به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1395-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 75 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایشون دارن از شما سوءاستفاده می کنن.به قول خودت چطور درس خوندنت مانع زندگی خانوادگی تون میشه ولی کار کردنت نه؟این یعنی دوگانگی و تناقض که به نظرم علت ش کاملا مشخصه.ایشون می خوان شما رو کنترل کنن تا مبادا رشد بیشتری بکنین و ایشون و خواسته هاشون رو در شان خودتون نبینین.در واقع ایشون اصلا اعتقادی به اون چیزی که برای شما فضیلته ندارن.موفقیت های تحصیلی شما به چشمش نمیاد چون اساسا اهمیتی براش نداره که در کنار همسرش رشد کنه.ایشون یه کدبانو و یه ماشین جوجه کشی می خوان و صراحتا هم این رو به شما گفتن.از پرسپکتیو ایشون زن یعنی همین.حالا این شما هستین که باید ببینین زندگی در کنار چنین آدمی دلخواهتون هست یا نه.فقط رو این موضوع تاکید می کنم که به خیال تغییر شخصیت ایشون نباشین و تصمیم گیری تون رو رو این موضوع بنا نکنین.

  2. 4 کاربر از پست مفید sphinx تشکرکرده اند .

    Amina (جمعه 16 مهر 95), mehdi.ma.mm (شنبه 17 مهر 95), مارگریتا (جمعه 28 آبان 95), بارن (چهارشنبه 10 آذر 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1395-5-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,921
    سطح
    26
    Points: 1,921, Level: 26
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 42 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی کلافه م. از خودم بدم میاد. از اطرافیانم... خسته م از این زندگی که هیچ آرامشی توش نبوده برام.
    میگم عروسی نمیخوایم، فقط خرج الکیه، شوهرم راضی نمیشه. فقط چون خانومای فامیلشون میخوان بیان برقصن و خوش بگذرونن. عروسی ساده هم آقا رو راضی نمیکنه، هرجا عروسی میریم دقت میکنه ببینه بقیه چیکار میکنن میخواد بهترشو انجام بده. هی تو دلم حرص میخورم که میخواد تا خرخره بره زیر قسط و وام (همین الانش هم هست) فقط واسه همچین مورد مزخرفی. به خدا اگه هزینه یه چیزی مثل خونه یا زمین بود که میموند اصلا دلم نمیسوخت. نشسته برنامه میریزه که با حقوق من و خودش چطوری این قسطا رو بده، اصلا هم فکر نمیکنه که شاید من برنامه دیگه ای برای خودم داشته باشم.
    از دست خودم هم عصبانی ام. همش تو ذهنم میاد که خانوادم خیلی راحت میتونن بهم کمک مالی بکنن که اینقد استرس نداشته باشم. هی به خودم میگم دیوونه نباش، وظیفه شون نیست، اصلا درست نیست این کار. باز همش فک میکنم چی میشد یه کمک مختصری میکردن، چقد اونجوری بهتر میتونستم برنامه بریزم واسه آینده. میگم چطور پدرم برای برادرام سنگ تموم گذاشت، من چه فرقی بااونا دارم؟ تازه چقدر همجا میگه شوهرمو مثل پسرش دوست داره... حس بدی دارم. پدرم تو مجردیم بهم یه ماشین داده بود که تازگی غیر مستقیم ازم گرفتش. شخصیتش اینطوریه که فک میکنه همین که دختر داده به دامادش خیلی در حقش لطف کرده، البته واسه جهیزیه مادرم اجازه نمیده کم بذاره... روم نشده به شوهرم بگم دیگه ماشین زیر پام نیست. درصورتی که تو برنامه هاش همش این هست که یه ماشین بسمونه، من ماشین خودمو میفروشم! نمیدونم چی فکر کنه با خودش از این رفتار پدرم

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصلا درک نمیکنم چرا در برابر همسرتون عذاب وجدان دارید از اینکه پدرتون ماشین رو ازتون گرفته. مال خودش بوده تصمیم گرفته پس بگیره.
    اینکه همسر شما جاش رو با شما عوض کرده و میگه یه ماشین کافیه و من ماشین خودم رو میفروشم اذیتتون نمیکنه؟؟؟؟ فقط کار پدرتون اذیتتون میکنه؟؟؟؟

    به نظر من باید یه تجدید نظر اساسی تو زندگیتون بکنید.
    به نظر میاد همسرتون اهل چشم و هم چشمی هستن. برعکس اکثر مردا. و حرفایی میزنن که بیشتر بین خانوما رایجه!

