به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 2345678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 159
  1. #101
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام
    شما به جز این وسایلی که دیدی مدرک دیگه ای داری که نشون بده ایشون خیانت می کنه
    یعنی خانمی رو دیدی که بیاد توی اون خونه یا تلفن خاصی چیزی

    شاید دوست شما اشتباه گفته باشه
    البته احتمالش کم هست ولی به هر حال این احتمال هست
    سلام عزيزم، نه من مدرك ديگه اى نديدم، اوايل واسه گوشيش رمز گذاشته بود كه سر اون يه دعواى بزرگى باهاش كردم مجبور شد رمز گوشيش رو برداره و حتى هميشه وقتايى كه خونه است گوشيش دم دست منه و من هر لحظه نگاه ميكنم. ولى يه چيزى كه هست اينه كه محمد ميتونه يه خط و گوشى ديگه داشته باشه كه هيچكس ازش اطلاع نداشته باشه. و اينكه تو محل كارش يه كامپيوتر داره كه روش تلگرام نصب كرده و بهش رمز داده، يه بار كه ميخواست كامپيوترش رو روشن كنه رفتم بالا سرش وايستادم كه ببينم چيكار ميكنه، داد زد سرم كه برو اونور، اينجا چرا وايستادى، منم رفتم نشستم يه گوشه.
    يه مدت به همسرم گير داده بودم كه اون وسايلو واسه چى استفاده ميكنى، هر روز سر اون دعوا داشتيم. تا اينكه رفتم بست نشستم خونش ببينم اگه تو خونش باشم دست از اين كارش برميداره، كه ديدم همش دير مياد خونه، ميومد مستقيم ميرفت حموم دوش ميگرفت بعدش هم با عجله نمازشو ميخوند. فكر كنين كسى كه دو روز يكبار دوش ميگرفت الان طورى شده بود كه روزى دوبار دوش ميگرفت، منم بهش گفتم تو واسه چى اينقدر ميرى حموم، اونم با شوخى گفت ميرم غسل ميگيرم. بعد از اون ديگه حموم نميرفت. يدفعه ميديدم پنج روزه اصلا حموم نميره، ميرفتم بوش ميكردم ميديدم تميزه تميزه، اصلا بو نميده، معلوم بود كه ديگه همونجايى كه ميره سر قرارش همونجا هم دوشش رو ميگيره. بهش گفتم چرا ديگه اصلا حموم نميرى، عصبانى شد گفت تو بيمارى دارى، مريضى همش گير ميدى، گفت انقدر ميشينى از اين فكرا ميكنى كه روز به روز لاغرتر ميشى.
    فكور جان، من اينارو ديدم نميدونم دليل كافى باشه واسه إثبات خيانتش يا نه؟!



    سلام معصومه جان، راستشو بخواى دفعه أولى كه متوجه شدم از اون وسايل استفاده كرده زمانى بود كه من يك ماه باهاش قهر كرده و اومده بودم خونه خودمون، بعد از يك ماه كه برگشتم يه بسته از اون وسايل رو ديدم كه فقط يك دونه مونده بود توش، چون خودشون تو پخش لوازم آرايشى بهداشتى هستن، ازش با شوخى پرسيدم بسته هايى كه شما پخش ميكنين يك تاييه؟ اونم يه لحظه دست و پاشو گم كرد و گفت نه بقيه اش ريخته اونجا تو كمد، منم به روش نياوردم، الان كه دارم فكر ميكنم ميگم كاش همون لحظه بهش ميگفتم بيا نشونم بده ببينم يازده تاى بقيه اين بسته كجا ريخته، كه نخواستم زياد روش باز بشه. بعد از ده روز كه دوباره دعوامون شد و من باز از خونش رفتم، يك هفته تنها موند و من بعدش كه آشتى كرديم رفتم خونه چيزى پيدا نكردم تا اينكه خواستم سطل آشغال رو بگردم و در نهايت ته سطل آشغال بين دستمال كاغذى ديدم قايم كرده. باز هم به روش نياوردم. الان هر دفعه ميرم خونه سطل آشغال رو ميگردم كه وسيله استفاده شده رو بين دستمال كاغذى قايم كرده انداخته ته سطل آشغال. من اينارو به روش نميارم فقط ميگم اون يك ماهى كه من نبودم تو اون يازده تا رو واسه چى استفاده كردى؟!

