به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 59
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1395-7-21
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    209
    سطح
    4
    Points: 209, Level: 4
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    90
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من مدت زیادی نیست عضوم و بیشتر تایپیک مطالعه میکنم.
    من نظرات دوستان و شمارو خوندم، عزیزم واقعا چی مانع جداییتون میشه؟
    وقتی که میدونین شوهرتون چه کمبودا و اشتباهاتی داشته اما تا بحث جدایی پیش اومد همش یادتون رفت؟ و فقط و فقط نمیخواین جدا شین. چون حس وابستگی جلوی چشماتونو گرفته.
    متاسفانه مشکل اکثر ما خانوما همینه...وابستگی بیش از حد و غیرعقلانی با اینکه از همه چیز طرف مقابلمون اطلاع داریم!

    یکم اعتماد بنفس داشته باشین! پاتونو از زندگی که آیندتونو بهترین لحظه های جوونیتونو حروم میکنه بکشید بیرون!
    سخته خیلی سخته، اما بدونین زنده می مونین دووم میارین حتی اگه بشکنین دوباره از اول میتونین خودتونو بسازین!
    زن ها قدرت زیادی دارن.. قوی باشین و برین جلو و انقدر نبندین چشماتونو به روی حقیقت...
    هیچ زندگی با اجبار دووم نمیاره. به عقلتون اعتماد کنین و بهترین تصمیم رو بگیرید.

  2. 2 کاربر از پست مفید ارغنون تشکرکرده اند .

    Amina (پنجشنبه 06 آبان 95), haniye68 (شنبه 08 آبان 95)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    هانیه جان یه جای گفتی همسرت توی دعوا گفته از ظاهر شما خوشش نمی آد.

    البته به نظر من ظاهر شما بیشتر تحت تاثیر رفتارتون هست که باعث دافعه شده.
    همسر شما عاشقتون نیست. به چشم همسر بهتون نگاه نمی کنه.
    نیازمند حمایتهای شماست.
    ضمن این که به هر حال انسانه و کمی وجدان و احساس هم داره و گیر کرده تو همین قسمت.

    شما و مادرتون هم طوری رفتار می کنید انگار مادر شما هفت تا دختر کور و کچل داره و دو دستی باید این آقای بیکار و علاف و بی پول را بچسبید که اومده یکی از این دخترها را به همسری گرفته !! ولش کنید بره این پسر نابالغ را ... بذارید بره بزرگ بشه و برای خودش همسر انتخاب کنه، نه حامی و مادر و پدر و منبع مالی !!

    اگر نمی تونی طلاق بگیری و آماده نیستی مهم نیست.
    برگرد برو شهر خودتون، پیش پدر و مادرت و دنبال زندگیت.
    طلاق هم نمی خواد بگیری. با همسرت هم کامل قطع ارتباط کن.
    بی خیالش شو.

    بهش بگو هر وقت دلم خواست می رم طلاق می گیرم. شما هم برو دنبال زندگیت.
    بذار بره دنبال زندگیش.

    بعد از شش هفت ماه بیخبری ... تصمیم بگیر می خوای جدا بشی یا با همسرت تماس بگیری و اوضاع را بسنجی.

