به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من مشکلم مسافرتش نیست ،اتفاقا بهش گفتم هر دو تا مسافرت متاهلی میتونی یه مسافرت مجردی بری،ولی الان کار که نداره میخواد پول قرض بگیره و بره مسافرت و خیلی رک به من میگه تو نیا و میگه من سرخر دنبال خودم نمیبرم....خیلی حرفش زشته!!!!!!!!آخه ما الان شرایط مسافرت رو نداریم ،چون ما تو یه شهر دور از خانواده ها داریم زندگی میکنیم (یکساعت از خانواده من فاصله داریم )و قرار داد سوئیت که توش هستیم تا جمعه تموم میشه و من اینجا سرکارم...یعنی تو این سه روزه باید دنبال جای جدید واسه خودمون باشیم ...شوهرم میگه که من که اینجا کار ندارم و قرارداد هم تموم میشه و جا هم دیگه ندارم من میرم خونه مامانم اینا و تو هم کارت رو ول کن برو خونه مامانت ، اگه هم نمیری خونه مامانت دیگه به من ربطی نداره که میخوای کجا بمونی دیگه!!!!...منم گفتم یعنی چی مگه الکیه که من همین جوری کارم رو ول کنم و برم؟؟؟؟و تو به عنوان تکیه گاهم بخوای منو اینجا ول کنی تو شهر غریب و بری و اصلا جای موندن من واست مهم نباشه؟؟؟اصلا من براش مهم نیستم که چه بلایی سرم میاد،،،،

    - - - Updated - - -

    ممنونم ستاره زیبا از راهنماییت
    بخدا هر کس بجای من بود دیگه تو صورت این مرد نگاه هم نمیکرد ...با این حال من با اینکه خودم سرکار غذا میخورم و ظهر خسته از سرکار میام براش ناهار رو سریع آماده میکنم و خودمو شیک و آرایش کرده و سوئیت رو تمیز میکنم و همش حرفهای محبت آمیز میزنم...من اصلا آدم بی ادبی نیستم ولی تا حرف محبت آمیز و خوب میزنم ،در جواب میدونی چی میگه به من؟؟؟میگه بهت رو میدم دیگه خر نشو و اصلا هم از این حرفها به من نزن و اصلا با من حرف نزن ///یا اینکه میگه باز پررو شدی و داری این حرفها رو میزنی که منو خر کنی ...دیگه بنظر شما جایی واسه محبت میمونه؟؟؟یا اینکه بعضی وقتها که یه حرفی بهم میزنه میگه الان خوشحالی این باهات حرف زدم ولی پررو نشو چون دلم به حالت سوخت باهات حرف زدم...فکر میکنم مشکل خیلی حادی داره!!!!نمیدونم بخدا دلمو خیلی شکونده
    ویرایش توسط haniye68 : سه شنبه 13 مهر 95 در ساعت 10:26

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خانوم محترم اینجوری که مشخصه اینجوری بدجوری به بلوغ شخصیتی و اخلاقی نرسیده و از نظر شخصیتی فوق العاده ضعیف هستن

    من بعنوان 1 پسر بهتون میگم جلو ضرر رو هروقت بگیرید منفهته

    الان که شما استارت زدید وضعیت اینه وای بحای چندسال آینده ، تمام این رفتارها چندبرابر میشه و ایشون گستاختر و طلبکارترو داستان های دیگه

  3. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    haniye68 (سه شنبه 27 مهر 95)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    امید به تغییر این آقا، یک امید واهی است.

    این آقا به شکل وحشتناکی غیرقابل تحمله

  5. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده است .

