به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز. كار همسر شما قابل توجيه نيست. اين را كاملا قبول دارم. إبراز پشيماني ايشان را هم درك مي كنم. بحث اصلي خود شما هستيد كه مي توانيد بپذيريد يا خير. دوست دارم بدونم شما با اون آقا صحبت كرديد. ايشون مي دونستند كه همسر شما نامزد دارند. رابطه ايجاد شده چقدر صميمي بوده. البته به نظر خود من خيانت هيچ توجيهي نمي تواند داشته باشد. ولي همسر شما كاملا به يك مشاور احتياج دارد. اگر او را دوست داريد بهش كمك كنيد. فعلا روي رابطه اش با خودتان فكر نكنيد. كمك كنيد تا او را بهتر بشناسيد.
    چقدر فكر مي كنيد كه امكان تكرار آن وجود دارد.
    من يك تجربه شخصي را به شما مي گويم. دوستي دارم كه همسرش به او خيانت كرد. او اين مسأله را فهميد. تا پاي طلاق رفت ولي منصرف شد. الان دو فرزند دارد و زندگي كاملا عالي. البته نمي گويم براي شما نيز اين گونه مي شود. ولي گاه امكان عدم تكرار وجود دارد. گاه لازم است بخشيد. اين به خود شما بستگي دارد. ولي بهتراست حتما به يك مشاور مراجعه كنيد. همسرتان به نظر من خيلي ثبات شخصيت ندارند.

  2. 2 کاربر از پست مفید روياي آبي تشکرکرده اند .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95), بابک 1369 (شنبه 24 مهر 95)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-7-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    187
    سطح
    3
    Points: 187, Level: 3
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    در مورد ثبات شخصیتی و غیره هم که دوستان خیلی اشاره کردن حرفتون رو قبول دارم‌ و اتفاقا خودم هم بهش این موضوع رو بارها گفتم و درخواست کردم که تغییر اساسی در رفتارهاش بده.
    بعدش هم بگم من تا حالا به ایشون خیانت نکردم ، ایشون هم باره اوله که این کار رو میکنه
    به گفته خودش چون اون روزا حال خوشی نداشته و دیده چند نفر از اطرافیان و همکارانش به جز شوهر معشوقه هم دارن که موقع ناراحتی به اونا پناه میبرن خواسته اون هم یه امتحانی بکنه !!! و فکر نمیکرده کار به رابطه جنسی بکشه....
    البته الان میگه نمیدونه چرا اون کار رو کرده و از اول فکر داشتن معشوقه یک فاجعه و احمقیت محض بوده
    میگه حتی هیچ حرف جنسی بعد از اون روز کذایی اجازه نداده بینشون رد و بدل بشه...
    رابطه اش با اون آقا کلا ۵ ماه طول کشیده و ۳ بار بیشتر از نزدیک‌ همدیگر رو ندیدن و اون آقا کاملا میدونست که ایشون نامزد دارن و حتی بار آخر به گفته نامزدم بهش گفته بود من عاشقتم و اگر نامزدت رو ول کنی من باهات ازدواج میکنم و تا آخر عمر باهات میمونم اما نامزد من مخالفت کرده و بهش گفته بود که باهاش دیگه تماس نگیره که از ریز مکالماتی که گرفتم و قطع ارتباطی که دیدم تقریبا حرفش درست به نظر می اومد
    من بعد از لو رفتن رابطشون با اون آقا تماس گرفتم و بهش گفتم تو دین و وجدان نداری که از بیخ تمام قضایا را انکار کرد و گفت من اصلا نمیدونم شما ها کی هستید !!! اینقدر عصبانی بودم که گفتم میام و یه بلایی سرت میارم که از اون روز به بعد آدمی که ادعای عاشقی و دلدادگی میکرد کلا غیب شد رفت !!!
    در مورد زندگی این روزهام هم بگم که دیروز وقتی باز بهم فشار اومد و جر و بحث کردم و گفتم آخه چرا اینکار رو کردی؟
    اول گفت تورو خدا اینقدر اون روزهای کثیف رو به روم نیار ، بیا یه زندگی جدیدی بسازیم و قول میدم یه آینده خوب برات بسازم و تا آخر عمر بهت وفادار باشم و جز تو ‌کسی رو ندارم
    بعد که من آروم نشدم برای اولین بار توی زندگیش شروع به خود زدنی کرد و گفت: اینقدر نگو میدونم اشتباه کردم و آبرو و حیثیت خودم رو لکه دار کردم و سر احمقیت شرافتم رو فروختم ...
    طوری که تا رفتم ایشون رو بگیرم چند جای بدنش به خاطر خود زنی کبود شد. حتی میگفت میخوام خودم رو بکشم، از این همه ننگ خسته شدم که با کلی صحبت ارومش کردم‌...
    پدرش که خانواده رو کلا ترک کرده و خانواده اش هم به هیچ وجه پشتوانه اش نیستن واقعا توی دنیا فقط منو داره
    واقعا نمیدونم چیکار کنم حال خودم کم خرابه باید ایشون رو هم آروم کنم واقعا ریخته بهم...
    نمیدونم اگر حرفی نزنم و ساکت باشم خودم رو داغون میکنم اگر حرفی میزنم خودش بهم میریزه
    میتونم بگم سیاه ترین روزهای زندگیم رو دارم میگذرونم و
    هیچ وقت فکر نمیکردم این بلا سرم بیاد