    الان یه مدت رهاش کن
    هم خودت و هم اون به این جدایی حداقل موقت احتیاج دارید.
    سلام....ممنون شیدا جان که قوت قلب بهم میدی
    آخه این آقا 2 سال پیش به مدت 6 ماه همکار من بود و بعد از اون ما 5 ماه با هم نامزدی داشتیم ...........و خودش منو انتخاب کرده بود، حتی زمانی که خواستگاری اومده بودن داداشش بهش گفته بود که خوشم میاد که پسندت خوبه و بد سلیقه نیستی ............حالا واسش شدم زشت!!!!!!بعدشم من همیشه کلاس های مختلف روانشناسی میرفتم واسه رفتار با همسر ،همش میومد خونه ما همیشه چند مدل غذا و پذایرایی مختلف ،احترام تو جمع ، از لباس خریدن خودم میزدم تا اون بتونه قسط هاش رو بده ،تو تمام مراسم فامیل هاش باهاش همقدم بودم با اینکه اون توی مراسم فامیل های من نمی اومد،از بابت رابطه نزدیکی زناشویی هم که همیشه باب دلش بود(هیچ وقت شاکی نبود)، هیچ وقت واسه من کادو تولد، روز زن، اولین عیدی، اولین یلدا، سالگرد عقد یا سالگرد نامزدی نگرفته بود:::::: که من همش فکر میکردم و میگفتم که یتیم بزرگ شده و رابطه پدر و مادری رو ندیده و محبت پدر به مادر رو ندیده و تو خانواده شون خیلی از مراسم ها گرفته نشده و بلد نیست....واسه همین من پیشقدم میشدم و براش دو تا تولد خوب با کادو خوب گرفتم(کلی سوپرایز شد)واسه سالگرد عقدمون سوپرایزش کردم و کلی مهمون دعوت کردم و بازم یه کادو خوب:::::::(این کارها رو کردم تا اون ببینه و یاد بگیره ، در صورتی که اگه هر کس دیگه ای جای من بود ،میگفت شوهرم نگرفته پس چرا من بگیرم!!)دیگه نمیدونم اون چه توقعی از من داشته؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (شنبه 08 آبان 95)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    واقعا به قول بعضی از دوستان چرا یه عده میان اینجا مساله شونو عنوان میکنن؟ اگر خودتون راه حل درستی که به هدف درست هم منجر بشه ندارین و اومدین اینجا تا نظرات بقیه رو بدونین و راه درست رو در پیش بگیرین چرا هر چی بقیه میگن عملی نمیکنین؟ الان 3 صفحه رو من خوندم همه ی دوستان دارن میگن خانوم محترم این اقا برای زندگی متاهلی ساخته نشده، نمیخوادتون، عرضه ی زندگی مشترک رو نداره، لیاقت شما رو نداره، بی آر تشریف داره، بی مسئولیته، درست بشو نیست و... باز داری حرف خودتو میزنی و کار خودتو انجام میدی و به خودت امید واهی میدی! تو مادرش نیستی، پدرش نیستی، حامی مالیش نیستی، تو فقط زنشی و باید براش فقط همسر باشی، اون برای تو باید گل و شیرینی بخره نه تو برای اون! اگر از ته دلت یقین داری که وضعیت الانت با جهنم فرقی نداره چرا نمیخوای تغییرش بدی؟ چرا برای موندن تو این جهنم داری تلاش میکنی؟ اینی که اسمشو گزاشتی شوهر! شوهر نیست حالا ما هر چی بگیم تو حرف خودتو بزن که من میخوام بزرگی کنم و سازش و فداکاری و ... این ادما با گذشت بدتر میشن، پر روتر میشن، چرا معنی زن و مرد رو تو زندگی قاطی کردی؟ مرد ناز زنشو میکشه، زنشو حمایت میکنه، من اینجا از رفتار بعضی از خانم ها شاخ در میارم که چطوری دارن خودشونو خار و خفیف میکنن! یعنی شما عزت نفس نداری؟ خودت میگی خصوصیت مثبتی ازش نمیتونم رو کاغذ بیارم، پس حق و حقوقت رو بگیر و تمام کن! خانواده شم که خدا رو شکر اصلا براشون وضع زندگیتون فرقی نداره، این اندازه پخمگی نوبره!