    haniye68 (سه شنبه 27 مهر 95)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوستان عزیز،همسر من دیروز از آبجیش پول گرفت و رفت مسافرت یک هفته ای ....منم دیشب تو خونه تنها تا صبح خوابم نبرد....هر چی بهش گفتم من شبها تنهایی میترسم و نرو !!!!گفتم تو میخوای تو شهر غریب منو تنها بزاری!!!!نرو(ولی هر چی من گفتم ولی اون رفت)منم بعد از رفتنش کلی دیروز گریه کردم(جایی که من سر کارم و با همسرم سوئیت گرفتیم ،یکساعت از خانواده من فاصله داره و 4 ساعت از خانواده شوهرم فاصله داره)منم که سر کارم نمیتونستم برم خونه مامانم ....مجبور بودم که بمونم و امروز بعد از کارم ،برای چند روز تعطیلی برم پیش خانوادم....خیلی ناراحتم از این کار شوهرم...ولی دوست ندارم روی رفتارم با شوهرم تاثیر بزاره...تا الان خواسته هامو به شوهرم گفتم و لیست انتظاراتم رو نوشتم و دادم بهش ولی اون اصلا توجهی نکرده و عملی نکرده....مشاوره بهم گفته که فعلا خنثی باش در قبال کارهاش. و فکر کن همینه و نمیتونه تغییر کنه! و ببین چطور میشه و شاید تو چیزی نگی بهتر بشه...؟؟؟؟منم از دیشب تصمیم جدید گرفتم که از این به بعد به چشم یه دوست پسر بهش نگاه کنم و بدون اینکه ازش کوچکترین توقعی داشته باشم باهاش تا یک ماه زندگی کنم و اگر تغییر کرد به ادامه زندگیم فکر کنم....اینم یه روشه دیگه :پیش خودم فکر کردم شاید از بس من توقعاتم رو بهش گفتم و اونم لج کرده و خودش رو اصلاح نمیکنه و شاید به حال خودش بزارم شاید بشه یه مرد ایده ال.....دیگه نمیخوام اجازه بدم که رفتارهاش و کارهاش منو عصبی کنه و بهم بریزه و به میخوام بدون انتظار و توقع ازش ،باهاش باشم شاید که به یاری امام حسین،این مرد منم سر عقل بیاید....دوستان شما نظری ندارین راجع به تصمیم من....؟؟؟؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 27 مهر 95)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام .اول از همه بگم من سه سال عقد بودم وشوهرم خیلی رفیق داشت وبا دپتاشون صمیمیتر وخیلی مسافرت میرفت حتی وقتی یه عیدش عزا دار
    برادرش بودیم اون رفت مسافرت در صورتی که به بهونه عزاداری حتی واسه من یه خرید عید نکردن من وشوهر دختر خاله پسر خاله هستین.اینو نوشتم
    که بدونی مشکلت رو خیلی خوب درک میکنم.ولی مطمئنم شما هم ایراد زیاد دارین یکیش همین که گفتین تفاوت فرهنگی داریم چون رفتم خونه دایی
    وخالشون خب چه ربطی داره این دوره حتی رفتار پدر ومادر با بچه فرق داره چه برسه به دایی وخاله

    کاش شما سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش میدادین راجع به در امد زن .شما کار میکنید وشوهرتون بیکار حاضر هستم‌که شرط ببندم تو این مدت

    حداقل یکبار بهشون تعنه کار داشتن خودتون وبیکاری اون رو زدید.درست توی تاپیکتون نگفتین حرفای خودتون رو ولی ادم میتونه چنین چیزایی رو حدس بزنه.

    تاکیدم اینه که تمام سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش کنید خیلی تاثیر گذاره.دوما یعنی اینقد کارتون واجبه که بلید دور از خانواده باشین وکار کنید

    همه دوستان گفتن که این مرد درست شدنی نیست ولی رفتار شما هم کاملا اشتباهه.من سه سال تو دوران عقد همه این مجردی بیرون رفتنا حتی اینکه مثل شوهر شما دقیقا تو روم گفت که نمیتونم به خاطر تو
    قید دوستام رو بزنم ولی چی شد وقتی عروسی کردیم کم شد وکمتر

    البته با چه راهی اینکار رو کردم از طریق اینکه خودمو علاقه مند به رفت وامدهای دوستانش نشون دادم بهش فرصت دادم تو خونه به دوستیاش ادامه بده البته اولش دوستاش مجرد بودن تو مسافرتای مجردیش خیلی تاثیر داشتن وهمش بهش میگتن زن ذلیل ولی خوشبختانه خودشون زن گرفت
    حالا شوهرم قدر منو میدونه چون زنای اونا دیگه حتی نمیزارن شوهراشون تنهایی جایی بره.تو رفتار خودت تجدید نظر کن .در ضمن من هم همه این بیکاریها وبی پولیها رو از شوهرم دیدم ودر کنارش مسافرتهاش پس صبر کن وعجله نکن.

  9. کاربر روبرو از پست مفید mlika2 تشکرکرده است .

    haniye68 (سه شنبه 27 مهر 95)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mlika2 نمایش پست ها
    سلام .اول از همه بگم من سه سال عقد بودم وشوهرم خیلی رفیق داشت وبا دپتاشون صمیمیتر وخیلی مسافرت میرفت حتی وقتی یه عیدش عزا دار
    برادرش بودیم اون رفت مسافرت در صورتی که به بهونه عزاداری حتی واسه من یه خرید عید نکردن من وشوهر دختر خاله پسر خاله هستین.اینو نوشتم
    که بدونی مشکلت رو خیلی خوب درک میکنم.ولی مطمئنم شما هم ایراد زیاد دارین یکیش همین که گفتین تفاوت فرهنگی داریم چون رفتم خونه دایی
    وخالشون خب چه ربطی داره این دوره حتی رفتار پدر ومادر با بچه فرق داره چه برسه به دایی وخاله

    کاش شما سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش میدادین راجع به در امد زن .شما کار میکنید وشوهرتون بیکار حاضر هستم‌که شرط ببندم تو این مدت

    حداقل یکبار بهشون تعنه کار داشتن خودتون وبیکاری اون رو زدید.درست توی تاپیکتون نگفتین حرفای خودتون رو ولی ادم میتونه چنین چیزایی رو حدس بزنه.

