به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 76
  1. #41
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها

    دوستان و همراهان من از کجا بفهمم که شوهرم تحمل نمیکنه و این خودواقعی اونه میترسم که اخلاق شوهرم بعداز عروسی بدتر شه


    سلام


    ببینید خانم فرزانه ،،، الحمد الله اصلا به پست ها توجه نمی کنید و با یه گارد دفاعی ،،،تاپیک را ادامه می دید !

    بالاخره تو معیارات دقت نکردید و باید هوشمندانه و با هوش بیشتری انتخاب می کردی!

    بالاخره یه جوون با هزار تا آرزو به خواستگاری شما آمده ! و به هزار تا امید به جواب بله شما دل بسته


    باید بیشتر دقت می کردی

    چرا باید اینقدر بی تفاوت باشیم و زود شکست را قبول کنیم .




    الان باید با همدیگه برید مشاوره حضوری و سعی کنید خط قرمز ها و سلیقه های زندگی هم را مشخص کنید .

    مشاوره با صحبت شما متوجه میشه که شما یه دختر ایده آل گرا و کمال گرا هستی و یا واقعا مشکل دارید !



    متاسفانه یکی از اشتباهایی که ماها می کنیم اینکه دوست داریم دیگران را تغییر بدیم !

    انسانها در مقابل تغییر از خودشون مقاومت نشون میدند !!

    شاید یکی از راه های برای رسیدن به این مهم ،،،، افزایش هوش هیجانی !!!!!! و مهارت های ارتباطی هست !

    که باید خیلی روی خودتون کار کنید . ( البته هممون )


    اگر مشاوره حضوری نمی رید حداقل سعی کنید از مدیر همدردی مشورت بگیرید ،،،، باشد که به هدفت برسی .



    یا حق .



    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 14 آذر 95 در ساعت 00:57

  2. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    تازه نفس گرفته (شنبه 18 دی 95), جوادیان (یکشنبه 14 آذر 95)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظر شما ایراد از منه؟من زیادی حساس شدم؟من کمال گرا هستم؟ایا من بنظر شما مشکلی دارم؟مشکل از منه؟

  4. #43
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    بنظر شما ایراد از منه؟من زیادی حساس شدم؟من کمال گرا هستم؟ایا من بنظر شما مشکلی دارم؟مشکل از منه؟


    سلام


    ببینید مشخصات خوب شوهر شما با توجه به این تاپیک که خودتون بیان کردید :

    - از تیپ و قیافه شوهرتون راضی هستید
    - تصورات شما از ایشون به عنوان پدر فرزتدانتان ( در آینده ) خوبه
    - از نظر مالی و اداره زندگی مشکل نداره


    نکات منفی :
    - نوع برخود ایشون با خودتون را نمی پسندید !
    - سطح علمی

    ............................


    ببین زن و شوهر مکمل هم هستند !! - یعنی زن و شوهر همدیگر را با هم کامل می کنند

    دعوا سر این نیست که : کی باهوش تره !! کی پولدارتره

    باید به یه بلوغ فکری و احساسی در ازدواج برسیم ( کلی میگم )


    ..................................



    برای چی به شما گفتیم کمال گرا هستی و ایده گرایی را ستایش می کنی ؟

    برای اینکه یه آدم کمال گرا ( کامل گرا ) و آغشته با وسواس فکری ! - با دیدن یه نمره منفی در یه شخص ،،، ویژگیهای مثبت اون براش فراموش میشه !!

    هر شخصی یه نمره مثبت دارد و یه نمره منفی !!!

    یعنی امکان داره یه خصلت منفی داشته باشه و یه خصلت مثبت !!



    معنی زندگی این نیست که همه چی کامل باشه



    ما قصد نداریم شما را محاکمه کنیم - من نه شما می شناسم و نه شوهرتون را - فقط از نوشته های شما میتونیم یه تجزیه و تحلیلی کنیم .

    که شما بیشتر در حال مرثیه سرایی هستی ( من حیف شدم - من ........)

    و من تلاشی در شما ندیدم در این تاپیک !!


    .............................



    وقتی حضوری مشاوره برید ،، اون مشاور باید بفهمه که انتخاب شما ایراد داشته یا نه !!