  6. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    haniye68 (شنبه 08 آبان 95), خانم مهندس (شنبه 08 آبان 95)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    3,321
    سطح
    35
    Points: 3,321, Level: 35
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    194

    تشکرشده 70 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    واقعا به قول بعضی از دوستان چرا یه عده میان اینجا مساله شونو عنوان میکنن؟ اگر خودتون راه حل درستی که به هدف درست هم منجر بشه ندارین و اومدین اینجا تا نظرات بقیه رو بدونین و راه درست رو در پیش بگیرین چرا هر چی بقیه میگن عملی نمیکنین؟ الان 3 صفحه رو من خوندم همه ی دوستان دارن میگن خانوم محترم این اقا برای زندگی متاهلی ساخته نشده، نمیخوادتون، عرضه ی زندگی مشترک رو نداره، لیاقت شما رو نداره، بی آر تشریف داره، بی مسئولیته، درست بشو نیست و... باز داری حرف خودتو میزنی و کار خودتو انجام میدی و به خودت امید واهی میدی! تو مادرش نیستی، پدرش نیستی، حامی مالیش نیستی، تو فقط زنشی و باید براش فقط همسر باشی، اون برای تو باید گل و شیرینی بخره نه تو برای اون! اگر از ته دلت یقین داری که وضعیت الانت با جهنم فرقی نداره چرا نمیخوای تغییرش بدی؟ چرا برای موندن تو این جهنم داری تلاش میکنی؟ اینی که اسمشو گزاشتی شوهر! شوهر نیست حالا ما هر چی بگیم تو حرف خودتو بزن که من میخوام بزرگی کنم و سازش و فداکاری و ... این ادما با گذشت بدتر میشن، پر روتر میشن، چرا معنی زن و مرد رو تو زندگی قاطی کردی؟ مرد ناز زنشو میکشه، زنشو حمایت میکنه، من اینجا از رفتار بعضی از خانم ها شاخ در میارم که چطوری دارن خودشونو خار و خفیف میکنن! یعنی شما عزت نفس نداری؟ خودت میگی خصوصیت مثبتی ازش نمیتونم رو کاغذ بیارم، پس حق و حقوقت رو بگیر و تمام کن! خانواده شم که خدا رو شکر اصلا براشون وضع زندگیتون فرقی نداره، این اندازه پخمگی نوبره!
    بهتره شما یه کم آرومتر و باادبیات بهتری نظرتون رو بنویسید.
    از اصول اولیه راهنمایی درک نسبی شرایط مراجع هست که با توجه به نظراتتون توی اکثر تایپیکها، ظاهرا شما فاقد این فاکتور جهت مشاوره هستید.

  8. 6 کاربر از پست مفید andrya تشکرکرده اند .

