به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 59
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    بچه ها من دیشب قرار گذاشتم و رفتم بیرون با همسرم در کمال آرامش حرف زدم، البته اون خیلی غرغر کرد و گفت که تموم شده و دیگه چی میخای بگی؟؟؟ولی من کوتاه اومدم و سر به سرش نذاشتم....وقتی رفتیم بیرون نشستیم بهش گفتم نمیخام تصمیم نهایی زندگیمون رو بیکاری و بی پولی تو باشه ....و بهش پیشنهاد کار دادم (توی شرکت خودمون)اولش که خیلی قلدورانه گفت که من نمیام جایی که زنم کار میکنه ،کار کنم!!!!!!!(شوهر من فکر کنم یه رگ غرور و یه رگ بیخودی کاملا مضخرفی تو وجودش داره....خیلی عصبی ام کرد)ولی من آرامش خودمو حفظ کردم(تو دلم گفتم ملت از بیکار از خداشونه پیشنهاد کار بهشون بشه حالا این داره ناز میکنه....)خب منم گیر ندادم و بهش گفتم اشکالی نداره...!بعد به من گفت که من میخام برم شهرمون و آیا تو میای اونجا زندگی کنی(بچه ها من میدونم اونجا فسیل میشم) منم گفتم من حاضرم بخاطر تو فداکاری کنم و بیام شهر شما...ولی تو هم اخلاقت رو عوض کن...و اینکه اگه بخوای بری اونجا باید تا 2 هفته دنبال کار باشی و اگه پیدا نشد بری با داداشت کار کنی(اونم در جواب گفت من با داداشم نمیتونم کار کنم::::::!!!!باز من آرام بود......بچه ها میدونین چرا با داداشش نمیخاد کار کنه؟؟؟چون داداشش دو سال ازش کوچیک تره و پیمانکار ساختمان و خیلی راحت کار میکنه و حتی نیرو هم میخاد....ولی شوهرم بخاطر اینکه از داداشش بزرگتره نمیخاد زیر دستی داداشش باشه....بازم همون غرور کاذب....)منم بهش گفتم وقتی بری شهرتون معلوم نیس تا کی بیکار باشی و......و اگه اینجا بمونی الان کار گیرت اومده و کم کم با برنامه ریزی زندگیمون رو میسازیم و جدا شدیم از هم و رفیتم خونه....به پیام داد که (دلم با رفتنه)ذهنیت رو اینجا موندن نیست کلا....بعدش دوباره پیام داد که نمیدونم چکار کنم!!؟؟؟؟و باز من بهش پیام دادم که بیا شرکت ما سر کار و اگه خوشت نیومد 1 ماه بعدش ول کن و بهم گفت چند روز صبر کن تا فکرام رو بکنم.......بنظرتون کار بدی کردم که رفتم باهاش حرف زدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه اون مقصر بود و اومد خیلی راحت حق طلاق رو بهم داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شان و شخصیت خودم رو اوردم پایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟البته من که رفتم همش جدی بودم و قاطع....بدون هر صمیمیتی حرف زدم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    متاسفانه اصلا مشاوران خوبی برای راهنمایی ندارین
    اینکه شما برای همسرتون مادری کنین و بزرگش کنین برای زندگیتون سمه.شما باید معشوقه همسرتون باشین نه مادرش در غیر این صورت همسرتون به جز مادرش که شما باشین یه معشوقه هم احتیاج دارن.
    مادرتون بهتره برای دختر خودشون دلسوزی کنن نه کسی که رک و مسلم میگن علاقه ای به ادامه زندگی با شما ندارن.
    باید خداروشکر کنین که الان متوجه شدین و همسرتون خیلی واضح بهتون گفتن تمایل به ادامه زندگی ندارن.
    اصلا ایشونو تحسین نمیکنم ولی شما باید از موقعیت بوجود اومده استفاده کنین و احساسات رو بذارین کنار.
    واقعیت چیز دیگه ای هست لطفا نه دل خودتونو خوش کنین و خودتونو گول بزنید و توجیح کنید.فقط دلتون به حال خودتون بسوزه.
    واقعیت رو ببینید و منطق داشته باشین.
    گفتن اینکه همسرتون نیاز به حامی دارن خیلی خیلی راحت تر از اونیه که بهتون میگفتن نمیخوان باهاتون زندگی کنن.
    مطمعن باشین اگر مشکلشون عدم حمایت بود بهتون میگفتن نه اینکه برن سراغ اخرین مرحله و خیلی مکحم هم پای حرفشون باشن و عملیش کنن.
    دوست من چرا خوابین؟لطفا چشماتونو باز کنید و حقیقت رو ببینید
    دلایلی که همسرتون برای کار نکردن اوردن همه بهانه ای بیش نبود
    مثلا که چی با این همه اصرار شما و یتنه هموار کردن مسیر این زندگی سر بگیره؟میدونین دارین چیکار میکنین؟دارین شوهرتونو مجبور میکنین با شما زندگی کنه.سر کار نمیره میگین بیا این کار.میگه بیا شهر ما میگی میام....
    همسرتون گفته نمیخوام زندگی کنم شرایط اقتصادی و اخلاقی ازدواج هم ندارن حق طلاق رو هم دادن بهتون.اینجور زندگی نه تنها دوامی نداره بلکه حرف بزنین همه این موضوع رو میکوبن تو سرتون که زوری موندی تو این زندگی.
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : چهارشنبه 05 آبان 95 در ساعت 12:12

