به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 108
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    من خیلی دیرم شده خلاصه میگم و میرم
    شاید دیرتر اومدم و نوشتم...
    شما مسوول احساسات و عواطف همسرتون هستید و نه مسوول باورهای غلط و حسادت ها ی خانواده تون... مادرتون اگر کمبودی در زندگی دارند باید با پدرتون و دوستانشون و رفتن به باشگاه و کلاس رقص و روضه( بستگی به اعتقاداتشون ) پر کنند...
    خواهر شما باید به جای حسادت به خانوم شما روابطش رو با همسرش بهتر کنه و سرش توی زندگیه خودش باشه...
    اگر خانوادتون به خانومتون احترام میزاشتن وضعیت فرق میکرد و منم چیز دیگه ای میگفتم اما قرار نیست خانوادتون عقده ها و کمبودها و حسادت هاشون رو سر همسر شما خالی کنن...
    شما که یک مرد هستید و عیب و ایرادهای خانوادتون رو خیلی کمتر میبینید میگید خانواده تون حساس و حسودن... ببینید دیگه خانومتون چی به سرش اومده و چی کشیده...
    خانواده تون دارن از رابطه ی خونیشون با شما سواستفاده میکنند و با این اهرم خانومتون رو آزار میدن و غرورش رو میشکنن... چرا اجازه میدید؟
    شما مسوول رفتارهاتون هستید نه مسوول تفکرات دیگران(به خانواده تون توهین و بی احترامی نکنید منظورم اصلا این نیست)
    پست اولم رو دوباره بخونید..

    سلام
    من عذرمیخوام توی تایپیکم به شما بی احترامی شد .یه محض مشاهده برای مدیریت پیام گذاشتم و لطف کردند پست های نامربوط رو پاک کردند.
    دوست عزیز نگفتم طرف خونوادم رو گرفتم شما چرا کارهای آنها رو به من نسبت میدی آخه. منم میگم مطلع هستم رفتارها از چه بابته نه تنها من هر مردی میفهمه ما چشم داریم گوش داریم مغز داریم می بینیم متوجه هستیم اگر زن ما و خونوادمون به مشکل برمیخورند مقصر کی هست اگر هم توی روی زن نمیگیم مقصر خونواده ما هست اگر مقصر باشند واقعا، برای اینه خونواده هویت آدمه بدون خونواده هیچی نیستی اگر من مرد خونوادمو بندازم دور یا پیش همسرم بد بگم توف سربالاست هویتم رو دور انداختم.
    حالا ببینم چطور میشه دیگه .پیش خانمم خیلی وقته از خونوادم حرفی نزدم میخوام برم یک ساعت ببینم پدر مادرم رو بدون اطلاعش میرم چون نمیگذاره بعد دعواست.
    رابطش با پدرم خوبه میگه بابات چطوری یک عمر مادرت رو تحمل کرده.ولی خوب بخاطر مشکلاتی که با مادرم و بقیه داره کلا قید همه رو زده.
    ویرایش توسط shahrouz : سه شنبه 30 شهریور 95 در ساعت 01:12

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    شما شخص عاقل و منطقی هستید
    بهتون تبریک میگم آقای محترم
    همین که به فکر همسرتان هستید و از برادرتان به دلیل رفتارش انتقاد کردید نشونه های خوبیه

    اما بهتون پیشنهاد میکنم هرگز بصورت مخفیانه به دیدار خانوادتون نرید
    حس اعتماد رو ازش میگیرید و اون وقت قضیه بدتر میشه

    نمیگم همسرتون رو مجبور کنید با شما همراه بشه و بیاد اونجا و یا برای هر بار رفتن به خونه پدر و مادرتون ازش اجازه بگیرید منظورم این نیست

    اما خیلی آروم و سعی کنید احساسی باهاش صحبت کنید و بگید گاهی واقعا دلم برای پدر و مادرم که اینهمه برام زحمت کشیدن تا من به این نقطه برسم تنگ میشه

    احساس نیاز به این دیدارها رو بهش نشون بدید و براش توضیح بدید

    بهش بگو توقع ندارید که همراهیتون کنه اما دلتون میخواد مثلا هفته ای دو هفته ای و یا ماهی یکبار چندساعتی در کنار خانودتون (تاکید بخصوص روی پدر و مادر داشته باشین) بگذرونید

