موضوع: اعتمادم به همسرم از بين رفته

سلام و تشكر از دوستان خوبى كه وقت گذاشتن و جواب دادن.
جناب باغبان، چند وقت پيش يه تاپيك زدم در مورد خيانت همسرم كه از طرف مديريت سايت بسته شد و دوستانى كه خوندن همه متوجه شدند كه همسرم واقعا خيانت كرده چون چيزهايى تو خونه پيدا كردم كه نشون ميداد صددرصد خيانت كرده. دير به خونه اومدناش، سرد بودناش، رمز گذاشتن به گوشيش كه ميتونن خيلى شك برانگيز باشن ولى توجه منو همون چيزى جلب كرد كه چندين بار تو خونش پيدا كردم. حتى چند بار تار موى بلند تيره رو مبل ها و اتاق خواب پيدا كردم كه هيچ شباهتى نه به موهاى من و نه به موهاى خواهر و مادرش داشت. باز هم ميگم اين جزئيات همه شك ايجاد ميكنن ولى توجه منو يه چيز ديگه جلب كرد كه هر چقدر ازش در اون مورد سئوال كردم جز دعوا و بى احترامى جوابى نگرفتم.
سوشيانت محترم، من الان به خانواده ام چى بگم و برم مهريه ام رو بذارم اجرا؟؟؟؟؟؟ چندين بار بهشون گفتم كه همسرم خيانت ميكنه، اونا ميگن خوشى زده زير دلت، انقدر لوس بارت آورديم كه تحمل مشكلات ندارى، ميگن صاحب زندگى شدى كه همه آرزوشو دارن، عوض اينكه اخلاق شوهرتو پيدا كنى و باهاش بسازى توهم برت داشته. حتى اين أواخر كه ميديدن همش در حال تعقيب و كشيك هستم، بهم گفتن تو مريض شدى بايد برى دكتر خودتو درمان كنى. من تو اين شرايط برم مهريه مو بذارم اجرا كه خودم خودمو الكى محكوم كنم؟! همسرم هم اسم بذاره روم كه تو لياقت زندگى نداشتى؟!!!!! بعدش كه خواستم با يكى ديگه ازدواج كنم چه توضيحى ميتونم داشته باشم؟! ميخواى خودم رو خودم مهر بيمار بودن بزنم؟!!!!! جدا از همه اينا، تا دليل قانع كننده و محكمه پسند نداشته باشم پدر مادرم راضى به جداييم نميشن.

عشق آفرين، عزيزم بهتون گفتم كه همسرم نه با من گفتگو ميكنه و نه به مشاوره مياد، خودم هم بارها رفتم پيش چندين مشاور كه بعضى ها ميگن طلاق بگير و بعضى ها ميگن بعد از عروسى و بچه خوب ميشه، راستش من يك سال كه با همسرم عقد كردم اصلا روز خوش نديدم، بدى هاش، كتكش، تحقيرش، قهر و بددهنيش... همه چى رو ميتونم تحمل كنم ولى خيانت برام غيرقابل تحمله. من همه جوره اهل سازش هستم و اگه تاپيك هاى قبليم رو خونده باشين متوجه ميشين كه همه جوره كوتاه اومدم و انعطاف نشون دادم و براى حفظ زندگيم همه كارى كردم ولى وقتى طرف مقابلم خيانت ميكنه و هيچ جورى از رفتارهاى بدش دست نميكشه من چه كارى ميتونم انجام بدم؟؟؟؟ واقعا شما كه ميگى تجسس نكن و سازش كن چه كارى ميتونم بكنم؟

من کاملا موافقم که در ازدواج، باید بنا بر اعتماد و عدم تجسس باشه اما خودمون رو به حماقت که نباید بزنیم. من پستی رو که حنا خانم بهش اشاره دارند خوندم. همسر ایشون واقعا جای شک و تردید رو باقی نذاشتند.

حنا جان به نظر من این زندگی برای شما دیگه زندگی بشو نیست. ایشون خط قرمزی نیست که رد نکرده باشند. به چه امیدی می خواهین باهاشون زندگی کنید؟ اگه نگران عدم حمایت از طرف خانواده تون هستین، می تونید یه مدت سکوت کنید تا یه مدرک مبنی بر خیانتشون به دست بیارید و به خانواده تون نشون بدین و برای جدایی اقدام کنید.