  2. #102
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 20:16]
    تاریخ عضویت
    1393-9-19
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    4,510
    سطح
    42
    Points: 4,510, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    120

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    سلام عزيزم، نه من مدرك ديگه اى نديدم، اوايل واسه گوشيش رمز گذاشته بود كه سر اون يه دعواى بزرگى باهاش كردم مجبور شد رمز گوشيش رو برداره و حتى هميشه وقتايى كه خونه است گوشيش دم دست منه و من هر لحظه نگاه ميكنم. ولى يه چيزى كه هست اينه كه محمد ميتونه يه خط و گوشى ديگه داشته باشه كه هيچكس ازش اطلاع نداشته باشه. و اينكه تو محل كارش يه كامپيوتر داره كه روش تلگرام نصب كرده و بهش رمز داده، يه بار كه ميخواست كامپيوترش رو روشن كنه رفتم بالا سرش وايستادم كه ببينم چيكار ميكنه، داد زد سرم كه برو اونور، اينجا چرا وايستادى، منم رفتم نشستم يه گوشه.
    يه مدت به همسرم گير داده بودم كه اون وسايلو واسه چى استفاده ميكنى، هر روز سر اون دعوا داشتيم. تا اينكه رفتم بست نشستم خونش ببينم اگه تو خونش باشم دست از اين كارش برميداره، كه ديدم همش دير مياد خونه، ميومد مستقيم ميرفت حموم دوش ميگرفت بعدش هم با عجله نمازشو ميخوند. فكر كنين كسى كه دو روز يكبار دوش ميگرفت الان طورى شده بود كه روزى دوبار دوش ميگرفت، منم بهش گفتم تو واسه چى اينقدر ميرى حموم، اونم با شوخى گفت ميرم غسل ميگيرم. بعد از اون ديگه حموم نميرفت. يدفعه ميديدم پنج روزه اصلا حموم نميره، ميرفتم بوش ميكردم ميديدم تميزه تميزه، اصلا بو نميده، معلوم بود كه ديگه همونجايى كه ميره سر قرارش همونجا هم دوشش رو ميگيره. بهش گفتم چرا ديگه اصلا حموم نميرى، عصبانى شد گفت تو بيمارى دارى، مريضى همش گير ميدى، گفت انقدر ميشينى از اين فكرا ميكنى كه روز به روز لاغرتر ميشى.
    فكور جان، من اينارو ديدم نميدونم دليل كافى باشه واسه إثبات خيانتش يا نه؟!



    سلام معصومه جان، راستشو بخواى دفعه أولى كه متوجه شدم از اون وسايل استفاده كرده زمانى بود كه من يك ماه باهاش قهر كرده و اومده بودم خونه خودمون، بعد از يك ماه كه برگشتم يه بسته از اون وسايل رو ديدم كه فقط يك دونه مونده بود توش، چون خودشون تو پخش لوازم آرايشى بهداشتى هستن، ازش با شوخى پرسيدم بسته هايى كه شما پخش ميكنين يك تاييه؟ اونم يه لحظه دست و پاشو گم كرد و گفت نه بقيه اش ريخته اونجا تو كمد، منم به روش نياوردم، الان كه دارم فكر ميكنم ميگم كاش همون لحظه بهش ميگفتم بيا نشونم بده ببينم يازده تاى بقيه اين بسته كجا ريخته، كه نخواستم زياد روش باز بشه. بعد از ده روز كه دوباره دعوامون شد و من باز از خونش رفتم، يك هفته تنها موند و من بعدش كه آشتى كرديم رفتم خونه چيزى پيدا نكردم تا اينكه خواستم سطل آشغال رو بگردم و در نهايت ته سطل آشغال بين دستمال كاغذى ديدم قايم كرده. باز هم به روش نياوردم. الان هر دفعه ميرم خونه سطل آشغال رو ميگردم كه وسيله استفاده شده رو بين دستمال كاغذى قايم كرده انداخته ته سطل آشغال. من اينارو به روش نميارم فقط ميگم اون يك ماهى كه من نبودم تو اون يازده تا رو واسه چى استفاده كردى؟!

