به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قديم نديما ازدواج هدف بود و زن پس از فتح قلّه ي ازدواج مي نشست و با بد و خوبش مي ساخت.
    کتک مي خورد ،هوو سرش مي آوردن ،جيره خوار مالي بود ولي دم نميزد.
    قانون هم حقي براش قايل نبود و اگر خطا مي کرد سنگسارش مي کردن.
    حالا اگه زن امروزي هم دوس داره آنطور زندگي کنه بايد نتايجش رو بپذيره.

  2. کاربر روبرو از پست مفید maziyarhosaini تشکرکرده است .

    بابک 1369 (شنبه 24 مهر 95)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    اگر در مورد اینکه نمیخواهید جدا شید مطمئن هستید ،ادامه دادن به این شکل روح و روان و جسمتون رو نابود میکنه. یه مدت سعی کنید تمرکزتون رو از همسرتون بردارید.

    هر وقت دچار شک شدید به خودتون بگید اون مهم نیست مهم من هستم و سلامتی و خوشحالیم.نمیخوام اینها رو فدای این کنم که ببینم اون داره چه کار میکنه.

    خودتون رو دوست داشته باشین.

  4. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    masomeh2016 (یکشنبه 25 مهر 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maziyarhosaini نمایش پست ها
    قديم نديما ازدواج هدف بود و زن پس از فتح قلّه ي ازدواج مي نشست و با بد و خوبش مي ساخت.
    کتک مي خورد ،هوو سرش مي آوردن ،جيره خوار مالي بود ولي دم نميزد.
    قانون هم حقي براش قايل نبود و اگر خطا مي کرد سنگسارش مي کردن.
    حالا اگه زن امروزي هم دوس داره آنطور زندگي کنه بايد نتايجش رو بپذيره.
    سلام
    ممنون از نظری که دادید ولی اگه قویا بر این باور هستید خودتون هم باید برید سر مزرعه کار کنید چون شرایط آقایون هم تغییر کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    اگر در مورد اینکه نمیخواهید جدا شید مطمئن هستید ،ادامه دادن به این شکل روح و روان و جسمتون رو نابود میکنه. یه مدت سعی کنید تمرکزتون رو از همسرتون بردارید.

    هر وقت دچار شک شدید به خودتون بگید اون مهم نیست مهم من هستم و سلامتی و خوشحالیم.نمیخوام اینها رو فدای این کنم که ببینم اون داره چه کار میکنه.

    خودتون رو دوست داشته باشین.
    ممنونم دوست خوبم
    خودم هم دقیقا به این نتیجه رسیدم و این روشم زودتر از اون چه که خودم فکرشو میکردم به نتیجه رسید یا شاید ظاهرا به نتیجه رسیده ولی در هر صورت یک هفته ای بود کلن بی خیالش شده بودم و به خودم فکر می کردم و حتی دیگه به وسایل شخصیش هم سرک نمی کشیدم تا اینکه شب گذشته صداش در اومد و گفت دارم رنج می کشم از بی محلی و اینکه دوست دارم بازم مثل قبل عادی باشه زندگیمون و به من توجه کنی و خیلی قول های دیگه که امیدوارم مثل سری های قبلی زیر قولش نزنه
    البته همسر من آدم حساسی هست و خیلی خیلی نیاز به توجه داره

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوباره

    در این شرایط فکر می کنم باید زیرکانه برخورد کنید. درون و بیرونتون باید یه کم متفاوت باشه. از نظر ذهنی و روحی همین روند یه هفته ای رو ادامه بدین .در ظاهر هم به

    همسرتون گیرهای گذشته رو ندین . ولی طنازی و عشوه گری رو فراموش نکنید .

    من این رو تجربه کردم که در این موارد هر وقت افکار منفی به سراغتون میاد اگر به سمت همسرتون برین و یه مقدار شیطنت و دلربایی داشته باشین و یا فضا رو عاطفی

    کنید و ازش تعریف کنید و ویژگیهایی رو که دوست دارین داشته باشه بهش نسبت بدین روحیه خودتون بهتر میشه.

    شما همه این کارها رو فقط برای آرامش و شادی خودتون انجام میدین.این شما هستین که مهمید.این رو فراموش نکنید.

