به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    به نظر من سمت و سوی مشاوره تون رو چه حضوری و چه مجازی ببرین به این سمت که ریشه این همه فعالیت موازی شما چیه؟ شما از یه چیزی تو زندگی تون ناراضی هستین یا دارین فرار میکنید که این همه مشغله واسه خودتون ساختین و کم کردن یکی شون داره تا این حد بهتون فشار روانی وارد میکنه. این مساله رو واکاوی کنید. قبلا گفتین انتظر همسرتون هست که شما رو به این سمت سوق میده ولی به نظر من فقط انتظار و رضایت همسرتون نیست. یه چیزی درون خودتونه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 02 مهر 95)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکدفعه احساس کردم بجای همدلی و پیشنهاد مورد محاکمه واقع شدم.....
    تدریس در کنار شغل دولتی ام برای این است که شغل دولتی ام ربطی به رشته تحصیلی ام نداره..... و الان سه ساله دارم درس میدم اونم شش واحد تکراری که انرژی ازم نمیگیره....ودر ثانی من فضایش رو دوست دارم....یعنی نیازی نیست خیلی مطالعه کنم....
    من در خلال نوشته هام گفتم من و همسرم از دانشگاههای خوبی فارغ التحصیل شدیم و اینکه دوست دارم ادامه تحصیل بدم برای اینه که رشته ام رو دوست دارم.....حالا گیر و دار زندگی یکم منو دور کرده.
    کار هم در شرایطی رفتم که واقعا شرایط مالی و هم یه مدت ی که تو شرکتهای خصوصی با درآمد کم کار میکردم استارت شرکت تو آزمون های استخدامی زده شد و خب قبول شدم و رفتم....
    ببینید وقتی از دور به قضیه نگاه میکنید همه چی خوبه و اکی هست....اما از نگاه درونی یه چیزایی در تضاد هست....
    مهمتر.....همسرم بین زن سنتی و مدرن هنوز مونده....و به تبع اون خودم.....
    ببینید خودم میدونم من مادرم وظیفه اصلی ام مادری هست....اما من چند بار شغلم و درسم رو بخاطر شرایط زندگی تغییر دادم منتی هم سر کسی نیست....برای شادی خودم این کارا رو کردم.....خودم لذت بردم....الان فرزند اولم نه سالست....
    دوست ندارم حیرتی تو دلم باشه
    ....مساله بعدی تیک هایی که همسرم به زندگی وارد میکنه....خب ما سن پایین ازدواج کردیم....خیلی از مسائل و مهارتها رو نداشتیم الان هم نداریم....اما اون مسائل گذشته خیلی چشم منو رسونده....با اینکه همسرم ویژگی های تاپی داره اما بعنوان یک زن به جورایی میترسم
    ببینید خواه نا خواه تو ذهنم میاد....که نکنه اگه من از فعالیت هام بزنم بخاطر زندگی نه تنها قدر دانی نشه بلکه ملامت هم بشم....
    چطور که همسرم الان هم میگه اگه میتونی برو....
    یا در فعالیت های شرکت همش میگه نمیخوام درگیره کنم اما مسائل علمی و مالی اش نا خودآگاه با ماست...
    ببینید زندگی افراد متفاوت....من خودم میدونم که باید خانم خونه باشم و به کارهای خودم مشغول شم و نهایت شغلم....اما سبک زندگی ام از اول جور دیگه ای پایه گذاری شده....ازدواج سن کم....هم رشته بودن....همکار بودن....شراکت....دوستی...همه چی با هم قاطی شده ....الان سخته تفکیک کنم یا روند رو عوض کنم....
    من سخنرانی دکتر حبشی کتاب روانشناسی زیاد خوندم میخونن.....خیلی هم کمک کرده بهم....
    ******
    میدونم سرم شلوغ شده....اما من تیپ و مدلم ابنطوریه

    الان چی کار کنم.....