    من مطمئنم شما رمان نویس هستید.شک ندارم.
    حالا یه روز بقیه کاربران هم متوجه خواهند شد.
    به جای اومدن به اینجا و دیدن قصه های این کاربر برید بشینید از وقتتون درست استفاده کنید.

    من از مدیر سایت تقاضا دارم تاپیک قفل بشه.
    تشکر

  3. #103
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam988 نمایش پست ها

    من مطمئنم شما رمان نویس هستید.شک ندارم.
    حالا یه روز بقیه کاربران هم متوجه خواهند شد.
    به جای اومدن به اینجا و دیدن قصه های این کاربر برید بشینید از وقتتون درست استفاده کنید.

    من از مدیر سایت تقاضا دارم تاپیک قفل بشه.
    تشکر
    نه اینطور نیست
    کسی که واقعا مشکلی نداشته باشه این همه طولانی یک موضوع رو کش نمیده
    ضمنا ایشون تاپیکهای دیگه هم دارن تناقضی هم توی نوشته هاشون نیست

    حنا جان نمیدونم این مدارک کافیه یا نیست
    ولی همسر شما علاوه بر احتمال خیانت دست بزن هم داره یعنی مشکل ایشون فقط این یه دونه نیست

    در هر صورت به نظرم اول باید خودت رو از وابستگی عاطفی به ایشون رها کنی و زندگی عادیت رو از سر بگیری بعدا منطقی تر فکر می کنی و راه حل پیدا می کنی

    مشاور حضوری تا حالا رفتی؟
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  4. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 04 آبان 95)

  5. #104
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    كاربر محترم مريم٩٨٨ لطف كن ديگه هيييييچچچ وقت تو تاپيك من نظر نده، من حالا بايد همه مسائل و مشكلاتم رو ول كنم و خودمو بهت ثابت كنم؟؟؟؟؟ از اينكه اينقدر سطح نوشته هاى من بالاست كه در حد يك رمان نويس خوب مينويسم خيلى خوشحالم كه خدا اين هنر رو بهم داده كه خوب بنويسم، شايد هم مشكلم انقدر غيرواقعى مياد به نظرت كه فكر ميكنى داستانه!!! ولى اينو حتما حتما متوجه باش كه مردم تو زندگيشون مشكلات بزرگتر از اين هم دارند و شما هم زمانى كه ازدواج كردى و به پستى بلندى زندگى افتادى اونوقت ميفهمى كه هر زندگى يه مشكلى داره، حالا يكى كم يكى زياد...
    اگه فكر ميكنى اينا داستانه خوب واسه چى همه نوشته هامو مياى ميخونى؟ بيكارى؟ نخون.... كسى مجبورت نكرده بياى وقتتو تلف كنى.
    لططططططفا ديگه به هيييييييچ عنوان تو تاپيك من چيزى ننويس.

    در پاسخ به فكور عزيز بايد بگم كه من هر مشكلى رو ميتونم تحمل كنم و ميتونم با صبر و آرامشم خيلى از رفتارهاى شوهرم رو تا حدى ملايم كنم، تنها چيزى كه برام غيرقابل تحمله خيانته... اعتماد كه از بين بره نميشه هيچ جورى درستش كرد.
    در مورد نظرتون خيلى فكر كردم، خيلى نظر خوبى دادين، من سعى ام همينه كه وابستگى عاطفيم كم و كمتر بشه و در نهايت بتونم اين سلول بدخيم رو از بين ببرم و از زندگيم حذفش كنم.
    در جواب سئوالتون كه من مشاوره رفتم يا نه بايد بگم كه من قبلا تو نوشته هاى قبليم نوشته بودم كه مشاور خيلى رفتم، حتى روانپزشك هم رفتم و قرص هم استفاده كردم، مشاور هم تنها رفتم هم با شوهرم. دفعه آخر مشاور گفت شما صددرصد بايد جدا بشين. ولى قبلا كه ميرفتم جوابهاى متفاوت ميگرفتم ولى اين اواخر اكثرا گفتن جدا شى بهتره. ولى متاسفانه هيچ مشاورى بهم نگفت اول وابستگى عاطفيتو كم كن.
    من هميشه به اين فكر ميكردم كه چطورى بايد جدا بشم و هنوز هم كه هنوزه جراتش رو ندارم. ولى يواش يواش اين كارو خواهم كرد. مثلا از روز شنبه كه اومدم حتى يك دونه زنگ هم بهش نزدم و امروز كه دوشنبه بود و قرار بود برم پيشش نرفتم. انشالله كه خدا كمكم كنه، شما هم برام دعا كنين. ممنون از توجهتون.... فكور عزيز، نظر شما خييييلى برام مفيد بود ازتون ممنونم