    fgh (شنبه 08 آبان 95), haniye68 (شنبه 08 آبان 95), نیلوفر. (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر:-) (شنبه 08 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 08 آبان 95), زن ایرانی (شنبه 08 آبان 95)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    واقعا به قول بعضی از دوستان چرا یه عده میان اینجا مساله شونو عنوان میکنن؟ اگر خودتون راه حل درستی که به هدف درست هم منجر بشه ندارین و اومدین اینجا تا نظرات بقیه رو بدونین و راه درست رو در پیش بگیرین چرا هر چی بقیه میگن عملی نمیکنین؟ الان 3 صفحه رو من خوندم همه ی دوستان دارن میگن خانوم محترم این اقا برای زندگی متاهلی ساخته نشده، نمیخوادتون، عرضه ی زندگی مشترک رو نداره، لیاقت شما رو نداره، بی آر تشریف داره، بی مسئولیته، درست بشو نیست و... باز داری حرف خودتو میزنی و کار خودتو انجام میدی و به خودت امید واهی میدی! تو مادرش نیستی، پدرش نیستی، حامی مالیش نیستی، تو فقط زنشی و باید براش فقط همسر باشی، اون برای تو باید گل و شیرینی بخره نه تو برای اون! اگر از ته دلت یقین داری که وضعیت الانت با جهنم فرقی نداره چرا نمیخوای تغییرش بدی؟ چرا برای موندن تو این جهنم داری تلاش میکنی؟ اینی که اسمشو گزاشتی شوهر! شوهر نیست حالا ما هر چی بگیم تو حرف خودتو بزن که من میخوام بزرگی کنم و سازش و فداکاری و ... این ادما با گذشت بدتر میشن، پر روتر میشن، چرا معنی زن و مرد رو تو زندگی قاطی کردی؟ مرد ناز زنشو میکشه، زنشو حمایت میکنه، من اینجا از رفتار بعضی از خانم ها شاخ در میارم که چطوری دارن خودشونو خار و خفیف میکنن! یعنی شما عزت نفس نداری؟ خودت میگی خصوصیت مثبتی ازش نمیتونم رو کاغذ بیارم، پس حق و حقوقت رو بگیر و تمام کن! خانواده شم که خدا رو شکر اصلا براشون وضع زندگیتون فرقی نداره، این اندازه پخمگی نوبره!
    چرا شما اینقد بی اعصابی....من مشکل دارم ولی انگار شما بی اعصاب تر از منی....
    من عزت نفس معلومه که واسم نمونده.......از بس همه میگن باید زن کوتاه بیاد....از بس هر راه حلی رو واسه نگه داشتن زندگیم انجام دادم و به نتیجه نرسیدم...........اونم من در جواب دوستانی که سوال میپرسند من جواب میدم....بعدش واسه اینکه درد و دلی کنم و خالی بشم یه سری حرفها رو میزنم....من حتی حرفام رو با خواهرم نمیتونم بزنم....حتی با مامانم...من جواب همه دوستان رو میخونم و راهنمایی اونا چشم ها ی منو باز تر میکنه و من هم عملی میکنم....خیلی از حرفهام در جهت خالی شدن خودمه...!چقدر شوهر من آدم بی لیاقتی بود که قدر منو ندونست و با شخصیت و آبرو وآینده روحیه من بازی کرد....اصلا ازش نمیگذرم....من دیگه قید شوهرم رو زدم و میخام یک ماه دیگه برم دادگاه دنبال طلاق و به هیچ وجه باهاش تماسی نمیگیرم...داغونم کرد...الکی بهش بها دادم!!اینقد من باهاش خوب بودم که فکرش هم نمیکنه من برم طلب مهریه کنم!!!فکر میکنه با این حق طلاق ،من فقط طلاق میگیرم و میرم....به خودم جنایت میکنم اگه بعد از این بلایی که شوهرم سر من آورد منم خیلی راحت از زندگیش برم بیرون....همونقد که من عذاب کشیدم ...بهای دو سال جوونیم و بهای محبتی که بهش دادم و بهای این افسردگی ام رو ازش میگیرم و خدا و قران و همه این رو حق من میدونن

  10. 6 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    fgh (شنبه 08 آبان 95), نیلوفر. (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر:-) (شنبه 08 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 08 آبان 95), آنیتا123 (یکشنبه 09 آبان 95), بابک 1369 (شنبه 08 آبان 95)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    عزیزم به نظرمن هم بهترین تصمیم رو میگیری..بروخدا روشکر کن که هنوز زیر یه سقف نرفتین و بچه ندارین وگرنه شرایط خیلی سخت تر می بود برای این تصمیم گیری

  12. 4 کاربر از پست مفید abs تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 09 آبان 95), nardil (شنبه 08 آبان 95), نیکیا (شنبه 08 آبان 95), نیلوفر:-) (شنبه 08 آبان 95)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط andrya نمایش پست ها
    بهتره شما یه کم آرومتر و باادبیات بهتری نظرتون رو بنویسید.
    از اصول اولیه راهنمایی درک نسبی شرایط مراجع هست که با توجه به نظراتتون توی اکثر تایپیکها، ظاهرا شما فاقد این فاکتور جهت مشاوره هستید.
    شما در جایگاهی نیستی که راجب ادبیات من و میزان ارامشم نظری بدین! حد و حدود خودتون رو رعایت کنین!!!! شما اصلا جایگاهی برای قضاوت در مورد فاکتورهای لازم جهت شماوره!!! ندارید! نظرتونو بگین و رد بشین اگر لازم باشه مدیر همدردی خودشون اصلاح میکنن نیاز به کاسه ی داغ تر از اش نیست! ادب حکم میکنه تاپیک مراجع رو به بیراهه نکشونید!!!!!
    ویرایش توسط nardil : شنبه 08 آبان 95 در ساعت 16:29