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیای یاسی نمایش پست ها
    انرژی ازم نمیگیره....ودر ثانی من فضایش رو دوست دارم....یعنی نیازی نیست خیلی مطالعه کنم....
    اینکه دوست دارم ادامه تحصیل بدم برای اینه که رشته ام رو دوست دارم.....حالا گیر و دار زندگی یکم منو دور کرده.

    ببینید وقتی از دور به قضیه نگاه میکنید همه چی خوبه و اکی هست....

    ببینید خودم میدونم من مادرم وظیفه اصلی ام مادری هست...اما من چند بار شغلم و درسم رو بخاطر شرایط زندگی تغییر دادم منتی هم سر کسی نیست....برای شادی خودم این کارا رو کردم.....

    نکنه اگه من از فعالیت هام بزنم بخاطر زندگی نه تنها قدر دانی نشه بلکه ملامت هم بشم....
    چطور که همسرم الان هم میگه اگه میتونی برو....

    میدونم سرم شلوغ شده....اما من تیپ و مدلم ابنطوریه

    الان چی کار کنم.....
    چی رو چیکار کنید؟!!!

    وقتی خودتون راضی هستید؛ خب همینطوری ادامه بدید! دلیلی نداره از فعالیتهاتون کم کنید. مسئله‌ای هم که عنوان تاپیک بیان میکنه ظاهرا حل شده و شما الان یه زندگی بی‌نقص دارید. سوالتون چیه؟!

    گرچه برخلاف گفته شما من به شخصه این زندگی رو به هیچ وجه عالی نمیبینم. اینکه از هرچیزی یه کم! داشته باشید.
    کمی توی دانشگاه درس بدید. شش ساعت به نظر من حتی ارزش رفت و آمد رو هم نداره حتی به مقصد تفریحگاه.
    کمی شاغلید! اشتغال غیر رسمی و بدون امنیت شغلی که نشد کار. این خودش یکی از عوامل مشترک استرس بین مردم همه دنیاست.
    کمی مادرید. کمی همسرید. کمی مدرنید؛ کمی سنتی... برخلاف اونچه ابتدا به نظر میرسه شما اصلا کمالگرا نیستید. بلکه ضعف جدی در مدیریت زندگی و انتخاب اهدافتون دارید.
    و علارغم گفته صریحتون که منتی بر کسی نیست؛ شما ابراز خستگی میکنید و علتش رو همسرتون و رفتارش و فشاری که بهتون میاره میدونید چون تیپ و مدلتون اینطوریه و اگه بابت کاری که برای زندگی خودتون میکنید ازتون قدردانی نشه؛ در حقتون اجحاف شده!

  5. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام....خانم مهستی راستش اهنگ کلامتون خوب نبود ومن دلگیر شدم....
    یه جمله رو هم اصلاح کنم فکر کنم درست متوجه نشدید....من الان یکم کار نمیکنم....الان استخدام یه ارگان دولتی ام و خیلی کار میکنم در حد کوزت....
    تازه اگه بگم مربی یه رشته ورزشی هم هستم و یه کار کوچولو دیگه دارم فکر کنم منو از تالار شوت کنید....
    من فکر میکنم ما ها یه مدل زندگی طراحی کردیم و دوست داریم همه مطابق اون باشند...یه قالب از پیش تععین شده...یکم کسی ازون تخطی کنه فورا کلید اقتدار مرد دکتر حبشی رو توصیه میکنیم....
    +++
    خب من با استادم صحبت کردم...ایشون علیرغم اینکه دوست داشت با هم ادامه بدیم ومنو کمک کنه در این راستا ...اما پیشنهاد داد یه دو سه سال استپ کنم....حرف خوبی زد : گفت دکترا هدفش دادن تز و انجام فعالیت های پزوهشی که تو داری تو شرکتتون انجام میدیو..اگه هدفت مدرک نیست....هم.ون فرمون رو برو...
    البته دوست داشتم همسرم هم این جمله ها رو میگفت....البته بنده خدا به زبون خودش گفت ها ولی مفهوم نبود...
    ++++
    این بود انشای من....مثل این فیل هندی ها همه چی به خیر و خوشی تموم شد...
    ++++
    اما از همه این حرفا گذشته چطوری بین خواسته های خودم و اون چیزی که ازم انتظار میره تعادل ایجاد کنم...
    شاید یه تایپیک جدید بزنم...
    +++++
    خوشحال میشم ار تجربیاتتون بگید....من خیلی از گفته های شما نکات خوبی پیدا کردم
    منو با زوایای پنهانم اشکار کردید....
    هیچ چیزی ترسناک تر از اون زوایای پنهان نیست.....