  6. 3 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 03 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 04 آبان 95), بارن (سه شنبه 04 آبان 95)

  7. #105
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    4,727
    سطح
    43
    Points: 4,727, Level: 43
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 31 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    كاربر محترم مريم٩٨٨ لطف كن ديگه هيييييچچچ وقت تو تاپيك من نظر نده، من حالا بايد همه مسائل و مشكلاتم رو ول كنم و خودمو بهت ثابت كنم؟؟؟؟؟ از اينكه اينقدر سطح نوشته هاى من بالاست كه در حد يك رمان نويس خوب مينويسم خيلى خوشحالم كه خدا اين هنر رو بهم داده كه خوب بنويسم، شايد هم مشكلم انقدر غيرواقعى مياد به نظرت كه فكر ميكنى داستانه!!! ولى اينو حتما حتما متوجه باش كه مردم تو زندگيشون مشكلات بزرگتر از اين هم دارند و شما هم زمانى كه ازدواج كردى و به پستى بلندى زندگى افتادى اونوقت ميفهمى كه هر زندگى يه مشكلى داره، حالا يكى كم يكى زياد...
    اگه فكر ميكنى اينا داستانه خوب واسه چى همه نوشته هامو مياى ميخونى؟ بيكارى؟ نخون.... كسى مجبورت نكرده بياى وقتتو تلف كنى.
    لططططططفا ديگه به هيييييييچ عنوان تو تاپيك من چيزى ننويس.

    در پاسخ به فكور عزيز بايد بگم كه من هر مشكلى رو ميتونم تحمل كنم و ميتونم با صبر و آرامشم خيلى از رفتارهاى شوهرم رو تا حدى ملايم كنم، تنها چيزى كه برام غيرقابل تحمله خيانته... اعتماد كه از بين بره نميشه هيچ جورى درستش كرد.
    در مورد نظرتون خيلى فكر كردم، خيلى نظر خوبى دادين، من سعى ام همينه كه وابستگى عاطفيم كم و كمتر بشه و در نهايت بتونم اين سلول بدخيم رو از بين ببرم و از زندگيم حذفش كنم.
    در جواب سئوالتون كه من مشاوره رفتم يا نه بايد بگم كه من قبلا تو نوشته هاى قبليم نوشته بودم كه مشاور خيلى رفتم، حتى روانپزشك هم رفتم و قرص هم استفاده كردم، مشاور هم تنها رفتم هم با شوهرم. دفعه آخر مشاور گفت شما صددرصد بايد جدا بشين. ولى قبلا كه ميرفتم جوابهاى متفاوت ميگرفتم ولى اين اواخر اكثرا گفتن جدا شى بهتره. ولى متاسفانه هيچ مشاورى بهم نگفت اول وابستگى عاطفيتو كم كن.
    من هميشه به اين فكر ميكردم كه چطورى بايد جدا بشم و هنوز هم كه هنوزه جراتش رو ندارم. ولى يواش يواش اين كارو خواهم كرد. مثلا از روز شنبه كه اومدم حتى يك دونه زنگ هم بهش نزدم و امروز كه دوشنبه بود و قرار بود برم پيشش نرفتم. انشالله كه خدا كمكم كنه، شما هم برام دعا كنين. ممنون از توجهتون.... فكور عزيز، نظر شما خييييلى برام مفيد بود ازتون ممنونم
    عزیزم من همش دعات میکنم
    امیدوارم قوی باشی و هرچی خیره برات پیش بیاد
    دوستانی که فکر میکنن مشکل هانا خانوم داستانه ببینین انقدر مشکلاتش سخته که شما حتی نمیتونین باور کنید واقعیته
    فکر نکنم یه داستان نویس بیاد تو سایت داستانشو بنویسه
    لطفا اینقدر راحت قضاوت نکنید
    و ازین داغونترش نکنید
    میتونید نیاین تو تاپیکشون انگار خودتون هم خوشتون میاد