    یک بار برای همیشه بشینید در مورد حد و مرزهای زندگی و وظایفتون صحبت کنید. اگر هم میترسید که ناراحت بشن یا مشکلی پیش بیاد میتونید از یه مشاور کمک بگیرید.

    اینم اضافه کنم که اولین کسی هم که باید به وظایف و نحوه برخوردش با مسائل زندگی واقف بشه خود شما هستید. اول از همه باید متوجه بشید دلیلی نداره اینقدر به همسرتون باج بدید و در برابرش همیشه احساس مسئولیت و سرشکستگی داشته باشید.
    ویرایش توسط nazi_ka : چهارشنبه 10 آذر 95 در ساعت 15:17

  5. 4 کاربر از پست مفید nazi_ka تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 11 آذر 95), نیلوفر:-) (چهارشنبه 10 آذر 95), مارگریتا (چهارشنبه 10 آذر 95), بارن (چهارشنبه 10 آذر 95)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1395-5-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,921
    سطح
    26
    Points: 1,921, Level: 26
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 42 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون، خیلی از حرفاتونو قبول دارم.
    ولی الان دارم نوشته هامو دوباره میخونم ببینم کجا گفتم شوهرم خوب کرده و فقط پدرم داره اشتباه میکنه... همچین چیزی نگفتم، اگه این دوتا مسئله رو کنار هم آوردم واسه این بود که بگم تو چه فشاری هستم.
    اینکه روم نشده بگم بخاطر اینه که از قضاوت شوهرم درباره پدرم میترسم. میترسم فکر کنه پدرم برام ارزشی قائل نیست، یا خسیسه یا... دلم نمیخواد تصور مثبتی که ازش داره تو ذهنش خراب شه. چون همه به شدت از پدرم حساب میبرن، فکر میکنن روی من خیلی حساسه و منو خیلی دوست داره.
    قبول کنید آدم یه کارایی رو از پدر و مادر خودش توقع نداره دیگه... مخصوصا وقتی رفتار متفاوتش با برادارام رو میبینم. هی به خودم میگم بی خیال، هزینه جهیزیه خیلی بیشتر از قیمت این ماشینه، ولی چون هدیه بود خیلی برام سخت بود وقتی دیدم اینطوری رفتار کرد. ولی خدا شاهده حتی اخم هم نکردم بهشون. فقط یکی دوبار به شوخی و خنده به مادرم گفتم هدیه رو که پس نمیگیرن، که مادرم از کوره دررفت که لوس بارت آوردیم و به من ربطی نداره و برو با پدرت صحبت کن و...
    حس میکنم اگه کنار بکشم و همچی رو بذارم به عهده شوهرم همون یه ذره سرمایه ش هم به باد میده. حس میکنم نمیتونه و بلد نیست چیکار کنه. برعکس ظاهر جدی و پرهیبتش خیلی وقتا اشتباه بچگانه زیاد داشته تو این مسائل. الانم که میخواد بخاطر فامیلاشون خودشو تو همچین خرجی بندازه. اصلا بهش اعتماد ندارم. بخاطر مخالفتم برای عروسی گرفتن به شوخی میگه بقیه از دست پرخرجی زناشون مینالن، ولی تو مثل پیرزنا خسیسی! اینجوری میگه میخندم و سعی میکنم حساسیت نشون ندم، ولی گاهی اوقات میگم به درک، بذار هرکاری میخواد بکنه تا بعد که بدبخت شد به حرف من برسه

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم همین حرفارو به شوهرت بگو

    حرف دلتو بگو و راحت شو ببین عکس العمل اون چیه بهش بگو که اگه همچین برنامه ای داشتی قبل عقد و تو خواستگاری حتما باید مطرح میکردی

    بگو که هنوز برای مادر شدن اماده نیستی باهاش حرف بزن

    اگه امکان حرف زدن رو در رو نیست کتبا بهش بگو

    یه چیز دیگه ... اصلا در امد خودتو وارد زندگی نکن اصلا ...

