به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سعی کن موضوع بیماری پدر شوهرت و رسیدگی شوهرت به اون رو از بقیه مسائل مثلا اینکه مادر شوهرت توفع داره آخر هفته ها حتما اونجا باشین رو جدا کنی.

    من خودم عاشق مامانم هستم حاضرم هر کاری براش بکنم . ولی تو شرایط فعلی با اینکه خیلی پیشش هستم ولی مواقعی که دور و برش شلوغه و خیالم از بابتش راحته

    سعی می کنم بیشتر با همسرم وقت بگذرونم.

    اینکه گفتم موضوعات رو از هم جدا کن به خاطر این بود که شوهرت فکر نکنه تو شرایط سخت اونو درک نمیکنه. حال پدرش رو مدام ازش بپرس. بگو نگرانشی .

    بهش بگو که برای سلامتی پدرش دعا می کنی.

    در کنار همه اینا گاهی وقتها مثلا زمانی که با هم تنها هستید بگو چقدر وقتی با اونی بهت خوش میگذره چقدر باهات احساس آرامش داری و چقدر بهش نیاز داری.

    بعضی وقتها هم خیلی با ملایمت بهش بگو منم خیلی نگران حال پدرت هستم و همیشه براش دعا می کنم . خیلی هم به تو افتخار می کنم که اینقدر مسئولیت پذیر

    و مهربونی و پسر خوبی براشون هستی. ولی خیلی دوست دارم زمانهایی که خیالمون از بابا راحته و بقیه کنارشون هستن یه کم ما دوتا با هم تنها باشیم و وقت بگذرونیم

    که هر دومون برای این شرایط سخت انرژی بگیریم.

    واقعا هم سعی کن زمانهایی که با هم هستید بهش انرژی بدی و خودت هم لذت ببری به جای اینکه وقتتون رو با گلایه کردن از پدر و مادرش بگذرونید

    اون الان شرایط خیلی سختی داره و خیلی بهت نیاز داره.سعی کن براش یه آغوش گرم و امن باشی.اینجوری اون هم بیشتر برای با هم بودنتون وقت میذاره .بهش

    بگو درکش می کنی و میفهمی که روزهای سختی رو میگذرونه. بگو دوست داری بیشتر کنارت باشه که بهش انرژی بدی و ازش انرژی بگیری.

  2. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (یکشنبه 21 آذر 95), زن ایرانی (یکشنبه 09 آبان 95), شیدا. (یکشنبه 09 آبان 95)

  3. #22
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    همونطور که عنوان تاپیکتون میگه و خودتون خوب متوجه هستید، شما باید سعی کنید شرایط همسرتون را درک کنید.
    همین

    چاره ی دیگه ای هم نیست.

    پدر ایشون بیمار هستن و ظاهرا یک دختر و یک پسر دارند(؟). به نظر خودتون کی باید تو این شرایط سخت کمکشون باشه و همراهشون باشه؟
    به هر حال این انتخاب همسرتون نیست، شرایطی هست که توش قرار گرفته
    سعی کن از راه حلهایی که دوستان گفتند استفاده کنی و خودت به خودت کمک کنی که نبودنهای همسرت و شرایط نامناسبی که توش هستید اثر کمتری روی رابطه دونفره تون بذاره.

    مسائل بی اهمیت دیگه را هم قاطی مشکلاتتون نکن.
    مادر شوهر زنگ نزد حالم را بپرسه ... نزد که نزد ... مهمه؟

    آیا شما واقعا و از ته دل ایشون را مثل مادر خودتون دوست دارید
    یا از روی احترام و بخاطر همسرتون به ایشون احترام می ذارید و دوستشون دارید؟
    به نظر من که نمی شه گزینه یک باشه و احتمالا گزینه دو هست

    شما هم بپذیر که عروسشون هستی و نمی شه مثل دختر یا پسرشون دوستت داشته باشند.
    دلیلی هم نداره ...

    شاید بعد از ده -بیست سال زندگی اونقدر صمیمیت و انس بینتون به وجود بیاد که این علاقه عمیق شکل بگیره
    اما کسی نمی تونه عروسش را مث دخترش دوست داشته باشه. شما به رشته ای به نام پسرشون به اون خانواده متصلید. یه کم زمان می بره تا علاقه و ارتباطتون عمیق بشه.
    پس این که دروغ می گن و دوستم ندارن و پس چرا شوهرم دروغ گفت و ... بچه بازیه.
    اعصاب خودت و همسرت را خورد نکن.

