همسرم دیروز اومد و بی تفاوتی کامل حق طلاق رو بهم داد و رفت....به همین سادگی از دیروز انگار دارم تو جهنم زندگی میکنم...انگار من دو سال بازیچه اش بودم...انگار همش خواب بودم...به خانواده اش گفتم ولی خانواده اش انگار نه انگار...مامانم بهش زنگ زده جواب نداده و خاموش کرده و مامانم بهش پیام داده که خوب زندگی رو به بچه بازی گرفتین و مگه زندگی الکیه که تو این کارو کردی و مردم با چنگ و دندون زندگیشون رو نگه میدارن ولی تو چی؟؟مگه بچه بازیه یه روز بگی میخام و شروع کنیم و یه روزم بگی خسته شدم وتموم کنیم ....داغونم...بنظرتون برم باهاش حرف بزنم؟؟برم التماسش کنم تا برگرده و برم بهش بگ هر کاری دوس داری بکن ولی برگرد؟؟؟آخه شوهرم مشکل رفیق بازی و بیکاری و بی پولی و سیگار کشیدن وفحش وکتک و....داشت و منم خسته شده بوم...بنظرتون چکار کنم یا برم طلاقم رو بگیرم؟؟؟