omid12
ذهنم درگیره . پسر نیاز به پدر داره الگو میخواد. به مادرش تحویل بدم اگر ازدواج کرد نمیخوام بچه م زیر دست یه مرد دیگه باشه مگر من نمیتونم بچه م رو نگه دارم چه میدونم اون طرف کیه چطور آدمیه .به تمام این مسائل فکر میکنم.
اگر بی تفاوت بودم و بچه رو میدادم میگفتن بی خیاله بی مسئولیته از سرش وا کرده بچه رو داده دنبال یللی تللی رفته .الان نگهش داشتم دشمنش شدم.
از بچه سئوال کردم دوست داری با من باشی یا مادرت.جواب میده با هر دو. با من باشه میگه منو ببر پیش مامان. پیش مادرش باشه زنگ میزنه بابا بیا منو ببر. دوباره میارمش میگه منو ببر پیش مامان . میره اونجا زنگ میزنه مدرسه م رو بیار اینجا .
---------------------------------------------------------------------------
حضانتش رو هیچوقت نمیدم اگربرخلاف میلم مجبور شدم بچه رو بدم فقط میدم نگهش داره تا زمانی که مجرده فقط بچه رو نگه داره ازدواج کرد بچه رو نمیذارم زیر دست یه مرد دیگه بزرگ شه.
از کجا معلوم آسیبی که زندگی در کنار ناپدری به بچه وارد میکنه بیشتر از آسیبی که الان در کنار من و بدون مادرش زندگی میکنه نباشه.
قبل از جدایی سه ماه رفت کانادا بچه هم کوچیکتر بود .با اینکه دستم شکسته بود بچه رو نگه داشتم و همه کارهاش رو انجام دادم.همچینم عرق و عشق مادری نداره از پسرم داره بعنوان حربه استفاده میکنه منو تحت فشار بذاره چون میدونه بدون یچه واسم سخته.فکرکنم بهترین کار فعلا" همان مدرسه تا بعدازظهرباشه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)