موضوع: همسرم باز منو زد

ابزار بزرگي ات رو آماده کن،کم کم.
زندگي ابزار مي خواد
اگه الان پول نداري تحمل کن و توي همين رابطه بمون .
اگه مهارتي و شغلي نداري توي همين زناشويي بمون .
اگه خانواده ي طردکننده اي داري توي همين ازدواج بمون.
،و غيره..
و در حين تحمل و زجرکشيدن ابزار و وسايل خانومي کردن خودت رو فراهم کن.

من در تایید بخشی از حرف شیدا خانم باید بگم که این رفتار شوهر شما تو کسایی که سلیقه های جنسی خاص دارند دیده می شه. در واقع شاید ایشون صرفا با رفتار و روش های خاصی ارضا می شه و می دونه که رو شما نمی تونه برای این مسائل حساب کنه در نتیجه مثل خیلی های دیگه می خواد یه همسر برای زندگی خانوادگی و یک شریک جنسی برای روابط این فرمی اش داشته باشه.

خوبی همسرتون اینه که تا حدودی صداقت داره و وضعیتش مشخصه. شما اگر این زندگی رو ادامه بدین یعنی رضایت دادین به نقشی که ایشون ازتون انتظار داره. بعضی از خانم ها براشون چنین ازدواجی ممکنه. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که در خودتون می بینید که با چنین شرایطی زندگی کنید یا نه. به هیچ وجه به فکر تغییر و تحول ایجاد کردن در ایشون نباشید.

همه روشهايى كه گفتين رو امتحان كردم و نتيجه نگرفتم، البته در حد ١ يا ٢ روز خوب ميشه و باز هم همون زندگى جهنمى...
من فكر ميكنم حق با شيداست، اين آدم درست بشو نيست و يك بيماره، اميدم كاملا از بين رفته فقط دليل واسه طلاق ندارم، نه خانواده من و نه خانواده اون راضى به جدايى من و محمد نيستن، برم بگم واسه چى طلاق ميگيرم؟!!!
سحر گفته هاتون رو كاملا قبول دارم، من هيچ وقت آدم دم دستى و آويزونى نبودم و يادمه كه قبل از ازدواجم هميشه به خاطر اين اخلاقم خيلى مورد توجه بودم حتى خود شوهرم اون شش ماهى كه باهاش دوست بودم هميشه يكطرفه دنبالم بود و به خاطر اين اخلاق و غرورم خيلى ازم خوشش ميومد و ميگفت با همه دخترهايى كه تا الان شناختم فرق دارى و اصلا شبيه دخترهاى اين زمونه نيستى. متاسفانه بعد از عقدمون مامانم گفت اخلاقتو عوض كن، گفت ميدونم كه مغرورى ولى اين اخلاق واسه شوهر اصلا قابل قبول نيست، گفت تو الان ازدواج كردى و اون رفتارهاى تو فقط تو دوران دوستى جذابه، گفت اگه اون شكلى ادامه بدى شوهرت ازت دور ميشه. بهم ميگفت هر روز برو خونش، هر روز جلو چشمش باش كه محبت و عشقش زياد بشه، واسم خيلى سخت بود نميتونستم اين كارارو بكنم و حتى محبتم هم مصنوعى بود...
انقدر اين مدلى رفتار كردم و كوتاه اومدم و يكطرفه محبت كردم كه اون هوا برش داشت، ذاتا آدم خودپسند و خودبزرگ بينيه، اين رفتارهاى منم باعث شد كه همه چى خراب شد، اون آدمى كه هر روز زنگ ميزد و دلش ميخواست منو ببينه و ازم سير نميشد ديگه جورى شده بود كه ازم فرار ميكرد...
الانم كه بدتر شده، اگه بيشتر از يك روز پيشش باشم كلافه ميشه ميگه برو خونتون. پنج روز پيشش بودم حتى انگشتش هم بهم نزد، حتى اينبار حس و شهوتى هم نداشت كه مثل هميشه بره يه اتاق ديگه و ازم فرار كنه. معلومه كه نيازش جاى ديگه رفع ميشه.
الان اين وضعيت رو من خودم درست كردم، از بودنم كلافه ميشه و نبودنم براش اهميتى نداره، حتى اگه ده روز هم نرم پيشش دلش برام تنگ نميشه چون به قول سحر، ازم مطمئن شده و خيالش ازم راحت شده...
تو رو خدا يه روشى بهم بگين كه جذبش كنم، مثل قبل دوستم داشته باشه.
سحر تو رو خدا بيشتر توضيح بده، منظورت از اقتدارى كه ميگى چيه؟