    که در هر صورت میتونه به شما کمک کنه !


    ما تو دنیای مجازی و بدون شناخت واقعی از شما و شوهرتون ،، فقط می تونیم بگیم » هوش هیجانی خودتون را بالاببرید ( مهم تر ازهوش علمی هست ) - سپس در مسیر مهارت های ارتباطی حرکت کنیم.

    مقاله بخونیم - کتاب بخونیم - مشاوره بریم و ...

    و برای این زندگی حداکثر تلاش خودمان را بکنیم .



    .............................




    این مقاله ها را مطالعه بفرمایید :


    http://www.hamdardi.net/thread-1416.html

    http://www.hamdardi.net/thread-39707.html

    http://www.hamdardi.net/thread-136.html

    http://www.hamdardi.net/thread-9346.html

    http://www.hamdardi.net/thread-1262.html

    http://www.hamdardi.net/thread-505.html

    http://www.hamdardi.net/thread-3525.html

    http://www.hamdardi.net/thread-18264.html


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 14 آذر 95 در ساعت 22:20

  5. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (یکشنبه 14 آذر 95), آنیتا123 (دوشنبه 15 آذر 95), تازه نفس گرفته (شنبه 18 دی 95)

  6. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوستای عزیز

    بچه ها من چند روزه سعی کردم نگاهمو اصلاح کنم و چشامو شستم و دوباره دیدم من میخوام یه جمع بندی اساسی از زندگیم کنم و برم پیش مشاور تا کمک کنه بهم اما بچه ها من همچنان میترسم از اینده زندگی منو همسرم نمیدونم چرا یه حسی مانع عاشق شدنم میشه که اکثرش بخاطر رفتار های همسرمه

    امروز یه ساعت قبل با همسرم بیرون بودیم بهم گفت که کت و شلوار دامادی منو خیلی مفت گرفتیما !!

    منم میگم خب اره

    اخه خانواده عروس لباس دامادو میخرن

    کت شلوارشو 450هزار گرفتیم لباس عروس منم ۸۰۰ گرفتیم خب اون داره پولداریشونو رو سرم میزنه

    چند مورد شبیه اینم گفته که من زیاد نخواستم حساس بشم اما این الان چندمین باره ششم یا هفتمین بار شاید....

    من دیگه خیلی وقته بهش ایراد نمیگیرم از هیچ چیز اون و با مقاله هایی که مطالعه کردم من بهش چند بار گفتم که خوب شد باهات ازدواج کردم و تو پاکی و خوبی,و مهربونی و ....

    الان من چند وقتیه ایراد گرفتنمو گذاشتم کنار و اینبار ازش تعریف میکنم اما انگار اون شروع کرده نداشته هامو به رخم میکشه

    ما در حد معمولی هستیم و دستمون به دهنمون میرسه و اون نباید اینطور بگه شاید ما از اقشار زیاد جامعه بالاتریم اما خب خانواده همسرم از نظر اقتصادی بالاترند که همش ارثیه پدریه و زحمت زیادی براشون نکشیده

    اونروز میگفت الان خانواده تو میگن که فرزانه عجب جایی نصیب شده خوشبحالش تو خوابش هم همچین چیزی نمیدید با کله افتاده تو عسل!!

    من هیچی نگفتم
    نمیخوام دیگه همسرم اینطوری بگه من چه کار میتونم بکنم؟در این مواقع چی بگم؟


    ضمنا من چند مورد از مقاله هایی که پیشنهاد کردین رو خوندم و بهش عمل میکنم ممنون از راهنماییتون

    - - - Updated - - -

    سلام به دوستای عزیز

    بچه ها من چند روزه سعی کردم نگاهمو اصلاح کنم و چشامو شستم و دوباره دیدم من میخوام یه جمع بندی اساسی از زندگیم کنم و برم پیش مشاور تا کمک کنه بهم اما بچه ها من همچنان میترسم از اینده زندگی منو همسرم نمیدونم چرا یه حسی مانع عاشق شدنم میشه که اکثرش بخاطر رفتار های همسرمه

    امروز یه ساعت قبل با همسرم بیرون بودیم بهم گفت که کت و شلوار دامادی منو خیلی مفت گرفتیما !!

