطرفه بخوای فقط تو رضایت همسرت رو جلب کنی، بیشتر از خودت دورش میکنی. همیشه در کنار محبت هات بذار کمی ترس از دست دادنت رو هم داشته باشه و خیالش کاملا راحت نباشه از بابت تو. ما آدما همیشه توجهمون رو به چالش های زندگیمون میدیم و اصلا به جنبه هایی که خیالمون از بابتشون راحته توجهی نمیکنیم و یک واکنش طبیعی هم هست. بذار بدونه تو هم انتظاراتی داری که اگر نادیده گرفته بشن ناراحت میشی.
    احساس نا رضایتیت رو از رفتارها یا کارهاش با کمی سرسنگین شدن بهش نشون بده، نذار فکر کنه هر کاری هم که بکنه تو راضی و خشنودی! کلا احساساتت رو بروز بده و نذار رو دلت بمونن که بعدا بخوای با یه واکنش شدید و انفجاری تخلیه شون کنی.
    تو دختر باهوش و موفقی هستی مریم جون. من مطمئنم زندگیت رو هم میتونی بسازی و موفق شی :)
    خیلی خیلی ازت ممنونم کتابی که گفتی رو حتما تهیه می کنم و می خونم واقعا حرفات خوب و منطقیه ممنونم در مورد بروز احساسم مشکل ندارم و روشی رو که گفتی تقریبا پیاده می کنم و اینو به لطف همین سایت یاد گرفتم شده با سرسنگینی یا بعضی وقتها با لوس بازی و خنده چیزهایی که در مورد همسرم نمی پسندیدم رو بهش گفتم و خداروشکر خیلی از تضادهامون کم شده با زمان آشنایی و نامزدیم مقایسه می کنم اون موقع هر هفته از دستش ناراحت می شدم الان شده ماهی یه بار و بیشتر هم تمرکزمون مسائل مالی و خانوادش شده این رو بتونم مدیریت کنم بیشتر مسائلم حل می شه خانوادش رو که سعی می کنم فراموش کنم که خیلی سخته مسائل مالی هم با راهکارهای شما عزیزان به یه جای مطلوب می رسونمش . اما در مورد سیاست زنانه پر از ضعفم و زمان اختصاص دادن به خودم رو گم کردم قبل از ازدواج خیلی این کار رو می کردم اما الان حس می کنم دلم برای اون وقتها تنگ شده . به نظر خودمم یه زن موفق کسی هست که علاوه بر موفقیت تو درس و کار تو روابط خونوادگیش هم موفق باشه اما شک ها و اما اگرهایی که تو ذهنم می آد من رو اینجوری آشفته و مضطرب و بی انگیزه می کنه نفرت و کینه ای که دارم اذیتم می کنه و زمان می بره تا فراموش کنم . با راهنمایی شما دوستان سعی می کنم این فکرهای منفی رو از خودم دور کنم و بیشتر به خودم برسم . خیلی باهات موافقم که باید ترس از دست دادنم رو داشته باشه یه مدت از این موضوع غافل شده بودم چون واقعا سرم شلوغ بوده فقط می خواستم همه چیز رو با هم و خیلی خوب انجام بدم یکمم به خودم سخت گرفتم که الان بریدم .
    درمورد اول زندگی و کوتاه اومدن دو طرف هم خیلی نکته خوبی رو گفتی و واقعا ازت ممنونم سعی می کنم با خوبی مطرح کنم این قضیه رو و همسرم رو آماده فداکاری و گذشت کنم چون در غیر اینصورت فقط از خودم یه آدم با حس بازنده بودن می سازم . چیزی که الان داره کم کم در من به وجود می آد .