    هدفم از این که این تاپیک رو زدم فقط این بود که جایی حرفامو بزنم و خالی بشم و هم کمکی بگیرم و هم زندگیم درس عبرتی بشه برای بقیه...
    فقط میخوام یه توصیه ای به دوستان بکنم هیچ وقت سمت خیانت نرید که جز بدبخت کردن خودتون و شریکتون هیچ چیز دیگه ای براتون به بار نمیاره اگر واقعا زندگیتون به بن بست رسیده و شریکتون رو دوس ندارید و کسی دیگه ای رو میخواید اول از شریکتون رسما جدا بشید بعد برید سمت کسای دیگه...
    ویرایش توسط afshin88 : شنبه 24 مهر 95 در ساعت 12:40

  4. 2 کاربر از پست مفید afshin88 تشکرکرده اند .

    Shadi2 (شنبه 24 مهر 95), شیدا. (دوشنبه 26 مهر 95)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    اول از همه به عنوان یه خانم ازتون ممنونم که با این اتفاقی که افتاده باز هم دنبال چاره و مشورت گرفتن هستید. در جامعه ما که قانون در اینجور مسایل آقایون رو خیلی حمایت میکنه و همینطور فرهنگ غالب جامعه مون. خیلی خوبه که به جای انتقام گرفتن، دنبال راه حل هستین.
    اتفاقی که برای شما افتاده خیلی دردناکه. ساده ترین کار اینه که جدا بشین و با گذر زمان همه چیز رو فراموش کنید.
    اما واقعیت اینه که یه چیزی بین شما و نامزدتون هست که شما رو برای زمان طولانی در کنار هم نگه داشته و حالا حتی بعد از این اتفاق هم نمیتونید همه چیز رو تموم کنید. اگه عشق و علاقه هست که خیلی خوبه... اما اگر وابستگی هست،‌ این اتفاق میتونه تلنگری باشه که بیشتر به رابطه تون فکر کنید و اگر فقط بهم وابسته شدید و به درد هم نمیخورید از هم جدا بشین.
    شخصا این اتفاق برای نامزد شما رو متفاوت از رابطه هایی میدونم که ادمها از روی تنوع طلبی و متعهد نبودن سراغش میرن. احساس من اینه که نامزدتون به خاطر کمبود محبتی که در خانواده داشتن جذب محبت شما شدند. اما در یه مقطعی شما اون محبت لازم رو نداشتید و از شما حمایت لازم رو ندیده و جذب یکی دیگه شده. حتما اولش فکر میکرده یه درد دل ساده میکنه. اما متاسفانه طرفش قصد دیگه ای داشته و آدم های فرصت طلب هم خوب بلدن به قول معروف مخ طرفشون رو بزنن. اگه علاقه ای در کار بود میفهمید که با این کارش داره زندگی نامزد شما رو به آتیش میکشه. اینکه بازم بعدش نامزدتون بهش پیغام داده میتونه علتش ترس از آبروریزی اون طرف باشه. شاید خواسته یه جوری قضیه رو جمع کنه. من از این زاویه به این اتفاق نگاه کردم.
    البته همه این کارا اشتباه محضه... حماقته... اما از هر انسانی ممکنه سر بزنه... مخصوصا از آدم های ساده و زودباور! وگرنه اگه نامزدتون با تجربه بود همچین اشتباهی رو نمیکرد.