    تمرکز روی خودتون به معنی بی محلی به همسرتون نیست.اگر به معنای واقعی عاشق خودتون باشین کم کم تبدیل به یه معشوق برای همسرتون هم میشین.

    سعی کنید از زندگی و همینطور از همسرتون( همین مقداری که هست) لذت ببرید.

    ضمنا لطفا این فکر رو که به خاطر ازدواج قبلی مجبور به تحمل هستین رو دور بریزید . این فکر شما رو در جایگاه قربانی قرار میده و باعث میشه اگر هم در این زندگی

    بمونید با ناراحتی و حس قربانی بودن زندگی کنید .

    شما یک زن قوی و بااراده هستین.حرفهای بقیه هم اصلا اهمیتی نداره . چه توی این زندگی بمونید یا نه این رو فراموش نکنید.

    عکس العمل همسرتون هم در درجه بعدی قرار داره حتی اگر هم زیاد روی اون نتیجه نداد ناامید

    نشید.مهم اینه که شما حس خوبی رو تجربه کنید.

  7. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    danger (دوشنبه 26 مهر 95), masomeh2016 (یکشنبه 25 مهر 95)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام دوباره

    در این شرایط فکر می کنم باید زیرکانه برخورد کنید. درون و بیرونتون باید یه کم متفاوت باشه. از نظر ذهنی و روحی همین روند یه هفته ای رو ادامه بدین .در ظاهر هم به

    همسرتون گیرهای گذشته رو ندین . ولی طنازی و عشوه گری رو فراموش نکنید .
    عزیزم من دقیقا دارم همین کار رو میکنم فقط میترسم این حالت ها زود گذر باشه ، چون الان اخلاقش عوض شده و روزی چند باز زنگ میزنه و حالمو می پرسه
    من این رو تجربه کردم که در این موارد هر وقت افکار منفی به سراغتون میاد اگر به سمت همسرتون برین و یه مقدار شیطنت و دلربایی داشته باشین و یا فضا رو عاطفی

    کنید و ازش تعریف کنید و ویژگیهایی رو که دوست دارین داشته باشه بهش نسبت بدین روحیه خودتون بهتر میشه.

    شما همه این کارها رو فقط برای آرامش و شادی خودتون انجام میدین.این شما هستین که مهمید.این رو فراموش نکنید.

    تمرکز روی خودتون به معنی بی محلی به همسرتون نیست.اگر به معنای واقعی عاشق خودتون باشین کم کم تبدیل به یه معشوق برای همسرتون هم میشین.

    سعی کنید از زندگی و همینطور از همسرتون( همین مقداری که هست) لذت ببرید.
    من همیشه خواهان لذت بردن از زندگیم هستم

    ضمنا لطفا این فکر رو که به خاطر ازدواج قبلی مجبور به تحمل هستین رو دور بریزید . این فکر شما رو در جایگاه قربانی قرار میده و باعث میشه اگر هم در این زندگی

    بمونید با ناراحتی و حس قربانی بودن زندگی کنید .
    راستش من قبلا ازدواج نکرده بودم ی صیغه دو ماهه بود که به خاطر اختلاف خانواده ها به سرانجام نرسید و تقریبا هیچ کس از فامیلمون از این قضیه خبر نداره و فقط به همسرم و خانوادش گفتیم ، اون تجربه تلخ رو من تقریبا فراموش کردم

    شما یک زن قوی و بااراده هستین.حرفهای بقیه هم اصلا اهمیتی نداره . چه توی این زندگی بمونید یا نه این رو فراموش نکنید.