    سعی کنید با همسرتون یه قول و قرارهایی بابت این دیدارها داشته باشید

    خودتون بهتر میدونید که نباید با لجبازی و تندی این مسائل رو بیان کنید تا واکنش بدی نشون نده
    پیروز باشید

  3. 4 کاربر از پست مفید Shadi2 تشکرکرده اند .

    nardil (جمعه 02 مهر 95), shahrouz (سه شنبه 30 شهریور 95), نیکیا (سه شنبه 30 شهریور 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 01 مهر 95)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتفاقا امروز صبح خارج از شهر اومدیم حال و هوا عوض کنیم در این مورد صحبت کردم گفتم اجباری نیست با خونوادم رفت و آمد کنی تا وقتی که یک موضوعات و حدو حریم هایی مشحص باشه اون هم گفت مجبورنیستم با خونوادم قطع رابطه کنم ولی فقط خودم باید برم از اون انتظار نداشته باشم.
    من برای این آرامشی که الان از خانمم دارم هزینه کردم کلی با زحمت وخون دل سنگ به سنگ این زندگی رو گذاشتم چه از نظر مالی و چه از نظر ازدواجی و به دست آوردن دل همسرم.به هیچ وجه نمیخوام چیزی خراب شه یا حتی ذره ای کم شه
    ویرایش توسط shahrouz : سه شنبه 30 شهریور 95 در ساعت 13:43

  5. 3 کاربر از پست مفید shahrouz تشکرکرده اند .

    Amina (سه شنبه 30 شهریور 95), nardil (جمعه 02 مهر 95), نیکیا (سه شنبه 30 شهریور 95)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    ببینید من نظراتم تجربی هست و نه روانشناسی.
    با حرفهایی که راجع به خانومتون گفتید و حساسیتهاش این یقین رو بهتون میدم که اگر ازش حمایت کنید شاید تمایل به شروع مجدد با خانواده تون داشته باشه... تصور اینکه شوهر ادم جلوی خانواده اش هی از آدم تعریف کنه و حمایت کنه و خانواده ی شوهر این رو ببینن برای یک زن خیلی شیرینه و اگر خانومتون به این باور برسه که قراره توی خانواده ی شما غرورش بالا بره نه اینکه جریحه دار بشه تمایل به بازسازی روابط در ایشون زیاد میشه...
    خانومتون از نظر اعتقادی و مذهبی در چه حدی هستن؟ چند وقت پیش توی قرآن(شاید هم توی تفسیرش) خوندم که بزرگترین گناه بعد از کفر به خداوند بریدن از خویشاوندان خصوصا پدر و مادره...
    اینکه گفتید دعواتون میشه و خانومتون یقه تون رو پاره کردند ما اونجا نبودیم که ببینیم خودشون شخصیت پرخاشگری دارند یا شما عصبانیشون کردید یا هر چیز دیگه ای... خصوصا اینکه به هیچ عنوان خودم رو دارای این دانش نمیدونم که راجع به این مسایل نظر بدم و اگر این اتفاقات توی زندگیتون زیاد تکرار میشن و جدای از خانواده تون هم راجع به سایر مسایل زندگی اتفاق میفته به نظرم باید مشاوره برید...
    به نظرم یه مدت(مثلا برای دو هفته) هیچ حرفی راجع به خانواده تون نزنید و اگر هم خانومتون گله ای کرد با روی باز به حرفاش گوش کنید تا تخلیه بشه...
    یک مدت که جو آروم شد توی یک فضای آروم و عشقولانه بهش بگید که تصمیم دارید حمایتتون رو ازش بیشتر کنید و اگر توی جمعی باشید حواستون بهش هست تا کسی بهش بی احترامی نکنه و اگر بی احترامی بهش بشه با واکنش شما رو به رو میشه... این حرفا رو که زدید یک مدت باز کاری به کارش نداشته باشید و بعد اگر خانومتون زمینه ی اعتقادی مذهبی داره راجع به اثرات قطع رحم باهاش صحبت کنید و اینکه پدر و مادرتون(فعلا حرفی از بقیه نزنید) براتون زحمت کشیدن و خدا هم راضی نیست که ارتباط قطع بشه و اثرات بدی ممکنه توی زندگیتون داشته باشه
    این مشکلی نیست که یک شبه بخواد حل بشه... باید صبور باشید و کم کم و مرحله به مرحله حلش کنید...
    موفق باشید.