  7. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    خانم مهندس (یکشنبه 23 آبان 95), شیدا. (یکشنبه 23 آبان 95)

  8. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوستان

    با توجه به راهنماییهاتون و اینکه زمانبر هست یه اتفاقی برام افتاده می خوام قبل از هر کار احمقانه ای ازتون مشورت بگیرم . همسرم یه مقدار پول پیش من پس انداز کرده بود و به من گفته اون پول رو بدم به خودش که بریزه به حساب باباش چون باباش سود بیشتر می ده . من مخالفت کردم البته با مهربونی و گفتم چون فکر می کنن من به خاطر پول زن تو شدم دوست ندارم با موافقت به فکرشون صحه بذارم که عصبانی شد بیا و ببین و ازش پرسیدم چرا وقتی حرف از خلاف میل خونوادت وسط میاد انقدر به هم می ریزی (بازم با زبون) گفت حرفت غیر منطقیه تو باید بتونی با دشمنتم خوب باشی گفتم من سیاست اینجوری ندارم که تو روی دشمنم بخندم و از پشت بهش خنجر بزنم بعدشم تو دوستمی دارم خیلی رو راست بهت حسم رو می گم و شروع کرد هزار تا حرف زدن بعد هم گفت بحث با تو فایده نداره منم می خوام برم پولشو بگیرم بهش بدم .

    حس می کنم ازدواجم به آخر رسیده از خودش و خونوادش بدم می آد و حس می کنم دارم با سه تا موجود پلید زندگی می کنم . خودش و باباش و مامانش . اینکه می گه تو روی دشمنتم شده بخند تا به هدفت برسی این طرز تفکرش بد جوری منو ترسونده و به هم ریختم کمکم کنید لطفا .

  9. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    این رو هم بگم به شدت می خوام که جدا شم اصلا الان دیگه برام فرقی نمی کنه بمونم زندگیم رو بسازم یا بزنم خرابش کنم فقط و فقط می خوام نذارم اونا به هدفشون برسن و پای پسرشون حالا حالا ها به خارج برسه . می دونم تصمیمم اشتباهه ولی به شدت خواهان حداییم و هیچی برام مهم نیست نمی دونم این حسم زود گذره یا نه اما یک ماهه که با منه .

  10. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 99 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    6,732
    سطح
    53
    Points: 6,732, Level: 53
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 162 در 68 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مریم جون من تاپیکای شما رو میخونم و همیشه برات دعا میکنم شما برا تاپیک من نظر داده بودی اما من نتونستم کمکی بهت کنم چون یک سری از مشکلاتی که تو داری خودم باهاش درگیرم مثل حس حمایتگری شدید و ترست برای از دست دادن کسانی که دوستشون داری فقط میخوام بگم الان تو عصبانی هستی و شاید تصمیمت تحت تاثیر عصبانیتت باشه یه معلم خوب داشتیم تو دبیرستان که همیشه میگفت موقع عصبانیت هیییچ وقت تصمیم نگیرید مخصوصا تصمیمات مهم زندگی صبر کن آروم که شدی و دلخوریت از همسرت فروکش کرد اونوقت فکر کن با زندگیت میخوای چیکار کنی

  11. 2 کاربر از پست مفید آرام 10 تشکرکرده اند .

    maryam.mim (چهارشنبه 26 آبان 95), خانم مهندس (پنجشنبه 27 آبان 95)