    اون باید به فکر قسط ها و وام ها باشه نه تو وقتی بچه میخواد با کدوم پول میخواد

  8. 2 کاربر از پست مفید مه و خورشيد 75 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (چهارشنبه 10 آذر 95), مارگریتا (چهارشنبه 10 آذر 95)

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خانم مارگريتا
    شما سال ديگه مياي اينجا و اينكه شوهرت از دستت قراري ميشه گله ميكني
    همه چي رو بسپر بهش.
    همه چي
    ميخواد عروسي بگيره ؟ بزار بگيره
    دوس داره لباس شيك بپوشي؟ خب
    شما هميشه يه مقدار از حقوقتو بزار برا اين طور خرجها
    شوهرت هنوز با واقعيت هاي زندگي آشنا نشده نزار بهت بگه پيرزن خسيس. بزار حس كنه با يك ملكه ازدواج كرده .
    باهاش حرف بزن . خانم باش . بگو باشه ولي من يه مقدار از حقوقم بابت هزينه ها م ميره . شما هم كه ميگي از پسش برمياي من بهت اعتماد مي كنم .. يه بارتو زندگي فكرتو درگير نكن . مثل خانمهاي فاميلشون باش. لذت زن بودن رو ببر
    مطمئن باش يه عروسي خوب لذتش هميشه يادت مي مونه

  10. 5 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 11 آذر 95), نیلوفر:-) (پنجشنبه 11 آذر 95), مارگریتا (پنجشنبه 18 آذر 95), بارن (پنجشنبه 11 آذر 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 11 آذر 95)

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    چقد استرس همه چی رو داری؟بیخیال...هیچ کدوم از اینا وظیفه شما نیست. ببخشید اینطوری میگم ولی زن نیستی.جات با مرد عوض شده.ایشون عروسی مجلل میخواد شما جوش قسطشو میزنی و عروسی نمیخوای.قسط وامتونو رو هم میدی.نگران اینی که چرا پدرت به برادرت کمک کرده و به شما نه.ماشین هدیه رو پس گرفته ولی جهیزیه خوب میخواد بده.نگران ذهنیت همسرت نسبت به خانوادتی.چرا نگران ذهنیت خانوادت به همسرت نیستی؟اگه بفهمن همسرت با کمک شما عروسی گرفته چه حسی پیدا میکننن؟
    از حقوقت برای همسرت خرج نکن.همسرت الان هم داره میگه زن میخواد نه یه مرد دیگه.به حرفش توجه کن و روی خودت کار کن.هرکسی یه جوریه دیگه ولی شما باید در مورد اهدافت قبل ازدواج مفصل صحبت میکردی و راهتو مشخص میکردی.البته هنوزم دیر نشده اگه جدی باشی شوهرت راه میاد باهات.هرچند ممکنه اول بدقلقی کنه.در ضمن به نظرم حقوقتو از قسط وام عروسی بکش کنار.بگو باقیماندشو پس انداز میکنم.اگرم باقی موند و پس انداز کردی برای خودت چیزی بخر.برای ماشین هم واقعیتو بگو.بذار بدونه چجوری برنامه بریزه و چه امکاناتی داره!! خودتم خیلی خسته نکن که چی بگم و چجوری بگم برای مردها اگه کشش ندی و سریع اصل مطلبو بگی راحتترن.