  7. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    shahrouz (سه شنبه 30 شهریور 95)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    سلام
    ببینید من نظراتم تجربی هست و نه روانشناسی.
    با حرفهایی که راجع به خانومتون گفتید و حساسیتهاش این یقین رو بهتون میدم که اگر ازش حمایت کنید شاید تمایل به شروع مجدد با خانواده تون داشته باشه... تصور اینکه شوهر ادم جلوی خانواده اش هی از آدم تعریف کنه و حمایت کنه و خانواده ی شوهر این رو ببینن برای یک زن خیلی شیرینه و اگر خانومتون به این باور برسه که قراره توی خانواده ی شما غرورش بالا بره نه اینکه جریحه دار بشه تمایل به بازسازی روابط در ایشون زیاد میشه...
    خانومتون از نظر اعتقادی و مذهبی در چه حدی هستن؟ چند وقت پیش توی قرآن(شاید هم توی تفسیرش) خوندم که بزرگترین گناه بعد از کفر به خداوند بریدن از خویشاوندان خصوصا پدر و مادره...
    اینکه گفتید دعواتون میشه و خانومتون یقه تون رو پاره کردند ما اونجا نبودیم که ببینیم خودشون شخصیت پرخاشگری دارند یا شما عصبانیشون کردید یا هر چیز دیگه ای... خصوصا اینکه به هیچ عنوان خودم رو دارای این دانش نمیدونم که راجع به این مسایل نظر بدم و اگر این اتفاقات توی زندگیتون زیاد تکرار میشن و جدای از خانواده تون هم راجع به سایر مسایل زندگی اتفاق میفته به نظرم باید مشاوره برید...
    به نظرم یه مدت(مثلا برای دو هفته) هیچ حرفی راجع به خانواده تون نزنید و اگر هم خانومتون گله ای کرد با روی باز به حرفاش گوش کنید تا تخلیه بشه...
    یک مدت که جو آروم شد توی یک فضای آروم و عشقولانه بهش بگید که تصمیم دارید حمایتتون رو ازش بیشتر کنید و اگر توی جمعی باشید حواستون بهش هست تا کسی بهش بی احترامی نکنه و اگر بی احترامی بهش بشه با واکنش شما رو به رو میشه... این حرفا رو که زدید یک مدت باز کاری به کارش نداشته باشید و بعد اگر خانومتون زمینه ی اعتقادی مذهبی داره راجع به اثرات قطع رحم باهاش صحبت کنید و اینکه پدر و مادرتون(فعلا حرفی از بقیه نزنید) براتون زحمت کشیدن و خدا هم راضی نیست که ارتباط قطع بشه و اثرات بدی ممکنه توی زندگیتون داشته باشه
    این مشکلی نیست که یک شبه بخواد حل بشه... باید صبور باشید و کم کم و مرحله به مرحله حلش کنید...
    موفق باشید.



    همسر من اعتقادات مذهبی معمولی داره نه مذهبیه نه بی دین.اتفاقا خیلی خانواده دوست و مهربانه.اما اشتباهات و سوتفاهماتی اول زندگی پیش آمد چه در جریانات آشنایی ما و چه زمان نامزدی و ازدواج ما که ایشون رو به شدت نسبت به خونوادم دلزده کرد.مثلا من و ایشون دستبندی رو گرفته بودیم که بعد از جواب گرفتن در خواستگاری یک شب خانوادشون رو دعوت کنیم من اون دستبند رو به عنوان اولین هدیه ای که خونه ما میان کادو بدم.خواهر من دستبند رو قایم کرد و اون شب آخرشب با جروبحث من توی اتاق که همسرم هم متوجه شد دستبند رو گرفتم.عقیدش این بود چرا الان میخوای طلا بدی تو که رفتی خونه شون طلا برده بودی.باقیش رو بگذار سرعقد. دخالت بیجا !! من خواستم من گرفتم.رفتار خواهرم به منم برخورد.
    هدیه رو دادم پیش خونواده به همسرم ولی متوجه شد و از اون شب با خواهرم چپ شد تا جایی که دیگه نه تلفن میزد به خواهرم نه خونش میرفت نه برای عید زنگ زد تبریک بگه نه عروسی دخترخواهرم شرکت کرد منم نگذاشت برم.
    برخوردای این سبکی از خونوادم دیده البته من تا جایی که شد و تونستم اجازه دخالت ندادم.
    بله میدونم پروسه زمان بر هست و فقط من این بین ماندم لای چهارچوب