  12. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    این رو هم بگم به شدت می خوام که جدا شم اصلا الان دیگه برام فرقی نمی کنه بمونم زندگیم رو بسازم یا بزنم خرابش کنم فقط و فقط می خوام نذارم اونا به هدفشون برسن و پای پسرشون حالا حالا ها به خارج برسه . می دونم تصمیمم اشتباهه ولی به شدت خواهان حداییم و هیچی برام مهم نیست نمی دونم این حسم زود گذره یا نه اما یک ماهه که با منه .
    مریم جون درسته تو شرایط سختی هستی و به شدت دلخور و ناراحتی، حقم داری. چون برای رابطتون خیلی کارا کردی.
    اما شتاب زده تصمیم نگیر. اگر برات مقدور هست حتما پیش یه متخصص ازدواج برو و ازش مشورت بگیر، بگذار یه زمانی هم بگذره و بیشتر به احساسات و خشمت مسلط بشی و یه تصمیم منطقی بگیری.
    اگر تا این حد از همسرت ناراحتی که یک ماهه به جدایی فکر میکنی، پس زودتر یه فکر اساسی کن و جدی تر در مورد مشکلاتت عمل کن. با نوشتن توی این سایت و نظرخواهی از دوستان مشکلت حل نمیشه چون هر کدوم از ما فقط داریم نوشته های شما رو میخونیم و طبق تجربیات و ذهنیات و قضاوت های خودمون نظرمون رو میگیم یکی میگه سازش کن، یکی میگه نادیده بگیر، یکی میگه فلان...
    اگر تهران هستی مرکز مشاوره دانشگاه شهید بهشتی که توی بلوار کشاورز هست مشاور های خوب و خبره ای داره. اگر شهر دیگه ای زندگی میکنی پرس و جو کن و یه مشاور خوب (تاکید میکنم خوب! نه هر مشاوری) رو پیدا کن و از این طریق مشکلت رو پیگیری کن. بذار مشکلت همین جا از ریشه بررسی و درمان شه، قبل از اینکه بخوای بری خارج از کشور و قبل از اینکه مشکلاتتون حاد تر شه.
    امیدوارم بهترین تصمیم ممکن رو بگیری و تو مسیر درست حرکت کنی...

  13. کاربر روبرو از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده است .

    maryam.mim (پنجشنبه 27 آبان 95)

  14. #29
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    سلام دوستان

    با توجه به راهنماییهاتون و اینکه زمانبر هست یه اتفاقی برام افتاده می خوام قبل از هر کار احمقانه ای ازتون مشورت بگیرم . همسرم یه مقدار پول پیش من پس انداز کرده بود و به من گفته اون پول رو بدم به خودش که بریزه به حساب باباش چون باباش سود بیشتر می ده . من مخالفت کردم البته با مهربونی و گفتم چون فکر می کنن من به خاطر پول زن تو شدم دوست ندارم با موافقت به فکرشون صحه بذارم که عصبانی شد بیا و ببین و ازش پرسیدم چرا وقتی حرف از خلاف میل خونوادت وسط میاد انقدر به هم می ریزی (بازم با زبون) گفت حرفت غیر منطقیه تو باید بتونی با دشمنتم خوب باشی گفتم من سیاست اینجوری ندارم که تو روی دشمنم بخندم و از پشت بهش خنجر بزنم بعدشم تو دوستمی دارم خیلی رو راست بهت حسم رو می گم و شروع کرد هزار تا حرف زدن بعد هم گفت بحث با تو فایده نداره منم می خوام برم پولشو بگیرم بهش بدم .
    من رابطه این دو تا جمله که بولد کردم نفهمیدم.

    همسرت پولی دست شما داشته که گفته بهم پس بده.
    شما می گی نمی دم که بابات فکر نکنه من بخاطر پول با تو ازدواج کردم؟

    خب وقتی نمی دی که بیشتر مطمئن می شن بخاطر پول بوده.
    می تونی پولش را بهش بدی.

    مریم خیلی کنترلگر و حساس و ... هستی.
    چیکار داری به زندگی بقیه؟
    مادرشوهرت هر جا بخواد بره یا هر کار بخواد بکنه، به شما چه؟

    چرا همه مسائل را با هم قاطی می کنی؟
    اگه دلت نمی خواد از ایران بری، خب نرو. دلت می خواد بری هم برو.
    چیکار به اونا داری؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (جمعه 28 آبان 95), ستاره زیبا (جمعه 28 آبان 95)

  16. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    من رابطه این دو تا جمله که بولد کردم نفهمیدم.