  3. 7 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    abs (شنبه 08 آبان 95), haniye68 (چهارشنبه 05 آبان 95), tavalode arezoo (چهارشنبه 05 آبان 95), نیکیا (چهارشنبه 05 آبان 95), نادیا-7777 (دوشنبه 27 دی 95), ارغنون (پنجشنبه 06 آبان 95), خانم مهندس (چهارشنبه 05 آبان 95)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط miss-golegandom نمایش پست ها
    متاسفانه اصلا مشاوران خوبی برای راهنمایی ندارین
    اینکه شما برای همسرتون مادری کنین و بزرگش کنین برای زندگیتون سمه.شما باید معشوقه همسرتون باشین نه مادرش در غیر این صورت همسرتون به جز مادرش که شما باشین یه معشوقه هم احتیاج دارن.
    مادرتون بهتره برای دختر خودشون دلسوزی کنن نه کسی که رک و مسلم میگن علاقه ای به ادامه زندگی با شما ندارن.
    باید خداروشکر کنین که الان متوجه شدین و همسرتون خیلی واضح بهتون گفتن تمایل به ادامه زندگی ندارن.
    اصلا ایشونو تحسین نمیکنم ولی شما باید از موقعیت بوجود اومده استفاده کنین و احساسات رو بذارین کنار.
    واقعیت چیز دیگه ای هست لطفا نه دل خودتونو خوش کنین و خودتونو گول بزنید و توجیح کنید.فقط دلتون به حال خودتون بسوزه.
    واقعیت رو ببینید و منطق داشته باشین.
    گفتن اینکه همسرتون نیاز به حامی دارن خیلی خیلی راحت تر از اونیه که بهتون میگفتن نمیخوان باهاتون زندگی کنن.
    مطمعن باشین اگر مشکلشون عدم حمایت بود بهتون میگفتن نه اینکه برن سراغ اخرین مرحله و خیلی مکحم هم پای حرفشون باشن و عملیش کنن.
    دوست من چرا خوابین؟لطفا چشماتونو باز کنید و حقیقت رو ببینید
    دلایلی که همسرتون برای کار نکردن اوردن همه بهانه ای بیش نبود
    مثلا که چی با این همه اصرار شما و یتنه هموار کردن مسیر این زندگی سر بگیره؟میدونین دارین چیکار میکنین؟دارین شوهرتونو مجبور میکنین با شما زندگی کنه.سر کار نمیره میگین بیا این کار.میگه بیا شهر ما میگی میام....
    همسرتون گفته نمیخوام زندگی کنم شرایط اقتصادی و اخلاقی ازدواج هم ندارن حق طلاق رو هم دادن بهتون.اینجور زندگی نه تنها دوامی نداره بلکه حرف بزنین همه این موضوع رو میکوبن تو سرتون که زوری موندی تو این زندگی.