  8. کاربر روبرو از پست مفید drfam تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 04 آبان 95)

  9. #106
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    حنا جان نمیدونم تا چه حد میشه از پس این کار براومد

    ولی خیلی عالی میشه اگر بتونی قبل از اینکه اقدامی برای طلاق بکنی وابستگیت رو به صفر برسونی
    بعدا با یه دید باز این مرد رو بررسی کن مثل یه خواستگار
    اون موقع ببین چه جوری میتونی مطمئن بشی که قضیه خیانت بوده یا چیز دیگه (که البته با توجه به شواهد خیانت بسیار محتمل هستش)
    بعدش تصمیم بگیر برای موندن یا رفتن

    ولی به قول شیدا انقدر عزت نفست رو بالا ببر که با یه توجه کوچک این فرد دوباره با سرعت به سمتش نری و کل کاری که روی خودت برای کاهش وابستگی کردی رو بی فایده نکنی
    این وسط هم اگه سراغی ازت گرفت بگو فعلا تصمیم گرفتم قبل از عروسی کمتر بیام به اون خونه و به کارهام برسم
    فعلا چیزی نگو و سیاستهای خودت رو دنبال کن نه تهدیدش کن به اینکه شکایت می کنی یا مثلا طلاق میگیری نه از مدارک خیانتش چیزی بهش بگو کلا دست از سرش بردار بی تفاوت باش یه مدت اون سر کارت گذاشته یه مدتم اون سر کار باشه اتفاقی نمی افته اگر هم سراغی نگرفت که هیچی ، شما راحت تر روندی که در پیش گرفته بودی رو دنبال می کنی

    البته اینا نظرات شخصی من هست
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  10. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 04 آبان 95)

  11. #107
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خانم حنا, به عنوان یه بی طرف یکبار بشین و نوشته هاتو بخوون
    خودت یه بار میگی دیدی تو لپتاپش که با یه خانم تا تهشو رفتن و تمام و کمال همه چیزو بلده, یه بار دیگه تجسس میکنی وسایل بهداشتی رو کجا استفاده کرده
    دوست عزیزم اینقدر دنبال دلیل و مدرک نباش, خودت داری میگی به چشم دیدی, خوب مگه برات ده بار با یازده بار تفاوتی داره؟
    جدا داری خیلی خودتو اذیت میکنی, بشین و با خودت فکر کن که میتونی با این قضیه کنار بیای یا نه, و اگر نمیتونی تمام سعیتو بکن که زودتر تمومش کنی

  12. #108
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام حنا جان

    نظر من اینه که خیلی فرقی نمیکنه که همسرت خیانت میکنه یا نه.میدونم خیانت خیلی کار کثیفیه و خط قرمزه توی زندگی. ولی حتی اگر خیانت هم نکنه مشکلات اساسی

    دیگه ای داره.

    اینکه به شما نزدیک نمیشه با این توجیه که عقد هستید به هیچ وجه قابل قبول نیست.پس یا خیانت می کنه یا فوق العاده سرده.

    مشاورهایی که رفتین راجع به شخصیت همسرتون چه حدسی زدن؟من متخصص نیستم و شاید حرفم اشتباه باشه ولی حس می کنم همسرتون اختلال شخصیتی

    خودشیفته دارن.