    همسرت پولی دست شما داشته که گفته بهم پس بده.
    شما می گی نمی دم که بابات فکر نکنه من بخاطر پول با تو ازدواج کردم؟

    خب وقتی نمی دی که بیشتر مطمئن می شن بخاطر پول بوده.
    می تونی پولش را بهش بدی.

    مریم خیلی کنترلگر و حساس و ... هستی.
    چیکار داری به زندگی بقیه؟
    مادرشوهرت هر جا بخواد بره یا هر کار بخواد بکنه، به شما چه؟

    چرا همه مسائل را با هم قاطی می کنی؟
    اگه دلت نمی خواد از ایران بری، خب نرو. دلت می خواد بری هم برو.
    چیکار به اونا داری؟
    سلام شیدا جان ربطش این بود که باباش گفته پولش رو بده به باباش یعنی تو حساب باباش باشه که باباش بهش سود بیشتر بده منم گفتم کمکشون رو نمی خوام طمع هم نکن همینجایی که هست خوبه پولش رو بهش دادم ولی گفتم نمی خوام تو حساب باباش باشه . من نمی فهمم به حساب بانکی شوهر من چیکار دارن که پولش کجاست و سودش چقدره . به حساب باباش بریزه که من اگه بخوام مهریم رو بگیرم چون عندالاستطاعه هست نتونم ثابت کنم و خیالشون راحت باشه که پسرشون رو به خاک سیاه نمی شونم.

    شیدا جان اتفاقا من سرم تو زندگی خودمه و کاری به کار کسی نداشتم اما هر بار میره پیششون میاد یه ایده جدید به ذهنش می رسه . یه مثال بزنم مثلا من می گفتم کانادا واسه زندگی بد نیست حدود دو ساعت با من حرف زد که اونجا کار نیست فلانی رفته بیکاره فلانی داره از ایران پول می بره که من گفتم اوکی من اشتباه کردم کانادا خوب نیست بعد می ره خونه مامانش اینا میاد به من می گه یه روز وقت کردی در بیار ببین شرایط کانادا چه جوریه می گم مگه نمی گفتی بده می گه نظرم عوض شد بعد از مامانش می شنوم که دختر فلان دوستش رفته کانادا اخیرا و خیلی تعریف کرده و می گه دلش می خواد یه سر بره ببینه :| خوب من حساس نیستم من رو حساس می کنن اولا به من چه که اون دلش می خواد بره کانادا بعدش وقتی من می گفتم بد بود الان چرا خوب شده . حرف من مسخره و به درد نخوره اما حرف مادرش چون فقط دلش می خواد و اینجوری دوست داره سندیت داره ؟

    حس می کنم دارم با سه نفر زندگی می کنم شوهرم واسه مسائل مالی باید به پدر شوهرم جواب پس بده؟ اینکه پولش تو حساب زنش باشه بده تو حساب باباش باشه خوبه ؟ اینکه استقلال نداره حساسیت منه ؟ اینکه نظری خلاف میل همسرم بدم بدون مشکل باشه اما خلاف میل مادرش بدم مشکل داره و محیط رو متشنج می کنه حساسیت منه ؟
    اول زندگی ولمون کردن به حال خودمون الانم ولمون کنن به من و زندگی و آینده و حساب بانکی شوهرم چیکار دارن درضمن پول شوهرم تو حساب من بود که ماه بعد بهش بدم که یه سودی بیاد رو پولش اما وسط ماه اومده می گه پولمو بده هم سود پولش رو خراب کرد هم اینکه انگار نه انگار قول و قراری گذاشته بودیم تصمیم یه دفعه و ناگهانیش واسه چیه ؟ چرا همش فکر می کنم یا می بینم تحت تاثیر بقیه است ؟
    ویرایش توسط maryam.mim : شنبه 29 آبان 95 در ساعت 08:55

  17. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (شنبه 29 آبان 95), خانم مهندس (دوشنبه 01 آذر 95)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.