    واقعا !!!!!!!!!!!!!!یعنی شما فکر میکنی من اشتباه میکنم............من فقط و فقط بخاطر اینکه بهش نشون بدم که انسانیت و وجدان دارم و چقد میتونم فداکار و از خودگذشته باشم باهاش قرار گذاشتم...............یعنی شما فکر میکنین من کاملا در اشتباهم ...........آخه همش پیش خودم فکر مکینم که یه کاری واسه زندگیم بکنم تا دستم نره و نابود نشه........همش غصه میخورم اصلا نمیتونم درست تصمیم گیری کنم..........میگم شاید یه راهی برای برگشت باشه!!!!!!!!!دارم خل میشم خدایا..........طلاق برای من خیلی سنگینه

  5. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    بذار فکراشو بکنه برای آخرین بار عملکردش رو ببین و بسنج و تصمیم نهاییت رو بعد از این آخرین فرصتی که دادی بگیر
    اگر اومد سر کار و همزمان دست از رفیق بازی برداشت شاید بشه ادامه داد
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط haniye68 نمایش پست ها
    واقعا !!!!!!!!!!!!!!یعنی شما فکر میکنی من اشتباه میکنم............من فقط و فقط بخاطر اینکه بهش نشون بدم که انسانیت و وجدان دارم و چقد میتونم فداکار و از خودگذشته باشم باهاش قرار گذاشتم...............یعنی شما فکر میکنین من کاملا در اشتباهم ...........آخه همش پیش خودم فکر مکینم که یه کاری واسه زندگیم بکنم تا دستم نره و نابود نشه........همش غصه میخورم اصلا نمیتونم درست تصمیم گیری کنم..........میگم شاید یه راهی برای برگشت باشه!!!!!!!!!دارم خل میشم خدایا..........طلاق برای من خیلی سنگینه
    میفهممت.طلاق واقعا دردناک و غیر قابل هضمه و به نظر من نمیشه در عین دلبستگی طلاق گرفت چون ادم نابود میشه.
    اول باید به نقطه ای رسید که خودبه خود آدم از طرف مقابلش سرد میشه.به این نتیجه میرسه دیگه جنگیدن فتیده نداره و طرفم لیاقتش رو نداشت بعد باید از طلاق عاطفی شروع کرد.یعنی احساست رو کنترل کنی و کم کم زندگیت رو از طرف مقابلت جدا کنی و بعد اقدام برای طلاق کرد.
    هر کاری از دستتون بر میاد برای زندگیتون انجام بدین ولی عزت نفستونو حفظ کنین و کاری نکنین که همسرتون ازتون فراری بشه.
    غرور و شانتونو حفظ کنین.
    شما برای این زندگی کم نذاشتین و همسرتون هم کاملا شمارو میشناسن و میدونن خودشون زیاده روی کردن.
    خودتو تباه نکن.هر کاری از دستت میاد انجام بده برای حفظ زندگیت ولی خودت رو هم بی ارزش نکن.اینجوری بعدا نمیگی کاش فلان کار و میکردم و یا چرا اینکاراو کردم و خودمو کوچیک کردم.
    بنظرم الان سعی کن روی خودت کار کنی.برای خودت زندگی کن و ذهنتو از شوهرتو این موضوع دور کن.از همسرت خبری نگیر ببین چیکار میکنه