  6. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام دوست عزیز

    شما درست میگید هیچ کدوم از ما توانمندی های دیگری خبر نداریم و البته کسی اینجا هم منکر استعداد و توانمندی بالای شما نیست.

    به نظر من معیارتون رو بگذارین میزانی لذتی که از هر کدوم از فعالیت هاتون می برید و احساس رضایتی که از خودتون دارید.
    قطعا به عنوان یه همسر و مادر خودتون میزان رضایت همسر و فرزندانتون رو هم لحاظ می کنید.

    به نظر منم این تاپیک رو تموم کنید و یه مدت رو حرف هایی که اینجا شنیدین فکر کنید و بعدش اگر چیزی واستون تاریک بود دوباره تاپیک بزنید.

  7. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم

    من شمارو درک می کنم و بهتون تبریک می گم که تا الان با پشتکار پیش اومدین و واقعا باعث افتخار هستین .
    در مورد همسرتون تا الان باهاش صحبت کردین در این مورد ؟ در مورد انتظاراتتون گفتین ؟ در مورد اینکه اگه برم یه مشکلی هست اگه نرم یه مشکل دیگه ؟
    به نظرم با همسرت حرف بزن و بگو به چه مسائلی فکر می کنی . می خواستم بگم درست رو فعلا بذار کنار دو سال دیگه باز بخون نه اینکه ولش کنی حتما حتما دو سال دیگه ادامه بده فقط واسه خودت زمان بخر که دیدم خودت نوشتی با استادت صحبت کردی و حل شده خوب خدارو شکر
    به نظر من گذشت خیلی خوب و قشنگه اما اگه قدرشو ندونن تبدیل به حسرت می شه . من یه تجربه دارم برای ارشد از یکی از دانشگاه های آلمان پذیرش گرفته بودم و اون موقع تامزد بودم همسرم برای اینکه جلوی دوستاش و فامیلش حرفی برای گفتن داشته باشه گفت برو . من رفتم اونجا خیلی سخت بود باید کلی پول خرج می کردم اجازه کار نداشتم و هزار تا مشکل دیگه همه می گفتن بمون به جز مادرم که من رو درک می کرد من برگشتم و اولین کسی که من رو شماتت کرد همسرم بود . این رو به کسی نگفتم اما 60 درصد به خاطر همسرم برگشتم چون دو سه سال طول می کشید دوباره هم رو ببینیم به درست و غلطیش کاری ندارم انتخابم بود و الان هم می گم خودم خواستم . اما بعدش خیلی پشیمون شدم نه به خاطر اینکه برگشتم به خاطر اینکه همسرم نفهمید براش بی ارزش بود دوست داشت دو سال دور باشه که بعدش به راحتی بره اونور آب اینجا هم بگه نامزدم خارجه (بعضی وقتا یه چیزایی براشون مهمه که اصل قضیه رو فراموش می کنند). اما باز تلاش کردم و ارشد قبول شدم و ادامه دادم. یکم حسم بهتر شده . می خوام بگم کاری رو که دوست داری انجام بده . فردا اگه شماتت شدی پشیمون نشی و به خودت بگی خودم خواستم. چون حس پشیمونی و حسرت خیلی بده.
    به خاطر حرف همسرت خودت رو معذب نکن درسته همسرته و زندگی مشترکه اما در حد مشورت می تونه کمک کنه در مورد درس و کار این خودتی که تصمیم می گیری. همه جوانب رو بسنج حرف و نظر همسرت رو بشنو بعد تصمیم بگیر اینو برای همه مراحل زندگیت می گم.
    خیلی خوشحالم که زن هایی مثل تو هستند اینقدر سخت کوش امیدوارم بچه هاتون هم به خوبی تربیت کنید که مفید باشن برای جامعشون
    گفتی بین زن سنتی و مدرن تو دوراهی هستی. ببین خودت چی دوست داری ؟ من برداشتم اینه که دوست داری مدرن باشی چون اگه اینجوری نبود اصلا سر کار نمی رفتی پس قاطعانه این رو به همسرت بگو . بگو چی دوست داری اون هم باید کمکت کنه اون هم پدر بچه هاست این که می گن خودتو وقف تربیت بچه کن بچه ها هم به پدر هم به مادر احتیاج دارن .
    یه برنامه ریزی بلند مدت کن و یه برنامه ریزی کوتاه مدت . هدفت رو مشخص کن و الان یه جوری برنامه بریز که یواش یواش به سمت هدف بلند مدتت بری و خسته نشی . کلا نمی گم درس رو ببوس بذار کنار اما اگه الان نمی ری مطالعه داشته باش یا درسی رو تدریس کن که در آینده کمکت می کنه برای دکترا . شرکتت هم که می ری سعی کن تحقیقات و موضوعات جدید رو بخونی و یاد بگیری .
    امیدوارم کمکی کرده باشم اما شدیدا تاکید می کنم با همسرت حرف بزن و بگو ازش چه انتظاری داری اما با مهربونی بگو حتما بشنوه کمکت می کنه شاید نمی دونه . شاید فکر می کنه تو مشکلی نداری و خودت اینجوری دوست داری .