واقعا آدم دیوونه میشه اینارو میخونه
خودت میگی شوهرم مریضه و خیانت میکنه و منو میزنه و اصلا هم دوستم نداره و خودشم و خود منم میدونم این زندگی صد در صد شکست خورده و نابوده
بعد میگی خوب برم به مامانم بگم طلاق بگیرم واسه چی!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟آخه دلیلی ندارم!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟
تبریک میگم شما مرز های مهرطلبی و وابستگی و انفعال رو جا به جا کردی
شما مادری داری از نسل اونایی که فکر میکردن هرچی بیشتر زجر بکشن بهتره و ثواب داره و خدا بهشون اجر میده!!!!!و خودت دوست داری تو همین بدبختی باشی و داری با رفتار ها و محبت کاملاااااااااا یکطرفه خیلی ببخشید التماس واسه دوست داشته شدن میکنی
یعنی چی مامانم نمیذاره طلاق بگیرم برو همه اینارو واسش بگو و یک جفت کفش آهنی بخر برو انقدر دادگاه شکایت کن تا طلاق بگیری مطمئن باش هیچی نمیشه و خیلی هم راحت برمیگردی خونت و اینا الکی میترسوننت اگه گفتن نه دیگه اینجا جایی نداری بگو باشه خوب منم میرم خیابون ببینم کسی میاد منو ببره بهم جای خواب بده یا نه مطمئنم به غیرتشون برمیخوره و میفهمن کار درست چیه
انتخاب بدبختی و رهایی کاملا دست خودتو تقصیر کسی جز تو نیست این اتفاقات

کمی واسه خودت و عزت نفست و انسان بودنت ارزش قائل باش کمی خودتو دوست داشته باش

نوشته اصلی توسط nardil

از دید من سعی کن کاری کنی که اون خون به جیگر بشه و خودش طلاقت بده تا مهریه تو بگیری و بتونی مستقل زندگی کنی. اصلا خوب نیست که شما درخواست طلاق بدی و اون تو چشم بقیه و به ظاهر سعی کنه وجهه ی شما رو خراب کنه ( از دید من که خانواده ش و همینطور کسایی که باهاش در ارتباطن میدونن چه موجود مریضیه) برای اینکار باید برنامه بچینی که اون اقدام به طلاق کنه خودش. راحت برو خونه ی پدرت و بشین زندگیتو بکن. سرت تو کار خودت باشه. برای خودت دنبال یه شغلی باش. مطالعه کن حتی شده همینجا و تو همین فروم ها. روی ظاهر خودت کار کن. روی باطن خودت کار کن. برو بگرد و خوش بگذرون حتی شده یک نفری با خودت. اصلا تو نرو پیشش چون اون شوهر توئه و باید خودش بیاد دنبالت تا نیومد اصلا بهش نه زنگ بزن نه اس ام اس نه برو پیشش انگار که نیست و هنوز مجردی. فقط هر چی لازم داشتی رو یه کاغذ بنویس و نگه دار از ریزترین تا درشت ترین تا روزی که اومد سراغت بدی دستش و بره برات تهیه کنه. به هر حال نمیتونه که 1 سال نیاد سراغت. بعد از یه مدت بی محلی کامل از طرف شما، بالاخره سر و کله ش پیدا میشه. اصلا بهش محبتی نکن چون این بشر با محبت اصلا درست نمیشه. بزار این حس بهش منتقل بشه که تو هم به دید یه کالا میبینیش. از دید من که زندگی با این بشر اصلا ممکن نیست و باید ازش نه در ظاهر اما در باطن دوری کنی. یعنی دقیقا مثل خودش رفتار کنی تا ببینه که نمیتونه باهات بسازه و بزاره و بره. یه عده ای بدونه اینکه به خودشون سخت بگیرین بقیه رو خوب بلدن کلافه کنن تو هم سعی کن در مقابل این موجود از این دسته افراد باشی یعنی بدونه اینکه به خودت سخت بگیری اونو کلافه کنی.

چقدر قشنگ گفتی ، حروف به حروفش باید طلا بگیرن و راه حل خیلی از زندگی های منفعل
اما عمل کردنش بهش جیگر شیر میخاد

باز میگین چیکار کنم که مثل سابق بیاد طرفم؟
دوستم یه واقعیتی رو میدونین؟اگرم بیاد سمتت از روی حس ترحم و عذاب وجدانه
از یه خانم تحصیلکرده بعیده که اینجوری راضی به زندگی با همچین ادمی باشه و بپذیره که میتونه نفر چندم تو زندگی شوهرش باشه.
برعکس شده بجای اینکه اون اقا بیاد دنبالت شما همش میگی چه کنم چه کنم؟؟؟؟؟؟
دیگه چی میخوای ازش ببینی که ازش سرد چی؟که از چشمت بیوفته؟چجوری تحمل میکنی آخه دختر؟؟؟
منکه فکر میکنم شما اصلا صحبتای مارو نمیخونی یا طوطی وار اول و آخرشو میخونی.
دختر خوب یکم اراده یکم غرور یکم ارزش قائل شدن....داری چیکار میکنی با خودت؟
فکر کن این اقا وجود نداره برو تا زمانیکه نیومده دنبالت کلا بیخیالش شو.بعدم اگه اومد سنگاتو درست و حسابی وابکن باهاش زندگی که مسخره نیست تعارف ندارین که بگو دیدم که خیانت میکنی یا خودتو اصلاح کن یا بیخیال من شو.طلاقم نمیدی؟باشه اینقدر مثل مجردا زندگی میکنم تا طلاقم بدی(البته اینو میگم چون شما خودت عمرا برای جدایی پا پیش نمیذاری).
این اولین ارتباط شما با یه جنس مذکر بوده؟؟؟