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام
    بذار فکراشو بکنه برای آخرین بار عملکردش رو ببین و بسنج و تصمیم نهاییت رو بعد از این آخرین فرصتی که دادی بگیر
    اگر اومد سر کار و همزمان دست از رفیق بازی برداشت شاید بشه ادامه داد
    سلام ممنون از اینکه بهم نظر میدی
    همسرم الان پیام داده که(آخه این زندگی فایده نداره ولی دیگه قبول میکنم که باهات ادامه بدم که تو ضربه نخوری ولی ته دلم راضی نیست)..................منم در جواب گفتم:(هیچ منتی سر من نزار ک مجبوری زندگی کنی،میخام با عشق زندگی کنی نه از سر اجبار،اشکالی نداره من میرم دادگاه دنبال طلاقم....دیشبم اگه اومدم حرف زدم واسه این بود که این جدایی از سمت من نباشه و تصمیم عجولانه ای نباشه....و شوهرم باز پیام داد....اوکی....اینم از آخر ماجرا من و شوهرم که یکسال فقط دنبال من و راضی کردن خانواده ام بود...نمیدونم چرا بعضی مردها اینجورین.....اون همه عشق و علاقه اش پس کجا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من دوست دخترش بود؟؟؟؟؟؟واقعا دوست دخترش بودم ولی از نوع محضری..............

  8. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    خانومی میدونم الان از نظر روحی تو شرایط مساعدی نیستی. تو عشق اون مرد رو باور کردی و زندگیتو باهاش شروع کردی. با همه کمبوداش ساختی اخلاقای بدشو تحمل کردی چون برای زندگی مشترک و عشقی که فکر میکردی بینتون هست ارزش قائل بودی. الان خییییلی سخت و غیر قابل باوره که همه چیز تموم شه. میدونم حس میکنی همه امید و آرزوهات دود شده رفته هوا....
    اما! اما!

    کی گفته این اتفاقایی که افتادن اتفاقای بدی بودن؟ این چیزایی که تو دیدی جهنم نیست. اینا پلی به بهشته! لطفا عنوان تاپیکت رو تغییر بده.البته قبلش دیدگاه و ذهنیت خودت رو نسبت به این موضوع عوض کن.
    تو یه انسانی با همه حق و حقوق یک انسان. نیاز به آرامش و امنیت داری. زندگی ای که خدا به هر کدوم از بنده هاش بخشیده یه موهبت بزرگه! چرا میخوای با ارزش ترین داشته هاتو، زندگیتو برای یه آدمی هدر بدی که هییییچ تعهدی بهت نداره؟ کسی که لیاقت شما رو نداره و بی لیاقتیش به حدیه که حتی از دست دادن شما براش اهمیتی نداره؟
    رهاش کن... به هر شکلی شده احساسات فاسد و بی معنایی که وجودتو فرگرفته تخلیه کن... سخته میدونم! برو جایی که هیچ کس نیست زار بزن و گریه کن و خودتو تخلیه کن اما نذار وابستگی و احساساتت به روح و روانت، به زندگیت و به سلامتیت لطمه بزنه...
    این آدمو رها کن، چی داره این آدم غیر از درد سر برای تو؟ ارزش تو خیییییلی بیشتر از اینه که محبتی که حقته رو از یه آدم نالایق و بی مسئولیت گدایی کنی.
    الانم که خیلی راحت میتونی اقدام کنی برای پاک سازی زندگیت و بعد فکر و قلبت از یه آدم اشتباه. نگران نباش، انسان حتمی الخطاست. اجازه ورود همچین آدمی به زندگیت اشتباه بوده، الان اشتباهتو بپذیر و جبرانش کن تا جایی که میشه. حرف مردم باد هواست، زندگی و جوونیتو بچسب، سلامتی روح و روانتو بچسب....
    هر وقت تصمیم گرفتی بری و کارو تموم کنی حتما و حتما قبلش با یه وکیل کارکشته یه مشاوره داشته باش که با حق و حقوقت آشنا بشی. هر چی تا حالا به خاطرش از دست دادی کافیه، الان به فکر این باش به بهترین نحو ممکن ترکش کنی و یه درس درست و حسابی بهش بدی. تا حالا به اندازه کافی سازش و فداکاری هاتو بهش نشون دادی، الان دیگه وقتشه خودتو قدرتی که داری رو هم بهش نشون بدی....
    موفق باشی

  9. 3 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    abs (شنبه 08 آبان 95), haniye68 (پنجشنبه 06 آبان 95), ارغنون (پنجشنبه 06 آبان 95)

  10. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام

    عزیز دلم ،میدونم داری شرایط سختی رو پشت سر میگذاری. ظاهرا مشکل همسر شما کار نیست. نمیدونم مشکلش چیه. ولی هر چی هست داره عدم تمایلش رو

    خیلی واضح نشون میده.