  9. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    نیکیا (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مورد دیگری رو فراموش کردم بنویسم خانم من اگر رفتاری از خانواده من ببینه باب میلش نباشه یا بی احترامی باشه میخواد قطع رابطه داشته باشه.نمیدانم همه خانم ها تا این حد حساسند؟
    من میگم تو وقتی یه مورد پیش میاد میگی قطع رابطه و خونه م نیان.برادرتو هم من رو زد منم باید بگم برادرت خونه من نیاد قطع رابطه ؟ گفت جریان اون خیلی فرق داره آن زمان قبل ازدواج ما بود و تو جلوی خانه ما با من دعوا کردی برادرم میخواست ازمن دفاع کنه.( برادر خانمم با صدای جیغ و حرفهای همسرم بیرون اومد و من اصلا صدایم بلند نبود)

  11. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    نیکیا (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    من واقعا خوشحالم که شما مردی اینقدر فهمیده و با شعور هستین و امیدوارم تو همه مراحل زندگیت موفق باشی . من راهی که به ذهنم می رسیدو تو زندگی خودم پیاده کردم و تا الان خوب پیش رفته بهتون گفتم خودت برو وبیا به خانومت کاری نداشته باش . از خونوادتم جلوی خانومت تعریف نکن که چی خریدن کجا می رن کجا میان . و تاکید کن خانومتو خیلی دوست داری به خصوص جلوی خودش و بعد از اینکه از دیدن خونوادت میاین . مثلا یه بار من که تو موقعیت خانوم شما بودم و همسرم تو موقعیت شما بود رفت خونه خانوادش وقتی برگشت به من گفت خیلی کار خوبی می کنی که به غذا ادویه کاری نمی زنی مامانم وقتی درست می کنه معدم به سوزش می افته . قصد توهین به خونوادشو نداشنا همینجوری سر حرف شد گفت ولی من انقدر ذوق کرده بودم که بیا و ببین . یه جورایی بهش بگو زندگی با تو از دوران مجردیم خیلی بهتره لازم نیست از خونوادت بد بگی مثلا بگو فلان چیزو دوست نداشتم الان اینجوری که هست خیلی دوسا دارم . مثلا ما مبل l خریدیم برای خونمون همسرم می گفت مبل تشریفاتی دوست نداشتم هرچی هم به مامان و بابام گفتم گوش نکردن با این حرفش من رو بدون اینکه بخواد یا بدونه خوشحال کرد. رضایتت رو از زنت با مقایسه های کوچیک از مجردیت نشون بده

    در مورد عصبانیت و پرخاشگری خانومتون فکر کنم به سندرم پیش از قاعدگی مبتلاست من هم خیلی پرخاشگر می شدم مطالعه که کردم راه هایی برای آرامش خودم پیدا کردم به همسرم هم گفتم که توی اون یه هفته مراعات حالمو می کنه و اگه چیزی می گم اصلا جوابمو نمی ده جوری که تو تقویم برای جفتمون علامت زدم که بفهمیم من خودم واقعا ناراحت و پرخاشگر می شم تا حدی کنترل می کنم وقتی عصبانی نشم گریه می کنم . اینا طبیعیه اینا رو گفتم که خانومتون رو درک کنیدو شاید بهتر بتونید راه حل پیدا کنید واسه این قضیه .

    تو این دوره به خانومتون بگید با دوستاش بره بیرون و حرف بزنه خیلی موثره . من با مادرم می رم خرید تا سه روز شارژم و به همسرم محبت می کنم .
    امیدوارم این تجربیاتم به تو و خانومت کمک کنه . و واقعا دلم می خواد زندگیتون روبراه بشه چون واقعا آدم فهمیده ای هستی و این باعث خوشحالیه که همچین آدمایی هنوز هم هستند .