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1395-4-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,678
    سطح
    43
    Points: 4,678, Level: 43
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,125

    تشکرشده 159 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز سلام ازحرفاتون کاملا مشخصه که روزای بدی رو میگذرونین اما مطمئن باشید اونی که تورابطه ی شما ازهرنظر بازنده هستن همسرشماست نه شما چرا که ایشون یک همسرمهربون وفداکار رو ازدست میده،درسته که شما دوسال ازروزای زندگیتون رو برای ایشون هزینه کردید ولی در عوض هیچ عذاب وجدانی ندارید وخیالتون راحته که هممممممه ی تلاشتون رو برای حفظ زندگی مشترکتون انجام دادید که این تلاش شما وصبر بردباریه شما ارزشمنده برای اینکه تحمل این روزای سخت براتون راحت تر بشه به این فکر کنید که شرایطتون میتونست ازاین بدتر هم باشه مطمئن باش این روزای تلخ میگذره وامیدوار باش که روزای خیلی بهتر در انتظارتو،براتون دعامیکنم که خداوند صبر تحمل این روزهارو به شما بده

  15. 3 کاربر از پست مفید نیلوفر:-) تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر. (یکشنبه 09 آبان 95), آنیتا123 (یکشنبه 09 آبان 95)

  16. #29
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    کاربران قدیمی و پیشکسوت می دانند که ما خواسته بودیم هر کس قصد راهنمایی و مشاوره دادن به مراجعین را دارد نخست باید قوانین همدردی و تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره را به دقت مطالعه کند و به کار گیرد. یعنی اولا بحث و درگیری و چالش در تاپیک مراجعان ایجاد نکنند، ثانیا تحت تاثیر احساساتی مختلف شروع به پاسخ هیجانی نکنند. یا به مراجع دستور طلاق یا ... ندهند.


    و اما در خصوص این مراجع محترم:
    1 - شما اکنون تحت فشار زیادی هستید. کمتر کسی می تواند اکنون رنج و فشار شما را حس کند. پس تنها کسی که خیلی شما را درک می کند خودتون هستید. پس باید شما خودتون به خودتون کمک زیادی کنید. به این منظور باید زخمهای خود را التیام بخشید. پس:

    * صبور باشید. و فعلا هیچ تصمیمی نگیرید. کسی که جراحت دارد ، نخست باید حالش بهتر شود. و بعد حرکت کند. الان وقت این نیست که بخواهید زندگی را بازسازی کنید و وقت این نیست که بخواهید طلاق بگیرید. مدتی به خودتون استراحت بدهید. تقلا نکنید.





    دوم: بعد از صبوری و التیام عاطفی که پیدا کردید. باید شروع کنید خودتون را تقویت کنید. و قوی شوید. چرا؟
    چون ما مشاوران به تجربه دریافته ایم که اگر بازسازی یک زندگی مشکل دار 10 واحد توان و انرژی بخواهد، طلاق و جدایی به واحدهای انرژی بیشتری نیاز دارد.
    لذا چه بخواهید زندگی را بسازید و چه بخواهید طلاق بگیرید شرط لازم و پیش نیازش این است که قوی باشید.
    یعنی نه از روی ترس و استیصال زندگی کنید، و نه از روی ترس و نگرانی طلاق بگیرید.

    این فرد قوی هست که تصمیم های خوب می گیرد. حالا این تصمیم ممکن است بازسازی زندگی باشد ، یا ممکن است طلاق باشد.