    من یه تجربه داشتم که شاید بد نباشه تو بدونی.یه خواستگار که بعدا معلوم شد خودشیفته بوده.بعد از تموم شدم اون جریان من در وضعیت خوبی نبودم.

    پیش یه روانپزشک رفتم.چون منم دچار وابستگی شده بودم.در واقع حرفهای محکم و قاطع اون روانپزشک منو از اون وابستگی نجات داد.

    ایشون گفتن که آدمهای خودشیفته بسیار خطرناک هستند.در شروع یک رابطه وقتی غرور طرف مقابل بالاتر از غرور خودشون قرار بگیره کوتاه میان و ادعای عشق عاشقی

    و سعی در وابسته کردن طرف مقابل دارن( مثل دوران دوستی که شما محلش نمیذاشتی و اون دنبال شما بود) ولی بعد که طعمه رو به دست آوردن تغییر می کنن.

    دیگه حتی تو رو لایق تمیز کردن کفششون هم نمیدونن.گفت اگه وارد همچین رابطه ای شدی اونقدر داغون میشی که بقیه باید تو رو از این زندگی خارج کنن.

    و بعدش احتیاج به درمان خواهی داشت.

    حنا جان اگر همسر شما هم همچین شرایطی داشته باشه حالات شما طبیعیه.توی اینترنت ویژگی های افراد خودشیفته رو سرچ کن.معمولا خانواده های همچین افرادی

    هم ویژگیهای خودشیفتگی رو دارن.

    اگر اینطور باشه باید هر چه سریعتر از این زندگی خارج بشی. متاسفم که خانوادت باهات همکاری نمیکنن. ولی تو چون هنوز به طور کامل با این آقا زندگی نکردی هنوز

    به اون شدت آسیب ندیدی و میتونی خودت رو نجات بدی.من حتی به مشاور گفتم به برگشت به اون خواستگارم فکر می کنم با صدای بلند داد زد و گفت هیچ وقت

    همچین کاری نکن.زندگیت نابود میشه.همین خیلی منو تحت تاثیر قرار داد.

    شما هنوز باکره ای .هنوز دیر نیست خودت رو نجات بدی. میخوای چقدر صبر کنی وابستگییت کم کم قطع بشه.کدوم وابستگی؟ به آدمی که تا این حد تو رو تحقیر کرده

    چه وابستگی داری آخه؟

    امیدوارم یه روزی به خودت نیای که کاملا توی این باتلاق غرق شده باشی ، درس و کارت رو هم از دست داده باشی و اعتماد به نفس خودت هم نابود شده باشه.

    ببین آدمهای خودشیفته مارهای خوش خط و خالی هستن که بلدن چطور آدمها رو اسیر خودشون کنن.گول محبت های گاه به گاهش رو نخور.

    یادت به توهین ها و تحقیرهاش بیفته. همین که مثل یه زن با تو رفتار نمیکنه و حتی تو رو از یه معاشقه محروم میکنه خودش یه توهین بزرگه برای یک زن.

    قوی باش عزیزم. هیچ کس نمیتونه تو رو مجبور به تحمل این شرایط کنه.

    من درکت میکنم. با تمام وجودم.تصمیم به طلاق به این راحتی نیست.مخصوصا وقتی خانواده حمایتت نکنن.تو باید خودت و تواناییهات رو باور کنی.به عنوان یک انسان

    و یک زن خودت رو باور کن.نذار رفتارهای مریض اون آدم خودباوریت رو کم کنه.

  13. 7 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (سه شنبه 04 آبان 95), Shadi2 (سه شنبه 04 آبان 95), tanha67 (سه شنبه 04 آبان 95), tavalode arezoo (سه شنبه 04 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 04 آبان 95), بارن (سه شنبه 04 آبان 95), خانم مهندس (سه شنبه 04 آبان 95)

  14. #109
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام حنا جان

    نظر من اینه که خیلی فرقی نمیکنه که همسرت خیانت میکنه یا نه.میدونم خیانت خیلی کار کثیفیه و خط قرمزه توی زندگی. ولی حتی اگر خیانت هم نکنه مشکلات اساسی

    دیگه ای داره.