    همسرت چه ایراداتی توی این مدت از شما گرفته؟توی بحث هایی که داشتین چه چیزی در مورد شما میگه؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    haniye68 (پنجشنبه 06 آبان 95)

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز دلم ،میدونم داری شرایط سختی رو پشت سر میگذاری. ظاهرا مشکل همسر شما کار نیست. نمیدونم مشکلش چیه. ولی هر چی هست داره عدم تمایلش رو

    خیلی واضح نشون میده.

    همسرت چه ایراداتی توی این مدت از شما گرفته؟توی بحث هایی که داشتین چه چیزی در مورد شما میگه؟
    همسرم اصلا تو بحث ها فقط فحاشی میکنه و حرف منطقی و درستی نمیزنه....چندین بار بهش گفتم که از چیزی ناراحتی بیا و با آرامش بگو ولی فایده ای نداشت....منم همش کوتاه میومدم....و توی مشکلاتی که داشتیم ،هیچ وقت دنبال حل مسئله نبود همیشه دنبال پاک کردن صورت مسئله بود.........بهش هم گفتم ولی قبول نمیکرد....کار خودش رو میکرد........تا همین جدیدا که صورت مسئله ازدواج رو پاک کرد و خودش رو راحت کرد
    خیلی علاقه به علاف بازی و رفیق بازی داشت....مثلا هر روز میرفت چندین ساعت خونه رفیقاش ....و این منو اذیت میکرد....مردی که بی هدف چندین ساعت روزانه رو با رفیق میگذروند....
    شوهر من آدمی نبود که بخاد مشکلات رو بگه و بخاد حل کنه....شایدم هر چیزی در مورد من که اون رو عذاب میداد ،می ریخت تو خودش و نمیگفت ،و عقده شده بوده همش....همیشه حرفش این بود که بزار من خیلی با رفیق باشم و سخت گیری نکن....نمیخاست وقتش رو با من بگذرونه

  13. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    هانیه جان یه جای گفتی همسرت توی دعوا گفته از ظاهر شما خوشش نمی آد.

    البته به نظر من ظاهر شما بیشتر تحت تاثیر رفتارتون هست که باعث دافعه شده.
    همسر شما عاشقتون نیست. به چشم همسر بهتون نگاه نمی کنه.
    نیازمند حمایتهای شماست.
    ضمن این که به هر حال انسانه و کمی وجدان و احساس هم داره و گیر کرده تو همین قسمت.

    شما و مادرتون هم طوری رفتار می کنید انگار مادر شما هفت تا دختر کور و کچل داره و دو دستی باید این آقای بیکار و علاف و بی پول را بچسبید که اومده یکی از این دخترها را به همسری گرفته !! ولش کنید بره این پسر نابالغ را ... بذارید بره بزرگ بشه و برای خودش همسر انتخاب کنه، نه حامی و مادر و پدر و منبع مالی !!

    اگر نمی تونی طلاق بگیری و آماده نیستی مهم نیست.
    برگرد برو شهر خودتون، پیش پدر و مادرت و دنبال زندگیت.
    طلاق هم نمی خواد بگیری. با همسرت هم کامل قطع ارتباط کن.
    بی خیالش شو.

    بهش بگو هر وقت دلم خواست می رم طلاق می گیرم. شما هم برو دنبال زندگیت.
    بذار بره دنبال زندگیش.

    بعد از شش هفت ماه بیخبری ... تصمیم بگیر می خوای جدا بشی یا با همسرت تماس بگیری و اوضاع را بسنجی.

    الان یه مدت رهاش کن
    هم خودت و هم اون به این جدایی حداقل موقت احتیاج دارید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    haniye68 (شنبه 08 آبان 95), نیلوفر. (یکشنبه 09 آبان 95), نازنین2010 (پنجشنبه 06 آبان 95), ارغنون (پنجشنبه 06 آبان 95)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.