    شما هم الان بهتره دو تا کار کنید. ۱. اصلا در مورد جزییات اتفاق پیش آمده صحبت نکنید. خودتون هم دیگه بیش از این کنجکاوی نکنید. تا الان هم بیش از اندازه اطلاعات گرفتین. یکی دیگه اشتباه کرده، شما نباید با یاداوری اون مساله و فکر کردن به جزییات اون به روحتون آسیب بزنین.
    ۲. به این فکر کنید که چه کوتاهی در قبال نامزدتون داشتید. تو این سایت همیشه به خانم ها میگن ببین چی برای شوهرت کم گذاشتی که رفته خیانت کرده. من فکر میکنم مرد و زن نداره. ببینید کجاها بی توجهی کردین که نامزدتون به یه سمت دیگه کشیده شده... اصلا چطور متوجه نشدید که فکر و ذهن نامزدتون یه جای دیگه هست؟ فکر کردن به اینا کمکتون میکنه که در آینده چه با نامزدتون چه با فرد دیگه ای که ازدواج کنید،‌ بتونین خودتون رو اصلاح کنید. (منظور من این نیست که شما مقصرین. اما بد نیست در هر اتفاقی منصفانه با خودمون دو دو تا چهار تا کنیم ببینیم نقش ما در این اتفاق چی بوده؟!)

    اگه به این نتیجه رسیدید که با هم بمونید باید این مساله رو کامل فراموش کنید و این نشه یه اهرم فشار در زندگیتون و یه خط کش که هر روز بکوبینش تو سر خانمتون.

  6. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام جناب خیلی متاسفم اما حالا که واقعا میبینید ایشون پشیمونه و ریز مکالماتش رو با حرفاش یکی دیدی و دیدی دروغی نگفته پس به هیییییییییچچچچ عنوان دیگه بهش سرکوفت نزن اگه دوسش داری حتما باهم پیش یه مشاوره خوب برین تا هم شما خودت رو تغییر بدی تا هم همسرت از زود باوری و دهن بینی نجات پیدا کنه هردو باید رو خودتون کار کنید و بعد اون دوباره میتونید تصمیم به ادامه بگیرین
    همسرت تا از ریشه دیدگاهش رو تغییر نده در زندگی مشکلات دیگری خاهید پیدا کرد
    ایشون باید شخصیتش رو مستقل و محکم کنه تا حرفهای اشتباه دیگران براحتی تغییرش نده
    باز تکرار میکنم بهیچ عنوان سرکوفت نزن چون ادم همون ابتدا بسیار شرمنده خودش هست اما با زیاد گفتن و در نظر نگرفتن پشیمونی ایشون فرد عصبی میشه و میکه اصلا خوب کاری کردم و نتیجه عکس خاهد داشت