    همونطور که مادرشوهرت توقعاتش را از همسرت می گیره
    از اون سیستم استفاده کن و توقعاتت را مطرح کن تا جواب مثبت بگیری.

    خودت هم گفتی در نحوه ی بیان درخواستت مشکل داری و همه چی را با هم قاطی می کنی و با ناراحتی درخواستت را مطرح می کنی.
    رفعش کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر:-) (یکشنبه 09 آبان 95), نازنین2010 (یکشنبه 09 آبان 95), میس بیوتی (یکشنبه 21 آذر 95), آنیتا123 (یکشنبه 09 آبان 95), زن ایرانی (یکشنبه 09 آبان 95)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ممنون دوستای خوبم بابت نظرات مفیدتون و همینطور شیدای عزیز که نظراتت رو توو اکثر تاپیکها کاملا قبول دارم..
    شما درست میگید من فقط بخاطر شوهرم به خونداده ش احترام میذازم و نباید زنگ نزدن مادرشوهرم موضوع مهمی برام باشه..سعیم رو میکنم که در این مورد رو خودم کار کنم.
    ولی بقول شما مشکل من اینه که همه چیز رو باهم قاطی میکنم..نحوه درخواست رو بلد نیستم با ارامش نمیگم..
    اگه کسی میتونه راهنمایی کنه.. ممنون میشم

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوباره

    در مورد نحوه درخواست بستگی به تجربه روابط بین خودتون و همسرتون داره. اینکه در چه مواقعی حرف هاتون روی ایشون تاثیر بیشتری گذاشته و چه مواقعی و با چه

    شرایط گفتگویی ایشون جبهه گرفتن و گفتگو اثر بخش نبوده.

    من خودم امتحان کردم زمانهایی که خودم آرامش بیشتری داشتم و قبلش رابطه عاطفی عمیق تر و بهتری با همسرم داشتم هم خودم تونستم با آرامش حرف بزنم

    هم صحبت هام روی اون بیشتر اثر داشته. یه چند روز هم به خودتون هم همسرتون آرامش بدین.ازش تعریف کنید.بهش محبت کنید.بهش برسید.

    اونم احتمالا واکنش نشون میده و اون موقع فضای خوبی برای گفتگو باز میشه.



    برای شروع گفتگو هم تلاش کنید باهاش همدلی کنید تا مطمئن بشه شرایطش رو درک می کنید و برای مسئولیت پذیریش در قبال پدرش احترام قائلید.

    و فقط دنبال راهی هستید در کنار رسیدگی اون به خانوادش شما دو نفر هم فضای کافی برای ارتباط و ارضای روحی و عاطفی همدیگه داشته باشید.

    حتی میتونید قبلش حرفهایی که میخواین بزنید رو روی کاغذ بیارین و تمرین کنید.

    نه فقط در مورد این موضوع که مطرح کردید بلکه در بقیه موارد هم شما نیاز دارین با کمک همسرتون

    مهارتهای گفتگو با همدیگرو به دست بیارید.
    ویرایش توسط آنیتا123 : دوشنبه 10 آبان 95 در ساعت 11:32

  7. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    زن ایرانی (دوشنبه 10 آبان 95)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام دوباره

    در مورد نحوه درخواست بستگی به تجربه روابط بین خودتون و همسرتون داره. اینکه در چه مواقعی حرف هاتون روی ایشون تاثیر بیشتری گذاشته و چه مواقعی و با چه

    شرایط گفتگویی ایشون جبهه گرفتن و گفتگو اثر بخش نبوده.

    من خودم امتحان کردم زمانهایی که خودم آرامش بیشتری داشتم و قبلش رابطه عاطفی عمیق تر و بهتری با همسرم داشتم هم خودم تونستم با آرامش حرف بزنم

    هم صحبت هام روی اون بیشتر اثر داشته. یه چند روز هم به خودتون هم همسرتون آرامش بدین.ازش تعریف کنید.بهش محبت کنید.بهش برسید.

    اونم احتمالا واکنش نشون میده و اون موقع فضای خوبی برای گفتگو باز میشه.