    سوم: بر اساس بندهای فوق ما هم با شما همراه می شویم و راهکاری به شما نمی دهیم برای بازسازی یا طلاق ، بلکه به شما توصیه می کنیم صبر و تحملتون را بالا ببرید، و بر احساسات خود بیشتر کنترل داشته باشید، و در مورد زندگی بیشتر مطالعه و اگاهی کسب کنید. تا پس از التیام جراحت های شما، و کنترل احساسات شما و قوی شدن شما به بررسی و حل مسائل شما کمک شود.
    طی چند هفته ای که ممکن است شما نیاز به تقویت خویشتن داشته باشید می توانید از مطالب ذیل بهره برداری کنید.
    لینکهای ذیل در رابطه با موضوع شما می تواند کمک کننده باشد:
    چگونه همسران مشکلات،اختلافات و درگیریهای بین خود را حل کنند؟ (1)
    مقصر من هستم یا شوهرم؟؟!!!
    چگونه می توانم فردی صبور باشم!!!
    تاپیک ویژه: محل خروج از مشکلات و بن بست ها

    عشق: دلبستگی ؟ یا وابستگی؟

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  17. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 09 آبان 95), masomeh2016 (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر:-) (شنبه 08 آبان 95), باغبان (یکشنبه 09 آبان 95)

  18. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nardil نمایش پست ها
    واقعا به قول بعضی از دوستان چرا یه عده میان اینجا مساله شونو عنوان میکنن؟ اگر خودتون راه حل درستی که به هدف درست هم منجر بشه ندارین و اومدین اینجا تا نظرات بقیه رو بدونین و راه درست رو در پیش بگیرین چرا هر چی بقیه میگن عملی نمیکنین؟ الان 3 صفحه رو من خوندم همه ی دوستان دارن میگن خانوم محترم این اقا برای زندگی متاهلی ساخته نشده، نمیخوادتون، عرضه ی زندگی مشترک رو نداره، لیاقت شما رو نداره، بی آر تشریف داره، بی مسئولیته، درست بشو نیست و... باز داری حرف خودتو میزنی و کار خودتو انجام میدی و به خودت امید واهی میدی! تو مادرش نیستی، پدرش نیستی، حامی مالیش نیستی، تو فقط زنشی و باید براش فقط همسر باشی، اون برای تو باید گل و شیرینی بخره نه تو برای اون! اگر از ته دلت یقین داری که وضعیت الانت با جهنم فرقی نداره چرا نمیخوای تغییرش بدی؟ چرا برای موندن تو این جهنم داری تلاش میکنی؟ اینی که اسمشو گزاشتی شوهر! شوهر نیست حالا ما هر چی بگیم تو حرف خودتو بزن که من میخوام بزرگی کنم و سازش و فداکاری و ... این ادما با گذشت بدتر میشن، پر روتر میشن، چرا معنی زن و مرد رو تو زندگی قاطی کردی؟ مرد ناز زنشو میکشه، زنشو حمایت میکنه، من اینجا از رفتار بعضی از خانم ها شاخ در میارم که چطوری دارن خودشونو خار و خفیف میکنن! یعنی شما عزت نفس نداری؟ خودت میگی خصوصیت مثبتی ازش نمیتونم رو کاغذ بیارم، پس حق و حقوقت رو بگیر و تمام کن! خانواده شم که خدا رو شکر اصلا براشون وضع زندگیتون فرقی نداره، این اندازه پخمگی نوبره!
    سلام
    شما تو تاپيك هاى من نظرات خيلى خوب و مفيدى دادين و من ازتون ممنونم...
    ولى اينجا كمى تند با هانيه جان حرف زدين، راستش من هانيه جان رو درك ميكنم، هانيه تمام مشكلات و بدى هاى شوهرش رو ميبينه و ميدونه كه اين زندگى به دردش نميخوره و اين آدم براش شوهر نميشه و نظرات همه دوستان رو قبول ميكنه ولى....ولى تموم كردن يك رابطه خيييييلى كار سختيه، آدم وقتى با يكى دوسته سخت ميتونه دل بكنه و جدا بشه، چه برسه جدايى از شوهر، جدايى از كسى كه عقد كردشى به مراتب سخت تره، و يه چيز خيلى مهمى كه هست اينه كه آدمها تو بدترين شرايط هم هميشه دنبال يه راهى هستند، دنبال يه چيزى كه بتونه اميدوارشون كنه، خدا هم گفته كه اميدتون رو از دست ندين، و از طرفى درددل كردن تو اين سايت خيلى كمك ميكنه به آدم كه حداقل حرصشو خالى كنه....
    هانيه هم مثل من همه راهها و نظرات رو قبول داره ولى كمى زمان ميبره تا راهكارها رو عملى كنه، آدم نميتونه يكدفعه تصميم بگيره و يهويى عمل كنه، واسه هر كارى (چه خوب چه بد) آدم قبل از عمل چند بار فكر ميكنه و برنامه ريزى ميكنه و مشورت ميگيره و بالاخره بعد از چندين مرحله دست به عمل ميزنه، حال فكر كنين اين كار طلاق يا پايان دادن يك رابطه باشه، حتى اگه آدم مصمم به جدايى باشه و تصميم نهاييش باشه باز هم واسه هضم اين موضوع و قبول كردن و باورش زمان لازمه، بعدش آمادگى روحى و جرأت و روحيه ريسك پذيرى و ....