  12. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    مارگریتا (پنجشنبه 18 آذر 95)

  13. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array
    وای چقدر داری اشتباه می کنی
    نکن
    اشتباه داری می کتی
    اصلا وظیفه تو نبست که قسط بدی و روی حقوق شما حساب و کتاب بشه
    من اگه بجات بودم به شوهرم می گفتم اصلا می خوام تصمیم بگیرم نرم سر کار
    شیک بگرد و از همسرت تقاضای مالی داشته باش نذار اون از شما تقاضای مالی داشته باشه بجای اینکه همسر شما،ابرو داری کنخ از نظر مالی شما داری این کارو می کنی
    مردا از اینکه همسرشان بهشون وابستگی مالی داشته باشند لذت می برند
    ولی شما....
    مگه شما برای ازدواج با ایشان پا پیش گذاشتید که دارید این همه کوتاه می آین
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  14. 2 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 13 آذر 95), مارگریتا (پنجشنبه 18 آذر 95)

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوست عزیز اینجا چندتا قضیه مطرحه و چیزایی وه من به ذهنم میرسه رو بهت میگم ..همچنین تجربیاتی که تو زندگیم داشتم
    ببین ختنمی من از حرفات اینطور برداشت کردم که همسر شما یه خانمه خانهدار می خاد و لا غیر...وقتی اومده خواستگاری ازت خوشش اومده و پیش خودش با کارکردنت کنار اومده شما هم که ساپورت مالیش کردی خوب بدش نیومده و استقبال کرده ولی اینو بفهم که ته دلش نمیخاد بری سرکار...........خوب شما یا واقعا برات مهمه سرکار رفتن یا زندگی با این آقا برات مهم تره که باید از همین الان که سر یه سقف نرفتی تکلیفت رو روشن کنی وگرنه زندگی با ارامشی نخواهی داشت میدونی چرا چون همش باخودت دو دوتا چهارتا میکنی که پول فلان قسط میمونه پس من باید برم سرکار پوله قسط و ... رو دربیارم از اونطرف شوهرشما به جای قدردان بودن دوست داره تو خونه بشی و خانهداری و بچه داری کنی.......انگار اصلا نمیبینه..میدونی چی دوست داره؟ دوست داره سرکار نری ولی حقوقت باشه چون خودت اینطوری بارش اوردی....دقیقا من هم با نظردوستان موافقم اینجا همه بهت گفتن این کار اشتباهه..قسط دادن اشتباهه..الان تو این دوران موقع دلسوزی نیست عزیزم بعدشم شما با مادرشوهرت نمیخای زندگی کنی که هی میگی اون منو به خاطر شاغل بودنم انتخاب کرد اصلا این حرفه خوبی نیست یعنی رسما قبول داری که به خاطر حقوقه ماهانت گرفتنت!!!!! خوب این فکرشم بده برای کسی مثل شما با این خصوصیاتی که گفتی........اشتباه نکن بشین دودوتا چهارتا کن ببین اگه وئاقعا همسرت رو دوست داری و میخای باهاش بمونی کارت رو بزار کنار به نظرمن چون این مرد کارکردنه زن رو دوست نداره و با این کار خودت رو داغون میکنی ...من خودم شاگرد اول دانشگاه بودم و وقتی ارشدم تموم شد و سرکار درست حسابی میرفتم ازدواج کردم ....اشتباه کردم و کله پس اندازم رو به شوهرم گفت دوران عقد برای خرید مغازش ازم گرفت بعدشم که وارد زندگی شدیم کاملا رو پوله من حساب میشد و نتونستم یه قرون پس انداز کنم ناراحت نیستم چون تو زندگیه جفتمونه ولی یه موقعهایی میگم کاش یه پس انداز داشتم....من الان یه بچه دارم ولی واقعا سخته شاغل بودن و بچه داشتن الان ارزومه سرکار نرم منی که عشقه کار بودم شرایط ادمها بسته به زمان فرق میکنه اینارو فقط صرفه تجربم گفتم........میخای با کسی بری زیر سقف که دیدگاهاش در مورد کار، درس، بچه داری کاملا باشما فرق میکنه و برام جالبه که چرا تو زمان قبل عقد و خواستگاری سر این قضایا به نقظه مشترک نرسیدین از من میشنوی الانم دیر نشده به تفاهم برس اگه نرسیدی فکر نکن بری سره خونه زندگیت میتونی تغییر بدی دیدگاهشو اونطری کسی که اذیت میشه شمایی و روی ارامش نمیبینی
    در مورد کمک مالی از خانوادت....ببین پدر شما کار درستی میکنه که بهت کمک نمکینه ..خلاصه میکنم...چون پدر من به خاطر سادگی محبت و البته بی تجربگیش(من فرزند اول و دختر بزرگش هستم) کلی به ما کمک مالی کرد اول گفت پول میدم برین خونه رهن کنین شوهرم اونموقع داشت شاخ درمیاورد از خوشحالی و تعجب چون خودش فرزنده اخره پدرش فوت شده و کلا هیچ ساپورتی نمیشه از خانوادش...بعد از یه مدت بابام گفت عیب نداره پول میدم برید خونه بخرید.....ولی همسر من بعد از خرید خونه توقع داشت سه دانگ رو به نامه اقا بزنیم!! دعواها ما داشتیم یعنی کلا میخام بهت بگم برحسب تجربه هرگونه محبتی از طرف خانواده دختر روداماد بعد از یه مدت وظیفه میدونه و کاملا سمه...یا با همون پولی که خودش داره بساز یا با فردی ازدواج کن که اونقد پول دار باشه که نخای از پدرت پول بگیری
    ببخشید خیلی طولانی شد. موفق باشی