    برای شروع گفتگو هم تلاش کنید باهاش همدلی کنید تا مطمئن بشه شرایطش رو درک می کنید و برای مسئولیت پذیریش در قبال پدرش احترام قائلید.

    و فقط دنبال راهی هستید در کنار رسیدگی اون به خانوادش شما دو نفر هم فضای کافی برای ارتباط و ارضای روحی و عاطفی همدیگه داشته باشید.

    حتی میتونید قبلش حرفهایی که میخواین بزنید رو روی کاغذ بیارین و تمرین کنید.

    نه فقط در مورد این موضوع که مطرح کردید بلکه در بقیه موارد هم شما نیاز دارین با کمک همسرتون

    مهارتهای گفتگو با همدیگرو به دست بیارید.
    مرسی آنیتای عزیز که تحربه ت رو باهام درمیون گذاشتی.. حرفهات تاثیر زیادی رو من گذاشت تونستم بیشتر حال شوهرم رو درک کنم..ازت ممنونم

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 308 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    دوست عزیز شرایطتونو کاملا درک میکنم وبهتون حق میدم که ناراحت و نگران باشین.وقتی از ۱۴ روز حدود ۴-۵ روزشو همسرتون در اختیار پدر و مادرشه مسلما توقع زیادی نیست که شمام بخواین بقیه روزا رو بیشتر پیش شما باشه.به نظرم شما تو این دو سال کوتاهی کردین و خواسته هاتونو به همسرتون نگفتین و تو دلتون تلنبار کردین همین باعث شده که الان نتونین درست با شوهرتون سر این مساله صحبت کنین و موضوعاتو با هم قاطی میکنین و کدورت پیش میاد.قدم اول اینه که سعی کنین اون چتد روزی که همسرتون نیست رو خوب مدیریت کنین و حداکثر استفاده رو ازش ببرین .خودتونو حسابی سرگرم کنین و یه سری فعالیتها برا خودتون لیست کنین و انجام بدین.نذارین افکار منفی بیاد تو ذهنتون که الان باید شوهرم اینجا میبود و ....سعی کنین وقتی همسرتون برگشت حسابی شاد و با روحیه باشین با گرمی زیاد ازش استقبال کنین و بهش بگین چقدر دلتون براش تنگ شده و....همسرتون ادم متعهد و قابل احترامیه که تو همچین شرایطی خانوادشو تنها نذاشته و هواشونو داره.مسلما همچین اذمی به همسر و فرزندانش هم تعهد زیادی داره.نشون بدین درکش میکنین و به هییییییییییچ وجه گله و شکایت نکنین.واسه روزایی که پیشتون هست یه سری برنامه بریزین.با هم بیرون برین.سعی کنین مزه وقت گذروندن با همسرش رو بفهمه و درکنار شما ارامشو حس کنه.اینجوری خودش هم کم کم به برنامه های دونفرتون علاقه مند میشه.خانواده شون هم نباید به بهانه بیمار بودن پدر توقع داشته باشن شما همیشه اونجا باشین و هر روز سر بزنین.کافیه تو هفته مدام ازشون خبر بگیرین و چند بار هم سر بزنین و اگه کاری داشتن انجام بدین.خواسته هاتونو خیلی واااااااااضح به همسرتون بگین و اونو عادت بدین که انجامشون بده همون طور که مادرشون میگه.واسه اخر هفته هایی که همسرتون هست برنامه بریزین با هم باشین و اگه مادرشوهرتون گله کرد با احترام بهشون بگین که برنامه دارین و نمیتونین برین.اگرم دلخور شدن هم براشون توضیح بدین که چون مدت زمان زیادی از هم دور میمونین نیاز دارین اخر هفته ها پیش هم باشین ...

    - - - Updated - - -

    ولی بدلیل کدورتا و دلخوریهای و سو تفاهمهایی که بین شما و همسرتون سر این جریان پیش اومده در درجه اول سعی کنین که بهش نشون بدین درکش میکنین و بهش افتخار میکنین به خاطر این کارش.گذشته رو بریزین دور و به هییییییییچ وجه بحثشو پیش نکشین

  10. کاربر روبرو از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده است .

    زن ایرانی (چهارشنبه 17 آذر 95)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.