    یه نصیجت خواهرانه می خوام بهت بکنم خودم ضعف شدید دارم تو این قضیه اما شنیدم و احساس می کنم درسته فقط می خوام به تو هم منتقل کنم اینکه برای خودت پس انداز داشته باش همه چیز رو نریز وسط این موضوعی که در مورد شرکت گفتی یه کم باید آنتن هاتو تکون بده که حواست رو جمع کنی. همسرته حق داره شایدم منطقی باشه از نظر خودش اما تو هم پا به پاش زحمت کشیدی بلکه هم بیشتر اگر این رو متوجه نمی شه سعی کن پولتو جدا کنی اما یواش یواش و نه با جنگ و دعوا نهایتش اینه که از این به بعد برای خودت پس انداز کن .

  8. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    اگر از کلام من عصبانی میشدید بهتر بود تا دلگیر. عصبانیت زودگذر اما تاثیرگذاره ولی دلگیری میشه کدورت(عدم شفافیت) بیشتر.
    اصلا نمیدونم دکتر حبشی کیه. کیه؟! اونقدر از این ترکیب "اقتدار مرد" بدم اومد که حتی دلم نمیخواد اسمش رو سرچ کنم. این همونه که کلیدم داره؟ و زندگی مدل نداره. زندگی اصلا ارزش مدل تعیین کردن نداره. شاید این شمایید که دارید پستها رو بر اساس پیشفرضها تحلیل میکنید!

    من فقط حرفهای خودتون رو بازگو کردم، بدون هیچ تحلیلی! چه برسه به قالب بندی کردن شما یا زندگیتون!!!

    میخواید همونطوری که گفتید شخصبت خودم رو در قالب زندگی شما قرار بدم؟ بفرمایید:
    من نمیرم دانشگاه درس بدم چون همینجوری... میشه که برم!
    به شغلم نمیچسپم، فقط چون چند سال پیش استخدامم کردن!(انگار خودتون گفتید که رسمی نیستید و امکان انتقالی ندارید.)
    نمیرم دانشگاه چون بر و بچه‌هارفتن.
    بچه دار نمیشم چون اتفاقیه که افتاده دیگه!
    و...