  16. 4 کاربر از پست مفید abs تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 13 آذر 95), نیلوفر:-) (شنبه 13 آذر 95), مارگریتا (پنجشنبه 18 آذر 95), بارن (شنبه 13 آذر 95)

  17. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    اینکه اول زندگی آدم بخواد من و تویی داشته باشه و از این مسایل حرف بزنه و یا حد و مرزی مشخص کنه یه خرده عذاب آور هست و من بایت این موضوع شما رو درک می کنم


    در رابطه با همسر شما که میگه زن خانه دار بهتره، اینا تعارفات الکی هست الان زیاد مردی پیدا نمیشه که این حرف رو واقعا از صمیم قلبش بزنه مگر اینکه خودش یه درآمد بسیار بالا داشته باشه که درآمد زن توش اصلا به چشم نیاد در اون صورت شاید آرامش منزل رو به کار کردن همسرش ترجیح بده

    همسر من در اولین صحبت با من می گفت دوست ندارم همسرم کار بکنه و همسر من می تونه استعدادهاشو جور دیگه ای نشون بده و ...
    ولی به عینه می دیدم وقتی در امتحان استخدامی شرکت می کردم خیلی پیگیر بود که حتما قبول بشم با همون مدرک کارشناسی یه جایگاه شغلی به دست آوردم و چون ارشد میخوندم نمیشد برم سر کار با مدیر شرکت صحبت کردم یک سال به من فرصت دادن درسم تمام بشه برگردم و همه اینها زیر نظر همسرم هم بود و هیچ موقع نگفت چرا امتحان میدی یا چرا این فرصت شغلی رو با چنگ و دندون حفظ می کنی

    بعدش که دکترا قبول شدم به خودی خود دیگه نمی خواستم که به اون شغل فکر کنم و کلا اون کار رو کنسل کردم و برای بورسیه برای استخدام در دانشگاه اقدام کردم برای همه این موارد همسرم همراهیم کرد

    بعد بچه دار شدن گاهی که چند روز پشت سر هم به پایان نامه ام نمی رسیدم می گفت خودت رو تبدیل به یه زن خانه دار کردی حیفه توی این جایگاه بعد این همه تلاش یکهو همه چیز رو رها کنی

    اینها همه یه سری تعارف هستش که نمیخوام همسرم کار کنه و این حرفا

    شما همه معیارهای همسرت رو داشتی که باهات ازدواج کرده مردها از هیچ معیاری صرفنظر نمیکنن چون قدرت انتخاب دارن و مجبور نیستن مثل خانمها به موارد معدودی فکر کنن