    منم میگم خب اره

    اخه خانواده عروس لباس دامادو میخرن

    کت شلوارشو 450هزار گرفتیم لباس عروس منم ۸۰۰ گرفتیم خب اون داره پولداریشونو رو سرم میزنه

    چند مورد شبیه اینم گفته که من زیاد نخواستم حساس بشم اما این الان چندمین باره ششم یا هفتمین بار شاید....

    من دیگه خیلی وقته بهش ایراد نمیگیرم از هیچ چیز اون و با مقاله هایی که مطالعه کردم من بهش چند بار گفتم که خوب شد باهات ازدواج کردم و تو پاکی و خوبی,و مهربونی و ....

    الان من چند وقتیه ایراد گرفتنمو گذاشتم کنار و اینبار ازش تعریف میکنم اما انگار اون شروع کرده نداشته هامو به رخم میکشه

    ما در حد معمولی هستیم و دستمون به دهنمون میرسه و اون نباید اینطور بگه شاید ما از اقشار زیاد جامعه بالاتریم اما خب خانواده همسرم از نظر اقتصادی بالاترند که همش ارثیه پدریه و زحمت زیادی براشون نکشیده

    اونروز میگفت الان خانواده تو میگن که فرزانه عجب جایی نصیب شده خوشبحالش تو خوابش هم همچین چیزی نمیدید با کله افتاده تو عسل!!

    من هیچی نگفتم
    نمیخوام دیگه همسرم اینطوری بگه من چه کار میتونم بکنم؟در این مواقع چی بگم؟


    ضمنا من چند مورد از مقاله هایی که پیشنهاد کردین رو خوندم و بهش عمل میکنم ممنون از راهنماییتون

  7. 2 کاربر از پست مفید مه و خورشيد 75 تشکرکرده اند .

    باغبان (سه شنبه 16 آذر 95), جوادیان (سه شنبه 16 آذر 95)

  8. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    بسیار خوبه و همین رویه رو ادامه بدید و در جواب حرفای نامزدت اگه جواب خوبی به ذهنتون نرسید هیچی نگید و تا کم کم اخلاقش دستتون بیاد ..

    و این حرفشون که بهتون زدنو من میذارم پای برداشتی که ایشون احتمالا از رفتارهای مادرتون کردن و پز داماد پولدارشونو دارن میدن.. شما میتونید در جواب این حرفشون بهشون بگید که من بیشتر از ثروت دنباله شخصیت خوب هستم

    و پول در حدی برام مهمه که دستمونو جلوی کسه دیگه ای دراز نکنیم..

  9. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (شنبه 27 آذر 95), باغبان (سه شنبه 16 آذر 95)

  10. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    اونجایی که بهت گفت با کله افتادی تو عسل ، به جای ناراحت شدن ، باهاش همراهی کن ، بگو آره چقد خوب ، حتما لیاقتم بوده (باید همراه با خنده و شوخی باشه )

  11. کاربر روبرو از پست مفید maral569 تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 30 آذر 95)

  12. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    من نمیدونم چجوری مطلب جدید ارسال کنم بخاطر همین تاپیک قبلی رو ادامه میدم

    خب دوستان الان 6ماه از عقد من میگذره و اوضاع بدتر شده متاسفانه
    نمیدونم چه اتفاقی تو زندگیم درحال رخ دادنه من تجربه کافی درباره زندگی ندارم و اصلا اتفاقای دورو برمو نمیتونم تحلیل کنم من تو شوک زندگی مشترکم

    اصلا انگیزه درس و امتحان ندارم درباره درسم بیخیال شدم و هرچی امتحاناتمو خراب میکنم برام مهم نیس !!
    این حس منو میترسونه من دانشجوی نمونه دانشگاهمون بودم و الان یا با تقلب مینویسم یا اصلا نمینویسم

    همسرم هم حمایت نمیکنه اون برون گراست و هرچی به ذهنش برسه رو بیان میکنه چه درست چه غلط چه در جمع چه در تنهایی که باعث دلسردی من میشه

    چند وقتیه برای گواهینامه اقدام کردم
    من قبلا بدون گواهینامه کنار پدرم رانندگی میکردم و خیلی عالی میرونم اینو مربی هم میگه
    من جلسه اضافی برای یادگیری رانندگی نگذروندم و همسرم هم اینو میدونه چندبار به عنوان همراه با من اومده بود که دید خیلی عالی و بی نقص و اروم میرونم به خودم هم اینو چند بار گفته اما در جمع خانواده ها ایراد های الکی در رانندگی برام میگه و میخوام به همه بگه که من شایستگی رانندگی رو ندارم و منو تحقیر کرد ...