  13. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    shahrouz (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    شما مساله هم کفو بودن رو فک کنم رعایت نکردین و احساس میکنم خانومتون شما و خانواده شمارو پایینتر از خودش میبینه و خودشو ملزم به احترام به اونا نمیدونه.
    من نمیدونم این درسته که بعضیا میگن شما تنها برو.به نظر من این خیلی بد هست و توهین به خانوادتون هست.
    یه سوال از شما دارم.اگه خانومتون در این حد به قول شما همه چی تموم نبود بازم اینطوری به موضوع نگاه میکردید و از موضع ضعف بیرون نمیومدید؟
    شما اون جذبه و جسارت لازم رو حالا به هر دلیلی ندارید.
    این نظر منه که هر چیزی سر جای خودش.هم زن و زندگی و هم خانواده.به هر کدومش به دلیل ضعف رفتاری بی احترامی بشه در واقع این وضعیت شما پیش میاد.
    امیدوارم در آینده ضربه بیشتر نخورید.
    به نظر من یه مشاوره از متخصصین همینجا بگیرید و رفتاراتون رو اصلاح و جراتمندانه کنید چون کاربرا تو این موارد نظرشون احساسی و جانب گیرانس.

  15. کاربر روبرو از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده است .

    shahrouz (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  16. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اين خيلي خوبه كه شما همسرتان را درك مي كنيد. ولي از ابتداي اين تاپيك نظر من اين بوده كه شما از موضع ضعف به قضيه نگاه مي كنيد. همه خانم ها حساس هستند. همه قابل احترام هستند. ولي يك سري چيزها را بايد خودمان بسازيم. نه رها كنيم. همسر شما بايد بخاطر شما رابطه اش را با خانواده تان بهبود بخشد. چقدر براي بهبود اين رابطه تلاش كرده. اگر كرده و موفق نشده شما مي توانيد بگوييد كه شما را همراهي نكند. ولي نه با اولين برخوردي كه آن هم در دوران نامزدي بين شما و خواهرتان بوده رفت و آمد را با ايشان قطع كردند. اگر بخواهيم همه بر طبق خواسته ما رفتار كنند و هركس نكرد حذف شود بايد نصفه آدم هاي اطرافمان را حذف كنيد. بعضي از رفتارهاي ايشان بسيار تند است. بهتر است در اين زمينه از مشاور كمك بگيريد.

  17. کاربر روبرو از پست مفید روياي آبي تشکرکرده است .

    shahrouz (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  18. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 تیر 98 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1394-7-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,906
    سطح
    33
    Points: 2,906, Level: 33
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    19