موفق باشید.

جناب باغبان، اينكه ميفرماييد من نسبت به صداقت همسرم خيانت كردم رو اصلا قبول ندارم چون همسرم هيچ وقت صداقتى نداشته كه بخوام نشونه بگيرم و آرامش زندگيمو بهم بزنم. دوستان ميدونن اون چيزى كه من پيدا كردم هيچ توجيهى جز خيانت تا حد عميق نداشته.
جدا از اين مورد من بابت راهنمايى مفيدتون ازتون تشكر ميكنم و اينكه اشاره به پست قبليم داشتين بايد بهتون بگم كه الان خيلى صميميت زيادى با همسرم دارم، اسمشو صدا ميزنم و قربون صدقه اش ميرم و از نظر كلامى خيلى بهش محبت ميكنم و اون هم خيلى خوشحاله من باب ميلش شدم. من بالا هم گفتم هر كارى در توانم بود انجام دادم، رو خطاهاش و بديهاش چشم پوشيدم بدون اينكه عذرخواهى و ندامتى از سمت همسرم ببينم، همه جوره واسه زندگيم تلاش كردم و همه چيزم رو تغيير دادم تا مطابق ميل همسرم باشم، از راه رفتن و غذا خوردن و چاق شدن و لباساى دمده پوشيدن گرفته تا نحوه جواب دادن به تلفن و عوض كردن لهجه و هزارتا كار ديگه.
ديروز رفتم پيش يه خانم دكتر براى مشاوره، ايشون بعد از كلى صحبت و سئوال و جواب گفتن كه واسه چى زندگى رو واسه خودت جهنم كردى، تو هم برو دنبال خوشى و تفريح خودت، با دوستات برو بيرون و اصلا به كارهاى همسرت اهميت نده، اونم يه روزى از اين خيانت و هوسبازيش خسته ميشه مياد ميچسبه به زندگيش. گفت حتى اگه همسرت رو با يه خانم ديگه تو خونه گرفتى واسه حفظ زندگيت نبايد به روت بيارى، گفت بهش فرصت بده كارهاشو بكنه بعد كه خسته شد بياد سر زندگيش.
من اصلا نميتونم حرفهاى اون مشاور رو قبول كنم، من همه نوع بدى و سختى رو ميتونم تحمل كنم جز خيانت. من نميخوام سالهاى خوب و شاداب و جوونيم رو به پاى كسى بذارم كه بره خوشى هاش رو با زن هاى ديگه بكنه و وقت پيرى و ميانسالى بياد سراغ من، تازه اگه تضمينى باشه كه حتما مياد سر زندگيش و بخواد با من باشه.
مشاور گفت شوهرت كه آدم آسونى نيست، گفت برو ببين چند نفر مثل اون تو جامعه هستن كه پول پارو ميزنن، گفت قدر موقعيتى كه دارى رو بدون و دندون رو جيگر بذار، گفت مطمئنم بعد از اينكه بچه دار شدى همسرت عاشقت ميشه و سرش به سنگ ميخوره. گفت الان وضع جامعه طورى شده كه تقريبا هفتاد درصد مردها دارن خيانت ميكنن، گفت فكر نكن اگه از اين جدا شدى صددرصد تضمينه كه خيانت نبينى، گفت برو سر زندگيت، شوهرتم زياد تنهاش نذار.
واقعا نميدونم چيكار كنم، من الان همه نيازهامو فراموش كردم، هدفم از ازدواج رو فراموش كردم و تمركزم رو گذاشتم رو رفتار همسرم كه آيا خيانت ميكنه يا نميكنه!!!!!
اين يعنى زندگى؟!