  8. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من قبول دارم كه كار همسرتان اصلا قابل توجيه نيست ولي چون به عينه ديدم خانمي را كه گول اين چنين افرادي رو خوره. بدليل تنهايي وغربت در تهران. كسي كه الان بعد از ٨سال من هنوزم باورم نمي شه ايشون هم چنين كاري كرده. تازه اشتباهي كه همسر ايشون كرد اين بود كه قضيه را همه فهميدند و پس از بخشش توسط همسرشان هنوز در خاطر ما هست. ولي ١٠سال خيلي زياد. يك عمر زندگيه. واقعا درك كنيم براي ايشان هم اين همه سال انتظار خيلي بوده. صد در صد ايشان نقاط مثبتي دارند كه شما تا كنون به پاي ايشان صبر كرده ايد. اگر قرار است ايشان را ببخشيد پس ديگر هيچ وقت به رويشان نياوريد. تكرار گذشته چه دردي را از شما درمان مي كند. چرا اينقدر ايشان و خودتان را زجر مي دهيد. تصميم نهائي را بگيريد. يا جدايي. يا بخشش. اگر بخشيدي ديگر رها كنيد. موفق باشيد.

  10. 3 کاربر از پست مفید روياي آبي تشکرکرده اند .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95), masomeh2016 (یکشنبه 25 مهر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 25 مهر 95)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام و خدا قوت
    دوست عزیز،هر شخصی در هر مرحله ای از زندگی ممکن هست که اشتباهات مختلفی را داشته باشه، هیچ کدوم از ما استغفراله خدا و فرشته که نیستیم...ولی شما به یه مشاوره در ابتدا مراجعه کنید که تست های شخصیتی و روانشناسی از شما و همسرتان گرفته بشه و از روی جواب تست از مشاور کمک بگیرید(یک مشاور خوب)،اگه مشاور این خانم رو تائید کرد ،بعد خودتون بشینید درست فکراتون رو بکنید،خیلی خوبه اگه شما بتونید ببخشید،و شما اگه فکر میکنید که شخصیت بزرگی دارید و فردا با سرکوفت زدن شان این خانم رو پایین نمیارید که ادامه دهید وگرنه اگه توان بخشش و فراموشی رو ندارید ظلم بزرگی هم در حق خودتون و نامزدتون میکنید که با این خانم ادامه دهید و بدترین چیز برای یک خانم سرکوفت زدن هست و آرامش و روانش رو بهم میزنه و نمیتونی زندگی خوبی رو باهاش داشته باشی،اگه کارش رو نمیتونی فراموش کنی ازش جدا شو

  12. 2 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 25 مهر 95)

  13. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    رابطتون متاسفانه خیلی زیادی طولانی شده و همین مسیله باعث یه جور سردی شده باشه شاید سردیه لحظه ای

    راستشو بخواید من خودم جزو کسانی بودم که خیانت هر کدوم از طرفین تو زندگی مشترک برام غیر قابل گذشت بود و همیشه میگفتم خدای نکرده اگر زمانی این اتفاق تو زندگیه من بیفته لحظه ای صبر نمیکنم و به شدت اگرسیو تو این زمینه فکر میکردم

    اما هرچه بیشتر از زندگی مشترکم میگذره بیشترمیفهمم زندگی ها هرچقدر طولانیتر میشه برخلاف تصورمون حفظ کردن واقعیش سختتر میشه تلاش بیشتری میخواد مراقبت بیشتری میخواد اولای زندگی عشق عمیقی که بین دو طرف هست باعث میشه مسایل خیلی بزرگ هم مثل اب حل بشن و فراموش بشن اما هرچه رابطه طولانی تر میشه روابط به سمت عادی تر شدن میره افراد منطقی تر به مسایل نگاه میکنن شناختشون از هم بیشتر میشه توقعها بیشتر میشه و به شدت زندگی ها اماده ی سرد شدن میشن راستشو بخواید مدتیه دیگه اون نگاه ریجید و سخت رو به زندگی ندارم و احساس میکنم همه ی زندگی ها به شدت در معرض اسیب هستن و هر فردی ممکنه در دام اشتباه بیفته

    نمیگم خیانتشون اشکالی نداره برعکس به نظرم به شدت کارشون اشتباه بوده و اینکه چطور یه زن بعد دوبار دیدن رابطش به مسایل جنسی میرسه هم به شدت برای من درکش سخته ولی به نظرم کمی صبر کنید