    تاکیدم اینه که تمام سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش کنید خیلی تاثیر گذاره.دوما یعنی اینقد کارتون واجبه که بلید دور از خانواده باشین وکار کنید

    همه دوستان گفتن که این مرد درست شدنی نیست ولی رفتار شما هم کاملا اشتباهه.من سه سال تو دوران عقد همه این مجردی بیرون رفتنا حتی اینکه مثل شوهر شما دقیقا تو روم گفت که نمیتونم به خاطر تو
    قید دوستام رو بزنم ولی چی شد وقتی عروسی کردیم کم شد وکمتر

    البته با چه راهی اینکار رو کردم از طریق اینکه خودمو علاقه مند به رفت وامدهای دوستانش نشون دادم بهش فرصت دادم تو خونه به دوستیاش ادامه بده البته اولش دوستاش مجرد بودن تو مسافرتای مجردیش خیلی تاثیر داشتن وهمش بهش میگتن زن ذلیل ولی خوشبختانه خودشون زن گرفت
    حالا شوهرم قدر منو میدونه چون زنای اونا دیگه حتی نمیزارن شوهراشون تنهایی جایی بره.تو رفتار خودت تجدید نظر کن .در ضمن من هم همه این بیکاریها وبی پولیها رو از شوهرم دیدم ودر کنارش مسافرتهاش پس صبر کن وعجله نکن.
    سلام .ممنونم ملیکا جان از دلداری
    ولی منم مثل تو فکر میکردم تا مدت ها ،همش پیش خودم میگفتم شوهرم از هر خانواده ای و فرهنگی باشه اشکالی نداره و فقط پسر با اخلاقی باشه(وقتی میگم اخلاق منظورم از همه نظرهاس)...ولی بعدها دیدم کاملا اشتباه فکر میکردم ،فهمیدم این نظریه فقط 10% درسته...یا شاید فقط واسه همسر من صادق نبوده
    بخدا منم خیلی گیر نمیدم ولی همسرم از گیر ندادن های من سو استفاده میکنه
    بعدشم من تمام سخنرانی های دکتر حبشی رو چند بار چند بار گوش دادم و حتی از طریق سایت هم باهاش مشاوره داشتم...و ایشون به من گفتن خیلی جدی جلوی شوهرت بایست تا دست از رفیق های نا امن برداره تا یه موقع دامنش آلوده نشه