    هانيه عزيزم، ميدونم خيلى شرايط سختى دارى و همين الان كه دارم اينارو واست مينويسم اشك چشمام همينجورى داره ميريزه، شرايطمون از بعضى جهات مشابه همديگه است، من بين كامنت هاى دوستان خيلى نظرات مفيدى ديدم و به كار بردم و ميدونستم كه بايد طلاق بگيرم ولى مثل شما دنبال يه كورسوى اميد بودم كه يكى پيدا بشه و بهم بگه، مثلا از بين بيست نفر اگه نوزده نفر ميگفتن طلاق بگير و يك نفر ميگفت طلاق نگير مثلا برو روش فلان رو امتحان كن، من خرف نوزده نفر رو كنار ميگذاشتم و به نظر اون يك نفر گوش ميكردم (نه كه ارزشى واسه حرف دوستان قائل نباشم، نه، فقط دنبال يه راهى بودم زندگيم رو حفظ كنم و دنبال يه چيزى بودم اميدوارم كنه) و دوستان ناراحت ميشدن و ميگفتن ما ديگه تو تاپيك هاى حنا نظر نميديم چون حرفمون رو گوش نميكنه و ميگفتن نظر دادن به حنا يعنى آب در هاون كوبيدن، حتى هنوزم كه هنوزه خيلى از كاربرا ديگه نظر نميدن.... متاسفان بعضى دوستان اون روزها حال منو درك نكردن ولى بعضى ها هم مثل شيدا، معصومه، گل گندم، مرگ روزها، ميناو .... بودند كه قشنگ دركم كردند و كنارم بودن. الان من شما رو درك ميكنم و ميدونم دليل رفتارهات و كارهات چيه!
    راستش بين كامنت هاى من، كامنت فكور خيلى كمكم كرد، من تصميمم طلاق بود ولى جراتش رو نداشتم و مثل شما ميترسيدم ( البته الانم ميترسم) فكور گفت اول بايد وابستگى عاطفيت رو كم كنى، و يواش يواش اون وابستگى رو به صفر برسونى، يعنى اول طلاق عاطفى بعدش اقدام قانونى... من الان دارم اين كار رو انجام ميدم، دارم وابستگيمو كم ميكنم تا بتونم ازش جدا بشم. شما هم همين كار رو انجام بده، چند ماه به خودت وقت بده، سراغش رو نگير، زنگ نزن اسمس نده، تو ذهنت كه تموم شد اونوقت ميتونى راحت تصميم بگيرى. من الان دارم اين كار رو ميكنم، خيييييلى مرحله سختيه، خيلى عذاب ميكشم، اميدوارم بتونم نتيجه بگيرم، شما هم همينطور عزيزم.

  19. 7 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    haniye68 (یکشنبه 09 آبان 95), masomeh2016 (یکشنبه 09 آبان 95), nardil (شنبه 08 آبان 95), نیلوفر. (یکشنبه 09 آبان 95), نیلوفر:-) (شنبه 08 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (یکشنبه 09 آبان 95), آنیتا123 (یکشنبه 09 آبان 95)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.