    من خیلی ناراحت شدم الان قراره ۱۵برم امتحان شهری اما حسش نیس

    درباره برنامه روزانه بهش چیزی نمیگم چون هرچی بگم برام ایراد میگیره

    به خانوادم توهین میکنه و از ظاهر من ایراد میگیره

    من دلم میخواد گریه کنم

    شادی بی دلیل مادرم منو داره از پا درمیاره مادرم با اینکه رفتار های شوهرمو میبینه ازش طرفداری میکنه و از اینکه اون دامادمونه سر از پا نمیشناسه

    بیچاره ثدرم متوجه این اختلاف فرهنگ و سواد بین ما شده اما چیزی نمیگه هربار که رفتارهای شوهرمو میبینه بیشتر تو فکر فرو میره و ساکت تر میشه

    من دلم نمیخواد پدرمو اونطوری ببینم پدرم در زندگی با مادرم خیلی سختی کشیده و به گفته خودش تنها هدف از زندگی موفقیت منو داداش 9 سالمه

    من دارم الان نابودی احساسم رو در زندگی مشترکم میبینم من نمژدونم این حس درسته یا نه اما این حس هست که ازدواج موفقی نداشتم

    کاش حسم درست نباشه

    که اگه درست باشه نمیتونم غم پدرمو ببینم بخاطر شادی پدرم هم که شده باید با شوهرم بسازم

    این روزا گاهی به طلاق فکر میکنم من میدونم که پدرم با طلاقم مشکلی نخواهد داشت اما مادرم اجازشو نمیده الان هم که کسی از دلم خبر نداره و همه فکر میکنن من خوشبخت ترین عروس فامیلم مامانم میگه راه برگشتی ندارم و حواسمو جمع کنم

    خب اینم زندگی و سرنوشت منه کم کم دارم سرنوشت رو باور میکنم اینکه نشد با خواستگار های قبلی که من دوسشون داشتم و اخلاقامون نزدیک بود اما بی پول بودن ازدواج کنم شاید سرنوشت من بود اینکه عشقی بین منو همسرم نباشه هم سرنوشت منه

  13. #48
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میشه یه چیزی بگید بچه ها؟!؟

  14. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1395-4-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,678
    سطح
    43
    Points: 4,678, Level: 43
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,125

    تشکرشده 159 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام فرزانه جان
    چون الان زمان امتحانت ترم هست تمرکزت رو بزار رو درسات زمان مناسبی برای زوم کردن روی رفتار همسرت نیس بزار امتحانات که تموم شد و استرست کمترشد میتونی بهتر فکر کنی وبهتر تصمیم بگیری چند روزی صبوری کن امیدوارم هم امتحاناتت رو خوب بدی هم آرامش زندگیه مشترکت بیشتر بشه

  15. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام فرزانه خانم

    باید تصمیمو خودتون بگیرید و بهترین راه اینه که با پدرتون تنهائی بدون حضور مادرتون حرف بزنید و مشکلاتتونو بهش بگید و اگه پدرتون هم موافق بودن با مادرتون در میان بذارید..

    اگه اینجوری پیش بره اخر شما خدای نکرده به افسردگی ختم خواهد شد و مادرتون هیچ وقت راضی به این نیستن که شما بیمار بشین.. پس راحت به مادرتون بگید که من با این اقا روحیاتمون فرق میکنه و هر کاری میکنم تو دلم نمیره

    تا وقتی این مشکل از سمت شما مطرح میشد میگفتم که شاید از دید شما اینجوریه , ولی الان که میگید پدرتون هم داره از رفتارش سرخورده میشه , پس تنها ایراد از سمت شما نیست ..

    چه ایرادی از ظاهر شما میگیرن؟


 
صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.