    من تصمیم میگیرم. و اگر با اراده خودم همه این کارها رو کردم از کسی توقع ندارم منو درک یا همراهی کنه! چون یا خوشحال و راضیم و همدردی نمیخوام یا معلومه خودم هم هنوز درک درستی از خواسته‌هام ندارم.

    یه مرد عادی انرژی فیزیکش چندبرابر یک زن عادیه. میتونه صبح تا شب بدوه و شب هم موهاش رو شونه نزنه و بخوابه. بعد من بیام با شوهرم رقابت کنم و ذعوا که تو چرا کار کردی و درس خوندی و من هیچی نگفتم! حالا بکش. تازه درسم که میخونم برای اینه که تو خوشحال باشی وگرنه من که نمیدونم چرا باید بخوام!


    رمز تعادل بین توقع دیگران و خواسته شما همون سوالیه که من تو صفحه قبل از شما پرسیدم و جوابی ندادید. شادی شما در چیه؟
    ما هرگز توقعات دیگران رو برآورده نمیکنیم مگر اینکه انتظار چیزی(ولو رضایت درونی) داشته باشیم.
    شما مجبور نیستید توقعات همسرتون رو برآورده کنید اگر رضایت خاطر همسرتون، باعث شادی شما نمیشه.
    شما مجبور نیستید مادری کنید، حتی اگر جامعه شما رو یک فرد بی مسئولیت بدونه.... اینکار رو میکنید فقط و فقط در صورتی که حال خودتون رو بهتر کنه.
    پس نباید بگید من توقعات دیگران رو برآورده کردم و انتظار تشکر دارم! نه. شما معامله کردید. رضایت دیگران در مقابل دربافت شادی. همه قضیه درمورد توقعات شما از خودتونه. یکی توقعش از خودش شاد کردن خانواده و فامیله. یکی پولدار شدن و یکی هم انجام صدتا کار نصفه نیمه با هم. اگر انتخاب کردید، نباید "هیچکس" رو سرزنش کنید یا توقعی داشته باشید.

  9. کاربر روبرو از پست مفید mahasty تشکرکرده است .

    abs (دوشنبه 05 مهر 95)

  10. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 خرداد 96 [ 18:05]
    تاریخ عضویت
    1395-3-09
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,600
    سطح
    22
    Points: 1,600, Level: 22
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 62 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از دوستان
    دیگه به قول دوست خوبم صبا نمیخواستم پست بذارم....اما برای شفاف سازی خانم مهستی
    استخدام دولتی چند مرحله داره .....که همش مثل همه و فقط برای اینکه نوع حقوق بر حسب سابقه تعیین بشه عناوین مختلف میگیره...تا پنج سال پیمانی....بعد رسمی آزمایشی و بعد رسمی.....همش یعنی شما استخدام دولتی...اما با عناوین مختلف
    من الان سال پنجم هستم
    دیگه اینکه ممنون....من از قدرت واژه ها چیزی نمیدونم.....فرق دلگیر.....اما میدونم عصبانی هرگز....
    بقیه جملات رو هم فکر میکنم شما متاهل نیستید....من هم قبل از ازدواج ترهای زیادی داشتم....تا چند سال هم مثل شما متعصبانه دفاع میکردم....اما زندگی پارامترهای زیادی داره....یا بزرگ شدن بچه ها و بچه ی دیگه دیگه تعداد متغیرها زیاد تر....مدیریت هم سخت تر....
    اما من با توکل به خدا و مشورت میخوام همین قسمت که ضعف دارم رو مدیریت کنم
    ببخشید اگه جملات ناقص و مفهوم نیست
    من با گوشی تایپ میکنم مدیریت این هم سخته

    ممنون از وقتی که گذاشتید....خیرش به خودتون و خونواده برسه


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.