    عکس العمل همسرتون هم در درجه بعدی قرار داره حتی اگر هم زیاد روی اون نتیجه نداد ناامید

    نشید.مهم اینه که شما حس خوبی رو تجربه کنید.
    دوست خوبم ممنون از نظراتی که دادی
    کلن من علاوه بر اینکه زیاد به کارش کار نداشتم ، راستش قضیه رو طوری وانمود میکردم که انگار منم سرم جای دیگه گرمه ، بعدا بهش گفتم که با یکی از دوستای دبیرستانم اتفاقی دیدار کردم و اینکه توی این مدت بیشتر وقتم با اون دوستم بودم ، در صورتی که اصلا دوستی وجود نداشت و خودم تک و تنها خونه بودم
    راستش بعد اینکه این قضیه رو گفتم خیلی بهم ریخت و ازم خواست که دیگه با اون دوست خیالیم !! بیرون نرم و میگفت که الان جامعه بد شده و ممکنه منو به راه بد هدایت کنه و منم بهش گفتم که باشه به شرطی که شما هم به زندگی خودت برگردی
    نمیدونم تا چقدر حرفاش صحیح بود اما اعتراف کرد که نزدیک بود به خاطر شیطنت هاش زندگیش بر باد بره
    در هر صورت الان دقیقا نمیدونم چه اتفاقی خواهد افتاد اما از شرایط کنونی راضیم
    در هر صورت ته دلم خنک شد از بس به پاش افتادم و ازش خواهش کردم به فکر زندگیمون باشه اما این زبون ظاهرا بهتر جواب داد
    این سایت خیلی به من کمک کرد
    ویرایش توسط masomeh2016 : یکشنبه 25 مهر 95 در ساعت 12:17

  9. کاربر روبرو از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (یکشنبه 25 مهر 95)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    خوبه که تغییراتی در زندگیتون اتفاق افتاده . منظور من از اینکه تمرکزتون روی خودتون باشه این بود که دیگه نگران عکس العمل ایشون نباشین . به اینکه آیا تغییرات ایشون

    زودگذره یا نه.

    فعلا شما دارید در برابر ایشون نقش بازی می کنید و نگرانید که تغییراتش ادامه داره یا نه.این مفهوم دوست داشتن خودتون نیست. هر چند برای شروع خوبه

    کاش به جای دوست خیالی و وانمود کردن اینکه سرتون گرمه واقعا سرتون گرم فعالیت هایی بود که بهشون علاقه مندید.

  11. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    danger (دوشنبه 26 مهر 95), masomeh2016 (یکشنبه 25 مهر 95)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام عزيزم، هميشه ميديدم كه به تاپيكاى من سر ميزنين ولى نميدونستم اينقدر مشكلتون شبيه مال منه. معصومه جون خيلى خوبه كه اين روش نتيجه داده، به نظرم همين روش رو برو بذار ترس از دست دادن شما هميشه تو وجودش باشه و قدرتون رو بدونه.
    راستش شما تو اين مورد خيلى شانس دارى، يعنى بى محلى كردن و ترسوندن اين شكلى همسرت، جواب داده.... من اگه يك ماه هم سراغ شوهرمو نگيرم عين خيالش نيست و تا ١٢ شب هم بيرون باشم كارى به كارم نداره. صبح تا شب گوشيم دستم باشه اصلا براش اهميتى نداره، حتى گوشيمو تا حالا چك نكرده ببينه كه من اين همه با كى مشغولم.... منم خونه نباشم مامانش هست مياد پيشش، بهتر از منم بهش ميرسه، نياز جنسيش هم جاى ديگه رفع ميشه. كلا من تو زندگى شوهرم يه موجود اضافى هستم. به نظرم شرايط شما از من بهتره، يه كم تلاش كنى نتيجه ميگيرى انشالله

  13. کاربر روبرو از پست مفید Hanli تشکرکرده است .