    اینکه به شما نزدیک نمیشه با این توجیه که عقد هستید به هیچ وجه قابل قبول نیست.پس یا خیانت می کنه یا فوق العاده سرده.

    مشاورهایی که رفتین راجع به شخصیت همسرتون چه حدسی زدن؟من متخصص نیستم و شاید حرفم اشتباه باشه ولی حس می کنم همسرتون اختلال شخصیتی

    خودشیفته دارن.

    من یه تجربه داشتم که شاید بد نباشه تو بدونی.یه خواستگار که بعدا معلوم شد خودشیفته بوده.بعد از تموم شدم اون جریان من در وضعیت خوبی نبودم.

    پیش یه روانپزشک رفتم.چون منم دچار وابستگی شده بودم.در واقع حرفهای محکم و قاطع اون روانپزشک منو از اون وابستگی نجات داد.

    ایشون گفتن که آدمهای خودشیفته بسیار خطرناک هستند.در شروع یک رابطه وقتی غرور طرف مقابل بالاتر از غرور خودشون قرار بگیره کوتاه میان و ادعای عشق عاشقی

    و سعی در وابسته کردن طرف مقابل دارن( مثل دوران دوستی که شما محلش نمیذاشتی و اون دنبال شما بود) ولی بعد که طعمه رو به دست آوردن تغییر می کنن.

    دیگه حتی تو رو لایق تمیز کردن کفششون هم نمیدونن.گفت اگه وارد همچین رابطه ای شدی اونقدر داغون میشی که بقیه باید تو رو از این زندگی خارج کنن.

    و بعدش احتیاج به درمان خواهی داشت.

    حنا جان اگر همسر شما هم همچین شرایطی داشته باشه حالات شما طبیعیه.توی اینترنت ویژگی های افراد خودشیفته رو سرچ کن.معمولا خانواده های همچین افرادی

    هم ویژگیهای خودشیفتگی رو دارن.

    اگر اینطور باشه باید هر چه سریعتر از این زندگی خارج بشی. متاسفم که خانوادت باهات همکاری نمیکنن. ولی تو چون هنوز به طور کامل با این آقا زندگی نکردی هنوز

    به اون شدت آسیب ندیدی و میتونی خودت رو نجات بدی.من حتی به مشاور گفتم به برگشت به اون خواستگارم فکر می کنم با صدای بلند داد زد و گفت هیچ وقت

    همچین کاری نکن.زندگیت نابود میشه.همین خیلی منو تحت تاثیر قرار داد.

    شما هنوز باکره ای .هنوز دیر نیست خودت رو نجات بدی. میخوای چقدر صبر کنی وابستگییت کم کم قطع بشه.کدوم وابستگی؟ به آدمی که تا این حد تو رو تحقیر کرده

    چه وابستگی داری آخه؟

    امیدوارم یه روزی به خودت نیای که کاملا توی این باتلاق غرق شده باشی ، درس و کارت رو هم از دست داده باشی و اعتماد به نفس خودت هم نابود شده باشه.

    ببین آدمهای خودشیفته مارهای خوش خط و خالی هستن که بلدن چطور آدمها رو اسیر خودشون کنن.گول محبت های گاه به گاهش رو نخور.

    یادت به توهین ها و تحقیرهاش بیفته. همین که مثل یه زن با تو رفتار نمیکنه و حتی تو رو از یه معاشقه محروم میکنه خودش یه توهین بزرگه برای یک زن.

    قوی باش عزیزم. هیچ کس نمیتونه تو رو مجبور به تحمل این شرایط کنه.