امروز اومدم خونه همسرم و باز هم نشونه اى از خيانتش ديدم، نتونستم بهش چيزى بگم ولى بهم ريختم. عصبانى و ناراحت بودم، گفت كه چرا اينجورى شدى، گفتم نميدونم، گفتم حس ميكنم دوستم ندارى. اونم عصبانى شد. گفتم چرا شماره اون دختره رو از بلاكى درآوردى؟! گفت خوشم اومده به تو مربوط نيست، اينو كه گفت بحثمون بالا گرفت و آخرشم يه سيلى زد تو صورتم گفت تو لياقت زندگى با منو ندارى، گفت طلاقت ميدم. زنگ زدم به مامانم گفتم همه چيو، مامانم گفت عوض اينكه رفتى اونجا بهش محبت كنى رفتى جنگ كردن، گفتم محمد منو دوست نداره گفت هر كى باشه با اين رفتارهاى تو نميتونه دوستت داشته باشه، گفت برو بچسب به زندگيت. گفتم ميخوام طلاق بگيرم گفت برو بگير به منم نگو اينجا هم نيا.
چيكار كنم؟ موندم ديگه چيكار كنم؟!!!!!!!

سلام خانم
بنظر من یه تفاوت خیلی اساسی بین شما و همسرتون هست ، اینکه همسر شما بشدت تنوع طلب هست ، اینکه مدام درحال خیانت هست ، البته هنوز شما به وضوح ندیدین ولی خودش خیلی رک به شما گفته اجازه بده زن دوم بگیرم ! از طرف دیگه شما روحیه بشدت حساس و عاطفی دارین ، هرچند همه خانم ها این روحیه رو دارند ولی شما به مراتب بیشتر و الان شریک شما تضاد زیادی با شما داره ازین لحاظ و شما داری ازبین میری توی این زندگی ! ایشون شاید یسری خصوصیات مثبت به عنوان شوهر رو داشته باشه و از طرفی نمیشه گفت که شمارو دوست نداره ، ولی میخاد در کنار زندگی با شما و مهر و محبت و توجه و تعهد شما ، گذینه های دیگه هم داشته باشه ! این تفاوت اصلی شماست و زندگی شمارو سخت کرده ! من نمیتونم به شما پیشنهاد خاصی بدم ، فقط میتونم بگم ببین با زندگی با این آدم چه چیزایی رو از دست میدی و چه چیزایی رو بدست میاری ، ارزش کدوم چیزا بیشتره ، اونایی که از دست میدی یا اونایی که بدست میاری ! بنظرم خانواده شما مخصوصا نوع رفتار مادرتون ، خیلی ساپورتیو نبودند و شما روحیه خیلی حساسی دارید ، و در جستجوی محبتی هستید که از طرف خانوادتون هیچوقت نداشتید ! هرچند رفتار همسر شماهم شاید برای خیلی از خانم ها قابل تحمل نباشه ! همه چیز بستگی به خواسته شما از زندگی و ازدواج داره ! شوهر شما تنوع طلب هست ... آیا میتونی تا آخر عمر تحمل کنی ؟

سلام
يه آقاي مسني تو آشناهامون هست كه وضع مالي خيلي خوبي داره. آدم خوب و خوش ذاتيه و هواي خيلي ها رو داره. زن و بچه ش ايران نيستن و تنهاست. زماني كه بين من و همسرم راجع بهش صحبت ميشه به صورت خيلي منطقي و معقول انتظار داريم كه وقتشو با خانم هاي ديگه پر كنه! وقتي كه پول داره چرا كه نه؟! اين هميشه يه قانون بوده كه پادشاه يه سرزمين حق داشتن حرمسرا رو داشته. هرچي پول و قدرت بيشتر، اين حق هم بيشتر!
حالا اين وسط چند سبك از خانم ها هستن. يكي ترجيح ميده تو اون ناز و نعمت غلط بزنه و حتما ملكه باشه. ديگه اون موقع اصلا اين مسائل اسم خيانت رو هم نميگيره. بلكه ملكه سعي ميكنه با سياست، زن هاي اطراف رو دور نگه داره و جا پاي خودش رو محكم تر. يه مدل از دخترها هم هستن كه ترجيح ميدن حتي با پسر روستايي زندگي كنن و در عوض اون زندگي عاشقونه و احساسي خودشون رو داشته باشن.
حالا اينكه چرا به قول مشاورت ٧٠ درصد آقايون دارن به اين روش زندگي ميكنن و فكر ميكنن حتما ... خاصي هستن، يه بحث جداست. ولي كسي كه پولش رو داشته باشه مسلما بيشتر از هركسي اين حق رو داره!!
من خودم آدمي نيستم كه اين مسائل رو هضم كنم ولي يه واقعيته. حتي دوستاني دارم كه ميگن ايرادي نداره مرد چقدر عوضي باشه فقط پول داشته باشه!
ببين همه اطرافيان تو دقيقا ميدونن داره چه اتفاقي ميوفته ولي به زبون هاي مختلف سعي كردن بگن ساكت باش و با سياستت نقش ملكه رو به عهده بگير! حالا هم بشين كلاهت رو قاضي كن ببين از زندگي چي ميخواي؟ آيا اون دختر مستقلي هستي كه بخواي همه دنيا رو جا بذاري و يه تنه بگي من مرد خودم رو ميخوام حالا پشتم نبودين هم نبودين؟ يا آيا ميتوني سكوت كني و در عوض از ماديات موجود لذتت رو ببري؟