    متاسفانه من هم کم کم دارم به این نتیجه میرسم که خیلی وقتها کم توجهی و بی محلی و غرق شدن در مسیر زندگی ممکنه هر ادمی رو به سمت اشتباه ببره
    همه ی خیانتها دلیلش کم گذاشتن طرف مقابل تو رابطه نیست و بعضیها کلا مرض دارن اما واقعا داره باورم میشه که خیلی بیشتر از اونچه ادم فکرشو بکنه تو این دوره زمونه باید ادم مواظب زندگیش باشه هرچه بیشتر از زمان یه رابطه میگذره به نظرم راحتتر میتونه خراب بشه متاسفانه
    انگار کوچکترین مسایل میتونه ادمو سرد بکنه و واقعا کسی که میخواد زندگیشو حفظ بکنه باید مدام در حال تلاش باشه و هر روز سعی کنه ادم بهتری بشه وگرنه یهو ادم چشم بازمیکنه میبینه همه چی عوض شده و قدرت درست کردن و اصلاح رو دیگه نداره

    رابطه ی شما و انتظار برا شروع زندگی خیلی طولانی شده نامزدتون با شما بزرگ شده ده سال زمان کمی نیست و همین میتونه زمینه سردی و نا امیدی و نیاز به دیده شدن رو براشون فراهم کرده باشه
    نمیشه با اطمینان گفت که ایشون قطعا دراینده خیانت نمیکنه یا حتما در اینده کارشو تکرار خواهد کرد نمیشه هم مطمین بود اگر شما با زن دیگری ازدواج کنید که قبلش بهتون خیانت نکرده در اینده هم نمیکنه تصمیم باخودتونو وجدانتونو ده سال رابطتونو احساس واقعیتونه ببینید تا کجا میتونید با این قضیه کنار بیاید و یه کوچولو به گذشت هم فکر کنید

    البته اینو بگم من زمانی به شدت تو این زمینه ریجید فکرمیکردم اما گاهی همیشه به خودم میگم اگر خدای نکرده این اتفاق تو زندگیم بیفته واقعا به همین راحتی که فکر میکنم قید همه چیو میزنم قید چند سال رابطه ی عاشقانه!!! چند سال عشق و دوست داشتنو زندگی رو میشه براحتی زد؟؟ مخصوصا اگر طرف مقابلمم به شدت پشیمون باشه ازکارش و متوجه اشتباهش باشه
    همیشه به خودم میگم یعنی واقعا حتی یکبار هم نمیتونم فرصت دوباره بدم؟؟؟؟ نمیدونم

    تصمیم واقعا سختیه
    اما اگر دیدن نمیتونین با این قضیه کنار بیاین به هیچ وجه ادامه ندین قرار نیست یک عمر خودتونو زجر بدین اما اگه قرار بر گذشت هم بود بهتره زود نبخشید
    اجازه بدین با تمام وجودش ظلمی که در حق خودش و شما و زندگیتونو عشقتون کرده رو حس کنه و به نقطه ی انزجار و نفرت برسه

    زمان خیلی چیزهارو در خودش حل خواهد کرد
    به خودتون زمان بدینو عجله نکنید
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  14. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    خانم خط قرمز بزرگی رو در زندگیش زیرپا گذاشته. خیانت جنسی یک خانم ابعاد خیلی گسترده تری داره وقتی یک خانم به رابطه جنسی تن میده یعنی قبلش خیلی مراحل دیگه رو گذرونده و اینجور نبوده که ندانسته وارد همچین کاری بشه.
    آقای افشین شما الان وظیفه ای برای آرام کردن ایشون از نظر روحی ندارید و بهتره در فضای منطقی ازشون بخواید که مدتی بهتون فرصت بدن تا بتونید در تنهایی خودتون فکر کنید و ببیند آیا واقعا در توان خودتون بخشیدن رو می بینید. تا وقتی که ایشون با گریه و زاری با شما باشه فقط جو عاطفی میشه و قدرت تصمیم گیری درست رو ازتون میگیره.

  16. 2 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    afshin88 (سه شنبه 27 مهر 95), Mr DaNi (دوشنبه 26 مهر 95)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.