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز من فکر میکنم که مشکل شما صرفا با پیشنهاداتی که بعضی از دوستان در خصوص تعریف کردن زیاد از همسر و ... کردن حل نمیشه چون این یک مشکل تک علتی نیست و اصطلاحا مولتی فکتوریال هست پس همزمان باید چند آیتم رو با هم در نظر داشته باشین.درخصوص سوالتون در رابطه با حساسیت زیاد و اینکه آیا خانمهای دیگه هم همینطور هستند یانه من فکر میکنم مثلا در رابطه با پیامک زشت برادرتون کاملا حق با همسرتون هست اما در موردمثلا کی توی ماشین جلو بشینه!! یا مواردی از این دست واقعا باورم نمیشه یه خانم دکتر 32 ساله و قاعدتا با همین میزان تجربیات اجتماعی اینقدر کودکانه و ضعیف رفتار کنن که بابت مساله به این سادگی آشوب راه بندازن و آرامش زندگی رو به هم بزنن چیزی که اگر فقط کمی چرخ بزنید توی همین سایت و مشکلات بقیه دوستان رو مطالعه کنید میبینید که یه دختر بیست ساله با تجربه اجتماعی بسیار کمتر مسائل خیلی بزرگتر از اینها رو مدیریت کرده بدون آشوب و اگر به اینجا سر زده واقعا متاسفانه مشکلاتی در حد فاجعه توی زندگیش پیش اومده. پس همسر شما بسیار حساس هستند و در واقع صفت از خود گذشتگی که جزء لاینفک زندگی مشترک هست در ایشون وجود نداره. اما مشکل فقط این نیست . مشکل دیگه انتظارات خانواده شماست. واقعا یکی دیگه از سرنخهای مشکل برمیگرده به خواهر و مادرتون. ببینید همونطور که احتمالا خودتون بهتر میدونید عرف جامعه ما به ویژه تهران که خودتون ساکن هستید اینه که پسر از دختر بزرگتر باشه و همینطور دختر وسایل خونه مشترک (جهیزیه) رو تامین بکنه. خوب این حداقلش هست. کما اینکه متاسفانه در اطرافمون میبینیم خانواده بسیاری از عروس خانمها حتی هزینه عروسی یا حتی تامین خانه مشترک رو هم تقبل می کنند در شرایطی که دختر به لحاظ ظاهر و خانواده و تحصیلات کم از داماد نداره!!! من هیچکدام این موارد رو تایید نمیکنم ولی این واقعیت موجود جامعه ما هست و مادر و خواهر شما این موقعیتها رو میبینن و در ناخوداگاه خودشون مقایسه میکنن که پسری که ما با زحمت بزرگ کردیم چی کم داشته که با دختر 4 سال بزرگتر بدون جهیزیه ازدواج کنه و .... و بعد از همه اینها تازه عروسمون نه تنها ذره ای قدرشناس نباشه بلکه بی احترامی هم بکنه و پسرمون رو اصطلاحا از ما بگیره. من فکر میکنم شما باید به مادرتون حق بدین. این که به توصیه بعضی دوستان بیاین و جلوی چشم خانواده تون بیش از حد عرف و معمول به همسرتون توجه کنید فقط آتش کینه و بغض رو توی دل خانواده تون شعله ور تر کردین. پیش چشم اونها به همسرتون بی احترامی نکنید ولی دیگه از اونطرف بوم هم نیفتین!! عرض کردم برای بهبود رابطه باید طوری رفتار کنید که اصطلاحا نه سیخ بسوزه نه کباب! با قربانی کردن یکطرف رابطه، این رابطه هرگز ریشه ای اصلاح نمی شود. همسر شما اگر واقعا و صادقانه به خاطر عشق و دوستی با شما ازدواج کرده باید خانواده شما را بپذیرد نه به خاطر اونها بلکه به خاطر شخص خود شما چون این کمترین حق انسانی بدیهی شماست که راحت و بدون استرس با پدر و مادرتون رابطه داشته باشین به ویژه که با سبقه مذهبی که فکر میکنم شما دارید حتما واقف هستین که درصورت خدای نکرده قطع این رابطه یا عدم رضایت اونها از شما متاسفانه چه اثرات بدی ممکنه برای زندگیتون در پی داشته باشه و فارغ از جنبه مذهبی با آرزوی سلامت همیشگی برای والدین شما چه بسیار فرزندانی رو دیدم که به خاطر این مسائل و کم و سرد بودن رابطه ها بعد از دست رفتن والدینشون تا آخر عمر حسرت به دل لحظه ای کنار اونها بودن میمونن و خودشون رو نمی بخشن چه برسه که بتونن بعدا همسرشون رو که باعث و بانی این مساله بوده ببخشن و مشکل دوباره سرباز می کنه. پس تا این نعمت برقراره خوش به حالتون و از موانست و هم نشینی با والدینتون بهره ببرین . موفق باشین