  11. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    بچه ها امیدوارم همتون در پناه خدا شاد و سرزنده باشید
    من با توجه به مشکلاتی که مطرح کردم ،همین جوری و بی هدف ولی با همسرم بودم به امید تغییر همسرم ،چونکه فکر میکردم اگه من بکشم کنار شاید بدتر با من لج کنه،تا اینکه همسرم مسافرت مجردی یک هفته ای رو هم رفت و برگشت...3 روز پیش از مسافرت برگشت و بعد از یک هفته مسافرت تنهایی، گفت من حوصله ات را ندارم و گلوی مرا گرفت و فشار داد و گفت کی میشه که از شر تو راحت شم،هیچکس نمیتونه تو رو دوست داشته باشه و تو زشتی و سیاهی و تنهایی و هیچ کدوم از دوستات نمیخوان باهات رفت و آمد کنن و گفت تو منو گول زدی که من باهات عقد کردم و من فکر میکردم تو آدم خوبی هستی و تو مثل وحشی ها میمونی و اگه من باهات ازدواج کنم و مطمینم بهت خیانت میکنم و یه عالمه حرف زشت ...واقعا نمیدونم چطور دلش اومد که اون حرفها رو بزنه،داغون شدم و روحیه و اعتماد به نفسی برام نمونده!دنیا برام جهنم شده!و در نهایت هم گفت که تمایلی به ادامه زندگی با من نداره ولی خب خودش هم نمیخاد اقدام کنه و میخاد از جانب من اقدام بشه!منم گفتم باشه وقتی که تو منو دوست نداری و نمیخوای زندگی کنی پس چرا من اینجا بمونم و وسایلام رو جمع کردم و از خونه زدم بیرون...اصلا هم نه زنگی زد و نه پیامی تا یک روز بعد که فقط پیام داد که شب بیا خونه و خونه بدون تو لطفی نداره:منم در جواب پیام دادم که من تو رو دوست داشتم و از جون و دل 2 سال واسه زندگی با تو نقشه ها کشیدم و رویاها دیدم و برای بهتر شدن زندگی به اندازه سهم خودم تلاشمو کردم و الان هم فقط یا با مراجعه به مشاوره برمیگردم یا بزرگترها بیان و تصمیم بگیریم!!!و در نهایت بهش گفتم تصمیم با خودت هست ولی باز جواب داد لطفا برگرد خونه!!ولی نه معذرت خواهی کرد و نه تلاشی کرده برای موندن من....منم نمیخوام این دفعه ای مثل همیشه راحت آشتی کنم!!!البته اگه کارمون به طلاق نکشه...اصلا نمیدونم چه آینده ای در انتظارمه...مامانم تمام جهیزیه رو خریده ولی...واسش نوشتم من توی خونه ای میام که چهار ستونش بوی انسانیت بده...!ولی اون منو توی یک شهر غریب ول کرده به امون خدا...و 3 شبه که من پیش دوستام میمونم و این آقا مثل سیب زمینی بی رگ اصلا یادی از من نکرد بجز همون چندتا پیام....دارم داغون میشم ،تمام امیدهام نامید شده و رویاهام همه از بین رفتن ،این آقا از ازدواجش با من پشیمان شده...مگه میشه یه مرد اینقد بی خیال باشه....نمیدونم به خانواده اش بگم ولی میدونم بگم اون بدتر لج میکنه و شاید در حالت طبیعی آشتی کنیم ولی اگه به خانوادش بگم مطمئنم دیگه همه چی تموم میشه چون عصبی میشه....فکر کنم خیالش از موندن من توی زندگی خیلی راحته که اینقد داره اذیتم میکنه

  12. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 27 مهر 95)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم یه بار دیگه پستم رو بخون با دقت پس از پدرت بخاه با پدرش یا کسی که ازش حساب میبره حرف بزنه چون ایشون اگه واقعا روندش اینه مرد زندگی نمیشه
    شما هم فعلا بهش یه فرصت بده و اصلا بهیچچچچچچ عنوان در مورد مسایل مالی از جمله قرض داری حالا باید چیکار کنیم یامن کمکت ممیکنم یا ......
    صحبتی نکن بذار قرض و قوله بهش فشار بیاره خودش پی چاره خاهد گشت البته دراینمدت غرغرو نباش و با زبون تشویقش کن
    مسافرت نبرد پارک ببره رستوران ببره ......ازش بخاه با ناز و عشوه فلان جا ببره خرجت کنه وقتی اینکارهارو میکنه کلی ذوووووووووق نشون بده و ازش تشکر و تعریف کن
    برا سفرهم اینبار اگه شرایط شما رو قبول کرده منظور حرف‌های پدرت به خونوادش اگه خاست بره مانع نشو چون شاید برنامه ریزی کرده ولی بعد از ان باید دیگه بفکر زندگیش باشه و بفکر کار باشه
    ایا اونزمان که کار داشت بازهم اینطوری با دوستاش خوش میگذروند؟؟؟
    ممنون گلم از راهنماییت
    منم همین کارها رو کردم و گفتم اشکالی نداره برو مسافرت و قرار شد که وقتی برگشت بچسبه به زندگی ولی بعد از برگشتت همه چی بدتر شد :دو تا سیلی محکم زد تو گوش من و همش توهین و بددهنی و فحش و ناسزا و حرفهای آزاد دهنده و ...بعدشم منم وسایلام رو جمع کردم واز خونه زدم بیرون...الان 3 روزه که خونه دوستمم ولی این آقا حتی زحمت یه زنگ رو هم بخودش نداده و فقط دوتا پیام داده که برگرد خونه....

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت2 نمایش پست ها
    امید به تغییر این آقا، یک امید واهی است.