ستاره جان، آدمى كه طعم پول و امكانات رو چشيد اگه كمتر از اون رو ببينه احساس شكست ميكنه، من الان يك ساله از هر لحاظ به صورت مالى از جانب همسرم حمايت شدم، دو ماه يكبار سفر خارج رفتيم و تقريبا هر موقع كه رابطه مون خوب بوده آخر هر هفته مسافرت هاى داخل كشور رفتيم و تو اين يكسال بهترين لباس ها، كيف و كفش هاى ماركدار استفاده كردم و هر موقع خواستم گرونترين رستورانها رفتم، حسابم هميشه موجودى داشته. من از يك خانواده معمولى و كارمندى هستم، ولى الان طعم اين رفاه رو، هر چند كوتاه مدت، چشيدم. با همه اينها بعد از رفتار ديشبش فقط و فقط دارم به طلاق فكر ميكنم، من تحمل خيانت همسرم رو ندارم. ولى وقتى ميشينم فكر ميكنم كه آيا اگر كسى با درآمد كارمندى و معمولى بخواد باهام زندگى كنه ولى شديدا عاشقم باشه و آرامش بده بهم، آيا قبول ميكنم؟! اين سئوال منو دچار ترديد ميكنه. آدمى زود به رفاه و امكانات دل ميبنده و سخت ميتونه دل بكنه. الان من نه ميتونم از همسرم طلاق بگيرم نه ميتونم تحملش كنم. آدم پول پرستى نيستم ولى سخت ميتونم به كمتر از اين زندگى عادت كنم. از دست دادن رفاه سخته ولى تحمل خيانت همسر هم خيلى سخته. من تو دوراهى بدى گير كردم.
سلام جناب آقاى فريد؛
ديروز بعد از جرو بحثى كه داشتيم با زور و اصرار من پيش يك مشاور ديگه رفتيم، مشاور گفت شما سنتون ديگه ميره بالا و فرصتى واستون نمونده تا بچه دار بشين. گفت به نظر من بهتره كه جدا بشين. همسرم گفت من به خود حنا و خانواده اش با رفتارهام نشون دادم كه من حنا رو نميخوام ولى اونا خودشون رو زدن به اون راه، گفت من ميگم از حنا ميخوام جدا بشم ولى اون مياد به من ميچسبه. مشاور گفت اينجورى نميشه، بايد برى با خانواده اش صحبت كنى و دليلتو بگى و واسه جدايى اقدام كنى. اونم گفت من فردا ميرم و با مامانش صحبت ميكنم. صبح هم كه ميخواست بره سركار بهم گفت من دارم ميرم وكيل بگيرم.
از وقتى جناب باغبان گفتن برو پيش مشاور من دو تا مشاور رفتم و دو تا جواب متفاوت گرفتم. واقعا اين مشكل من قابل حل نيست، نه؟!!!!!
صبح هم كه به مامانم زنگ زدم گفت همه چى تقصير تو، ضعيفى نميتونى يه شوهردارى رو ياد بگيرى.
جناب فريد شما كه ميگين طلاق نگيرم، چه راه حلى مد نظرتونه؟