    ولی به نظر من در موارد غیر ضروری که مصرفی و تمام شدنی هستن مثل همین هزینه عروسی به هیچ وجه مشارکت نکن
    یک بار به همسرت بگو مایل هستی برای روشن شدن یک سری موارد باهاش گفتگو کنی این گفتگو بیرون از منزل شما یا منزل پدری ایشون باشه توی یه جایی مثل کافی شاپ
    خیلی آروم و با احساس، بدون هیچ موضع گیری یا لحن خشونت آمیزی به همسرت بگو وقتی به مسئولیتهای یک زن خصوصا بعد از مادر شدن فکر می کنم به این نتیجه می رسم که ممکن هست فقط دو سه سال دیگه برم سر کار یا شاید 5 سال دیگه بنابراین میخوام درآمدم توی این چند سال صرف پس انداز بشه و افزایش سرمایه به هیچ وجه توی مواردی که پول توش تمام میشه روی من حساب نکن در رابطه با بقیه موارد و بقیه سرمایه گذاریها هم اگر ممکن هست با من مشورت کن در اون صورت میتونیم با هم مشارکت کنیم و با هم زندگیمون رو بسازیم

    اگر چیز سند داری خریداری شد دوباره یه گفتگو با همسرت داشته باش و از همون اول مشخص کن که مایلی همه چیز نصف نصف سند زده بشه

    البته گوشه ذهنت داشته باش که شما به هیچ وجه قرار نیست کارت رو رها کنی این فقط یه احتمال کوچک هست که شما بزرگ نشونش میدی چون اول زندگی نمیشه چکشی حد و مرز مشخص کرد با بیان چنین احتمالی نظرت رو بیان می کنی اگر هم همسرت گفت من و تو نداریم و این پولها توی زندگی مشترکمون هست بگو تمام حرفهات درسته و من قبول دارم فقط بحث یک احساس نامطلوب هست که میخوام از شرش خلاص بشم چون موافق هزینه زیاد برای عروسی گرفتن نیستم بنابراین احساس بدی دارم وقتی برای هزینه یه کار بیهوده بخوام مشارکت کنم. این فقط یک احساس هست و دلم میخواد منو درک کنی بابت این احساسی که دارم

    و بعد شروع زندگی هم کل پولت رو پس انداز کن (به جز مواردی که به دلخواه خودت مثلا وقتی تنها بیرون منزل هستی میخری) و بذار همسرت حس تامین کنندگی شما رو داشته باشه همونطور که اقلیمای عزیز و سایر دوستان گفتن

    در رابطه با هدیه پدرت هم میتونی به همسرت بگی ماشین رو خودم بهشون پس دادم چون میخوام زندگیمون رو با هم بسازیم و از طرفی خانوادم خرید جهیزیه رو در پیش دارن و نمیخوام فشاری روی دوششون باشه

    یا هم اگر پدرت وضع مالیش انقدر خوب هست که اون ماشین هیچ تاثیری روی شرایطشون نمیذاره میتونی به پدرت بگی که اگر امکان داره اون ماشین رو به شما برگردونن چون خانواده داماد از اول اونو زیر پای شما دیدن یه خرده احساس سرشکستگی می کنید در برابرشون اگر یکهو بگین ازم گرفتنش

    به هر حال یه استراتژی در نظر بگیر که توش حرف و حدیث نباشه اگر ماشین به شما برگشت که هیچ، اگر هم برنگشت جلوی همسرت وانمود کن که تصمیم خودت بوده یا حداقل با موافقت خودت انجام شده

    و به نظر من هم به هیچ وجه نذار همسرت توقعی از پدرت داشته باشه که اگر این قضیه به صورت عادت دراومد هر روز باید جوابگوی یه درخواستی باشی و بین پدرت و همسرت دائم گیر بیفتی

    در عین حال که آرامشت رو حفظ می کنی کاملا با اعتماد به نفس و قاطع برخورد کن
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : شنبه 13 آذر 95 در ساعت 13:12

  18. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    مارگریتا (پنجشنبه 18 آذر 95), بارن (شنبه 13 آذر 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اگر ما جدا شویم ، برادرم و خواهر شوهرم چه می شوند ؟
    توسط salma82 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 اردیبهشت 92, 11:13
  2. کی بچه دار شویم؟
    توسط ترگل1 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 مرداد 90, 11:36
  3. ویژگی های افراد خود شکوفا
    توسط ani در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 دی 88, 14:45
  4. مـلـکـا ذکـر تـو گـویـم
    توسط baran.68 در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 آذر 88, 15:25
  5. کی بچه‌دار شویم و کی نشویم؟
    توسط parnian1 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 آذر 88, 17:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.