    این آقا به شکل وحشتناکی غیرقابل تحمله
    واقعا فکر میکنم درست ترین حرف رو زدین دیگه کم آوردم...مثل باتلاق میمونه و هرچی دست و پا میزنم انگار بیشتر دارم غرق میشم...انگار شدیم دو تا خط موازی ،همسرم راه خودش رو میره و بدون توجه به زنش و بدون اینکه فکر کنه که داره با قلب من و شخصیت من بازی میکنه و بدون اینکه کوچکترین کاری برای زندگی زناشویی انجام بده و منم دارم هر چی تلاش میکنم بیشتر ازش دور میشم...دیشب به خدا میکفتم که خدایا من تلاش خودم را کردم و عذاب وجدانی هم ندارم ولی دیگه همه چی رو رها میکنم و اگه خودت میدونی این زندگی من به سمت خوشبختی میره خودت با معجزه خودت درستش کن تا من زندگیمو نبازم ولی اگه مصلحت نمیبینی و میدونی که شوهرم برای من جز بدبختی چیزی نداره خودت هم کمکم کن تا زودتر تموم شده ....جلوی چشمام کل دنیا واسم جهنم شده...

  14. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 27 مهر 95)

  15. #29
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    شما که عقدی برای چی رفتی با این آقا زندگی می کنی؟

    ظاهرا هم که خودت خونه اجاره کردی و آقا تشریف آوردن اونجا شدن سربار شما !!

    تلاش اشتباهی از تلاش نکردن بدتره. این همه تلاش اشتباه برای چی می کنی؟
    مگه شما مرد اون زندگی هستی؟

    خونه اجاره کردی، مخارجش را می دی، اونم با دوستاش خوشه و کاری به کار شما نداره، الان هم نگرانیش اینه که طلاق بگیرید باید مهریه بده و سرپناه (خونه ی شما) و منبع مالیش (شما) را از دست می ده.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    haniye68 (سه شنبه 27 مهر 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 27 مهر 95), ستاره زیبا (سه شنبه 27 مهر 95)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    شما که عقدی برای چی رفتی با این آقا زندگی می کنی؟

    ظاهرا هم که خودت خونه اجاره کردی و آقا تشریف آوردن اونجا شدن سربار شما !!


    تلاش اشتباهی از تلاش نکردن بدتره. این همه تلاش اشتباه برای چی می کنی؟
    مگه شما مرد اون زندگی هستی؟

    خونه اجاره کردی، مخارجش را می دی، اونم با دوستاش خوشه و کاری به کار شما نداره، الان هم نگرانیش اینه که طلاق بگیرید باید مهریه بده و سرپناه (خونه ی شما) و منبع مالیش (شما) را از دست می ده.
    عزیزم ممنون
    سه شب پیش که من از خونه زدم بیرون بهش گفتم که من دیگه با اجاره این ماه خونه کاری ندارم و خودت از هر جا دوست داری جور کن بیار و اونم برگشت در جواب گفت که منم خونه رو ول میکنم و میرم پیش مامانم اینا و منم در جواب گفتم اشکالی نداره برو ولی من شماره خانواده تو رو میدم به صاحب خونه که کرایه رو از مامانت بگیره....منم بهش گفتم که اگه من این سوئیت رو اجاره کردم واسه این بوده که بری دنبال کار و به گفته خودت از بس همش آواره ای تمرکز برای زندگی نداشتی و گفتم با این کار میخواستم اعصابت آروم بشه از مکانت و یک دغدغه کار فقط داشته باشی ولی متاسفانه تو تا ساعت 11 میخوابی و 11 تا 5 هم میری دنبال رفیق و شب هم همش با من دعوا داری ...منم نمیتونم تحمل کنم و اینا دلایل کافی برای قهر یک خانم هست....روانشناس هم رفتیم ولی این اقا راضی به همکاری نشد و فقط یک جلسه اومد و در جلسات بعدی مشاوره بهش گفت بیا تا مهارت مسئولیت پذیری و یادت بدم و واسه بلوغ شخصیتی و فکری بهت راهکار بدم ولی متاسفانه این آقا دیگه نرفت و 2 بار من براش وقت گرفتم که تنهایی بره ولی کنسل کرد وقت ها رو
    شیدا جان الان دیگه مطمئنم که شوهرم دوستم نداره و کارهاش از روی عمد هست...من خودم دوست داشتن رو تجربه کردم و هیچ آدمی اگر کسی رو دوست داشته باشه اذیت نمیکنه
    ویرایش توسط haniye68 : سه شنبه 27 مهر 95 در ساعت 13:41

  18. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (سه شنبه 27 مهر 95)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نارضایتی خانواده-بیکاری
    توسط پپسی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 20 تیر 94, 22:08
  2. افسردگی و بی مسئولیتی همسرم
    توسط springlife در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 آبان 91, 23:13
  3. اجبار برای ازدواج مجدد و نارضایتی من
    توسط gole kaghazi در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 مرداد 91, 20:41
  4. نارضایتی شوهر از خوابیدن بچه در اتاقمان
    توسط شهناز پ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 دی 86, 17:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.