    - - - Updated - - -

    دوست عزیز من فکر میکنم که مشکل شما صرفا با پیشنهاداتی که بعضی از دوستان در خصوص تعریف کردن زیاد از همسر و ... کردن حل نمیشه چون این یک مشکل تک علتی نیست و اصطلاحا مولتی فکتوریال هست پس همزمان باید چند آیتم رو با هم در نظر داشته باشین.درخصوص سوالتون در رابطه با حساسیت زیاد و اینکه آیا خانمهای دیگه هم همینطور هستند یانه من فکر میکنم مثلا در رابطه با پیامک زشت برادرتون کاملا حق با همسرتون هست اما در موردمثلا کی توی ماشین جلو بشینه!! یا مواردی از این دست واقعا باورم نمیشه یه خانم دکتر 32 ساله و قاعدتا با همین میزان تجربیات اجتماعی اینقدر کودکانه و ضعیف رفتار کنن که بابت مساله به این سادگی آشوب راه بندازن و آرامش زندگی رو به هم بزنن چیزی که اگر فقط کمی چرخ بزنید توی همین سایت و مشکلات بقیه دوستان رو مطالعه کنید میبینید که یه دختر بیست ساله با تجربه اجتماعی بسیار کمتر مسائل خیلی بزرگتر از اینها رو مدیریت کرده بدون آشوب و اگر به اینجا سر زده واقعا متاسفانه مشکلاتی در حد فاجعه توی زندگیش پیش اومده. پس همسر شما بسیار حساس هستند و در واقع صفت از خود گذشتگی که جزء لاینفک زندگی مشترک هست در ایشون وجود نداره. اما مشکل فقط این نیست . مشکل دیگه انتظارات خانواده شماست. واقعا یکی دیگه از سرنخهای مشکل برمیگرده به خواهر و مادرتون. ببینید همونطور که احتمالا خودتون بهتر میدونید عرف جامعه ما به ویژه تهران که خودتون ساکن هستید اینه که پسر از دختر بزرگتر باشه و همینطور دختر وسایل خونه مشترک (جهیزیه) رو تامین بکنه. خوب این حداقلش هست. کما اینکه متاسفانه در اطرافمون میبینیم خانواده بسیاری از عروس خانمها حتی هزینه عروسی یا حتی تامین خانه مشترک رو هم تقبل می کنند در شرایطی که دختر به لحاظ ظاهر و خانواده و تحصیلات کم از داماد نداره!!! من هیچکدام این موارد رو تایید نمیکنم ولی این واقعیت موجود جامعه ما هست و مادر و خواهر شما این موقعیتها رو میبینن و در ناخوداگاه خودشون مقایسه میکنن که پسری که ما با زحمت بزرگ کردیم چی کم داشته که با دختر 4 سال بزرگتر بدون جهیزیه ازدواج کنه و .... و بعد از همه اینها تازه عروسمون نه تنها ذره ای قدرشناس نباشه بلکه بی احترامی هم بکنه و پسرمون رو اصطلاحا از ما بگیره. من فکر میکنم شما باید به مادرتون حق بدین. این که به توصیه بعضی دوستان بیاین و جلوی چشم خانواده تون بیش از حد عرف و معمول به همسرتون توجه کنید فقط آتش کینه و بغض رو توی دل خانواده تون شعله ور تر کردین. پیش چشم اونها به همسرتون بی احترامی نکنید ولی دیگه از اونطرف بوم هم نیفتین!! عرض کردم برای بهبود رابطه باید طوری رفتار کنید که اصطلاحا نه سیخ بسوزه نه کباب! با قربانی کردن یکطرف رابطه، این رابطه هرگز ریشه ای اصلاح نمی شود. همسر شما اگر واقعا و صادقانه به خاطر عشق و دوستی با شما ازدواج کرده باید خانواده شما را بپذیرد نه به خاطر اونها بلکه به خاطر شخص خود شما چون این کمترین حق انسانی بدیهی شماست که راحت و بدون استرس با پدر و مادرتون رابطه داشته باشین به ویژه که با سبقه مذهبی که فکر میکنم شما دارید حتما واقف هستین که درصورت خدای نکرده قطع این رابطه یا عدم رضایت اونها از شما متاسفانه چه اثرات بدی ممکنه برای زندگیتون در پی داشته باشه و فارغ از جنبه مذهبی با آرزوی سلامت همیشگی برای والدین شما چه بسیار فرزندانی رو دیدم که به خاطر این مسائل و کم و سرد بودن رابطه ها بعد از دست رفتن والدینشون تا آخر عمر حسرت به دل لحظه ای کنار اونها بودن میمونن و خودشون رو نمی بخشن چه برسه که بتونن بعدا همسرشون رو که باعث و بانی این مساله بوده ببخشن و مشکل دوباره سرباز می کنه. پس تا این نعمت برقراره خوش به حالتون و از موانست و هم نشینی با والدینتون بهره ببرین . موفق باشین

  19. 2 کاربر از پست مفید sarvenaz تشکرکرده اند .

    shahrouz (چهارشنبه 31 شهریور 95), شیدا. (چهارشنبه 31 شهریور 95)


 
صفحه 3 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.