    من درکت میکنم. با تمام وجودم.تصمیم به طلاق به این راحتی نیست.مخصوصا وقتی خانواده حمایتت نکنن.تو باید خودت و تواناییهات رو باور کنی.به عنوان یک انسان

    و یک زن خودت رو باور کن.نذار رفتارهای مریض اون آدم خودباوریت رو کم کنه.
    اینقدرحرفاتون قشنگ ومنطقی بود که با یک لایک وتشکر نمیشد از کنارش گذشت امیدوارم به دل حنا هم همینقدر بشینه و بتونه خودشو نجات بده.
    حناجان اگه شما جدا بشی چیزی به ما نمیرسه ولی حداقلش اینه شروع یک زندگی خوب میشه برای دوست مجازیی که نمیشناسیمش وبیشتر اعضای این تالار نگرانشن ودوست دارن زندگی که لایقشه داشته باشه

  15. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (چهارشنبه 05 آبان 95), آنیتا123 (چهارشنبه 05 آبان 95)

  16. #110
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    كاربر محترم مريم٩٨٨ لطف كن ديگه هيييييچچچ وقت تو تاپيك من نظر نده، من حالا بايد همه مسائل و مشكلاتم رو ول كنم و خودمو بهت ثابت كنم؟؟؟؟؟ از اينكه اينقدر سطح نوشته هاى من بالاست كه در حد يك رمان نويس خوب مينويسم خيلى خوشحالم كه خدا اين هنر رو بهم داده كه خوب بنويسم، شايد هم مشكلم انقدر غيرواقعى مياد به نظرت كه فكر ميكنى داستانه!!! ولى اينو حتما حتما متوجه باش كه مردم تو زندگيشون مشكلات بزرگتر از اين هم دارند و شما هم زمانى كه ازدواج كردى و به پستى بلندى زندگى افتادى اونوقت ميفهمى كه هر زندگى يه مشكلى داره، حالا يكى كم يكى زياد...
    اگه فكر ميكنى اينا داستانه خوب واسه چى همه نوشته هامو مياى ميخونى؟ بيكارى؟ نخون.... كسى مجبورت نكرده بياى وقتتو تلف كنى.
    لططططططفا ديگه به هيييييييچ عنوان تو تاپيك من چيزى ننويس.


    کاش درمورد مشکل خودتم اینجوری رفتار میکردی

    - - - Updated - - -

    الان شما تاپیکت از حد مجاز عبور میکنه، قفل میشه، باز یه تاپیک دیگه وا میکنی
    چرا سعی نمیکنی خودتو از این گردابی که گیر افتادی توش نجات بدی؟
    برای خودت ارزش قائل باش
    وقتی رها شدی ، تازه پشیمون میشی که چرا زودتر تموم نکرده بودی، تمام کسایی که مثل تو هستن، اینجوری فکرمیکنن

    الان در واقع مشکل اصلی خودتی که عزت نفستو از دست دادی، اون آقا داره خودش عشق و حالشو میکنه، نگهت داشته چون طلاق واسش کسر شان میاره
    اما اگه هم تو باشی هم دوست دخترش باشه، افتخاره!

    تو40 سالگی انتظار نداشته باش که همچین آدمی متعهد و وفادار بشه ، همینیه که هست
    تو به فکر خودت باش، نه اینکه چجوری بیشتر از این خودتو کوچیک کنی تا بهت توجه کنه

    - - - Updated - - -

    عقده کمبود محبتتو اگه بری مثلا خونه سالمندان بهشون کمک کنی، بری یه خیریه به نیازمندا کمک کنی داوطلبانه
    یا حتی یه حیوون خونگی نگه داری ، جبران کنی
    خیلی شرافتمندانه تره ازینکه اسیر یه مردی باشی که اندازه (ببخشید که اینو میگم اما با چیزایی که توصیف کردی همینه ) یه حیوون برات ارزش قائل نیست

    - - - Updated - - -

    اینقدر ناله نکن که کسی درکت نمیکنه، بری تهِ زندگی آدمای موفق میبینی همشون یه سری کمبودها داشتن
    خودتو قوی کن ، آخرش فقط خودت برای خودت میمونی،
    انتظار نداشته باش خونواده بیاد بهت کمک کنه ، تو هرکاری هم بکنی ، تو جامعه ای که زندگی میکنیم همیشه حرف هست ، پس بیخودی ذهنتو درگیر این نکن این چی گفت اون چی گفت ، بهونه تراشی نکن ، خودتو نجات بده

  17. 2 کاربر از پست مفید delkhaste تشکرکرده اند .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 05 آبان 95), خانم مهندس (سه شنبه 04 آبان 95)


 
صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 2345678910111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.