    masomeh2016 (دوشنبه 26 مهر 95)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    سلام عزيزم، هميشه ميديدم كه به تاپيكاى من سر ميزنين ولى نميدونستم اينقدر مشكلتون شبيه مال منه. معصومه جون خيلى خوبه كه اين روش نتيجه داده، به نظرم همين روش رو برو بذار ترس از دست دادن شما هميشه تو وجودش باشه و قدرتون رو بدونه.
    راستش شما تو اين مورد خيلى شانس دارى، يعنى بى محلى كردن و ترسوندن اين شكلى همسرت، جواب داده.... من اگه يك ماه هم سراغ شوهرمو نگيرم عين خيالش نيست و تا ١٢ شب هم بيرون باشم كارى به كارم نداره. صبح تا شب گوشيم دستم باشه اصلا براش اهميتى نداره، حتى گوشيمو تا حالا چك نكرده ببينه كه من اين همه با كى مشغولم.... منم خونه نباشم مامانش هست مياد پيشش، بهتر از منم بهش ميرسه، نياز جنسيش هم جاى ديگه رفع ميشه. كلا من تو زندگى شوهرم يه موجود اضافى هستم. به نظرم شرايط شما از من بهتره، يه كم تلاش كنى نتيجه ميگيرى انشالله
    سلام حنا جان
    ممنون که نظر دادی
    راستش زیاد به کارهای همسرم اعتماد کافی ندارم ، چون به شدت دروغگو هست و شاید اون هم داره برای من نقش بازی می کنه
    البته اعتماد به نفس خودمم خیلی کم شده توی این مدت
    البته حنا جان اون 10 روزی که من دیگه به همسرم کاری نداشتم ، از ته دل قید زندگیمو زده بودم و گفتم بادا باد ، هر چی میخاد بشه و خودمم الکی مثلا زده بودم جاده خاکی ، ولی واقعا ته دلم دوست داشتم به صورت واقعی حال شوهرمو بگیرم ، ی جور لج و لج بازی خاصی بود ، توی اون 10 روز خیلی به من سخت گذشت ، منی که روزی ده بار بهش زنگ میزدم ، حتی یکبار هم بهش زنگ نزدم و اس ندادم ، وقتی هم خودش زنگ میزد اصلا نمی پرسیدم کجایی ، کی میایی ؟ فقط با روی خوش جوابشو میدادم ، بیچاره گیج شده بود !!! پیش خودش میگفت اگه ناراحته چرا با روی خوش جواب میده ، اگه ناراحت نیست پس چرا اصلا زنگ نمیزنه !! به هرحال گذشت
    راستی قبلا وقتی حرف از بچه دار شدن میزدم طفره میرفت ؛ الان خودش ی سره زمزمه می کنه ، دیشب میگفت باید ی بخاری دیگه هم بخرم اون اتاق سرده برای وقتی بچه بیاد !! منم عکس العملی نشون ندادم خیلی عادی گفتم آره فکر خوبیه
    در کل توی یکی از تایپیک هات خوندم که همسر شما هم به شما گفته برای وقتی بچه دار بشیم و .... منظورم اینه شاید مردا احساس با هم موندنشون اینجوری نشون میدن ، البته من فعلا قصدشو ندارم اما از اینکه خودش گفت ته دلم یکم قرصتر شد .

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    ی سوال داشتم
    چطور میشه به فراز و فرود احساساتت غلبه کنی ؟ من هنوزم دارم روی خودم کار می کنم که خیلی آویزون همسرم نباشم ، اما واقعیت اینه که من واقعا بهش علاقه دارم و تمام وقتمو دوست دارم پیشش باشم ، الان یکم بهتر شدم و سعی خودمو میکنم که خیلی خودمو در دسترس قرار ندم ، اما مشکل اینه که این قضیه واقعا ظاهری هست و من خیلی بهش فکر میکنم و یا خیلی منتظر تماس هاش هستم ، کلاس ورزشی و سر کار رفتن و ارتباط با دوستامم نمیتونه جای اونو بگیره اما اون مثل من نیست و خیلی راحت برنامه ریزی میکنه و حتی از اینکه منو تنها میزاره هیچ اهمیتی براش نداره ، اما من محال ممکنه که اون خونه باشه و نرم سمت خونه
    چکار کنم دوستان ؟

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 تیر 96 [ 21:27]
    تاریخ عضویت
    1395-7-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    246
    سطح
    4
    Points: 246, Level: 4
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان من تازه واردم لطفا میشه بگید چه جوری تابیک مربوط به خودم داشته باشم؟؟؟؟


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 بهمن 93, 17:17
  2. سفر زیارتی-سیاحتی و همیشگی آخرت
    توسط m.mouod در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 دی 88, 11:37
  3. نکاتی برای رسیدن به آرامش
    توسط roya در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 شهریور 88, 11:16
  4. مسیر خوشبختی...
    توسط هوشیار در انجمن انجمن افراد خوشبخت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 مرداد 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.